«قَوْمٌ وَ اللَّهِ مَیَامِینُ الرَّأْیِ مَرَاجِیحُ الْحِلْمِ مَقَاوِیلُ بِالْحَقّ مَتَارِیکُ لِلْبَغْیِ مَضَوْا قُدُماً عَلَى الطَّرِیقَهِ وَ أَوْجَفُوا عَلَى الْمَحَجَّهِ فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى الدَّائِمَهِ وَ الْکَرَامَهِ الْبَارِدَهِ»[۲۵۹]
همان مردمی که به خداسوگند مبارکرأی و وزینعقل و حقگوی و ستمستیز بودند، آنان که در راه حق پیشتاختند، و در مسیر هدایت شتافتند، آنگاه به نعمت جاوید سرای دیگر و کرامت گوارای آن دستیافتند.
امام علی × در این خطبه ابتدا، دلتنگى و ملالت خود را نسبت به اهل کوفه که در برابر شامیان سستی میکردند، ابراز نموده، و آرزوى جدایى از آنها و پیوستن به برادران خود را مىکند، برادرانى که دوستان خدا، و از این اندیشه، و برترى خرد و بردبارى برخوردار بودند، و جهل جاهلان نمىتوانست آنها را از جاى بلغزاند، صداقت و اخلاص در دین شیوه همیشگى آنها بود و هرگز بر نفس خویش یا دیگران ستم نمىکردند، آنها بر همین شیوه پسندیده زیستند و درگذشتند، و در سلوک جادّه حق جز به خدا به چیزى دیگر توجّه و التفات نداشتند، و در نتیجه به ثواب دایم و نعمتهاى جاوید آخرت رسیدند.
در جمله و الکرامه البارده مطابق رسم عرب است که نعمت و کرامت را با صفت برد (خنکى) توصیف مىکنند.[۲۶۰]
از این روی، امام علی × فراهمکردن امنیت همه جانبه را آرمان اصلی هر حکومتی میدانست ،زیرا در سایه آن، رشد و تعالی مردمان سامان مییابد.
تحقق عدالت
یکى از اساسىترین آرمانهاى حکومت علوى، تحقق و اقامۀ عدالت است و امام × حکومت را براى تحقق عدالت، از جمله استیفاى حقوق پذیرفت:
«وَ ما اَخَذَ اللهُ على العلماء الاّ یُقارُّوا على کِظَّهِ ظالم، و لا سَغَبِ مظلوم، لاَلقیتُ حبلها على غاربَها، و لسقَیْتُ آخرها بکاسِ اوّلها»[۲۶۱]
اگر خداوند از عالمان پیمانى سخت نگرفتهبود که در برابر شکمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بىتأمل رشتۀ حکومت را از دست مىگذاشتم و پایانش را چون آغازش مىانگاشتم و چون گذشته، خود را به کنارى مىکشیدم.
زمانی که آثار عدالت در همه جا برپا شد، میتوان گفت آن جامعه، به رشد و تعالی رسیدهاست و توانستهاست انسانهای موفقی را آموزش دهد. امام علی × در توصیف چنین جامعهای میفرمایند:
« أَفْضَلَ قُرَّهِ عَیْنِ الْوُلَاهِ اسْتِقَامَهُ الْعَدْلِ فِی الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ و إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَهِ صُدُورِهِمْ) وَ لَا تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلَّا بِحِیطَتِهِمْ عَلَى وُلَاهِ أُمُورِه»[۲۶۲]
بهترین روشنیچشم و شادمانی والیان، برپایی عدل در همۀ شهرها و آشکار شدن دوستی رعیت به آنان است، و این دوستی جز به سلامت دلهایشان پدید و آشکار نشود و خیرخواهی آنان درست نگردد مگر آنگاه که پیرامون والیان خود را بگیرند و بار حکومت آنان را بر دوش خویش گران بکشند.
برقرارى عدالت به تعبیر امام، اقامۀ حدود الهى است که در سایۀ آن همه چیز احیا شده و راست مىگردد. به باور ایشان نقش عدالت چنین است:
«جعل الله سبحانه العدلَ قَوام الاَنام، و تنزیهاً من المظالم و الْاثام و تسنیهً للإسلام»[۲۶۳]
خداى سبحان عدالت را مایۀ استوارى انسانها و ستون زندگانى آنها، و سبب پاکى از ستمکاریها و گناهان و روشنى چراغ اسلام قرار داد.
شرح دیدگاههاى امام × دربارۀ عدالت، در این مقال نمىگنجد. مىتوانگفت هر نوع نابسامانى، نشان از بى عدالتى است. اگر عدالت هدف حکومت قرار گیرد و لوازم تحقق آن فراهم آید، جامعه و امور سامان مىیابد و همگان لباس عافیت و سلامت و کرامت به تن مىنمایند.[۲۶۴]
از بارزترین نشانه های یک جامعۀ آرمانی ظهور عدالت در آن است. عدالت یکی از آثار مهم آرمانگرایی در نهجالبلاغه میباشد. به دلیل وسیع بودن موضوع و محدود بودن آن، امکان بررسی بیشتر در این مجال نیست، به همین جهت مختصر اکتفا مینماییم.
کسب رضایت عامۀ مردم
یکی دیگر از آثار آرمانگرایی در جامعه، کسب رضایت اکثریت مردم است. امام × در عهدنامۀ مالک به ایشان توصیه مینمایند که همواره در پی کسب رضایت عامۀ مردم باشد؛ زیرا رضایت آنها از رضایت طبقۀ خاص قابلاطمینانتر است و حاکم را در رسیدن به آرمانهای اسلامی بهترین یاور باشند. امام در عهدنامۀ مالک اشتر چنین میفرمایند:
«وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَا الرَّعِیَّهِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّهِ یُجْحِفُ بِرِضَا الْخَاصَّهِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّهِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَا الْعَامَّهِ»[۲۶۵]
وباید که محبوب ترین کارها در نظر تو کارهایی باشد که در جاده حق میانه ترین ودر عدالت عمومی ترین ونسبت به خشنودی رعیت فراگیر ترین باشد، زیرا خشم توده های مردم خشنودی خواص را از بین میبرد، ولی خشم خواص همراه با خشنودی توده های مردم ناچیز است.
امام علی × به دو جهت، ضرورت عدالت همگانى را براى مردم و دل بهدست آوردن و در پى خوشنودى آنها بودن را توجهدادهاست؛ یکى آن که در برابر خشم توده، به دلیل زیادى جمعیتشان، خوشحالى خواص به دلیل کمى جمعیتشان نمىتواند مقاومت کند. بلکه اکثریت به او خواهندتاخت و رضایت خواص به هنگام خشم تودۀ مردم سودى به حال او نخواهد داشت و این خود باعث سستى و ناتوانى دین مىگردد. اما خشم خواص موقعى که تودۀ مردم راضى باشند، قابل چشمپوشى و گذشت است، بنابراین رضایت تودۀ مردم مهمتر است. دوم این که امام علی × خواص را با صفات نکوهیده معرّفى کرده که خود باعث کم اهمیّت دادن به آنها نسبت به تودۀ مردم است و توصیف توده به صفات پسندیده، دلیل بر توجّه بیشتر به آنهاست. امّا صفات خواص:
۱ـ پرهزینهبودن آنها براى حاکم در موقع رفاه، از جهت زحمتى که به خاطر آنها به دوش حاکم مىافتد، نه تودۀ مردم.
۲ـ کمفایدهبودن آنها موقع گرفتارى حاکم، به جهت علاقهمندى آنها به دنیا و حفظ موقعیّتى که دارند.
۳ـ به هنگام انصاف و عدالت ناراضىتر بودنشان، به دلیل آزمندى بیشتر آنها در دنیا نسبت به تودۀ مردم.
۴ـ به هنگام درخواست پافشارترند؛ زیرا آنها وقتى که نیاز به درخواستى داشته باشند، جرأت بیشترى نسبت به حاکم داشته و بیش از مردم عادى، در نزد او خودنمایى و در گوش او زمزمه مىکنند.
۵ـ آنان به هنگام بخشش از طرف حاکم کمسپاستر هستند، به دلیل این که معتقدند آنها از تودۀ مردم حق بیشترى دارند و به آنچه مىدهند سزاوارترند، و اعتقاد دارند که حاکم به آنها نیاز دارد و از آنها مىترسد.
۶ـ اگر والى چیزى به آنها ندهد، دیرتر از تودۀ مردم، عذر حاکم را پذیرایند: یعنى این که اگر حاکم در کارى از آنها معذرتخواهى کند، آنها کمگذشتترند، به این اعتقاد که آنها از دیگران برترند و دادن حقوق بر آنها واجب و لازم و حق آنهاست.
۷ـ آنان به هنگام سختیهاى روزگار، کم صبرترند، به خاطر عادتى که به رفاه و آسایش دارند و نسبت به آنچه از مال دنیا در دست دارند ناراضى و بىتابند.
اما ویژگیهاى تودۀ مردم:
آنان ستون دیناند، لفظ عمود ـ ستون ـ را به اعتبار برپایى دین به وجود آنها مانند استوارى خانه به ستون، استعاره از تودۀ مردم آوردهاست.
توده مردم، همان تودۀ مسلمانانند؛ زیرا آنها هستند که اکثریّت جامعه را تشکیل مىدهند.
آنان به دلیل زیادى جمعیّت، نیرویى در برابر دشمنانند، و نیز از آن رو که هم ایشان در آن زمان اهل کارزار بودند.
و این ویژگیها براى هر دو دسته، خود انگیزهاى براى جلب محبّت تودۀ مردم و مقدم داشتن آنها بر جلبنظر خواص است و به همین دلیل امام علی× او را مأمور به همراهى و همدلى با تودۀ مردم فرمودهاست.[۲۶۶]
عامه مردم، اکثریت جامعه هستند که از امکانات عادى و معمولى برخوردارند و گاه در محدودیت بهسر مىبرند، ولى افراد پرتوقع و خودخواهى نیستند و به کمقانع و به حق راضىاند. حکومت باید در پى تأمین رضایت این گروه باشد، نه گروه خاصى که از امکانات فراوان بهرهمندند و انتظار و توقعشان بسیار است و خودخواه و خودبین هستند.
بدین ترتیب امام ×، بر رضایت توده و اکثر ملت تأکید زیادى دارد و جلب رضایت و اعتماد آنان را ضرورى و مفید و مشکلگشا و مقتضاى حق مىداند؛ زیرا آنان تکیهگاه اصلی جامعه و وسیلۀ شکست دشمنان و حفظ آرمانهای الهی میباشند.
۶.۴. موانع آرمانگرایی در نهجالبلاغه
غفلت از یاد خدا
آرزوهای طولانی سبب غفلت از یاد خدا شده و در نتیجه، گمراهی از آرمانهای اصلی آفرینش او را موجب میگردد. در چنین شرایطی رشد و بالندگی به فراموش سپردهمیشوند. امام علی × در این باره میفرمایند:
«وَاعْلَموا أَنَّ الأَمَلَ یُسهِى الْعَقْلَ و یُنسِى الذِّکرَ»[۲۶۷]
و بدانید که آرزوی خام، خرد را به خطا و اشتباه می اندازد و یاد خدا را از خاطر میبرد.
امیر المومنین × آدمی را به آرزوهاى دور و دراز داشتن در دنیا توجّه داده، تا نسبت به آنها در دل انسانها نفرت ایجاد کند. از اینرو دستور مىدهد که مردم آرزوها را تکذیب کنند. لازمۀ تکذیب کردن آرزوها، نهى از پیروى آرزوهاست. زیان آرزوهاى طولانى عبارت است از:
الف) عقل دچار سهو و اشتباه مىشود. آرزوى طولانى موجب مىشود که انسان نسبت به امورى که لازمۀ معاش و معادش مىباشد، غفلت ورزد بهخوبى روشن است، شخصى که آرزوهاى طولانى دارد، همواره فکرش به امید و آرزوهایش معطوف است که چگونه آنها را بر آورده سازد و یا به امیدواریهایش دست پیدا کند.
گرفتارى مدام به تحصیل آرزوها سبب مىشود که از جهات خیر غافل بماند؛ زیرا خداوند براى یک انسان، دو دل در درونش قرار ندادهاست.
ب) آرزوهاى طولانى، یاد خدا را به فراموشى مىسپارد. یعنى انسان از یاد خداوند که در آخرت چه خواهد کرد و پس از مرگ چه پیش خواهد آمد، به علّت آرزوهاى طولانى فراموش مىکند؛ زیرا که چنین انسانى در زندگى دنیا غرق شده و به کلّى از عالم آخرت بى خبر مىماند.
پیروی از آرزوهای طولانی عقل وخرد را از کار می اندازد و انسانی که از نعمت خرد محروم شود، از یاد خدا غافل می شود و این امر، هلاکت و بد بختی در دنیا و آخرت را در پیخواهدداشت.
یک جانبه نگری
یکی دیگر از موانع آرمانگرایی یک جانبهنگری است که باعث سرگردانی انسان در تشخیص اهل حق و باطل و مانع دستیابی به آرمانها می شود. در جریان جنگ جمل شخصی نزد حضرت علی × آمده و اعلام بیطرفی نسبت به طرفین کرد. امام در پاسخ به او فرمودند: