در حالی که مردم رنجدیده بحرین به صورت گسترده به اعتراض بر علیه حکومت آل خلیفه۱ در این کشور میپرداختند، دولت ترکیه و شخص اردوغان به فضا سازی بر علیه این انقلاب مردمی مسالمتآمیز پرداخته و صراحتاً به ترویج شیعه هراسی در منطقه مبادرت نموده و به سران بحرین و عربستان توصیه میکند که مواظب پیروزی شیعیان و تجدید قیام شیعیان باشند.
در حالی که مردم معترض بحرین به شدت توسط حکومت آلخلیفه سرکوب شده و به خاک و خون کشیده می شدند و بیش از ۱۰۰۰ نظامی عربستانی نیز به بحرین وارد شده و تا حدودی به اشغال این کشور پرداخته و به کشتار مردم معترض میپرداختند، اردوغان طی سخنانی در اوایل سال۲۰۱۱ (اسفند ۱۳۸۹) در نشست نمایندگان مجلس حزب عدالت و توسعه، ضمن هشدار ظاهری به عربستان میگوید {تاکنون هر گونه درگیری بین مسلمانان که با تحریک دیگران صورت گرفته، باز به سود دیگران تمام شده، اما از این پس نمیخواهیم که شاهد درگیریهای مذهبی بین مسلمانان و وقوع یک کربلای دیگر باشیم، چونکه این امر بار دیگر باعث رنجش خاطر مسلمانان خواهد شد} (خبرگزاری فارس).
این سخنان اردوغان را نباید نوعی دلسوزی وی برای شیعیان بحرین و یا توجه ایشان به اصل قیام عاشورا دانست، بلکه منظور اردوغان از این هشدار به عربستان و دیگر سران عرب سنی مذهب منطقه، این بوده است که حواستان باشد که یکبار دیگر گرفتار ماجرای عاشورا نشوید و برای خود کربلای دیگری نسازید، کربلایی که میتواند ریشه شما(اهل سنت) را به لرزه درآورده و بر دشمنان شما در دنیا بیافزاید.
پیام اردوغان خیلی روشن بوده است، وی میخواهد واقعه عاشورا را به مرور زمان از دست شیعیان گرفته و آنرا از نماد پویایی تشیع، به نماد پیروزی خود و همفکرانش تبدیل نماید.
اردوغان میخواهد بگوید اگر عاشورا و کربلا نبود اکنون مذهب تشیع و حکومتهای شیعی در ایران، عراق یا سوریه و حتی بحرین و لبنان و… وجود نداشتند و همه سرزمینهای اطراف هنوز هم تحت تسلط ترکیه بزرگ بودند.
اردوغان را نمیتوان دلسوز مردم بحرین دانست، بلکه ایشان به دنبال رهایی حکومت آلخلیفه از بار کشتار شیعیانی است که عاشورا را نماد راه خود قرار دادهاند و اردوغان به شدت از عاشورا و تأثیر آن بر انقلاب های منطقه ناراحت و دلگیر است.
اگر اردوغان به فکر مردم بحرین و به خصوص شیعیان مظلوم این کشور بود، میتوانست فشار بیشتری بر سران عربستان که رابطهای خوب و دوستانه با اردوغان دارند، وارد سازد تا عربستان از سرکوب شیعیان بحرین دست برداشته و از این کشور خارج گردد.
در مقابل سخنان و مواضع نامناسب ترکیه در مورد تحولات بحرین بود که نظام جمهوری اسلامی ایران، مردم و به ویژه رهبر معظم انقلاب به صراحت از مردم انقلابی بحرین، آنهم بدون نام بردن از تمایزات مذهبی، دفاع نموده و ضمن انتقاد از کسانی که به تبعیت از امریکا به دنبال تنش مذهبی در انقلاب بحرین هستند، میفرمایند {امریکاییها تلاش دارند تا با طرح موضوع شیعه و سنی در بحرین، مانع از کمکها و حمایتهای مردمی از قیام مردم بحرین شوند. اوج وقاحت آمریکاییها و اذناب آنها در منطقه، آنجایی است که حضور تانکهای سعودی در بحرین را دخالت نمیخوانند اما اعتراض مراجع تقلید، علما و خیرخواهان به کشتار مردم بحرین را دخالت ایران مینامند} (پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید علی خامنهای).
