و در صحنهای دیگر وقتی نماینده رومیها بهنزد مسلمانان آمد و هنگام نماز مغرب فرا رسید با اینکه فرمانده مسلمانان از او خواسته بود به نزد سپاهیان خود بازگردد وی نزد مسلمانان باقی ماند و به آنها مینگریست که چگونه نماز میگذارند و دعا میخوانند و استغفار میکنند و به درگاه خدا استغاثه میکنند و از رفتار مسلمانان حیرت زده شد وی سپس پرسشهایی درباره دین اسلام کرد و تحتتأثیر عبادت مسلمانان خود نیز مسلمان شد.[۹۱۳] همچنین هنگامی که خالدبن ولید[۹۱۴] بهمعرفی دین خود برای رومیان پرداخت گفت که سپاس خدایی را که امیر ما را فردی چون خود ما قرار داد و اگر گمان برد که براستی مالک و پادشاه ماست هر آینه او را عزل خواهیم کرد و ما گمان نمیبریم که او بر ما برتری دارد مگر این که در تقوی و کارهای نیک بر ما برتری داشته باشد و سپاس خدایی را که ما را به امر بهمعروف و نهی از منکر و اعتراف به گناه و استغفار از خدا و عبادت او و پرهیز از شرک واداشت و فرمانده رومیان از این سخنان در تعجب شد.[۹۱۵] همچنین وقتی هرمزان فرمانده ایرانی را به مدینه آوردند و گنجینه بهغنیمت رفته خود را سالم بهنزد وی در مدینه آوردند به پاکدامنی فردی که آن را یافته بود اعتراف کرد.[۹۱۶] وقتی مسلمانان شوشتر را در جنوب ایران محاصره کرده بودند، برخی از مردم این شهر تحتتأثیر آنچه از خلق وخوی مسلمانان شنیده بودند شهر را ترک کردند و با گرویدن به اسلام ابوموسی اشعری ـ فرمانده مسلمانان را در تسخیر شهر مدد رساندند.[۹۱۷]
در تمام این نمونهها ما به این نتیجه میرسیم که ارتباطات غیرکلامی مانند تقوی و پاکدامنی مسلمانان، خوشرفتاری آنها، عبادت خالصانه خدای یگانه، و مانند آن بسیار مؤثرتر از ارتباط کلامی برای تبلیغ اسلام بوده است. یعنی مسلمانان پیش از آنکه بتوانند از ارتباطات کلامی بهره گیرند، در انتقال آموزههای وحی کامیابیهایی داشتهاند.
براساس آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که آموزههای دینی (در بررسی مورد ما از دین) میتواند ظرفیت بسیار بالایی برای ارتباطات میانفرهنگی فراهم آورد و از این قابلیت با تکیه بر یک تجربه موفق تاریخی، امروزه نیز، که جهان نیازمند الگویی برای ارتباطات میان فرهنگی است، میتوان استفاده کرد. در این الگو، دین از طریق آندسته از آموزههای خود که در مرحله نخست بر ارتباطات غیرکلامی تکیه میکند، ابزاری جهانی برای ارتباطات میانفرهنگی پدید میآورد. آنچه در ادامه خواهیم پرداخت، نمونهای از شاخصههایی است که هم ظرفیتهای اسلام برای ارتباطات میانفرهنگی را نشان میدهد و هم بهمثابه الگویی میتواند راهنمای عمل مسلمانان در ارتباطات میانفرهنگی قرار گیرد.
۷-۴-۱- عدالت
عدالت یکی از اصول مسلم اخلاقی است که بنیان بسیاری از احکام اسلامی نیز قرار میگیرد. «عدالت در سلسله علل احکام است؛ نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین میگوید؛ عدل حاکم بر احکام است نه تابع احکام، عدل اسلامی نیست، بلکه اسلام عادلانه است».[۹۱۸] عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیزی بر او منطبق میشود.
