چو مردم ندارد نهاد پلنگ نگردد زمانه بر او تار و تنگ
ج۲ب۵۷۵
بدین گونه با او همی چاره جست نهانیش بد بود و رایش درست
ج۲ب۱۸۸۱
جلوه های دانش
« هیچ عزّی بزرگوار تر از دانش نیست . پس آموختن را وقتی پیدا مکن ، چه در هر وقت و در حال که باشی چنان باش که یک ساعت از تو در نگذرد تا دانشی نیاموزی و اگر در آن وقت دانایی حاضر نباشد از نادانی بیاموز که دانش از نادان نیز بباید آموخت از آن که هر هنگام که به چشم دل در نادان نگری و بصارت عقل بروی گماری آن چه تو را از وی پسندیده باید دانی که نباید کرد . » ( عنصرالمعالی،۱۳۶۴: ۳۴ )
زردشت در زمانی می زیسته که دانش گسترش چندانی نداشته است و بنابراین انسان در برابر رازهای طبیعت بناچار ناتوان و نادان بوده است و در این شرایط برداشت و واکنش انسان در برابر رویدادهای طبیعت باید بر پایه ی نادانی استوار بوده باشد . در چنین اوضاع و احوالی است که زردشت ظهور کرد و برای نخستین بار با بینشی شگفت انگیز و خردی روشن از آزادی گزینش بر پایه ی اندیشه سخن می دارد . » ( وحیدی،۱۳۵۵: ۱۱۴ )
« در دین یشت از چیستا یعنی علم و معرفت سخن رفته است . در هفتن یشت (کوچک) فقرات یک وشش از خرثو که به معنی خرد و دانش است سخن می رود و از دانش فطری و اکتسابی یاد می کند . علم اساس سعادت دنیوی و اخروی است در مزدیسنا فراموش نشده است . » ( پورداوود،۱۳۷۸: ۲۶ )
« کدام یک از این دو بزرگتر است . کسی که پیرو راستی است و یا کسی که به دروغ گرویده است . دانا باید دانای دیگر را از آن آگاه سازد بیش از این نشاید که نادان سرگشته بماند . تو خود ای اهورا در پاک منشی آموزگار ما باش . » ( پورداوود،۱۳۷۷: ۳۱ )
اهتمام و توجه به علّو دانش در آیات قرآن ، احادیث و سخن بزرگان به چشم می خورد. حدیث معروف پیامبر بیانگر اهمیّت این موضوع از نظر دین اسلام است : « اطلبوا العلم و لو بالصین فان طلب العلم فریضه علی کل مسلم ، ان الملائکه تضع اجنحتها لطالب العلم رضاً بما یطلب . » ( پاینده،۱۳۶۳: ۶۴-۶۳ ) ( دانش را بجویید اگر چه در چین باشد . زیرا طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است و فرشتگان بال خویش را برای طلب علم پهن می کنند زیرا از آن چه وی در طلب آن است خشنود هستند . )
در شاهنامه عقل و خرد بر همه چیز برتری داده می شود .
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
ج۱ب۱۴
شعار مقدس ایرانیان و مفهوم آن مد نظر همه ی جهانیان است . این بیت نظر واقعی فردوسی را درباره ی علم آشکار می کند .
ارزش دانش از دیدگاه او تا آن جاست که در آغاز کتاب در قالب ابیاتی زیبا این مسأله را طرح می نماید بعد از ستایش یزدان بی همتا و خرد روشن گر به بررسی مسأله ی دانش و ارزش آن می پردازد .
به دانش ز دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و به هرکس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن
ج۱ب۳۳-۳۱
در بیتی دیگر رنج بردن در راه دانش را می ستاید :
به رنج اندر آری تنت را رواست که خود رنج بردن به دانش سزاست
شیخ کلینی در اصول کافی از زبان امام زین العابدین می فرمایند : لو یعلم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه ولوبسفک المهج وخوض اللجج (اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ای است، آن را می طلبند ، اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد .)
فردوسی آموختن دانش را پناهگاهی مستحکم در برابر ناملایمان می داند و برای حافظت و دوام انسان و رستگاری او ، جایگاهی امن به شمار می رود .
تو را دانش و دین رهاند درست ره رستگاری ببایدت جست
ج۱ب۶۹
فراگیری علم باعث آشنایی انسان با فضایل و رذایل و بر حذر بودن او از صفات ناپسندیده می شود و انسان در زیر لوای علم ، خود را به زیور صفات نیک می آراید و همین عامل رستگاری او در جهان می گردد .