تحولات انقلابی بحرین که مردم انقلابی آن بر بیداری اسلامی و برقراری اسلام ناب محمدی(ص) در کشور خود تأکید داشتند، موجب تقابل ایران و ترکیه گردید. ترکیه به دنبال برجستهسازی مسایل مذهبی در منطقه و شیعه هراسی بود تا از این طریق بتواند به کسب منافع در منطقه دست زده و به حمایت از دولتهای عربی سنی مذهب و نیز اشغالگری عربستان در بحرین بپردازد.
۴-۴-۱-۴- عربستان، سکوت و حمایت ترکیه از سرکوبی معترضین
اعتراضات و اقدامات مردم معترض عربستان به خصوص در شرق این کشور و در شهرهای القطیف۱، العوامیه۲ و احساء۳ شروع شده و به ریاض پایتخت عربستان نیز کشیده شد.
این اعتراضات و قیام مردمی بر علیه حکومت موروثی و استبدادی خاندان آلسعود که از سوی حکومت عربستان به شدت سرکوب و تعدادی از معترصین نیز کشته و زخمی شدند، هرگز مورد توجه و حمایت دولت ترکیه و اردوغان مدعی حقوق بشر و آزادی انسانها، قرار نگرفت!
با توجه به اینکه این اعتراضات در مناطق شیعه نشین و نفتخیز شرق عربستان آغاز و صورت میگرفت، دولتهای غربی و امریکا نیز در قبال سرکوب این اعتراضات سکوت کردند و ترکیه نیز که دارای سیاستهای غربمحور میباشد به تبعیت از محور غربی، به سکوت در برابر سرکوب قیام مردمی در عربستان پرداخته و البته شاید از سرکوبی شیعیان که یکی از پایههای سیاست مزورانه اردوغان در منطقه نیز میباشد، حمایت هم کرده باشد.
در حالی که ایران از قیام مردم عربستان بدون در نظر گرفتن مذهب و …، حمایت کرده و خواهان رعایت حقوق معترضین عربستانی بود، اردوغان به روابط دوستانهتر با آلسعود و کسب کمکها و حمایتهای مالی از عربستان فکر میکرد و قیام مردم عربستان را هرگز ندید!
۴-۴-۱-۵- عراق، حمایت ترکیه از مخالفان دولت مقتدر شیعی
عراق نوین که بعد از سقوط حکومت صدام، پا به عرصه بینالملل نهاده است طی سالیان اخیر که نماد حاکمیت مردمی بوده، تحت رهبری دولتهای شیعی قرار داشته است. دولتهایی که از روابط بسیار نزدیک با ایران، حزبالله لبنان و حتی سوریه برخوردار بوده و در صحنه بینالملل نیز به حمایت از برنامههای ایران پرداخته و در واقع به عنوان یک دولت پیرامونی برای ایران به حساب میآیند.
این عراق نوین و فدرال برای اهل تسنن که دهها سال بر اکثریت شیعه عراق به زور حاکم شده بودند، بسیار دلگیر و ناخوشایند میباشد.
اما از سوی دیگر ترکیه، خود را در برابر یک دولت شیعی در عراق میبیند که از مزایا و امکانات اقتصادی و… بسیاری برخوردار بوده و در جایگاه خوبی در منطقه قرار گرفته است.
دولت ترکیه با حمایت از گروههای سنی مذهب مخالف دولت مرکزی و شیعه عراق، به شدت به مخالفت با دولت نوری المالکی پرداخته و ضمن متهم کردن دولت عراق به ایجاد درگیریهای قومی و مذهبی، خواهان برکناری المالکی از قدرت نیز شده است!
بسیاری از کارشناسان برای توضیح علل دشمنی ترکیه با دولت مالکی به دلایلی مانند نفت، آب و کردهای دو کشور اشاره دارند، اما به نظر میآید علت اصلی مخالفت اردوغان و دولتش با نوری المالکی، شیعه بودن دولت عراق و همراهی نزدیک و راهبردی عراق با ایران است.
اردوغان با پذیرفتن طارق الهاشمی (معاون رئیس جمهورعراق که از سران گروههای اهل سنت است) در ترکیه و پذیرایی دائمی از وی که عامل جنایات متعدد تروریستی بر علیه شیعیان عراق بوده است، عملاً نشان داده است که به دنبال تضعیف و یا سرکوبی شیعیان و دولت شیعه عراق میباشد (پایگاه خبری تحلیلی سیاست ما).
از سوی دیگر ایجاد فتنه قومی و مذهبی میان کردهای عراق (اقلیم کردستان) با شیعیان و دولت مرکزی عراق نیز در برنامههای دولت ترکیه قرار دارد و به شدت پیگیری میشود.
مخالفت و ضدیت اردوغان و ترکیه با دولت شیعی نوری المالکی را باید در راستای راهبردهای غرب و به خصوص امریکا در منطقه و در تقابل با ایران دانست، برنت اسکاوکرافت۱ مشاور امنیت ملی جورج بوش اول در یک سخنرانی میگوید {اگر در عراق انتخاباتی باشد و جناح تندرو برنده آن شود…مطمئناً ما به آنها چنین اجازهای نخواهیم داد که حکومت را به دست بگیرند، بنابراین اگر اکثریت شیعیان در دورهی بعد از صدام در عراق پایگاه سیاسی داشته باشند و با سایر یارانشان در منطقه متحد شوند و تلاش کنند روابطشان را با ایران توسعه دهند، آنها به جناح تندرو تبدیل خواهند شد و باید با آنها برخورد شود (چامسکی ۱۳۸۷، ۲۵۰).
اگر چه نمیتوان اعتراضات اهل سنت عراق که همراه با اقدامات تروریستی القاعده و گروههای تروریستی مورد حمایت کشورهای عربی منطقه بود را بخشی از تحولات بیداری اسلامی نامید، اما باید اذعان داشت که در این کشور نیز تقابلی شدید میان ایران و ترکیه برقرار شده و ایران به شدت از دولت اسلامی و شیعی عراق در مقابل گروههای سکولار و غربگرای عراق، حمایت و پشتیبانی نموده است. اما ترکیه در پی آنست که گروههای اهل سنت و به ویژه شخصیتها و احزاب سکولار و حتی سکولارهای شیعی را به جای دولت اسلامی و شیعی نوری المالکی بر عراق مسلط سازد.
۴-۴-۱-۶- مصر، برتری جویی همفکران و استادان اردوغان
اعتراضات و قیام مردم مصر بر علیه حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک۱، سرانجام در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ (۲۲ بهمن ۱۳۸۹) به ثمر نشسته و حکومت سی ساله حسنی مبارک، سرنگون شده و مردم مصر به آینده کشور خود در پرتو اجرای احکام اسلامی و تشکیل یک دولت اسلامی امیدوار شدند.
جنبش اخوانالمسلمین مصر که دارای سابقهای بیش از هشتاد سال فعالیت در صحنه فرهنگ، اجتماع و سیاست مصر و بلکه منطقه بودند، بعد از سرنگونی دولت حسنی مبارک، بر فعالیتهای خود افزوده و آشکارا به دنبال تشکیل یک دولت اسلامگرا بر پایه احکام دین اسلام در مصر بودند. نکته جالب اینکه اردوغان، گل و بسیاری دیگر از اسلامگرایان ترکیهای نیز خود را از اخوانالمسلمین داانسته و به لحاظ فکری به این جنبش وابسته میدانند. دولت ترکیه در جریان انقلاب مردم مصر به شدت به دنبال کسب و تثبیت منافع خود بود، در حالی که تا قبل از آن رابطه ای نزدیک و همسو با دیکتاتوری مبارک داشت. اردوغان بعد از پیروزی مردم مصر، به فکر افتاد تا با کمک به جنبش اخوان مصر و سلفیهای این کشور برای تشکیل دولت در مصر، از نفوذ و حضور ایران در مصر جلوگیری نماید.
رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه و شخص اردوغان به دنبال دوستانی در مصر بودند که بتوانند بر علیه ایران و شیعیان منطقه، متحد شده و ایران را منزوی نمایند. بنابراین حمایت از محمد مرسی را نمیتوان حمایت از بیداری اسلامی دانست، زیرا مرسی نیز به صراحت از شیعیان بدگویی نموده و شیعیان را خطرناکتر از یهودیان دانسته است (سایت خبری تحلیلی انتخاب).
ترکیه با ایجاد و گسترش موج شیعه هراسی و ایران هراسی در مصر، به دنبال محدود نمودن فعالیتها و منافع ایران در مصر و شمال آفریقا بود. دولت محمد مرسی نیز در چارچوب اندیشه اخوانالمسلمین و همراه با اقدامات دولت ترکیه در منطقه، به گسترش ایران هراسی در کشورهای اسلامی پرداخته و امیدوار بود تا با همکاری اردوغان و دیگر اخوانیهای منطقه، بتوانند در مقابل آنچه هلال شیعی نامیده میشود، هلال اخوانی را تشکیل داده و خود را رهبر جهان اسلام و به خصوص اهل سنت معرفی نمایند.
اما نظام جمهوری اسلامی ایران در تحولات مصر به دنبال برقراری دموکراسی و تشکیل یک دولت مقتدر اسلامی انقلابی در مصر بود تا بتواند ضمن کمک به اقتدار جهان اسلام، به آرمان آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل نیز کمک نماید.
۴-۴-۱-۷- سوریه، خاری در چشم اردوغان و سدی در برابر منافع غربمحور ترکیه
شهر دمشق۱ را میتوان قدیمیترین پایتخت جهان دانست که بیش از سیزده قرن است به عنوان پایتخت، شناخته شده است. دمشق در تاریخ خود از زمان حکومت معاویه۲در بلاد شام تاکنون مرکزی بوده که جاذبههای سیاسی و … فراوانی برای همسایگان خود و دولتهای اروپایی داشته است.
امپراتوری عثمانی در قرن یازدهم میلادی بر سوریه نیز تسلط یافت و چندین قرن بر این کشور حکمروایی داشت.
هر چند سوریه کنونی از لحاظ مذهبی دارای جمعیتی با حدود هشتاد درصد اهل سنت و بیست درصد علویان میباشد، اما حکومت این کشور طی چند دهه گذشته در دست خاندان اسد که دارای مذهب علوی هستند، قرار داشته است. حکومت سوریه در تمامی مسایل منطقهای و جهانی رخ داده طی چند دهه اخیر به یکی از حامیان ایران و در واقع نیروی پیرامونی ایران، تبدیل شده بود. حاکمیت علویان بر سوریه و همراهی این کشور با حکومت شیعه ایران و حمایت از شیعیان لبنان، موجب دشمنی حاکمان عرب و ترک سنی مذهب منطقه با دولت سوریه شده و این کشورها از هیچ اقدامی برای ساقط کردن دولت اسد در سالهای اخیر، فروگذاری نکردهاند.
با ورود جنگجویان حزب کارگران کردستان ترکیه در دهه های ۸۰ و ۹۰ قرن بیستم میلادی به سوریه و استقرار آنها در این کشور که به حملات این حزب به ترکیه از خاک سوریه نیز منجر میشد، روابط ترکیه و سوریه به شدت متشنج شده و با تهدیدات صورت گرفته از سوی ترکیه که پشتیبانی امریکا و اسرائیل را همراه خود داشت، به وقوع جنگ میان دو کشور نزدیک شده بود، بنابراین سوریه مجبور به خارج کردن محترمانه عبدالله اوجالان۱ و نیروهایش از سوریه شد. روابط ترکیه و سوریه بعد از کوچ یا اخراج سران و اعضای حزب کارگران کردستان ترکیه از سوریه، رو به بهبود گذاشت و به خصوص طی سالهای گذشته دولت اردوغان در قالب یک دولت برادر با سوریه و خود اردوغان در قالب یک برادر برای بشار اسد، خودنمایی میکردند و روابط سوریه و ترکیه به اوج خود رسیده بود، به نحوی که میتوان آنرا با روابط خانوادگی اردوغان و اسد، نامگذاری کرد. از سوی دیگر ترکیه طی یکی، دو سال قبل از حوادث کنونی در سوریه، در حال میانجیگری برای گفتگو و صلح بین سوریه و اسرائیل بود!