«إِنَ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبه لِإِقَامَهِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه؛ عدل ترازویی که خدای متعال در میان مردم قرار داده تا بر اساس آن حق برپا شود».[۹۱۹]
عدل بهمعنى واقعى کلمه آنست که هرچیزى در جاى خود باشد، بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدل است.[۹۲۰]
عدل، اولین اصل در ارزشگذارى رفتارهاى اجتماعى، نقش و تاثیر آن رفتارها در تامین مصالح کلى جامعه است. براى وصول به این مهم، ایجاد انگیزه کافى جهت مشارکت فعال همگان و رفع و کاهش تنشها و تعارضات در نظام اجتماعى، محور قراردادن اصل قسط و عدل بهعنوان یک مبناى منطقى و خرد پسند، ضرورتى انکارناپذیر مىنماید. در توضیح این اصل باید گفت هر فردى در صورتى حاضر است در زندگى اجتماعى مشارکت کند و بارى را بهدوش بگیرد و فعالیتى براى دیگران انجام دهد که در منافع حاصلهاش سهمى داشته باشد. مقتضاى حکم عقل، این است که هر فردى به اندازهاى که در زندگى اجتماعى بهرهمند بشود، یعنى وقتى که عقل الزام مىکند بر افرادى که در زندگى اجتماعى مشارکت کنند و کارهایى انجام دهند که نفعش عاید اجتماع بشود، در مقابل این الزام و این تکلیف حقى را براى آنها بر اجتماع در نظر مىگیرد و از اینجاست که معادله و موازنه حق و تکلیف مطرح مىشود، یعنى بین تکلیفى که بهعهده من مىآید که مىبایست براى اجتماع کار بکنم با حقى که بر دیگران پیدا مىکنم و مىبایست آنها هم براى من کار بکنند، باید موازنهاى برقرار باشد و این همان مسالهاى است که بهنام عدل و قسط در مفاهیم اجتماعى و اخلاقى و اسلامى مطرح مىشود. حقیقت عدل و قسط همین است که افراد به اندازهاى که بار دیگران را بدوش میکشند، بارى هم بهدوش دیگران بگذارند و به اندازه منافعى که به اجتماع مى رسانند منافعى هم از اجتماع ببرند.[۹۲۱]
نکتهای که اشاره به ان را در اینجا لازم میدانم این است که عدالت هم ناظر به محتواست و هم ناظر به روش و شیوه تعامل. یعنی هم باید دیگران را به عدالت دعوت کرد و هم بایستی عادلانه دعوت کرد.[۹۲۲] از اینرو عدالت اصل زیرین تعاملات اجتماعی از لحاظ شیوه و روش بهشمار میرود. آنچه در اینجا اهمیت دارد، عدالت ناظر به شیوه تعاملات است. «اسلام اولاً هر مسلمانی را به تعدیل قوای درونی خود دعوت میکند و سپس او را با مسلمانان دیگر بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ آنگاه هر مسلمانی را با هر موحدی دیگر، اعم از مسیحی و یهودی و دیگر پیروان انبیا بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ سپس هر موحدی را با غیر موحد بر اساس قسط و عدل به وحدت صلا میزند.»[۹۲۳]
خداوند در آیات ۸ و ۹ سوره مبارکه ممتحنه کافران را بهدو گروه تقسیم میکند. در آیه ۸ نخست میفرماید: «خدا شما را از نیکیکردن به کسانی از کفار و مشرکین که با شما سر جنگ ندارند، نهی نمیکند» و در ادامه میفرماید: «با آنان به عدالت رفتار کنید خداوند عدالت پیشهکنندگان را دوست دارد».[۹۲۴] بنابراین از این آیه میتوان استفاده کرد که تحت هیچ شرایطی نباید این اصل را زیر پا گذاشت.[۹۲۵]
۷-۴-۱-۱-عدالت با اهل کتاب در سیرهی معصومین علیهمالسلام
رعایت عدالت از آندسته مواردی است که در سیرهی عملی پیامبر در مورد شهروندان ساکن جامعهی آنروز اعم از مسلمان و غیرمسلمان بهچشم میخورد. حمایت پیامبر از ابو شحم یهودی جهت پرداخت بدهیاش، حضور گروهی از یهودیان مدینه در جنگ خیبر در کنار پیامبر و اعطای غنایم جنگ از جانب پیامبر به ایشان، شکایت یهودیان به پیامبر و تذکر پیامبر به مسلمانان در مورد ملاحظهی حقوق آنها، نمونههایی از این قبیل رفتار پیامبر و توصیه ایشان به پیروانش میباشد.[۹۲۶]
همچنین در سیره گزارش شده است که پیامبر از حق مردی از قبیله اراش در برابر ابوجهل دفاع کرد. ایشان همچنین از ستمی که خالدبن ولید در حق بنیجزیمهی غیرمسلمان بههنگام تبلیغ مرتکب شده بود، ناراحت شده و خالد را سرزنش کرد.[۹۲۷] ایشان علیبن ابیطالب علیهالسلام را بههمراه خونبهاء برای جبران کار خالد فرستاد و دستور داد حتی اگر ظرف غذای سگی غارت شده غرامت آن پرداخته شود.[۹۲۸]