سخن و سخنوری
« کسانی که با زبان خود در میان دوستانشان خشم و سم منتشر کنند و به ضد تربیت ستوران باشند ، در نزد آنان نه کردار نیک بلکه اعمال زشت غالب است و برای ایمان دروغینشان به سرای دیو درآیند . » ( پورداوود،۱۳۷۸: ۱۱ )
« سخنی گویید که از اندیشه ی پاک سرچشمه گرفته است و کاری کنید که با کوشش و پارسایی از دست و بازو برآمده باشد . » ( ارباب کیخسرو،۱۳۸۰: ۴۱ )
« سخن اثر بخش بزرگترین و کارسازترین و به دوست داشتن سزاوارترین و برای آشکارا ورزیدن لایق ترین و در تـحصیل حقـیقت دیـن به مزدیسنا بــزرگ ترین است ، آن را می ستاییم.» (همان، ۶۰)
در حدیثی از پیامبر آمده است:رحم الله عبداً قال خیراً فغنم أوسکت عن سوءٍفسلم.(پاینده،۱۳۶۳ : ۳۴۷)(خدا رحمت کند بنده ای راکه سخن نیک گویدوغنیمت برد یاازبدگویی سکوت کند و سالم ماند.)
آیین سخنوری و آداب سخن گفتن در میان ایرانیان بسیار مهم و به آن اهتمام ورزیده اند. اصل بسیار مهمی است که فرد در جلوی شاه یا یک بزرگ چگونه سخن بگوید . برای رسالت به نزد بزرگان معمولاً افراد سخنور و آگاه و صاحب درک و فهم بسیار برگزیده می شدند و گاه پیش می آمد که شاه ، خود به عنوان فرستاده ، نامه را به دربار شاه دیگری می برد. چنانکه اسکندر چند بار این کار را انجام داد . افرادی هم که به سمت دبیری یا وزارت دربار برگزیده می شدند نیز دارای همین خصوصیات بودند .
سعدی می گوید :
زبان در دهان ای خرمند چیست ؟ کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروشست یا پیله ور ؟
(سعدی،۱۳۷۵ :۱۰۷)
عنصر المعالی می گوید : سخن که به مردم نمایی بر روی نیکوترین نمای تا قبول بود و مردمان درجه ی تو بشناسند که بزرگان و خردمندان را به سخن دانند نه سخن را به مردم که نهان است زیـر سـخـن خـویـش . چنانکــه بــه تازی گـویـند : المـرء مخـبوءُ تحـت لسانه.( عنصرالمعالی،۱۳۶۴ : ۴۴)
سعدی می فرماید : هر که سخن نسجد از جوابش برنجد . (سعدی،۱۳۷۵ :۶۶۳۰)
همان طور که سخن نیک از روی عقل و منطق و سنجیده بیان شده باشد مایه ی آرامش خاطر است ، همان طور نیز سخنی که نسنجیده بر زبان جاری شود مایه ی بلا و مصیبت برای فرد است . در سراسر شاهنامه بر اعتدال و میانه روی در امور اهتمام ورزیده می شود و افراط و تفریط را هر چند از جانب پهلوانان و شاهان نامدار نیز باشد نمی پسندد .
کسی کز گزافه سخن راندا درخت بلا را بجنباندا
ج۵ب۲۳۷
سخنان فردوسی درباره ی سخن :
همان گنج و دینار و کاخ بلند نخواهد بدن مر تو را سودمند
سخن ماند از تو همی یادگار سخن را چنین خوار مایه مدار
ج۱ب۵۷-۵۶
شد آن نامور پر هنر شهریار به گیتی سخن ماند از او یادگار
ج۱ب۳۷۶۰
کسی کز گزافه سخن راندا درخت بلا را بجنباندا
ج۵ب۲۳۷
همی خواهم از دادگر یک خدای که چندان بمانم به گیتی به پای
که این نامه ی شهریاران پیش بپیوندم از خوب گفتار خویش
از آن پس تن جانور خاک راست سخنگوی جان معدن پاک راست
ج۶ب۹۰۲-۹۰۰
چنین است رسم سرای کهن سکندر شد و ماند ایدر سخن
سخن به که ویران نگردد سخن چو از برف و باران سرای کهن
ج۷ب۱۸۸۵ – ۱۸۸۹
همه خاک دارند بالین و خشت خنک آن که جز تخم نیکی نکشت
پروژه های پژوهشی درباره فردوسی در شاهنامه- فایل ۱۳