اما از سال ۲۰۱۱ و در پی آغاز اعتراضات در سوریه، به ناگاه رویکرد و مواضع دوستانه دولت ترکیه با سوریه دچار چرخشی ۱۸۰ درجهای شده و از ظاهری دوستانه به دشمنی دیرینه و خونی تبدیل شد!
اردوغان از آغاز اعتراضات در سوریه، به بشار اسد و اقدامات دولت سوریه حمله کرده و خواهان استعفا و خروج بشار اسد از سوریه شد، در حالی که مواضع اردوغان در مورد حاکمان سنی مذهبی مانند معمر قذافی، زینالعابدین بن علی، آل خلیفه، حسنی مبارک و … بسیار ملایمتر و دوستانهتر بوده است.
بعد از دخالت آشکار ترکیه و به خصوص شخص اردوغان در مسایل سوریه و حمایت نظامی، تسلیحاتی، سیاسی و اقتصادی بی چون و چرای ترکیه از گروه های تروریستی ضد حکومت بشار اسد، ایران و مسئولین آن نیز به انتقاد از این مواضع ضد سوری ترکیه پرداخته و هشدارهایی به ترکیه دادند.
در ابتدای حوادث سوریه، مسئولین ایران و ترکیه به رایزنی دو جانبه با یکدیگر پرداخته و بر حل مسالمتآمیز و سریع مشکلات سوریه تأکید داشتند، چنانکه صالحی وزیر امورخارجه ایران بعد از گفتگویی سه ساعته با داوداوغلو وزیر امورخارجه ترکیه میگوید {ایران، سوریه و ترکیه اعضای یک خانواده هستند و ما متعلق به یک خانواده هستیم و اگر مشکلی برای یکی از اعضاء پیش بیاید کل خانواده باید در جهت حل مشکل اقدام کنند. سوریه برای ترکیه کشوری همسایه و مهم است و بالعکس و ایران نیز دوست و برادر دو کشور است. با رایزنیهایی که بین اعضای خانواده صورت میگیرد باید در جهتی حرکت کرد که هم به مطالبات مشروع مردم رسیدگی شود و هم اینکه جلوی آفات و دخالتهای نابجایی که ممکن است رخ دهد و همچنین سوءاستفاده از وضعیت موجود، گرفته شود} (خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ۲۰ تیر ۱۳۹۰).
با گذشت زمان و گسترش جنگ داخلی در سوریه، ترکیه که در ابتدا با حمایتهای مالی عربستان و قطر و نیز حمایتهای سیاسی و تجهیزاتی امریکا و غرب به پشتیبانی گسترده از گروه های تروریستی در سوریه میپرداخت و در فکر سقوط سریع حکومت اسد و کسب منافع فوقالعاده و استراتژیک در سوریه بود، با همسایه مهم خود یعنی ایران نیز دچار تنش شدیدی گردید.
اردوغان که در سفر فروردین ماه ۱۳۹۱ (آوریل ۲۰۱۲) خود به ایران با واکنش سرد مسئولان ایران و به خصوص محمود احمدینژاد در مورد سوریه مواجه شده بود، بعد از بازگشت به ترکیه به فاصله چند روز بعد، میزبان گروه های تروریستی و جنگجوی سوریه و کشورهای ضد دولت بشار اسد بود. این گردهمایی که به"کنفرانس دوستان سوریه۱"معروف بود، نشان از نیات واقعی ترکیه در سوریه داشت. ابتدای تنشها میان ایران و ترکیه را میتوان در سخنان سرلشکر فیروزآبادی دانست که با انتقاد صریح از ترکیه، میگویند {آلسعود، قطر و ترکیه مسئول خونهایی هستند که در خاک سوریه ریخته میشود} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۱۶ مرداد ۱۳۹۱).
بلافاصله بعد از این انتقادات سرلشکر فیروزآبادی بود که دولت ترکیه بر علیه این سخنان و مواضع ایران در حمایت از دولت سوریه، موضع گرفته و وزرات امور خارجه ترکیه در ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ بیانهای صادر کرده و میگوید {ما اتهامات بی اساس و تهدیدهای بینهایت خصمانه مقامات ایرانی از قبیل [سرلشکر]حسن فیروزآبادی علیه کشورمان را به شدت محکوم میکنیم. ادامه سخنان مسئولان مختلف ایرانی علیه کشور ما غیرقابل قبول است} (سایت فارسی رادیو آلمان (دویچه وله) ۰۷/۰۸/۲۰۱۲).
انتقادات تنشآمیز میان مسئولین دو کشور در مورد سوریه و جنگ داخلی آن، ادامه داشت. سرلشکر فیروزآبادی مجدداً در این مورد و البته درباره استقرار موشکهای پاتریوت در ترکیه گفتهاند {عاقلان و نخبگان اروپا و آمریکا و ترکیه باید زودتر از اینکه آتشی برافروخته شود، پاتریوتها را از این منطقه جمع کنند و ببرند} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۲۵ آذر ۱۳۹۱).
بعد از این اظهارنظر سرلشکر فیروزآبادی و برخی دیگر مسئولین ایرانی بود که مسئولین ترکیه، واکنشهای تندی بر علیه ایران اتخاذ کردند. احمد داوداوغلو وزیر امور خارجه ترکیه در واکنش به سخنان مسئولین ایرانی، با متهم کردن ایران به دخالت در جنگ داخلی سوریه از طریق حمایت از دولت بشار اسد، میگوید {به جای انتقاد از پدافند (موشکی پاتریوت)، ایران باید به رژیم سوریه که ترکیه را با زیر پا گذاشتن مرزها تحریک میکند، بگوید دست نگهدارد} (خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ۲۹ آذر ۱۳۹۱).
یکی دیگر از مسایل ایجاد شده در بحث سوریه را می توان گروگانگیری چهل و هشت نفر از زائرین ایرانی توسط گروههای تروریستی مخالف حکومت اسد در سوریه در ۱۴ مرداد ۱۳۹۱ دانست که ایرانیان به صراحت کشورهایی مانند قطر و ترکیه را مسئول این کار و پاسخگوی حفظ جان ایرانیان ربوده شده معرفی میکردند. این اسیران، سرانجام با آنچه همکاری منطقهای میان ایران، سوریه، ترکیه و قطر نامیده شد، آزاد شده و به ایران بازگشتند.
نقش ترکیه در تحولات بیداری اسلامی در کشورهای یمن، اردن، کویت و… را نیز باید در همان چارچوب سیاستها و رویکردهای غرب محور این کشور و تلاش اردوغان برای کسب منابع مالی و اقتصادی از پادشان عربی منطقه دانست. سیاستهای اردوغان در تحولات کشورهای اسلامی منطقه، دارای دو محور موازی و همگرا بوده است. این دو محور را میتوان محور غربی و امریکایی از یک سو و محور عربی سنی از سوی دیگر دانست.
۴-۴-۲- تقابل هویت ایران و ترکیه در تحولات جهان اسلام
با توجه به آنچه در فصول گذشته به آنها اشاره گردید و به خصوص رویکردهای کمالیستی، سکولار، اسلام عثمانی، اسلام اردوغانی و …، به خوبی میتوان به تعریف منافع و هویت غرب محور اردوغان و دولتش در تحولات بیداری اسلامی، پرداخت. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی ایران طی چند دهه اخیر از سوی همان کمالیستهای سکولار به خاطر حمایت از اسلامگرایان ترکیهای، مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شدهاست!(کِدی ۱۳۸۳، ۶۶).
بر اساس نظریه سازه انگاری ونت که هویت را ویژگی ذهنی که ریشه در فهم کنشگر از خود دارد، میداند باید گفت که هویت غربرگرای اردوغان و دوستانش در دولت ترکیه، ریشه در همان اندیشههای غربی و امریکایی دارد که به دنبال سرکوبی کشورهای آزاد و بیدار جهان اسلام هستند.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره هویت غرب مرکز گرا و روابط غیر همکارانه ...