۲-۲-۹-۹) مدل زوایا محمد یوسف و محد بخاری اسماعیل
زوایا محمد یوسف و محد بخاری اسماعیل (۲۰۰۷) مدل جدید خود را بر پایه مدل الیوسکی (در این مدل تعامل متقابل بین مردم، تکنولوژی و سازمان مورد بررسی قرار گرفته است) در سه بخش معرفی نمودند. این سه بخش عبارتند از: بعد فردی، بعد سازمانی و بعد تکنولوژی.
این محققان در مدل مفهومی خود رابطه این ابعاد را با تسهیم دانش و در نهایت کارایی سازمان و ارائه خدمات مورد بررسی قرار می دهند.
Figure 15 شکل ۲-۱۵: مدل مفهومی تسهیم دانش ؛ منبع: (زوایا و اسماعیلف، ۲۰۰۷)
۲-۲-۹-۱۰) مدل راگلس
این مدل شامل سه سطح بالای دانش که هر کدام، از سطوح پایین تری به شرح ذیل برخوردار میباشند:
Figure 16 شکل ۲-۱۶: مدیریت دانش؛ منبع (راگلس ،۱۹۹۷)
۲-۲-۹-۱۱) مدل آنگوس
مدل آنگوس دارای چهار سطح گردآوری دانش، سازماندهی، پالایش و انتشار دانش به شرح ذیل میباشد:
Figure 17 Figure 18 19 شکل ۲-۱۷: مدیریت دانش؛ منبع: (آنگوس ،۱۹۹۷)
۲-۲-۹-۱۲) مدل ونسلی
این مدل دارای چهار سطح بالای دانش به شرح ذیل می باشد:
Figure 20 شکل ۲-۱۸: مدیریت دانش منبع: (ونسلی ،۲۰۰۰)
۲-۲-۹-۱۳) مدل تیندال
مدل شامل سطوح بالای دانش در چهار سطح و سطوح پایین دانش با شکل زیر می باشد:
Figure 21 شکل ۲-۱۹: مدیریت دانش؛ منبع: (تیندال ،۲۰۰۰)
۲-۲-۹-۱۴) مدل برنت گالوپ
مدل گالوپ دارای ورودی (دانش افراد، ابزار)، پردازشگر(اثر متقابل دانش، افراد، ابزار) و خروجی (دانش مفید) می باشد. چارچوب چرخه دانش گالوپ به شکل زیر می باشد:
Figure 22 شکل ۲-۲۰: مدیریت دانش؛ منبع: (برنت گالوپ ؛۲۰۰۰)
۲-۲-۹-۱۵) مدل تایموت کوزا
مدل کوزا دارای دو فرایند هماهنگی و عملیاتی به شرح زیر می باشد:
Figure 23 شکل ۲-۲۱: فرایند هماهنگی مدل کوزا؛ منبع: (کوزا، ۲۰۰۱)
Figure 24 شکل ۲-۲۲: فرایند های عملیاتی مدل کوزا؛ منبع: (کوزا، ۲۰۰۱)
۲-۲-۹-۱۶) مدل اواد و حسن خزیری
مدل ارائه شده توسط آواد و خزیری دارای یک چرخه دائمی و شامل اکتساب دانش، سازماندهی، پالایش و انتقال دانش است.
Figure 25 شکل ۲-۲۳: مدل اواد و حسن خزیری (۲۰۰۳)
۲-۲-۹-۱۷) مدل ناسا
ناسا درس های گرفته شده را فرآیندی شامل شناسایی، اکتساب، ساماندهی، آنالیز، هدف گذاری، انتشار، بکار بردن و بازخور برای تجارت و اطلاعات توسعه داده شده جهت توسعه بهبود موثر برنامه ها، ارائه نموده است.
Figure 26 شکل ۲-۲۴: مدل ناسا (۲۰۰۵)
۲-۳) پژوهش های مرتبط با تحقیق
هر تحقیق و پژوهش علمی که صورت می گیرد بر پایهها، ارکان و نتایج مطالعات و تحقیقات پیشین استوار است که هر پژوهشگر باید سعی کند مرتبط ترین دستاوردهای تحقیقات پژوهشگران قبلی را مورد شناسایی قرار دهد و دریابد که دیگران تا چه درجه ای مساله تحقیق مورد نظر او را بررسی کرده اند و به آن نزدیک شده اند؛ به عبارت دیگر چه ابعادی از مساله تحقیق، مورد پژوهش قرار گرفته و چه ابعادی بررسی نشده است.
در این بخش تحقیقات مرتبط را در دو دسته تحقیقات داخلی و خارجی مورد بررسی قرار خواهیم گرفت. لازم به ذکر است با توجه به اینکه در بررسی یشینه، پژوهشی منطبق با موضوع این رساله یافت نشد. در این بخش تلاش شده است تحقیقات مرتبط با کلیدواژه های پژوهش مورد معرفی گردند.
۲-۳-۱) تحقیقات مرتبط داخلی
“کرمانی القریشی” (۱۳۸۴)، در پژوهشی با عنوان «امکان سنجی استقرار زمینه های مدیریت دانش در صنایع» انجام داد. در این تحقیق جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شاغل در شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان است. نتایج بدست آمده داز این تحقیق نشان داد: تحصیل دانش، پالایش دانش، انتقال و ذخیرا کردن دانش و جمع آوری دانش در شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان مکتر از حد متوسط بوده و بر این اساس کرمانی القریشی مهمترین و اصلی ترین عوامل استقرار مدیریت دانش را در صنایع استفاده از دانش افراد با تجربه به شکل فعال، پیاده سازی فرهنگ تحصیل دانش میان کارکنان، ارائه دستورالعمل ها و خط مشی هایی برای تشکیل جلسات و نشستهای کارکنان به منظور مشارکت و تبادل دانش میان آنها، استفاده از مشوق های موجود (مادی و معنوی) برای به کارگیری دانش به روز، ایجاد کارگاه های آموزشی، توزیع، و به اشتراک گذاری دانش در سراسر سازمان می داند.
پژوهشی تحت عنوان “بررسی روابط عوامل سازمانی (ساختار، فرهنگ و تکنولوژی) با استراتژی مدیریت دانش در وزارت کار و امور اجتماعی” توسط عسگری (۱۳۸۴) انجام شد و از میان عوامل سازمانی متعددی که در مدل های سازمانی مختلف ذکر شده اند به بررسی سه عامل کلیدی (ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی و تکنولوژی) در ارتباط با مدیریت دانش پرداخت. خلق دانش و انتقال دانش به عنوان دو فعالیت اصلی و کلیدی مدیریت دانش در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که رابطه معنا داری بین عناصر ساختار سازمانی با خلق دانش و انتقال دانش وجود دارد. همچنین رابطه مستقیم با ضریب همبستگی بالا بین عناصر فرهنگ سازمانی با خلق و انتقال دانش وجود داشت.
سلسله (۱۳۸۵) پایان نامه کارشناسی ارشد خود را با عنوان «چرخه مدیریت دانش (مطالعه موردی) » انجام داده است. در این تحقیق سعی شده است تا ضمن بررسی چرخه مدیریت دانش در موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت، مدل مناسبی برای ارزیابی این چرخه در سایر سازمان ها ارائه شود و به منظور سنجش آن، از مدل چهار حلقه ای نوناکا و تاکو اوچی به عنوان چرخه مدیریت دانش استفاده شد و پنج سوال تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بالاترین نمره مربوط به حلقه خلق دانش و پاین ترین نمره مربوط به حلقه سازماندهی دانش است. از یافته های تحقیق برای تقویت حلقه ها و افزایش همبستگی بین حلقه ها در موسسه استفاده کرد.
“اورمزدی” (۱۳۸۶) پایان نامه دکتری خود را با عنوان «تبیین و سنجش عوامل زمینه ای برای استقرار مدیریت دانش: مطالعه موردی در شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران منطقه تهران» انجام داده است. در این تحقیق عوامل زمینه ساز شامل فرهنگ سازمانی، فرآیندهای دانش و فناوری اطلاعات به عنوان متغیر های پیش بین و استقرار مدیریت دانش به عنوان متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفت. دانش، فرآیندهای کسب اطلاعات و حمایت فناوری اطلاعات در شرکت مورد مطالعه در وضعیت مناسبی قرار دارد. همچنین زمینه های مشارکت در تصمیم گیری و حس تعلق سازمانی در شرکت مورد نظر از دیدگاه پاسخ دهندگان، در شرایط مطلوبی قرار ندارد.
“میر غفوری” (۱۳۸۷) تحقیق خود را با هدف شناسایی و تجزیه و تحلیل موانع بالقوه تسهیم دانش م همچنین شناسایی تسهیل کننده های آن در سازمانهای دولتی یزد انجام داد. سازمانهای دولتی یزد تاثیر گذار هستند ولی این تاثیر به یک اندازه نیست به طوری که موانع سازمانی تاثیر بیشتری بر تسهیم دانش در این سازمان ها دارند.
“میرپور” (۱۳۸۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود را تحت عنوان «بررسی عوامل موثر بر پیاده سازی مدیریت دانش در ستاد نظارت گمرکات استان بوشهر از دیدگاه مدیران و کارکنان» به این نتیجه رسیده است که سه عامل فرهنگ سازمانی، حمایت مدیران و آمادگی کارکنان جهت پیاده سازی مدیریت دانش در ستاد نظارت گمرکات استان بوشهر تا حدود زیادی مهیاست و دو عامل ساختار سازمانی و عوامل تکنولوژیکی فنی در حد کمتری به آن توجه می شود. همچنین بین دیدگاه آزمودنی ها در خصوص تناسب فرهنگی سازمانی جهت پیاده سازی مدیریت دانش بر حسب محل خدمت تفاوت معنی داری وجود دارد. بین دیدگاه آزمودنی ها در خصوص حمایت مدیران، آمادگی کارکنان، عوامل تکنولوژی فنی و ساختار سازمانی بر حسب هدمت جهت پیاده سازی مدیریت دانش تفاوت معنی داری نیست.
“زارع” (۱۳۸۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود را تحت عنوان «بررسی تاثیر توانمند سازها بر فرآیندهای مدیریت دانش در شرکت پالایش نفت اصفهان» انجام داده است. هدف اصلی این تحقیق بررسی روابط بین توانمند سازها به عنوان متغیر مستقل و فرآیندهای مدیریت دانش به عنوان متغیر وابسته بود فرضیه اصلی تحقیق به این صورت بود که بین توانمند سازها و فرآیندهای مدیریت دانش رابطه معناداری وجود داشته و بهبود وضعیت توانمند سازها در سازمان باعث افزایش کارایی فرآیندهای مدیریت دانش می شود. ار این تحقیق فرآیندهای مدیریت دانش شش مرحله: خلق دانش، کسب دانش، سازماندهی دانش، ذخیره دانش، انتشار دانش و کاربرد دانش را شامل می شود. توانمند سازهای مدیریت دانش شامل تکنولوژی، ساختار و فرهنگ می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل تمامی کارکنان و مدیران رسمی دارای مدرک دیپلم در شرکت پالایش نفت اصفهان بوده و دو گروه کارکنان و مدیران مجزا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. از میان سه متغیر توانمند ساز، تکنولوژی و فرهنگ به ترتیب بیشترین تاثیر را بر متغیر وابسته داشته اند. در جامعه مدیران نیز فرضیات اصلی و فرعی تحقیق تایید شده است. متغیر فرهنگ رابطه معناداری با فرآیندهای مدیریت دانش نداشته و رابطه بین متغیر های تکنولوژی و ساختار با متغیر فرآیندها معنادار بوده است. در این طبقه متغیر تکنولوژی نسبت به ساختار تاثیر بیشتری بر فرآیندهای مدیریت دانش داشته است.
“رهنورد و صدر” (۱۳۸۸)، در پژوهش خود به دنبال سنجش ادراک فرهنگ تسهیم دانش در سازمان های دولتی و بررسی رابطه آن با عوامل سازمانی در دستگاه های دولتی برآمدند. بر اساس یافته های این پژوهش تعهد مدیریت به تسهیم دانش، اعتماد، اندازه سازمان، فضای تعامل اجتماعی، ساختار پاداش و تفاوت در موقعیت ارتباط، رابطه معناداری با ادراک فرهنگ تسهیم دانش در دستگاه های دولتی دارند.