در گزارش سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ به نام “تجارت بین الملل بعد از بحران مالی” که در چهار بخش تنظیم شده است در بخش اول، از سیاستهای که در زمان بحران اتخاذ شده بیان شده است. این سیاستها شامل اعمال انواع تعرفههای تجاری بر صادرات و واردات کالا و خدمات و همچنین اعمال استانداردهای مختلف برای محدود کردن صاردات و واردات است. در بخش دوم، از نقش دولت در تعیین قوانین و تعیین جایگاه کشور در تجارت جهانی بحث شده است. همچنین اثر آزاد سازی تجاری بین کشورها در انتقال اثرات بحران مالی به کشورها مهم شناخته شده است. در بخش سوم، از سازمانهای مختلف که به در تسهیل شرایط بحران در کشورها نقش داشتند نام برده شده است و نقش هر کدام از این سازمانها در سایر مناقظ جهان از جمله آسیا و آمریکا و اروپا بیان شده است. در بخش چهارم از قوانین و استانداردهای که این سازمانها خصوصا سازمان WTO , FTA در تنظیم روابط تجاری در طی بحران داشته اند نام برده شده است.
سانگ و لین (۲۰۱۰) در مقالهای با عنوان” اثرات بحران مالی و اقتصادی بر گردشگری آسیا” به بررسی اثرات بحران مالی بر حجم گردشگر ورودی و خروجی آسیا پرداختهاند و برای این منظور با بهره گرفتن از الگوی رگرسیون توزیعی با وقفه، کشش تقاضا را بدست آورند. نتایج بررسیها نشان میدهد که بحران مالی بر تمامی کشورها اثر منفی داشته و موجب کاهش گردشگری این کشورها شده است. همچنین در بررسی که برای خروج گردشگر از آسیا به ۱۲ مقصد برتر گردشگر صورت گرفت مشخص شد که بریتانیا با کاهش ۱/۳۷% بیشترین افت در ورود گردشگر را داشته است و همچنین کشورهای ایتالیا (۱۶%-)، فرانسه (۷/۱۵%-)، آمریکا (۹/۱۱-) به ترتیب بیشترین افت را پس از بریتانیا داشتند. به طور کلی بحران هم بر گردشگری داخلی و هم بر گردشگری بین المللی آسیا اثر منفی داشته است اما با توجه به پیش بینیهای صورت گرفته تقاضای گردشگری در سال ۲۰۱۰ به مقدار زیادی بازسازی و تجدید می شود.
هنافیا[۴۵](۲۰۱۰), در مقاله"تجارت دوجانبه و تقاضای گردشگری"فاکتورهای موثر بر تقاضای گردشگری را معرفی می کند, فاکتورها اصلی شامل: جمعیت، درآمد، هزینه گردشگری، فاصلهی جغرافیایی و غیره بیان شده است. همچنین صنعت گردشگری در رابطه مستقیم با تجارت بیان شده است و افزایش در تجارت خدمات و گرشگری را مکمل یکدیگر ذکر شده است. بررسیهای صورت گرفته از طریق الگوی جاذبه تجاری است.
ریچی[۴۶] و همکاران (۲۰۰۹) در مقالهای با عنوان ” اثرات رکود جهانی و بحران اقتصادی بر گردشگری: آمریکای شمالی” به بررسی اثر رکود اقتصادی و بحران اقتصادی بر گردشگری در سه کشور کانادا، مکزیک و ایالات متحده آمریکا پرداختهاند. به این منظور روند ورود و خروج گردشگر و نرخ رشد این صنعت برای هر سه کشور به تفکیک بیان شده است سپس اثراتی که بحران اقتصادی بر اشتغال این کشورها داشته هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم بررسی شده است. فاکتور دیگری که برای مقایسه شرایط قبل و بعد از بحران اقتصادی در این مقاله در نظر گرفته شده است هزینه های گردشگری و سفر است که مجموع این عوامل این نتیجه را میدهد که شرایط جغرافیایی و سیاسی در کشورهای مکزیک و ایالات آمریکا باعث اثر پذیری بیشتر این کشورها از بحران شده است به گونه ای که اگر تنها بحران پولی وجود داشت کاهش کمتری در حجم ورود و خروج گردشگر و درآمدهای ناشی از آن به وجود میآمد. از طرفی کانادا به علت شرایط اقتصادی که دارد جهشی در بهبود و تجدید صنعت گردشگری در سال ۲۰۱۰ خواهد داشت.
صندوق بین المللی پول (۲۰۰۸) در گذارشی با عنوان “اثرات بحران مالی جهانی بر کشورهای با درآمد پایین” ابعاد مختلف این بحران را مورد بررسی قرار داده و کانالهایی را که کشورهای کم درآمد ممکن است از طریق آنها از بحران مالی متاثر شوند، مورد بررسی قرار داده. در این بررسی اشاره شده است که به علت ادغام پایین بازارهای مالی این کشورها با بازارهای مالی جهانی سرایط مستقیم رکود بخش مالی در این کشورها صورت نخواهد گرفت اما رکود اقتصادی در کشورهای توسعه یافته از طریق کاهش قیمت کالاهای صادراتی این کشورها، کاهش کمکهای جهانی، کاهش سرمایه گذاری مستقیم خارجی و غیره آسیبهای جدی به این کشورها وارد خواهد ساخت. همچنین در این بررسی به کاهش قیمت کالاهای وارداتی و اثر مثبت آن نیز اشاره شده است.
در گذارش دیگری توسط صندوق بین المللی پول ( ۲۰۰۸)، اثرات بحران مالی جهانی بر منطقه آفریقا مورد بررسی قرار گرفته است در این گذارش با اشاره به ساختار اقتصادی این کشورها، کانال اثرگذاری بحران بر اقتصاد این منطقه مورد بررسی قرار گرفته است.
موسسه مطالعاتی جنوب شرق آسیا (۲۰۰۸) اثرات بحران مالی بر کشورهای جنوب شرق آسیا را مورد بررسی قراد داده است. این گزارش نیز کانالهای ارتباطی بحران مالی جهانی با کشورهای مورد مطالعه را مورد مطالعه قرار داده است.
بابریکا[۴۷](۲۰۰۷), در مقاله خود تحت عنوان “ارزیابی رقابت بین الملل در تجارت خدمات گرشگری” گردشگری را به عنوان تنها فعالیت خدماتی که برای تمام ملتها فرصت تجارت را ایجاد می کند, معرفی کرده است و بیان می کند گردشگری فاکتوری است که مزایای آن به طور نامتوازن توزیع می شود, که البته این امر به میزان کارایی هر کشور در تجارت جهانی بستگی دارد.
والش[۴۸] (۲۰۰۶)، در مقاله تحت عنوان “تجارت خدمات: بدست آوردن مدل جاذبه برای تخمین تجارت خدمات"، مدل جاذبه را برای تجارت خدمات و تجارت زیر بخش های خدمات از جمله گردشگری، حمل و نقل، تجارت الکترونیک و سایر، به صورت متمایز ذکر کرده است.
کیمیورا و لی (۲۰۰۴), در مقاله ی خود تحت عنوان “الگوی جاذبه در تجارت خدمات بین الملل” رابطه تجارت خدمات را با عوامل موثر بر آن با بهره گرفتن از الگوی جاذبه ساده بررسی کرده است. در این مقاله به تاثیر بیشتر تجارت خدمات بر اقتصاد جهانی نسبت به تجارت کالا اشاره شده است. همچنین رشد تجارت کالا را مستلزم رشد تجارت خدمات بیان می کند.
زیهوری ما و لئونارد چنگ[۴۹](۲۰۰۳)، در مقالهای با عنوان “اثرات بحران مالی بر تجارت جهانی” اثرات بحران مالی را بر ۵۲ کشور مورد بررسی قرار دادند. در این مقاله اثر بحران به دو بخش، اثر بحران پولی و اثر بحران بانکی تقسیم شده است. نویسندگان معتقدند که اثر هر یک از این بخشها متفاوت است و این تفاوت ناشی از تفاوت رابطه ای است که بین هر یک از انواع بحرانها با تجارت وجود دارد. آنها بررسی اثرات بحران بر تجارت را در دو دوره زمانی ۱۹۹۰-۱۹۸ و ۱۹۹۸-۱۹۹۱ را انجام داده اند.
نویسندگان رابطه تجارت و بحران بانکی را بیشتر ناشی از اعتبارات بانکی می دانند. با وقوع بحران بانکی و شرایط رکود اقتصادی و کاهش اعتبارات بازرگانی و تجاری با توجه به این واقعیت که بخش بزرگی از تامین مالی تجارتهای خارجی از طریق اعتبارات کوتاه مدت مالی و موسسات مالی صورت می گیرد؛ وجود بحران بانکی موجب سخت شدن شرایط تجارت و در پی آن کاهش تجارت خارجی می شود. همچنین بحران پولی که از طریق تغییرات نرخ ارز به طور مستقیم و شدید بر تجارت خارجی اثر می گذارد و همین تفاوت در ارتباط این دو نوع بحران باعث ایجاد اثرات متفاوت بر تجارت میباشد.
