۱۵
تقلیلگرایی درتوسعه
۳۳
بی برنامهگی وبلاتکلیفی
۵۱
توسعۀ کمی و یک جانبه
۱۶
فرایند نامناسب توسعه
۳۴
عدم توجه به روستاها
۵۲
تأخر فرهنگی
۱۷
نیازهای توسعه
۳۵
فقدان احزاب
۵۳
تهاجم فرهنگی
۱۸
خویشاوندگرایی
۳۶
تبعیض و پیشداوری
۵۴
عزم ملی
۴-۲-۲ کدگذاری محوری[۶۱]
در کدگذاری محوری اساس این است که مقولههای اصلی و فرعی را با همدیگر ارتباط دهیم. یعنی ویژگیها و ابعاد آنها را شناسایی کنیم و ارتباط آنها را مشخص کنیم. کدگذاری محوری درک عمیقتری از کل کار به محقق میدهد. مقولههای فرعی به کمک پرسشهایی نظیر کی؟، کجا؟، چطور؟ و چه پیامدهایی به مفهوم مورد نظر قدرت توضیح بیشتری میدهند. از لحاظ ترتیب کدگذاری محوری چهار مرحله دارد:
- بیان کردن ویژگیهای یک مقوله و ابعاد این ویژگیها. این کار از مرحله کدگذاری باز شروع میشود.
- شناسایی انواع شرایط، عمل و تعاملها، و پیامدهای ملازم با یک پدیده.
- مرتب کردن یک مقوله به زیر مقولههای آن از طریق جملههایی که چگونگی ارتباط را بازگو کنند.
- جستوجوی سرنخهایی در دادهها که نشان دهنده رابطه مقولههای عمده بایکدیگر باشند(استراوس ۱۹۸۷ : به نقل از استراوس و کربین، ۱۴۸).
در این نوع کدگذاری محقق درصدد است از طریق دادن نظم مجدد به مفاهیم و مقولاتِ به دست آمده از کدگذاریِ باز ببیند که هر مقوله چه ویژگیهایی دارد و چه ابعادی را برای آنها میتوان متصور شد. مهمترین کار در کدگذاری محوری ساختن مدل پارادایمیاست. همانطور که گفته بودیم در این نوع کدگذاری محقق سؤالات تخصصیتری از جمله « چه کسی»، « چه وقت»، « درکجا»، « چرا»، « چگونه» و « چه نتایج وپیامدهایی» را از خودش میپرسد. از طریق این پرسشها چگونگی ساخت پدیده با فرایند ساختن آنها مرتبط میشود. به عبارت دیگر محقق دنبال بستر و شرایطی میرودکه پدیده مورد نظر در آن اتفاق افتاده است یا به دنبال این است که مقولههای ساخته شده را در درون یک فضا قرار دهد. محقق چگونگی تولید پدیده را از نظر مکان و زمان بررسی میکند. یعنی دو سؤال چرا (ساخت) و چگونه (فرایند) را به هم مرتبط میکند. مدل پارادایمیکه درکدگذاری محوری تشکیل میشود اجزایی دارد که عبارتاند از: شرایط علّی، شرایط مداخلهگر، زمینه، کنش وکنش متقابل و پیامدها.
شرایط علّی : رویدادها وحوادثی که در تولید یک پدیده تأثیرگذار هستند. عاملهایی که باعث میشوند که یک پدیده به وجود بیایند یا به عبارتی علتهای آن پدیده هستند شرایط علّی نامیده میشوند.
شرایط مداخلهگر: آن دسته از شرایطی که عامل اصلی پدیده مورد نظرنیستند بلکه به کمک شرایط علّی میآیند و زمینه را مهیا میکنند تا پدیده بهتر و سریعتر انجام گیرد. استراوس و کربین معتقدند «شرایط دخیل اکثر برخاسته از اوضاع و احوال نامنتظره و اتفاقیاند که لازم است با عمل/تعامل به آن پاسخ داده شود»(۱۳۹۰: ۱۵۴).
شرایط زمینهای: شرایطی که در یک زمان و در یک مکان ایجاد میشوند تا کنش/کنش متقابل افراد و گروهها را برانگیزند. شرایط زمینهای به ما میگویند چرا پدیده در بعضی زمانها وجود دارد ولی در بعضی زمانها نیست. چرا برخی از مکانها شرایط ایجاد آن پدیده را دارند ولی در جاهای دیگراین شرایط نیست.
کنش و کنش متقابل: تاکتیکها و اقدامات افراد و کنشگران، چگونگی واکنش نشان دادن در موقعیتها و مدیریت و نظارت بر شرایط را شامل میشود. استراوس و کربین دو نوع کنش و کنش متقابل را از هم کتمایز میکنند: الف) کنش و کنش متقابل راهبردی یعنی اقدامات عمدیای که افراد برای حل یک مسئله به کار میگیرند. این نوع اقدامات پدیده را شکل میدهند. ب) کنش وکنش متقابل معمول و عادی که عبارتاند از اقدامات معمولی افراد در شرایط زندگی روزمره(همان: ۱۵۶).
پیامدها: یعنی نتایج و محصولات کنش و واکنشها و اقدامات افراد و کنشگران در پاسخ به مسائل در شرایط و زمینههای گوناگون. از نظر استراوس و کربین پیامدها میتوانند خواسته / ناخواسته، فوری/ تدریجی، برگشت پذیر/ برگشتناپذیر، قابلپیشبینی/ پیشبینیناپذیر و گسترده/ کم دامنه باشند(همان: ۱۵۷). اجزاء مدل پارادایمی در شکل زیر نشان داده شدهاند:
نمودار شمارۀ ۴-۱ ؛ مدل پارادایمی
شرایط زمینهای و مداخله گر