در زمان حکومت امام علی علیهالسلام هنگامی که نهرهای آب گروهی از ذمیان خشک شد امام به قرظهبن کعب انصاری نامه نوشت و از وی خواست نهر آب ایشان را احیاء کند تا ایشان مجبور به کوچ از آن منطقه نشوند.[۹۲۹]
در روایات نیز ائمّه اطهار علیهمالسلام تأکید بسیارى بر این مطلب نمودهاند.[۹۳۰] نمونه عینى تحقق عدالت، داستانى است از دوران امارت حضرت علىبن ابىطالب علیهالسلام، زمانى که توسط یاغیان طرفدار معاویه، از پاى زن یهودى خلخالى بهعُنف کشیده شد، حضرت فرمود: «… در اینصورت، چنانچه مسلمانى از اندوه و تأسف بمیرد، بر او ملامت نیست، بلکه نزد من به مردن سزاوارتر است.»[۹۳۱]
تاریخ شاهد است که یهودیان در سرزمینهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند. این در حالى بود که یهودیان مقیم کشورهاى اروپایى مجبور بودند در اماکن خاصى بهنام «گتو» با ذلت تمام زندگى کنند.[۹۳۲] تاریخنگاران یهودى و مسیحى رفتار انسانى مسلمانان با اقلّیتهاى دینى را بهثبت رساندهاند.[۹۳۳]
۷-۴-۱-۲- وفای بهعهد در برخورد با غیر مسلمانان
از دیگر مصادیق رعایت اصول انسانی در ارتباط با غیرمسلمانان التزام به وفای بهعهد در تعاملات اجتماعی است. پیامبر اسلام (ص) وفای بهعهد را امری واجب میدانستند و خود بیش از همه به آن ملتزم بودند،[۹۳۴] پایبندی به پیماننامههای معهود با یهودیان نیز در همین بستر رفتاری معنی پیدا میکند. در پیماننامه صلح حدیبیه با مشرکان، پیامبر متعهد شدند که اگر کسی از قریش به او پناهنده شد او را پناه ندهد. اندکی بعد شخصی به نام ابوبصیر مسلمان شد و به پیامبر پناهنده شد و از ایشان درخواست کرد وی را به مشرکان تحویل ندهد، چرا که آنان وی را شکنجه میکردند. پیامبر در جواب وی فرمود: ای ابا بصیر تو خود میدانی که ما با این قوم چه عهد و پیمانی بستهایم و شایسته نیست که در کار خود مکر و غدری انجام دهیم. خداوند برای تو و دیگرانی که مثل تو هستند گشایش و راه نجاتی فراهم میآورد.[۹۳۵] ایشان حتی از دریافت خمس اموال ابوبصیر بهجهت مغایرت با پیمان اجتناب کرد و حتی در شرایطی که فردی تازهمسلمان که جانش در خطر بود به ایشان پناه آورد، حاضر به نقض پیمانش با مشرکان نشد.[۹۳۶]
در موردی دیگر، پیامبر به یکی از یهودیان قول داد که در صورت همکاری با پیامبر همسرش را که اسیر مسلمانان بود آزاد کند و به او باز گرداند و به پیمان خود عمل کرد. یکی از یاران پیامبر دو مرد از بنی عامر را که همپیمان بودند و امان نامه داشتند، کشت. پیامبر او را سرزنش کرد و لوازم جنگی آن دو تن را بههمراه خونبهاء پرداخت کرد. پیامبر مطابق عهدنامه صلح حدیبیه مجاز بود سه روز در مکه مناسک حج را بهجا آورد و مکه را ترک کند و پس از سه روز با وجود میل باطنی به اقامت بیشتر در مکه و رایزنی با سران مشرکان، هنگامی که موافقت آنان به اقامت بیشتر حضرت جلب نشد، مطابق پیمان قبلی مکه را پس از سه روز ترک کرد.[۹۳۷]
ایشان همچنین به مسلمانان فرمان داده بودند که در نبرد با کفار عهدشکنی نکنند، البته این فرمان تا زمانی لازمالاجرا بود که طرف مقابل پیمانشکنی نکنند و هنگامی که غیرمسلمانان خودشان به پیمانشکنی اقدام میکردند، دیگر ضرورتی بر پیگیری آن عهد از جانب مسلمانان وجود نداشت.[۹۳۸]
آیاتی که انسانها را به وفای بهعهد و پیمان امر میکنند فراونند.[۹۳۹] از اینگونه آیات استفاده میشود که حرمت نهادن به پیمانها نشانه پرهیزکاران است و در مقابل، پیمانشکنی از بزرگترین خیانتهای اجتماعی در حق بشر است که بههیچروی شایسته یک مسلمان و جامعه اسلامی نیست. تا زمانی که طرف قرارداد بر پیمانش استوار باشد، برهم زدن یکسویه آن از نظر اسلام در هیچ شرایطی جایز نیست، خواه آن پیمان بهسود باشد یا بهزیان.