در این مقاله با بهره گرفتن از الگوی جاذبه رابطه بحران بانکی و بحران پولی با تجارت خدمات مورد بررسی قرار گرفته است. تنایج کلی بدست آمده توسط نویسندگان نشان میدهد که در طی بحران بانکی، صادرات افزایش یافته ولی پس از بحران کاهش داشته است. همچنین در طی بحران پولی (ارزی) صادرات و واردات کاهش داشته است ولی بعد از بحران تغییرات صادرات و واردات وابسته به منبع شوک مالی است. نتایج نشان می دهد که بعد از بحران پولی صادرات برای دوره زمانی ۱۹۹۱-۱۹۹۸ بیشتر از دوره زمانی ۱۹۹۸-۱۹۹۱ افزایش داشته است.
برنانک[۵۰](۱۹۸۳) در مقالهای با عنوان “اثرات واقعی بحران مالی به تحلیل و برآورد آثار بحران مالی بر بخش واقعی اقتصادها “، قبل از بحران سال ۱۹۹۷ در شرق آسیا پرداخته است. در این مقاله، آثار بحران مالی دهه۱۹۳۰ آمریکا، در روند تولید کل اقتصاد طی آن دوره، آزمون شده است. به اعتقاد وی، تخریب مالی سالهای (۱۹۳۰-۱۹۳۳) در آمریکا، باعث کاهش کارایی تخصیص اعتبار، و در نتیجه هزینه بالاتر و کاهش عرضه وجوه اعتباری شده بود که در آخر، این امر باعث تخریب تقاضای کل گردید.
۲-۷- خلاصه و نتیجه گیری:
در این فصل، ابتدا به بیان مفهوم خدمات و تجارت آن پرداخته شده است و صنعت گردشگری را به عنوان یکی از مهمترین زیرشاخههای خدمات معرفی شده است. چرا که گردشگری حدود۶% صادرات کالا و خدمات، معادل ۳/۱ تریلیون و حدود ۹% تولید ناخالص ملی در کل جهان را شامل می شود و همچنین این شاخه از خدمات هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم پتانسیل اشتغالزایی زیادی دارد.
در ادامه به بحث بحران مالی و انواع آن که شامل بحران بانکی و پولی می شود و اثر هر یک بر تجارت خدمات به خصوص گردشگری پرداخته شده است. همچنین نمونههای از اثرات بحران در صنعت گردشگری به صورت آماری و مقایسه ای ارائه شده است. سپس روند بازگشت تجارت خدمات و گردشگری بین الملل به سطح پیش از بحران مالی بیان شده است.
در قسمت آخر این فصل به بررسی مطالعات خارجی و داخلی صورت گرفته در این زمینه پرداخته شده است. این فصل با خلاصه و جمع بندی پایان می یابد.
فصل سوم:
روش پژوهش
مقدمه:
در فصل حاضر مباحث مربوط به ارائه الگوی نهایی و روش پژوهش مطرح شده است. برای نیل به این هدف پژوهش بایستی از الگویی استفاده شود که قابلیت آزمون اثرگذاری بحران مالی ۲۰۰۸ بر تجارت دوجانبه خدمات گردشگری و کل خدمات را داشته باشد؛ که در دو بخش مجزا مورد بحث قرار گرفته است.
در قسمت اول با توجه به هدف مطالعه که بررسی تجارت دوجانبه است؛ مبانی تئوریکی و پشتوانههای علمی الگوی جاذبه ارائه شده است. سپس الگوی مورد استفاده در این مطالعه استخراج گردیده است. در قسمت دوم این فصل، متغیرهای الگو معرفی و توصیف میشوند. سپس به روش تخمین الگو اشاره می شود و ویژگیهای و کاربردهای الگو معرفی و توضیح داده می شود. در ادامه این بخش جامعه آماری و مورد مطالعاتی این پژوهش مشخص شده است. این فصل با خلاصه و جمعبندی پایان میپذیرد.
۳-۱- ارائه الگو
۳-۱-۱- الگوی جاذبه تجاری
برآورد پتانسیل تجاری بین دو کشور در یک الگو جاذبه تجاری با بهره گرفتن از عواملی که می تواند تعیین کننده آن باشند صورت میگیرد. این عوامل شامل ویژگیهای اقتصادی دو کشور هستند که برای تجارت بین دو کشور وجود دارند. در واقع، در چارچوب این الگو میتوان موانع و تشویقهای موجود را به صورت متغیر کمی و یا کیفی که در بازارهای خاص و قابل قبول کمی شده اند وارد الگو کرده و تاثیر آن را بر تجارت دوجانبه بررسی نمود (طیبی و آذربایجانی،۱۳۸۰).
تئوری جاذبه برای اولین بار در ابتدای دهه ی۱۸۶۰ میلادی توسط اچ کری[۵۱]در مطالعه رفتار انسانی و علوم اجتماعی به کار رفت (وال[۵۲]، ۲۰۰۰). مهمترین استفاده الگوی جاذبه در تجارت بین المللی است که برای بررسی پتانسیل تجاری بین دو کشور استفاده میشود. الگوی جاذبه، اولین بار برای توضیح جریانهای تجاری دو جانبه در سال ۱۹۶۲ میلادی توسط تین برگن[۵۳] و پویهونن[۵۴] مورد استفاده قرار گرفت. از آن پس الگوی جاذبه به یک ابزار عمومی در زمینه مطالعات تجارت بین الملل تبدیل شد و بطور موفقیت آمیزی برای جریانهای انواع گوناگون مهاجرت، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و خصوصا جریانهای تجاری بکار برده شد. شکل اولیهی الگوی جاذبهای که توسط تین برگن استفاده شد با پیروی از قانون جاذبه نیوتن، این مطلب را در خود دارد که جریان تجاری بین کشورها، با وزن اقتصادی کشورها (تولید ناخاص داخلی)، رابطهی مستقیم و با مسافت آنها از همدیگر رابطهی عکس دارد. در طی زمان عوامل دیگری نیز وارد الگو شد که از جمله این عوامل میتوان به ویژگیهای اقتصادی دو کشور و موانع و مسیرهای مناسبی که برای تجارت بین دو یا چند کشور وجود دارد نام برد. به عبارت دیگر الگوی جاذبه تجارت بوسیله ترکیبی از متغیرهای کلان اقتصادی دو کشور که شریک تجاری یکدیگر هستند را توضیح میدهد.
به اعتقاد هوملز[۵۵] (۱۹۹۸) عامل تعیین کننده اصلی در تجارت دوجانبه، هزینه های تجارت است که از طریق ترکیب تعرفهها و موانع غیر تعرفهای و فاصله بین دو کشور قابل تعریف است. از آنجایی که موانع تعرفهای، قیمتهای بازار و در نتیجه الگوی تولید و مصرف را تحت تاثیر قرار می دهند، لذا به کار بردن متغیرهای کلان وابسته به GDP در معادلات برآورد واردات یک کشور، موجب تورش در تخمینها میگردد (احمدزاده، ۱۳۸۴).
لذا در معادلات جاذبه تجاری نیز در کنار متغیرهای کل اقتصاد نظیرGDP و درآمد سرانه، از متغیرهای مرتبط با هزینه های تجاری نظیر تعرفه، فاصله بین دو کشور، ترتیبات تجاری دوجانبه و عوامل اجتماعی نظیر زبان و مذهب مشترک استفاده می شود.
این الگو ابزاری تجربی است که به طور گسترده در تجارت بین الملل برای توضیح جریانهای تجاری دوجانبه به کار میرود. علاوه بر این در موارد دیگری نیز کاربرد دارد که از آن جمله میتوان به تحلیلهای مهاجرت منطقهای و بین الملل، ترافیک جادهای و سایر موضوعات دیگر اشاره نمود. بنا به گفته ایخنگری و ایروین[۵۶](۱۹۹۶) الگوی جاذبه یک چارچوب استاندارد جهت توضیح الگوی تجارت است و این جهت ابزار مناسبی برای بررسی جریانهای تجاری بین دو یا چند کشور است که توضیح جریانهای تجاری دو جانبه جهت یکپارچهسازی و همگرایی اقتصادی- منطقهای را فراهم می آورد و امکان برآورد پتانسیل تجاری را بر اساس عوامل تعیین کننده ای مانند اندازه اقتصاد، صادرات، واردات، فاصله و سایر عوامل توضیح میدهد.
البته به این الگو انتقاداتی نیز وارد است که برای مثال بیکر (۱۹۷۸) معتقد است، این الگو فاقد مبانی نظری کافی است و تلاش برای ارتباط این الگو تجربی با یک چارچوب تئوریک مشکوک است و دیگر اینکه الگو جاذبه اثرات جانشینی را در تجارت بین الملل نشان نمیدهد و در نتیجه از نشان دادن اثرات انحراف و ایجاد تجارت چشم پوشی میکند. با این حال کلیه منتقدین و استفاده کنندگان از الگو جاذبه معتقدند که الگو ساده است و همین سادگی نقطه قوت اصلی آن محسوب میشود. زیرا با تعداد محدودی متغیر سروکار دارد و این کار محاسبه را آسانتر و مسئله دادهها را کنترل پذیرتر میکند. ماتیاس و هریس[۵۷] (۱۹۹۸) معتقدند گرچه الگوهای جاذبه فاقد پایه تئوریکی قوی هستند ولی در مطالعات تجربی به خصوص در زمینه پیش بینی جریانهای تجاری نقش خوبی را ایفا کردهاند (اکبری دهباغی، ۱۳۸۵).
در شکل ابتدایی الگوی جاذبه، جریان تجاری از کشورi به کشور j به وسیله اندازه اقتصادی کشورهای صادر کننده و وارد کننده و فاصله جغرافیایی بین آنها توضیح داده می شود، که شکل کلی آن به صورت زیر است.
(۳-۱)
به صورتی که جریانهای تجاری دو جانبه تابعی مستقیم از اندازه اقتصادی دو کشور ( و تابعی معکوسی از فاصله مورد نظر است. این معادله به صورت حاصل ضرب بوده که در فرم زیر نشان داده می شود. الگو شباهت زیادی با قانون جاذبه نیوتن دارد که نیروی جاذبه را تابعی مستقیم از اندازه نیروی دو جسم و تابعی معکوس از فاصله بین آنها () در نظر میگیرد.
(۳-۲)
امروزه تعداد زیادی کاربردهای تجربی در ادبیات بینالملل وجود دارد که به بهبود عملکرد الگوی جاذبه کمک بسیاری نموده است. این مطالعات به دو گونه معرفی شده اند. در الگوی استوکاستیک نوع اول، حجم صادرات بین دو کشورi وj به عنوان تابعی از درآمد، جمعیت، فاصله جغرافیایی بین آنها و تعدادی متغیرهای مجازی است که می تواند بیان کننده متغیرهای مختلف از جمله مجاورت، متعلق بودن یا نبودن به ترتیبات تجاری بخصوص، مشابهتهای فرهنگی و سایر متغیرها باشد. این فرم به صورت زیر میباشد:
(۳-۳)
که در آن معرف جزء اخلال است و ضریب متغیرهای مجازی نشان می دهند که مقدار متغیر مربوطه چه مقدار از سطح مورد انتظار بالاتر یا پایینتر باشد. Yi و Yj نشان دهنده تولید ناخالص ملی کشورهای i و j ، N جمعیت کشورهای i و j، D فاصله جغرافیای بین دو کشور و A مجموعه ای از متغیرهاست که بر متغیر وابسته X اثرگذار است.
در الگوی استوکاستیک نوع دوم، درآمد سرانه دو کشور جانشین جمعیت شده است. شکل کلی این الگو به صورت زیر است:
(۳-۴)
الگوی اول زمانی بکار میرود که از الگوی جاذبه برای تخمین صادرات کل به کار میرود در حالی که الگوی دوم اغلب برای تخمین صادرات دو طرفه در مورد محصولات خاصی استفاده می شود (زارزوسو و لهمن[۵۸]،۲۰۰۰). از آنجا که در این الگوها فرض می شود عرض از مبداء برای همه شریکهای تجاری همگن و یکسان است در مرحله تخمین دچار نوعی اریبی میشوند. به عبارت دیگر واحدهای انفرادی ممکن است از نظر ویژگیهای تاریخی، فرهنگی، قومی، سیاسی دارای اختلاف بسیاری با یکدیگر باشند.
در الگوی جاذبه نیز عوامل فرهنگی، تاریخی، سیاسی و جغرافیایی زیادی وجود دارند که سطح تجارت را تحت تاثیر قرار داده و با متغیرهای اصلی جاذبه GDP ,N ,D همبستگی دارند. اگر چه مطالعات قبلی در حد گستردهای تلاش نموده اند تا ناهمگنی بین کشورها را از طریق منظور نمودن متغیرهای متعددی کنترل کنند، اما چون کمی نمودن عوامل مذکور غالبا مشکل به نظر میرسد، همچنان اثر ناهمگنی بین واحدهای انفرادی و کشورهای شریک به صورت دو به دو وجود دارد (احمدزاده، ۱۳۸۴).
این مشکل در روشهای داده های مقطعی و ترکیبی که از لحاظ کردن این ناهمگنی بین کشورها ناتوان است؛ بیشتر به چشم میخورد. یکی از راههای غلبه بر این ناهمگنی و کنترل آن استفاده از روشهای داده های تابلویی است که طی فرایند آن برای هر یک از کشورهای شریک عرض از مبداء مشخصی در نظر گرفته می شود.