“
طغیان اعراب از دو لحاظ دارای اهمیت است:نخست این شورش تجزیه ی امپراتوری عثمانی را در قرن بیستم رقم زد و دوم دوره ی روابط بسیار نزدیک بین انگلیس و کسانی را شروع کرد که در نهایت قدرت را در ما ورای اردن و بخش هایی از عربستان شامل عراق در دست گرفتند. در سپتامبر ۱۹۱۸ که نیروهای انگلیسی به سوی دمشق پیشروی میکردند “نیروهای فیصل یکی از پسران شریف حسین وارد شهر دمشق شده و سوریه را تصرف کردند و پس از آن با حمایت انگلیس روز هفتم مارس ۱۹۲۰ کنگره سوریه در دمشق تشکیل شد و امیر فیصل را به عنوان اولین پادشاه سوریه انتخاب نمود”[۲۳] بدین ترتیب ،تجزیه ی امپراتوری عثمانی و از قرار معلوم استقلال اعراب در حال اغاز شدن بود.اما آمال استقلال اعراب به واقعیت نپیوست .زیرا پیش از این در سال ۱۹۱۶ انگلیس و فرانسه قرارداد سایکس پیکو را در قالب یازده نامه که بین دوطرف رد و بدل شد قطعی و از ان طریق استان های عثمانی را به مناطق مختلف تحت نفوذ خود تقسیم کردند.
اهمیت نهایی موافقت نامه سایکس پیکودر تعیین مناطق تحت نفوذ برای دو قدرت باقیمانده ی عمده ی اروپا نهفته بود ، از طریق این موافقت نامه کنترل بر سوریه به فرانسه اعطا شد و سربازان فرانسوی در ۲۵ جولای ۱۹۲۰ به سوی دمشق پیشروی کردند و وارد ان شدند.با پایان جنگ جهانی اول تنش بین ارمان گرایی بلند نظرانه ویلسون از سوی امریکا و واقعیت کنترل استعماری خاورمیانه از سوی انگلیس و فرانسه به اوج رسید.نتیجه ی این تنش پیدایش مقوله ی قیمومیت بود که در واقع واژه ای مودبانه برای وضعیتی بود که چند دهه قبل بدون احساس شرم ساری از ان تحت عنوان استعمار یاد می شد.”تجزیه ی امپراتوری عثمانی در واقع در کنفرانس سن رمو در اوریل ۱۹۲۰ صورت گرفت”[۲۴] و پس از چندی توسط جامعه ملل پذیرفته شد. عثمانی ها در بستر مرگ خود در موقعیتی نبودند که بتوانند بر مسیر رخدادهایی که به آن ها دیکته می شد تاثیر بگذارند و” با امضای پیمان سور در ماه اگوست سال بعد به واقعیتهای جدید ژئوپلتیک منطقه تن دادند.”[۲۵] قدرتهای قیم امانت داران سرزمین های تحت قیمومیت خود بودند و یکی از وظایف آن ها اداره امور داخلی این سرزمین ها در چارچوبی بود که خود تعیین میکردند. با اندک تغییراتی تعیین سرزمینهای تحت قیمومیت بر اساس مفاد موافقت نامه سایکس پیکو صورت گرفت: انگلیس قیمومیت عراق و فلسطین را بر عهده گرفت و فرانسه قیمومیت سوریه بزرگ که شامل لبنان نیز می شد را بر عهده گرفت.
در مورد شکل مرزهای بینالمللی که از کنفرانس سن رمو نشأت گرفت مذاکره کنندگان خط کش به دست انگلیسی و فرانسوی مرزهای ملی را ترسیم کردند و به خاورمیانه کنونی شکل بخشیدند. انچه دست و پایشان را می بست ارزوها و خواسته های مردمانی که زندگی اشان را تحت تاثیر قرار میدادند نبود بلکه بیشتر اقدامات و برنامه های دیپلماتیک خود آن ها بود.پیدایش لبنان نمونه ی جالبی است . فرانسویان برای سهولت کارشان سوریه را به شش واحد اداری تقسیم کردند که تا حدی بر اساس مذهب اکثریت ساکنان در هر واحد معین شده بود.اکثریت سنی هیچگاه نسبت به حاکمیت فرانسوی ها اشتیاقی نشان ندادندو تقسیمات اداری شیوه ای مؤثر برای تضعیف امکان بالقوه ی همبستگی ضد فرانسوی بر پایه ی مذهب قلمداد می شد.برای انکه برخی نواحی کوچکتر از لحاظ اقتصادی از کارایی بیشتری برخوردار شوند در سال ۱۹۲۰ چند ناحیه ی هم جوار به لبنان که خود یکی از تقسیمات داخلی سوریه محسوب می شد منضم شدند و به این ترتیت کشور لبنان بزرگ تأسيس شد. اگر چه جدا شدن از سوریه و تشکیل کشور لبنان با شور و هیجان قابل ملاحظه ای از سوی جامعه ی مارونی های کشور جدید مورد استقبال قرار گرفت ، تضمین پویایی اقتصادی به بهای از دست رفتن تجانس اجتماعی و مذهبی به دست امد،این امر بعدها پیامدهای ناگواری به بار اورد. در سوریه واحدهای اداری باقی مانده در هم ادغام شدند و در سوریه به شکلی که امروز می شناسیم تشکیل شد.
مبحث دوم:دهه های پر اشوب ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰
دهه های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ دوره ی دگرگونی های عمیق بینالمللی همراه با تولد کشورهای جدید و مرگ امپراتوریهای قدیمی بود . توافق های دوران پس از جنگ یعنی دهه ۱۹۲۰ م سبب شد تا خاورمیانه نقشه ی جدیدی پیدا کند . نقشه ای که به هیچ وجه به نقشه ی پیش از جنگ شباهتی نداشت. در همان زمان این منطقه شاهد حضور مجموعه ای از بازیگران جدید بینالمللی -انگلیس و فرانسه،جامعه ملل و تا حد بسیار کمتر ایالات متحده بود که قبلا علاقه ای چندانی به این منطقه نشان نمیدادند. زمانی که دهه ۱۹۲۰ به پایان خود نزدیک می شد غبارها تقریبا فرو نشسته بود،بسیاری از مسائل باقی مانده مرزی در منطقه خاورمیانه همچنان بدون پاسخ باقی ماند.
دهه ۱۹۳۰ برخلاف دهه قبل با تغییرات بینالمللی اندکی حداقل در خاورمیانه همراه بود اما تحولات سیاسی داخلی که در دهه ۱۹۲۰ میلادی در این منطقه اغاز شده بود در این دهه تحکیم شد. در این دوران تنها یک مورد تبادل سرزمین رخ داد و طی ان شهر اسکندرون در سال ۱۹۳۹ از سوریه جدا شد و به خاک ترکیه پیوست. در میان کشورهای خاورمیانه ماورای اردن ،سوریه ولبنان همچنان تحت قیمومیت باقی ماندند و تنها در دهه ۱۹۴۰ توانستند استقلال خود را به دست اورند.
“