پیامبر(ص) از زمینههای روانی مناسب عاطفی و روانی برای گسترش دعوت خویش بهره میجست. آن حضرت وقتی در آغاز مرحله دعوت گسترده خود از قریش پرسید: «آیا تاکنون شنیدهاید من دروغ بگویم؟».[۹۴۰] ذهنیت مثبت مردم درباره خود را سرمایهای برای آمادهسازی فضای ارتباطی قرار داد تا بتواند با آسانی بیشتری دعوت خویش را عرضه کند. اعتراف و هشدار نضربن حارث در این زمینه حایز اهمیت بسیار است که گفت: «ای قریشیان! قسم بهخدا به پدیدهای دچار شدهاید که تاکنون چارهای برای آن نیندیشیدهاید، محمد (از همان زمان که) نوجوانی کم سن و سال در میان شما بود از هیچ کس به انداز او خشنود نبودید و راستگوترین شما و امانتدارترین شما بهشمار میآمد».[۹۴۱] بدیهی است که اعتمادسازی از گامهای اولیه یک ارتباط موفق است و فرایندی است که در خلال زمان و بهصورت تدریجی بوجود میآید. پیامبر اسلام(ص) پس از یک زندگی نسبتا طولانی با قریش و پس از آن که در عمل راستگویی و امانتداری خویش را به قریشیان نشان داده است، از آنان میپرسد که آیا از او دروغی شنیدهاند؟ بنابراین کسانی در امر جلب بیگانگان به اسلام موفق خواهند بود که در عمل مسلمانی خویش را بهدیگران نشان دهند که در اینصورت نیازی به تبلیغ زبانی نیست. همانطور که امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مردم را با اعمالتان به دین دعوت کنید».[۹۴۲]
۷-۴-۱-۳- امانت داری در حق غیر مسلمانان
از دیگر شاخصههای رعایت اصول اخلاقی در تعامل با دیگران(غیرمسلمانان) التزام به امانتداری است. ﻗـﺮآن در آﯾـﺎﺗﯽ ﺑـﻪ ﻟـﺰوم وﻓـﺎداری ﺑﻪ ﻋﻬﺪ و ﭘﯿﻤﺎن ﺳﻔﺎرش ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳـﺒﺤﺎن رﻋﺎﯾـﺖ ﻋﻬـﺪ و ﭘﯿﻤـﺎن را ﻻزم ﺷـﻤﺮده و ﺑﺮﻋﻬﺪه ﻣﺴﻠﻤﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ وﻇﯿﻔﻪ را ﭼـﻪ در ﻗﺒـﺎل ﻣـﺴﻠﻤﺎن و ﭼـﻪ در ﻗﺒـﺎل اﻫـﻞ ﮐﺘـﺎب رﻋﺎﯾﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻗﺮآن ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: « إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا…؛ خدا به شما فرمان مىدهد که سپردهها را به صاحبان آنها رد کنید.»[۹۴۳] در اﯾﻦ آﯾﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﻣﯽ از ﮔﺮوه ﯾﺎ ﻓﺮﻗﮥ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮده ﻧﺸﺪه ﮐﻪ از اﯾﻦ دﺳﺘﻮر ﻣﺴﺘﺜﻨﯽ ﺷـﻮﻧﺪ. ﻗـﺮآن ﮐﺮﯾﻢ دوﺑﺎره ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ و ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ.؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید به قراردادها[ى خود] وفا کنید.»[۹۴۴] ﻟـﺬا ﻣــﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﮐــﻪ ﺧــﻮد را ﻣــﻮﻣﻦ ﻣــﯽداﻧﻨــﺪ ﺑﺎﯾــﺪ ﻫﻤــﻮاره ﭘﺎﯾــﺪار ﺑــﻪ ﻋﻬــﺪ و ﭘﯿﻤــﺎنﻫﺎﯾــﺸﺎن ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻫﻞ ﮐﺘﺎب ﺗﺎ ﺑﺪﯾﻦﮔﻮﻧﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮزﻧﺪ ﮐﻪ دﯾـﻦ اﺳـﻼم دﯾـﻦ ﺣـﻖ، وﻓﺎداری، ﻋﺪاﻟﺖ و اﻫﺘﻤﺎم ﺑﻪ وﻇﺎﯾﻒ اﺳﺖ. واژه «ﻋﻘﻮد» ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻤـﺎم ﭘﯿﻤﺎﻧﻬـﺎی ﻣﯿـﺎن اﻧـﺴﺎن و ﺧﺪا، اﻧﺴﺎن و اﻧﺴﺎن و ﺟﻮاﻣﻊ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺑﺎ ﯾﮑـﺪﯾﮕﺮ اﺳـﺖ.[۹۴۵] ﻟﺬا راﯾﺞ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ: «اﻟﻤﺴﻠﻤﻮن ﻋﻨﺪ ﺷﺮوﻃﻬﻢ». در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﻼﻣﯽ ﭼـﻪ در ﻋـﺼﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) و ﭼﻪ در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ، ﻋﻘﻮد و ﭘﯿﻤﺎﻧﻬﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﺑـﯿﻦ ﻣـﺴﻠﻤﺎﻧﺎن و ﭘﯿـﺮوان اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﺑﻪﻣﻮﺟﺐ آﻧﻬﺎ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﻗﻮاﻋـﺪ ﺧﺎﺻـﯽ ﺑـﺮای ﻫـﺮدو ﻃـﺮف، ﭘﯿـﺎده ﻣﯽﺷﻮد. ﻣﻌﯿﺎر ﻋﺎم ﺑﺮای ﺟﻮاز ﻧﻘﺾ ﭘﯿﻤﺎن آن اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻧﻘﺾ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻋﺪل بگنجد.[۹۴۶]
هنگامی که چوپان حبشی بهنام یسار به اسلام گروید، پیامبر سفارش کرد که گوسفندان امانتی یهود را بهسمت صاحبانشان گسیل بدارد.[۹۴۷] مشابه همین اتفاق در مورد اسود راعی یکی دیگر از چوپانان یهود نیز در تاریخ گزارش شده است.[۹۴۸] سفارش پیامبر مبنی بر این که امانت در هر شرایطی باید به صاحبش بازگردانده شود، حاکی از التزام عملی ایشان بر این امر مهم است.[۹۴۹]
۷-۴-۲- احسان
احسان بهمعنای تفضل و امری فراتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان، آنچه بر عهده اوست را انجام بدهد و آنچه را که متعلق به اوست بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه را که بر عهده اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست دریافت کند.[۹۵۰] حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه[۹۵۱] درباره تفاوت رعایت عدل با احسان میفرمایند: «عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است».[۹۵۲] آیتالله جوادی آملی بر این باورند که «بخش اخلاق که هم مکمّل و متمّم مسئله حقوق است و هم در تأیید و اجرای فقه و دین خدا سهم تعیینکنندهای دارد، آن است که انسان برابر احسان عمل کند نه برابر عدل. احسان بالاتر از عدل است اگر در سورهٴ مبارکهٴ نحل عدل را بر احسان تقدم داشت: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ»، این تقدیم تنها تقدیم لفظی نیست بلکه تقدیم رتبی را هم بههمراه دارد. لذا در همان بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نحل که مسئلهٴ انتقام و عقوبت را مطرح میکند میفرماید: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم به وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْر» یعنی بالاتر از انتقام، گذشت است. اخلاق با «جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا» کار ندارد با «یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَه» کار دارد. یعنی بدی را با نیکی جواب میدهند؛ بدی را با نیکی دفع میکنند؛ بدی را با عدل دفع نمیکنند؛ با احسان دفع میکنند».[۹۵۳] انسان اگر میخواهد شخصیت و ظرفیت وجودیاش کمال یابد، میباید فراتر از حقوق و عدالت نسبت به مردم رفتار نماید و در حق ایشان احسان و ایثار نماید تا بدینوسیله مظهر ربوبیت و رحمت الهی شود. از اینرو امام باقر(ع) توصیه میکند که «شخص همواره برترین حالات را در نظر بگیرد و بهترین و نیکوترین کارها را در میان کارهای نیک انتخاب کند و انجام دهد. پس اگر خوبیها و نیکیها را میسنجید و بهترینها را برای خود کنار میگذارید، همان بهترینها را در نیکوترینها انتخاب و بهدیگران هدیه کنید. بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند، درباره مردم بگویید».[۹۵۴] بنابراین، احسان به این معناست که خیری را به خیری بیشتر از آن جبران کنیم و شری را با شری کمتر از آن تلافی نماییم.
بدین ترتیب دومین اصل در ارزشگذارى رفتارهاى اجتماعى، اصل احسان مى باشد. وجود تفاوت میان افراد، نابرابرى امکانات و سرمایههاى طبیعى، ناموزون بودن زمینه و اوضاع اجتماعى جهت شکوفایى این سرمایهها، توزیع متفاوت ثروتهاى تکوینى، وقوع برخى حوادث غیرقابل پیشبینى در کشاکش زندگى اجتماعى و… همواره جمع درخور توجهى از افراد جامعه را از امکان ورود به جریان تعاملى نوع اول و برقرارى دادوستد متوازن با دیگران محروم مىسازد. از اینرو براى پر کردن این خلاء و رفع محرومیتهاى بنیان کن از این اقشار و از میان بردن شکافهاى تنش آفرین در نظام اجتماعى، برخى امکانات جامعه باید بهصورت بلا عوض در چارچوب اصل کلى احسان به این افراد اعطا شود؛ البته این، یکى از زمینههاى ظهور اصل احسان است. بهطور کلى، هرگونه اعطا در شرایط نامساوى و بهصورت بلا عوض یا بهمعناى دقیقتر، نداشتن عوض پایاپا و مستقیم، خواه بهعلت ضعف و ناتوانى از اداى مقابل و خواه بهسبب بزرگى شأن و موقعیت افراد و از باب اداى حقوق معنوى ایشان، از مصادیق احسان بهشمار مىآید.[۹۵۵]
۷-۴-۲-۱- تکریم خویشاوندان غیرمسلمان
در بررسی سیره معصومین علیهمالسلام در برخورد با غیرمسلمان با رفتارهایی مواجه میشویم نه بر پایه عدالت بلکه بر رعایت احسان از سوی آنان استوار شدهاند. بدین معنی که معصومین علیهمالسلام انتظار نداشتند در مقابل کار انجام شده، خدمات متقابل از نوع مستقیم یا غیرمستقیم از طرف مقابل دریافت کنند. رفتارهایی از این نوع، در ذیل اصل احسان قرار دارند. یکی از این موارد تکریم خویشاوندان غیرمسلمان است. بهعنوان مثال، اجازه پیامبر به امسلمه در رسیدگی به پسرعموهایش که از اسرای جنگ بدر بودند،[۹۵۶] بخشش گردنبند یادگاری خدیجه به زینب دختر پیامبر با مشورت اصحاب، آزاد کردن نزدیکان جویریه بهمناسبت قرابت خانوادگی با رسول خدا، حکم امان جان و مال حکمبن ابیالعاص بهجهت قرابت خانوادگی، توصیه به بازدید از اقوام و خویشان غیرمسلمان مکه در جریان صلح حدیبیه، دلجویی و رسیدگی پیامبر به خواهر شیریاش و بازماندگان حلیمه و گریه پیامبر بر حلیمه، تکریم شیماء از طرف پیامبر و کمک مالی به او،[۹۵۷] درخواست خویشان کودکی پیامبر جهت دریافت غنایم حنین و حمایت پیامبر از ایشان، دعوت پیامبر از خویشان در اولین جلسه اعلام نبوت و پذیرایی از آنان، بخشش ابوالعاص و سفارش رسیدگی به او به زینب[۹۵۸] و نمونههای فراوان دیگر به این معنی است که خویشاوندان گرچه کافر و مشرک باشند، میتوان با آنان بهگونهای متفاوت از سایر کفار و مشرکین تعامل کرد.
۷-۴-۲-۲- گذشت و عفو در برخورد با غیرمسلمانان
شکیبایی و گذشت در سیره پیامبر از بارزترین نمونههای رفتاری است و بیشترین بسامد را در رفتارهای گزارش شده در سیره بهخود اختصاص داده است. ابوالبختری از اهالی مکه، در زمانی که آزار رساندن به پیامبر امری معمول بود روزی سلاح جنگ پوشید و گفت: امروز هیچکس نباید به محمد آزاری برساند و گرنه با او در خواهم افتاد. بعدها وی در جنگ بدر دوبار رو در روی پیامبر قرار گرفت ولی هنگامی که اسیر شد پیامبر دستور داد گذشت روزهای مکه او را جبران کنند.[۹۵۹]
پیامبر همچنین دستور آزادی آندسته از اسرایی را دادند که بهزور به جنگ آمده بودند.[۹۶۰] علاوهبر آن پیامبر گروهی از اسیران بدر را که برای پرداختن فدیه توان مالی پرداخت نداشتند آزاد کردند. از آنجمله میتوان به اماندادن پیامبر اکرم به ابوعزه عمروبن عبدالله بن عمیر جحمی در روز بدر اشاره کرد. ابوعزه شاعر بود و به پیامبر گفته بود چیزی جهت پرداخت فدیه ندارد. وی به پیامبر قول داد در هیچ اجتماعی بر ضد پیامبر شرکت نکند ولی بعدها مورد فریب صفوانبن امیه قرار گرفت و در جنگ احد علیه مسلمانان شرکت کرد. پیامبر با اینکه میدانستند ابوعزه بر پیمان خود استوار نیست ولی هنگامی که اظهار فقر و تنگدستی کرد، او را بخشید.[۹۶۱]
در جنگ بدر، ام سلمه از پیامبر اجازه گرفت که پسرعموهایش را که جزو اسیران بدر بودند و به جنگ پیامبر آمده بودند بهمنزل ببرد و از ایشان پذیرایی کند و بهسرشان روغن بزند و از اندوه ایشان بکاهد. حضرت فرمود من از هیچیک از این کارها ناراحت نیستم هر چه صلاح میدانی انجام بده.[۹۶۲]
پیامبر همچنین سفارش میکرد که در حق اسراء بهنیکی رفتار کنند. ابوالعاصبن ربیع میگوید: من در دست گروهی از انصار اسیر بودم. ایشان غذای بهترشان را بهمن میدادند و ما را سوار میکردند و خود پیاده میرفتند.[۹۶۳] ابو عزیز از اسرای بدر میگوید: از بدر که مرا به اسارت گرفتند تا مدینه من در دست چند تن از انصار بودم و بواسطهی سفارشی که رسول خدا در حق ما کرد، اینان در هر منزلی که فرود میآمدند هرچه نان داشتند بهمن میدادند و خود خرما میخوردند و من گاهی از آنها خجالت میکشیدم و نان را به خودشان میدادم ولی آنها بدون آن که دست به آن بزنند آن را بهمن برمیگرداندند.[۹۶۴]
زینب دختر رسول خدا همسر ابوالعاص از بزرگان مکه بود. هنگامی که ابوالعاص در جنگ بدر اسیر شد زینب گردنبند مادرش خدیجه را به عنوان فدیه برای رسول خدا فرستاد. پیامبر گردنبند خدیجه را شناخت و گریست و به اصحاب فرمود: اگر مایل هستید ابوالعاص را رها کنید و اموالش را پس فرستید بهشرطی که زینب را آزاد کند.[۹۶۵]
هنگامی که پیامبر متوجه شد شمار زیادی از مسلمانان توسط کفار قریش مثله شدند نیت کرد که اگر بر کفار پیروز شوند سی نفر از ایشان را مثله کند ولی با نزول آیهی ۱۲۶ سوره نحل[۹۶۶] آنان را عفو کرد و هرگز کسی را مثله نکرد.[۹۶۷]
در شرایطی که عفو و بخشش پیامبر به این وسعت شامل حال کافران مشرک میشد واضح است که گذشت ایشان در سطح وسیعتری به خانوادههای این کافران تعلق میگرفت. ایشان پس از ازدواج با جویریه دختر ن ابیضرار خویشاوندان او را به بهانه این ازدواج و قرابت خانوادگی بخشید و آزاد کرد.[۹۶۸] در جریان جنگ خیبر به بلال که صفیه و دختر عمویش را از بین کشتگان عبور میداد و ایشان را متاثر میساخت تذکر داد که مگر رحم نداشتی که دو زن داغدیده را بر کشتگان عبور دادی؟.[۹۶۹]
بسیار پیش میآمد که پیامبر بهبهانه وساطت فردی اسیری را میبخشید چنانکه بهوساطت خالهاش سلمی، از یکی از اسیران یهودی بهنام رفاعهبن سموئیل گذشت. اماندادن به صفوانبن امیه[۹۷۰] از دیگر نمونههای رفتار پیامبر با مخالفان است.
عفو و رافت اسلامی پیامبر شامل حال سران معاند و مشرک قریش که سالها سابقه مخالفت داشتند نیز میشد. هنگامی که ابوسفیان در سالهای پایانی هجرت از روی احساس خطر اسلام آورد، امتیازهای مختلفی به او داده شد.[۹۷۱] از آنجمله پیامبر به هنگام فتح مکه خانهی او را مکان امن خواند و افراد میتوانستند به ان پناه برند و علاوه بر ابوسفیان به دیگر سران قریش نیز امان داد و روز فتح مکه را روز رحمت و مرحمت نامید.[۹۷۲] و اموال و نفوس مردم مکه را در امان دانست.[۹۷۳]
پیامبر همچنین توبه هبار را که از سران مخالف اسلام بود و سابقهی تاریکی در مخالفت با اسلام داشت پذیرفت و او را بخشید.[۹۷۴] پیامبر از قصاص وحشی، قاتل عموی خویش گذشت، گرچه از او خواست از منظر نگاه ایشان دور باشد.[۹۷۵] نحوهی برخورد پیامبر با سلمان فارسی[۹۷۶] و زیدبن حارثه،[۹۷۷] در شرایطی که هنوز اسلام نیاورده بودند و جذب ایشان در آن برخوردها به اسلام و شخصیت پیامبر نیز قابل تامل است.
۷-۴-۲-۳- رعایت حقوق کودکان و سالخوردگان غیرمسلمان
علاوهبر اهتمام به حقوق عامهی غیرمسلمانان، توجه ویژهی پیامبر به کودکان و سالخوردگان این گروه که بیشتر نیازمند توجهاند در کتب تاریخی گزارش شده است.توصیههای پیامبر در جنگ موته به اصحاب در مورد مواجهه با غیرمسلمانان،[۹۷۸] سفارش ایشان به عدم تعرض و آزار کودکان مشرکان در جنگ هوازن، [۹۷۹]سفارش پیامبر به رعایت حال کودکان در هنگامه نبرد با کفار،[۹۸۰] همکلامی پیامبر و صبر و حلم او در مقابل پیرزن غیرمسلمان[۹۸۱] از مصادیق بارز این توجه ویژه بهکودکان و سالخوردگان و در یک کلمه آسیبپذیران جامعه است.
