نَفْسی فداءُ اِبی الْعبَاسِ من رَجَلْ
ویَسْالان لَکَ الْتأخیرُ فِی الْاَجَلِ(ابونواس؛ ۱۴۰۷: ۳۴۱)
ترجمه
۱- چند تن از دعوتگران و گویندگان مرد نسبت به تو گفتهاند: جانم فدای ابوعباس
۲- در حد توان و تلاششان خود را برای تو فدا میکنند و برای تو تاخیر در زمان مرگ را (از خدا) درخواست میکنند.
متن با “کم خبریه” شروع میشود که برای تکثیر، مفید است. (صالح السامرائی؛۲۰۰۰: ۲/۳۳۸)
و میان گوینده زن و مرد را جمع میکند تا بر این امر دلالت کند که تمامی زیردستان ممدوح از زن و مرد برای او دعا میکنند و خودشان را برای ممدوح فدا میکنند. لفظ (یَفْدِیانَکَ) با صیغه مثنی آمده است تا دلالت بر کثرت افرادی که برای طول عمر او دعا میکنند بنماید و آن از این جمله فهمیده میشود (و برای تو درخواست تأخیر در اجل میکنند)، معنای پنهان در پشت این دعا این است که شاعر میخواهد تا به ممدوح خبر دهد که همهی مردم او را دوست میدارند و از طریق مراجعه به دیوان شعر، شاعر در مدح این وزیر دچار افراط و زیاده روی شده است زیرا او خواسته است که با این مدح، توجه او را به خود جلب کند و بدگویی دشمنان را در مورد او باور نمیکند با توجه به این که شاعر معروف به بی دینی و مستی بود، او احتیاج به احساس امنیت در سایه این ممدوح داشت و از مهمترین عوامل امنیت جانی و بیاحساس او به حمایت و افزایش قدرتی برتر در حاکمیت عباسی بود.
ابوتمام( وفات ۲۲۹ هـ) برای احمد بن ابی داود که در زمان واثق، قاضی بود دعا میکند و میگوید:
۱-أَعْقَبُکَ اللهُ صـِــحَّهَ الْبَدَنِ
۲-کَیفَ وَجَدْتَ الدواءِ؟ اَوْجَدَکَ الـّ
۳-لا یَزِعْ اللهُ مِنْکَ صالِحَهً
مَا هَتْفَ الهاتفاتِ فِی الغُصْنِ
لهْ شِفاءً بِه مُدی الزَّمنِ
اَبْلَیْتَها مِن بَلائکِ الحُسنِ(ابوتمام؛ ۱۴۲۷: ۲/۱۶۰)
ترجمه
۱- خداوند تا آن زمان که پرندهای بر روی شاخههاترانه سرایی میکند به تو تندرستی و سلامتی عطا فرماید.
۲- دوا را چگونه یافتی؟ خداوند تو را به وسیله آن (دوا) برای همیشه شفا داد.
۳- خداوند نیکویی را از تو دور نگرداند. که به طرز شایستهای این آزمون نیکو را پشت سر نهادی.
دعا برای مریض سنتی است که همواره در دین و جامعه اسلامی مورد عمل و تبعیت بوده است. مریض احتیاج به دعای برادر مسلمان خود دارد تا خداوند او را شفا دهد. شاعر خواهان تندرستی دایمی برای ممدوح خود است و در بکارگیری لفظهای دعا هوشیارانه عمل میکند زیرا شفا را به خداوند متعال و معالجه را به دارو نسبت میدهد آنجا که میگوید: (خداوند شفای تو را در آن یافت) و سپس کلام خود را به سوی دعای سوم به پایان میبرد و میگوید: (خداوند هیچ دعای نیکویی را از تو دور نگرداند)، این دعاها دلالت بر تشخیص آرزوهای شاعر برای ممدوح به جهت دوام تندرستی و سلامتی دارند.
اسحاق موصلی (وفات ۲۳۵ هـ) به صباح بن خاقان به جهت شفا یافتن از مریضی که از آن رنج میبرد، تبریک میگوید و چنین بیان میدارد که:
۱- حَمَدْتُ اللهِ اِذْ عافَی صَباحاً
۲- وَ کُنَّا خائِفینَ عَلی صَباحٍ
وَأَعْقَبَهٌ السَّلامهَ وَ الصَّلاحَا
مِنَ الْخَبَرِ الَّذیِ قَدْ کان باحا(اسحاق موصلی؛ ۱۹۷۰: ۱۰۳)
ترجمه
۱- به حمد و ستایش پروردگار پرداختم آن هنگام که صبحگاهان تو را تندرستی داد و بدنبال آن به تو سلامتی و صحت بخشید.
۲- ما از صبحگاهی میترسیدیم که خبر از ناله و شیون به گوش برسد.
جمله (خداوند را پاس میگویم) در برگیرنده معنای دعا است و شاعر آن را به هنگام عافیت ممدوح از مریضی و ناراحتی بر زبان جاری میکند و به خاطر این عنایت خداوند در حق ممدوحش او را سپاس میگوید، مصراع دوم بیانگر عاطفهی صادق شاعر در قبال ممدوحش میباشد زیرا نگران سلامتی او میباشد و میبینیم که او عبارت (ما میترسیم) را بکار میگیرد تا بیان کند که کسی در آن جا وجود دارد که در اینترس با او همراهی میکند و اینکه همگی نگران حال ممدوح بودهاند.
همان طور که دعا با صیغهی (سلام) از جانب بحتری (وفات ۲۸۴ هـ) در حق یوسف بن ابی سعید آمده است: