هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمانها می باشد. طبق نظر البرخت هوش سازمانی استعداد و ظرفیت یک سازمان در حرکت بخشیدن به توانایی ذهنی سازمان و تمرکز این توانایی در جهت رسیدن به رسالت سازمان می باشد. مولفه های هوش سازمانی بر اساس نظریه البرخت عبارتند از: بعد۱- چشم انداز استراتژیک۲ - سرنوشت مشترک۳- میل به تغییر ۴- روحیه ۵- اتحاد وتوافق ۶- کاربرددانش ۷- فشارعملکرد. تحقیق حاضر از نظر هدف ، کاربردی بوده و براساس روش گردآوری داده ها ، تحقیق توصیفی و از نوع پیمایشی است. داده های مورد نظر با بهره گرفتن از یک پرسشنامه که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته شده جمع آوری شده است و در نهایت داده های ۳۹ پرسشنامه مبنای تحلیل قرار گرفت. همچنین به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزارspss استفاده شده است. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که متغیرهوش سازمانی تاثیر مثبت ومعناداری بر عملکرد سازمان داشته است.
واژه های کلیدی: هوش سازمانی٬ عملکرد ٬ سازمانها
فصل اول
کلیات تحقیق
|
|
۱-۱)مقدمه انسان به عنوان اشرف مخلوقات همواره در عرصه گیتی شگفتی آفرین بوده است و با قدرت تفکر و اندیشه ای که خداوند به او ارزانی داشته و با کسب علم و معرفت می تواند در طول حیاتش منشا اثرات مفید برای جامعه و مردم در سازمان ها باشد، جامعه امروز، جامعه سازمانی است. امروزه سازمان ها با تغییرات سریع و گسترده ای در محیط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تکنولوژیکی و اقتصادی رو به رو می شوند. واکنش موفق سازمان ها در یک جو بسیار پویا و متغیر، بستگی به توانایی آنها جهت فراهم کردن اطلاعات ذی ربط و یافتن راه حل های مناسب برای مشکلاتی است که با آنها رو به رو هستند (سیمیک ،۲۰۰۵). در این شرایط، توجه نظریه پردازان و مدیران سازمانی، روی یک جنبه متمرکز است. روی توانایی های آنچه توانایی های فکری یک سازمان نامیده می شود (سیمیک ،۲۰۰۵).
البرشت نیز اظهار می دارد: پس از موج های اول، دوم و سوم (زراعت، صنعت و اطلاعات) ، موج چهارم موج هوشیاری و مغز است(البرشت ،۲۰۰۳). همانگونه که دردنیای انسانی و درحیات پرتلاطم بشری انسانهائی موفق وکارا خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهره مند ازدرجه هوشی بالا باشند و بی تردید این انسانها با بهره گیری ازهوش خدادادی خود خواهند توانست برمسائل و مشکلات زندگی خود فائق آیند، قطعا دردنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه خواهدبود؛ زیرا در عصرحاضر هرچه زمان جلوتر می رود به دلیل پیشرفت علوم و فنون و پیدایش چالشها ونیازهای جدید سازمانها نیز پیچیده تر واداره ای آنها مشکلتر میشود بنابراین بقای سازمان در گرو قابلیت سازگاری آنها برای تبعیت از تغییرات خواهد بود(آلبرشت،۲۰۰۳). هوش سازمانی با تمرکز بر درک دانش و یادگیری موجب خلق سازمان هوشمند می شود سازمانی که یاد می گیرد دانش را مدیریت کند(استون ها وپمبرتون، ۱۹۹۱).، هوش سازمانی با تکیه بر هوش انسانی منبعی نامحدود از سرمایه های فکری است که اگر به درستی شناسایی و مدیریت شود توان انعطاف پذیری سازمان را در انطباق با نیازهای بومی ملی وجهانی افزایش می دهد. همچنین با فراهم کردن زمینه مناسب شرایط لازم را برای خلق مدیریت دانش ویادگیری سازمانی فراهم می کند و توانایی ایده پردازی خلاقیت و نوآوری را ارتقا می بخشد، به بیان دیگر در صورتی که زمینه لازم برای ارتقای هوش سازمانها فراهم شود سازمانهای ما با صرف انرژی و منابع کمتر اما با هوشمندانه تحقق یافتن، اهداف را تسریع و تسهیل می