۷-۴-۲-۴- حمایت و یاری غیرمسلمانان
تأمین نیاز غیرمسلمانانی که از مسلمانان استمداد میکنند یکی از شاخصههای تعاملات اجتماعی مبتنی بر احسان است؛ یعنی بر مسلمانان متمکن لازم است برای نجات کسانی که از مسلمانان کمک می طلبند (تحت شرایطی) اقدام کنند. رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم میفرماید: «من سمع رجلا ینادی یاللمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛[۹۸۲] یعنی اگر کافر و غیرمسلمان از مسلمان کمک خواست و راهی برای تأمین خود نداشت و نیز او مزاحم، رهزن و اهل توطئه بر ضد اسلام و مسلمانان نبود، باید او را تأمین کرد و استمداد او را اجابت نمود.[۹۸۳]
شرکت پیامبر در پیمان حلفالفضول سالها پیش از پیامبری و اهتمام به یاری افرادی که مورد ظلم واقع شده بودند، بیانگر اهمیت این اصل در مناسبات و تعاملات اجتماعی سیاسی اسلامی است.[۹۸۴] ایشان سالها بعد، پس از هجرت به مدینه از حضور در آن پیمان اظهار رضایت کرد و بر صحت مبنای آن تاکید کرد.[۹۸۵] پیامبر همچنین از حقوق مردی که در مکه غریب بود و با ابوجهل معامله کرده بود در برابر ابوجهل دفاع کرد.[۹۸۶]
مخلص کلام: همان طور که در جامعه اسلامى، مؤمنان باید به مستمندان و کسانى که محرومیت هایى دارند، احسان کنند، در ارتباط با جوامع خارج از جامعه اسلامى نیز احسان به دیگران، یعنى غیر مسلمان هایى که غیر حربى اند، قابل طرح است؛ مثلا اگر یک جامعه غیر حربى، که با مسلمان ها معاهده و پیمان دارد، دچار قحطى و خشکسالى یا سیل و زلزله و امثال این مشکلات شد، بسیار به جا است که مسلمان ها به افراد آن جامعه احسان کنند و در چنین روزهاى سختى، دست آنان را بگیرند. به هر حال، ارزش احسان، همان طور که درباره مسلمان ها مطرح مى شد، درباره کفار غیر حربى نیز مطرح مى شود.[۹۸۷]
۷-۴-۳- کرامت انسانی
یکی از اصول اخلاقی احترام به کرامت انسانهاست. این اصل که در واقع یک اصل فلسفی و جهانبینی است، به تبیین منزلت انسان در آفرینش مربوط میشود. خداوند انسان را بر سایر مخلوقات خویش برتری داده است: «ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم؛ و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم؛ و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم».[۹۸۸] نکتهای که با مراجعه به تفاسیر در مورد کرامت انسان بدست میآید این است که گستردگی موارد تکریم و شمول آن بر همه انسانها اعم از مشرک، کافر و مسلمان است و در اینخصوص تفاوتی میان مسلمان و غیرمسلمان نیست.[۹۸۹] بهعبارت دیگر، مراد از این آیه، بیان حال جنس بشر است:[۹۹۰] «امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مىکند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!».[۹۹۱] اسلام همواره بر حرمت انسان ارج مینهد و در مسیر هدایت و پاکسازی اندیشه آدمیان، تلاش میکند و تأکید دارد همه انسانها از جمله کافران و مشرکان بتوانند از مواهب الهی و رشد و تکامل انسانی بهرهمند گردند. تکریم انسانها از سوی اسلام، به اعتبار آن است که انسانها آفریده خداوند و دارای فطرتی پاکاند و در این بین، میان مؤمن و کافر تفاوتی نیست. از همینرو است که در حکومت امام علی علیهالسلام هیچ انسانی نباید خوار داشته شود و کرامت ذاتی انسانها اجازه نمیدهد تا آن حضرت وجود گدایی ولو غیر مسلمان را تاب آورد: «پیرمرد کور سالخوردهاى در حال سؤال و گدایى از کنار او [حضرت علی علیه السلام] گذشت، پرسید «این چیست؟» گفتند: اى امیر مؤمنان، مردى نصرانى است. گفت: «از او کار کشیدید، و چون پیرو ناتوان شد او را رها کردید! از بیتالمال خرج او را بدهید».[۹۹۲]
۷-۴-۳-۱- پرهیز از غیبت، تهمت، عیبجویی، تمسخر و…
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرماید: واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فیالدین او نظیر لک فیالخلق. در حیقت امام علی علیهالسلام در این عبارت به کرامت انسانی اشاره کرده و همه انسانها را از نظر انسانیت مساوی دانسته است. بنابراین هیچکس را نمیتوان تحقیر و تمسخر کرد به ایندلیل که شیعه و یا مسلمان نیست. «وای بر هر عیبجو و بدگوی دیگران!».[۹۹۳] در این آیه شریفه از مطلق تمسخر مذمت کرده است.
تاریخ مملو است از برخوردهای کریمانه پیامبر اسلام (ص) با کفار و مشرکان برغم همه آزار و اذیتهایی که در حق آن جناب روا داشتند. پیشنهاد ولیمه به مشرکان مکه در برابر توهین آنها،[۹۹۴] سفارش پیامبر در مورد عدم ناسزاگویی و نفرین به پدر عکرمهبن ابی جهل، تحذیر پیامبر از دشنامگویی مردگان در منازعه ابوبکر و یکی از کفار، و توبیخ مسلمانی که عرب مشرک را در مورد جنس کره شترش مسخره میکرد،[۹۹۵] تنها گوشهای از برخوردهای کریمانه آنحضرت در ارتباطات میانفرهنگی است.
دانلود پایان نامه درباره الگوی ارتباطات میان فرهنگی در اسلام- فایل ۱۸