کنند یعنی کارآیی و اثربخشی یا بهره وری آنها ارتقا می یابد . همچنین به دلیل افزایش قدرت سازگاری آنها با محیط و تاثیرگذاری بر محیط دوام و بقا آنها نیز تضمین می شود. در این پژوهش قصد داریم تاثیر هوش سازمانی بر عملکرد سازمان را بیابیم. ۱-۲) بیان مسأله : سازمانها باید بپذیرند که فلسفه حیاتشان تغییرکرده است ودیگر زنده بودن به معنای رسیدن به وضعیت سوددهی مناسب نمی تواند باشد و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چراکه امروزه کمترشرکتی دراین عرصه بصورت سنتی و به دوراز قواعد جدید بازی کار میکند و برای اینکه بتوان پا به پای رقبا باقی ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیار بتوان یک قدم از آنها پیش گرفت می بایست به قواعد جدید بازی کاملا مسلط بود تا شاید بتوان روزی برای خود یک قاعده جدید انگاشت . بنابراین تسلط برفن آوریهای جدیدی درکسب وکارها یک الزام وضرورتی اجتناب ناپذیرتلقی میشود و سازمان ها می توانند کسب و کار و الزامات آن را با بهره گرفتن از هوش سازمانی توجیه کنند .این معنا زمانی پر اهمیت است که بپذیریم درهرسازمان امروزی علاوه برمنبع عظیم وخلاق انسانی هوشمند ، تکنولوژی های هوشمندی نیز درفرآیند عملکرد سازمانها نقش مؤثری ایفا می کنند. حال با توجه به این روند مفهوم نسبتا جدیدی با عنوان هوش سازمانی مطرح گردیده است. هوش سازمانی ترکیبی از تمام مهارت های مورد نیاز و استفاده شده توسط سازمان می باشد. این مهارت ها هستند که به تغییرات منتهی می شوند ، در عمل و عکس العمل سریع می شوند ، انعطاف پذیر و راحت بودن را شامل می شوند ، قادر به استفاده از تخیل می باشند. استفاده از مهارت های ذکر شده نیاز به ساختار مناسب و عملکرد سازمان ، مدیریت موثر و استفاده از منابع انسانی ، عوامل عاطفی ، تکنولوژی ، دانش و یادگیری و توانایی سازمان را درپی دارد. بنابراین هوش سازمانی درسازمانهای پیچیده امروزی برآیند وترکیبی از دو هوش فعال انسانی وهوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بی تردید مدیران سازمانها برای پویائی وافزایش کارآئی سازمان خود راهی جز بهره گیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت. هوش سازمانی تحت عنوان « بکارگیری توان فکری سازمان برای دستیابی به رسالت و مأموریت در محیط رقابتی»، تعریف میشود (کارل آلبرخت،۲۰۰۳). امروزه سازمان ها با از استفاده از هوش سازمانی تمام توان فکری خود را بکارمی گیرند تا بتوانند با ترکیب تمام مهارتهای لازم در سازمان قابلیت تطابق با تغییر، سرعت در کنش و واکنش و انعطاف پذیری در سازمان بوجود آورده و به رسالت و ماموریت خود دست یابند .در طول ده سال گذشته رویکرد مدیریتی به کسب و کار در کل جهان عمیقا تغییر کرده است و سازمان ها توانسته اند از طریق شناخت داده ها و تبدیل و شکل دادن درست اطلاعاتی و دانش، هوش سازمانی را به عنوان یک استراتژی کلیدی برای هر سازمان برای دستیابی به مزیت رقابتی بکارگیرند. درحقیقت سازمانها به این نتیجه رسیده اند که برای رسیدن به تعالی سازمانی وتحقق آرمانهای خود چاره ای جز سنجش سیستماتیک عملکرد خود ومقایسه آن با برنامه های کوتاه مدت وانجام اصلاحات لازم با توجه به بازخور از محیط داخلی وخارجی خود ندارند(داریانی وهمکاران،۱۳۸۶). امروزه با اطمینان کامل می توان ادعاکرد که استفاده از راه حل هوش سازمانی می تواند قدرت رقابت پذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمان ها متمایز نماید. این راه حل این امکان را به سازمان ها میدهد تا با بکارگیری اطلاعات موجود از مزایای رقابتی و پیشرو بودن بهره برداری نماید . دراین مطالعه نقش وجایگاه هوش سازمانی (به عنوان متغیرمستقل ) وتاثیرآن بر عملکرد سازمان (متغیروابسته) مورد بررسی قرارخواهد گرفت. این تحقیق معیاری است که با قابلیتها، کاربردها واهداف مدیریتی هوش سازمانی رابطه نزدیک دارد. هدف اصلی این تحقیق شناسایی تاثیرهوش سازمانی بر عملکرد سازمان تامین اجتماعی است. برای این منظور هوش سازمانی براساس نظریه کارل آلبرخت درهفت بعد ۱- چشم انداز استراتژیک۲- سرنوشت مشترک۳- میل به تغییر۴- روحیه ۵- اتحاد وتوافق ۶-کاربرددانش ۷- فشارعملکرد تعریف گردیده تا رابطه هوش سازمانی و تاثیر آن بر عملکرد سازمان مورد بررسی قرارگیرد. بطور کلی تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به سوال زیراست: تاثیرهوش سازمانی برعملکرد سازمانها چیست؟ ۱-۳) اهمیت و ضرورت انجام تحقیق : در عصر اطلاعات و ارتباطات انسانها بزرگترین سرمایه های هرسازمانی میباشند. بسیاری از دانشمندان دانش مدیریت سرمایه های انسانی را یگانه منبع پایدار مزیت رقابتی سازمانها میدانند وهمچنین بدلیل ماهیت عصری که در آن به سر می بریم تفاوت بسیاری میان سازمانهای امروزی وگذشته وجود دارد. دراین ارتباط چارلز هندی از صاحبنظران رشته مدیریت می گوید: مدیران امروز با سازمانهایی سرو کار دارند گه شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند. یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای جدید شکل گیری آنها براساس یادگیری است. بنابراین مدیران وکارکنان همواره درحال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب میکنند چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دائمی مدیران وکارکنان آن است (البرزی،۱۲:۱۳۸۵). هوش سازمانی به تحصیل وکسب دانش اشاره دارد که ازراه به کار گیری انسان ، رایانه وسایر وسائل صورت می پذیرد (وظیفه دوست وهمکاران،۳۸:۱۳۸۷). امروزه تغییرات سریع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی نقش دولتها را از تصدی گری مستقیم به نقشهای هدایتی و ارشادی تبدیل نموده وسبب شده است تا سازمانهای دولتی با نگاهی کاملا متفاوت با دید دیروز به محیط داخلی وخارجی خود نگاه کنند. مطالعات انجام شده نشان میدهد که دربسیاری ازسازمانهای بزرگ پس از نظامهای برنامه ریزی وتحول نیاز به نظام کارامد ارزیابی ونظارت در اولویت بندی قرار دارد. نقش نظامهای ارزیابی درتعالی و بهبود سازمانی زمانی بیشتر آشکار میشود که عزم واراده نیروهای انسانی برانجام تحول برنامه ریزی شده استقرار یابد (داریانی وهمکاران،۱۳۸۶). با توجه به اینکه هم اکنون موضوع هوش سازمانی و تاثیر آن بر عملکرد سازمان موضوع نسبتا جدیدی میباشد وهمچنین به دلیل کمبودهای صورت گرفته دررابطه با موضوع هوش سازمانی درایران این موضوع نیازمند بحث بیشتری میباشد تاازیک طرف مدیران ودست اندرکاران سازمانها با مقوله هوش سازمانی و ابعاد آن آشنا باشند وهم بتوانند عملکرد سازمان خودرا با توجه به هوش سازمانی بهبود بخشند. ۱-۴)مدل مفهومی و متغیرهای تحقیق: هوش سازمانی ۱- چشم اندازاستراتژیک ۲- روحیه ۳- سرنوشت مشترک ۴- میل به تغییر ۵-اتحاد وتوافق ۶-کاربرددانش ۷-فشار عملکرد عملکردسازمان ۱-کارایی ۲-کیفیت ۳-سود وسودآوری ۴-بهره وری ۵-کیفیت زندگی کاری ۶-خلاقیت ۷-اثربخشی (شکل ۱-۱) مدل مفهومی متغیرهای تحقیق هوش سازمانی به عنوان متغیر مستقل به کار رفته که طبق نظریه کارل البرخت شامل هفت بعد۱- چشم انداز استراتژیک۲- سرنوشت مشترک۳- میل به تغییر۴- روحیه ۵- اتحاد وتوافق۶-کاربرددانش ۷- فشارعملکرد می باشد وعملکرد سازمان نیزبه عنوان متغیر وابسته به کار رفته است. ۱-۵ ) اهداف تحقیق: الف)هدف اصلی: |