نه
آیا صدق دست کم تا حدی معرفتی است؟
بله
نظریه های کثرت گرا
(Pluralist theories)
نه
آیا صدق ارتباطی میان ذهن و جهان است؟
بله
پراگماتیست
(Pragmatist)
تحقیق پذیری
(verificationist)
نظریه های انسجام و پست مدرنیسم گرا
(coherence, and postmodernist theories)
بله
نظریه های مطابقت
(Correspondence theories)
نه نظریه اینهمانی (Identity theory)
بله/ نه
بدوی گرایی؟ (Primitivism) نظریه هیدگری (Heideggerian theory)
نظریه های مطابقت
(Correspondence theories)
شکل ۱: چگونگی پاسخ نظریات مختلف به ماهیت صدق و جایگاهی که در آنجا پاسخهایشان را می دهند، آنها را در زنجیره نظریات فروکاهشی – مستحکم، قرار می دهد. ( Lynch, 2001, p 4)
اگرچه تمییزی که ما در میان منازعات رئالیسمی با منازعات نظریه های فروکاهشی قراردادیم، به کار می آید، اما نباید فرض کنیم که کار به همین آسانی است؛ چرا که بسیاری از نظریه پردازان در هر دوحوزه، قائل به رئالیسم هستند. به علاوه برخی نظریه پردازان قائل اند که هیچ کدام از این دو گروه، برحق نیستند. اگر نظر ایشان درست باشد، آنگاه ما باید شیوه و تقسیم بندی دیگری برای تفکر در این مفهوم پیچیده پیدا کنیم. (ibid)
از میان این نظریات، آنچه مورد بحث پایان نامه ما است، بررسی نظریه انسجام صدق، آن هم نه در تمامی ابعاد آن، بلکه از حیث مشکل جدایی واقعیت با باور که عموماً گمان میرود در این نظریه، حاصل شده است، هست .این مشکل را از منظر تقریرهای مختلف این اشکال، بررسی خواهیم کرد؛ اما از آنجا که این نظریه، رقیب با سابقه نظریه مطابقت بوده و فرض بر این است که در نظریه مطابقت جدایی واقعیت با باور مطرح نیست، اما این نظریه دچار آن است، ناگزیرم که اشارهای کوتاه فقط، به خطوط کلی این نظریه بکنم تا مشکلی که فرض می شود که در نظریه مطابقت نبوده، اما در نظریه انسجام ما دچار آن شدهایم، روشنتر گردد. البته صرف نظر از نیاز، اشاره به این نظریه، خود نظریه انسجام صدق را برای ما مبیَّنتر میگرداند، از آنجا که نظریه انسجام، در حقیقت در پی سلب آن چیزی است که نظریه مطابقت صدق میگوید.
۵-۱-۱٫ نظریه مطابقت صدق
این نظریه از با سابقه ترین نظریه ها در باب صدق است. این نظریه شاید[۳۲] اولین بار توسط ارسطو[۳۳] مطرح شده است. [۳۴] به هرحال این نظریه دیدگاهی است که راسل و مور[۳۵] در قرن بیستم از آن دفاع میکردند. اگر یک صورت بندی کلی از این نظریه بخواهیم بیان کنیم باید بگوییم که:
گزاره P، گزارهای صادق است، اگر و تنها اگر گزاره P مطابق با واقع باشد.
این نظریه اگرچه شاید بهترین دلیل بر آن بداهت اش است؛ اما برخی فیلسوفان که نگاه ژرف تری از فهم عرفی به مسائل فلسفی داشته اند، از این بداهت، به دلیل اشکالات متعدد و پیش فرضهای گوناگونی که اثبات آن برای این نظریه دشوار به نظر میرسد، دست برداشتهاند که منجر به طرح نظریه انسجام گرایی و نظریات رقیب دیگر از جانب ایشان شد. اما با این وجود، این نظریه هنوز طرفداران بسیاری دارد. به هرحال این نظریه نوعاً به نظریاتی که قائل اند صدق عبارت از ارتباطی با واقعیت است، گفته می شود؛ به این گونه که صدق یک ویژگی ارتباطی است که متضمن یک نسبت مشخص با یک بخشی از واقعیت است. پس همچنانکه روشن شد این نظریه پیش فرض وجود جهان و واقعیتی فراسوی باور را دارد که باورهای ما در ارتباط با آنها هستند و باور ما غیر از آن واقعیت است و اگر باورهای ما با آن واقعیتها مطابق باشند، صادق اند، اما اگر چنین تطابقی نباشد، باورهای ما کاذب اند. پس این نظریه ، صدق را به فراسوی باور پیوند میزند، اما در نقطه مقابل این نظریه، نظریه انسجام گرایی، است که صدق را به نفس باورها پیوند میزند. حال مشکلات متعددی که دامن گیر نظریه مطابقت بوده از جانب این پیش فرضهاست و اینکه چگونه بین دو امر که با هم جدایی و گسست دارند، یعنی باور و واقعیت، که دو امر ناهمگون اند، ارتباط برقرار میگردد؟ و اساساً در اینجا خود کلمه مطابقت و مراد از آن دچار ابهام است؛ چرا که مطابقت در گونه های مختلف گزارهها- تجربی، ریاضی، منطقی و…- مسلماً به یک معنای واحد نمیتواند باشد. به هر حال همین اشکالات سبب شد که نظریات دیگری همچون نظریه انسجام گرایی به وجود بیاید. نظریات مطابقت به خاطر اختلافاتی که در نحوه ارتباط مناسب بین باور و واقعیت که برای صدق قضیه لازم است، دارند و نیز به دلیل پاسخی که به مراد از واقعیت می دهند، به خانوادهای از نظریات مختلف تقسیم شده اند[۳۶]. جالب است متذکر شوم که آنقدر این مسئله مشکل زا شده است که حتی متفکران مسلمان که در جواب به بسیاری از مشکلات معرفت شناختی به بداهتشان اکتفا کرده اند، در این مسئله ساکت نشنستهاند و التفاتشان به اشکالات متعدد سبب شده است که مثلاً در مراد از واقعیت، به نظریات متعددی انشعاب پیدا کنند.[۳۷]
۲-۱٫ نظریه انسجام صدق
۱-۲-۱٫ مقدمه
به این نظریه در این نیم قرن اخیر ، آنچنانکه شایسته آن است حتی در میان متفکران غربی نیز پرداخته نشده است. شاید علت اصلی عدم توجه به این نظریه، این است که این نظریه خلاف شهود ارتکازی ما از صدق است. اما چشم پوشی از این نظر که به قول واکر[۳۸] فیلسوفان بزرگ معاصری همچون کواین[۳۹]، دیویدسن[۴۰] و پاتنم[۴۱] ( و بنا بر تفسیر معقول و موجه ای) ویتگنشتاین[۴۲] از آن دفاع کرده اند، روا نیست. (Walker, 2001, p 123) البته تفاوتهای اساسی میان این فیلسوفان معاصر و انسجام گرایان قرن پیش وجود دارد و حتی میان خود این فیلسوفان نیز اختلافات چشمگیری وجود دارد؛ لذا بهتر است ما به جای تعبیر نظریه انسجام صدق،[۴۳] تعبیر نظریه های انسجام صدق را به کار بریم و اشکالات وارد بر نظریه انسجام را در تقریرهای مختلف ارزیابی کنیم؛ چرا که از حیث دقت تفاوت فاحشی بین برخی از این تقریرها است. با در نظرگرفتن تقریرهای مختلف به صورت جداگانه، میتوانیم صحت و سقم تقریرهای مختلف از این نظریه را در مقابل اشکالات مطرح شده، بهتر ارزیابی کنیم اما با وجود این، به نظر میرسد که انگیزه های بسیار جدیای که منجر به ارائه نظریه انسجام با تقریرهای مختلف آن شدند، بسیار مشابه هم هستند. لذا ما به وجه تمایز اصلی این نظریه ها اشاره خواهیم کرد.
این نظریه به همراه نظریه مطابقت از سابقه دار ترین نظریه ها در باب صدق است. اگر بخواهیم به اولین فیلسوفانی که رگه های نظریه انسجام از بیانات آنان نشأت گرفته است، اشاره کنیم، باید بگوییم که این نظریه ویژگی نظامهای متافیزیکی عقل گرایان سیتسم ساز ِبزرگی همچون اسپینوزا[۴۴]، لایب نیتس[۴۵]، هگل[۴۶] و برادلی[۴۷] میباشد. ( White, 1972, p 130) به نظر میرسد[۴۸] در میان ایشان نیز اولین بیانات از آن اسپینوزا باشد[۴۹] حتی در مورد امانوئل کانت[۵۰]، کمپ اسمیت از شارحان بزرگ وی، معتقد است با اینکه واژه انسجام در آثار کانت موجود نیست ولی با این حال میتوان وی را بنیانگذار واقعی این نظریه دانست.[۵۱] به هر حال، این فیلسوفان آگاهانه یا نا آگاهانه به پی ریزی دامنههای این بحث دامن زدهاند. پس از ایشان نیز تنی چند از پوزیتیوستهای منطقی که نمونه شاخص ایشان همپل[۵۲] و نویرات[۵۳] بود، تحت تأثیر نظامهای ریاضیات محض و فیزیک نظری یشان به این نظریه روی آوردند. ( White, 1972, p 130) ایده آلیستهای انگلیسی آخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نیز به این نظریه گرایش داشته اند. (Blackburn, 1992, p 235) البته قصد ارزیابی صحت و سقم این نسبتها به فیلسوفان مذکور اعم از متقدم و متأخر را نداریم؛ فقط میخواهیم خاطر نشان کنیم که صرف همین انتسابات، اهمیت فهم این نظریه را دوچندان می کند.
بدون ارائه گزارشی از ارتباط تاریخی وثیق این نظریه با عقلگرایان و متافیزیکگرایان ایدهآلیستی و پوزیتویستهای منطقی و تلقی ایشان، نسبت به نظریه انسجام گرایی، تبیین دقیق و کاملی از نحوه پیدایش این نظریه امکان پذیر نیست؛ اما از آنجا که این نظریات امروزه چندان مقبول واقع نیستند و نیز با توجه به اینکه پرداختن به این گزارش تاریخی ما را از مقصودمان دور می کند، صرفاً خطوط کلیِ معطوف به تقریرهای جدیدتر از این نظریه را که برای فهم ساختار کلی مورد نیاز برای فهم نظریه انسجام گرایی در صدق مورد نیاز میباشند را ارائه خواهیم کرد.[۵۴]
نظریه انسجام صدق، نظریهای است که صدق هر گزارهای را به انسجام آن با مجموعه مشخصی از گزارهها میداند. نظریه انسجام صدق از رقیب اصلی خودش یعنی نظریه مطابقت صدق[۵۵] از دو جنبه اصلی متمایز میگردد: اولاً این دو نظر رقیب تبیینهای متضادی از ارتباط بین گزارهها با شروط صدقشان، می دهند: بر طبق یک نظر، ارتباط انسجام است و بنابر نظر دیگر، این ارتباط، مطابقت است. ثانیاً این دو نظریه تبیینهای متضادی از خود شروط صدق نیز دارند: در نظریه انسجام، شروط صدقِ گزارهها در سایر گزارهها است؛ اما در مقابل آن، نظریه مطابقت میگوید که در غالب موارد، شروط صدق گزارهها در ویژگیهای عینی جهان است نه اینکه آن شروط در صرفِ گزارهها باشد. ( Young, 1996,)این دو نظریه علاوه بر اختلافاتی که دارند این وجه اشتراک را دارند که مفهومی واقعی و حقیقی از صدق ارائه میکنند، در مقابل نظریه های فروکاهشی[۵۶] در صدق که این چنین نیستند؛ این دو نظریه، برخلاف نظریه های فروکاهشی بیان می کنند که صدق یک خاصّه و ویژگیای متعلق به گزارهها است و باید صدق را برحسبِ انواع شروط صدقِ این گزارهها و نیز بر حسبِ روابطی که گزارهها در این شروط صدق دارند، تحلیل کرد.
۲-۲-۱٫ تقریر نظریه های انسجام صدق
از نظریه انسجام صدق تقریرهای مختلفی ارائه شده است. یانگ میگوید این تقریر های مختلف بر اساس دو امر اصلی از یکدیگر متمایز میگردند: یکی تبیینهای مختلفی که این تقریرها از رابطه انسجام ارائه می دهند و امر دوم آنکه این تقریرهای متفاوت تبیینهای مختلفی از مجموعه / مجموعههای گزارههایی که در آن/ آنها گزارههای صادق با هم منسجم اند، ارائه می دهند. مجموعه ای که در آن، گزارههای صادق با هم منسجم اند را مجموعه مشخص[۵۷] مینامند.
پس اولین امر مورد اختلاف انسجام گرایان، نحوه ارتباط منسجم است . ایشان به مواردی از مراد قائلان به نظریه انسجام گرایی در مورد « ارتباط منسجم » می پردازد. برخی تقریرهای اولیه انسجام گرایی، صرفاً ارتباط منسجم را در سازگاری[۵۸] میدیدند. بنابراین دیدگاه، وقتی میگوییم یک گزاره در انسجام با مجموعه مشخصی از گزارهها است، مرادمان از این سخن آن است که این گزاره، با آن مجموعه مشخص، سازگار است. این تبیین از « ارتباط منسجم» دوام چندانی نداشت و به دلیل اشکالاتی که به یکی از آنها هم اکنون اشاره خواهیم کرد، انسجام گرایان را، به ارائه دیدگاه دیگری در خصوص« ارتباط منسجم» وادار کرد. آن اشکال واضح این بود که شما دو گزاره را که تعلق به این مجموعه مشخص ندارند، در نظر بگیرید. این دو گزاره هر دو میتوانند سازگار با این مجموعه مشخصِ مورد نظر باشند اما در عین حال، هر کدام از این دو گزاره با یکدیگر متناقض اند. اگر انسجام همان سازگاری بود، طرفداران انسجام باید ادعا میکردند که هر دوی این گزارهها صادق اند، در حالی که ایشان نمی توانند چنین ادعایی را بکنند؛ چرا که چنین ادعایی محال است و منجر به تناقض میگردد. ( Young, 1996, ¶ ۱)[۵۹]
به نظر یانگ تقریر دیگری که برای مراد از رابطه انسجام به دلیل ناکارآمدی سازگاری مطرح شد که معقولتر به نظر میرسد، این است که رابطه انسجام، گونه ای استلزم است. حال برخی مراد از استلزام، را استلزام دقیق منطقی تلقی نموده اند که بسیار سختگیرانه است و بسیار بعید به نظر می آید که همه گزارههای ما دارای چنین ارتباطی باشند. به هر حال، بر اساس این تقریر، یک گزاره در انسجام با مجموعه ای از گزارهها است، اگر و تنها اگر اعضای آن مجموعه مستلزم آن گزاره باشند. تقریر دیگری از استلزام که دقیق تر از مورد قبل است، تقریری است که توسط افرادی من جمله برادلی مطرح شده است که در آن مراد از انسجام، حمایت توضیحی و تبیینی متقابل است. (ibid)
اختلاف انسجام گرایان در مراد از « مجموعه مشخص» نیز موجب تقریرهای متفاوت دیگری از نظریه انسجام گردید. ایشان در چگونگی مجموعه مشخص و ویژگیهای آن دچار اختلاف هستند. البته تصور اینکه انسجام گرایان در همه ویژگیهای « مجموعه مشخص» دچار اختلاف میباشند، به نحوی که نمی توان وجه جامعی میان دیدگاه های ایشان فرض کرد، تصور غلطی است؛ چرا که ایشان عموماً قائل به این هستند که مجموعه مشخص، عبارت از گزارههایی است که به صدقشان باور داریم، یا آنها را صادق به حساب می آوریم[۶۰] . اختلاف اصلی آنها در تبیین مجموعه مشخص بر اساس این امر است که چه کسی به این مجموعه مشخص و در چه زمانی، باور دارد. بر اساس پاسخی که انسجام گرایان به این دو پرسش دادهاند، برخی تقریرهای متمایز در نظریه های انسجام گرایی ایجاد شده است. (ibid)
یک طیف از نظریه پردازان انسجام گرا میگویند مجموعه مشخص از گزارهها، کاملترین و پردامنهترین مجموعه سازگار از گزارها است که در زمان حاضر، افراد بالفعل به آن باور دارند. یانگ در مقاله خویش در اثبات و استدلال بر آنتی رئالیسم، از این نظریه بهره میگیرد.[۶۱] آنتی رئالیستها برای اثبات مدعای خود از نظریه انسجام صدق میتوانند بهره ببرند، لذا این بحث بسیار با بحث رئالیسم و آنتی رئالیسم در متافیزیک تحلیلی مرتبط است؛ از آنجا که رئالیسم وقتی در باب امری محقق می شود که اولاً اگر ما وجود نداشتیم، آن وجود داشت دوماً اگر ما از بین برویم، آن هنوز موجود باشد: یعنی وجودش وابسته به وجود ما نباشد و سوم آنکه ماهیت آن مستقل باشد: یعنی ماهیت آن وابسته به تلقی ما نسبت به ماهیت آن نباشد. روشن است که نظریه مطابقت از آنجا که با ویژگی عینی در جهان خارج سرو کار دارد، لازمهاش تلقی رئالیستی در باب عالم و امور درون آن است؛ اما نظریه انسجام چون چنین وابستگی ندارد لذا ایده آلیستها میتوانند از آن استفاده کنند،[۶۲] چنانکه افرادی چون برادلی و بلانشارد[۶۳] این نظریه را با ایدهآلیسم خود تلفیق کرده اند. البته شاید کسی بگوید استدلال و استفاده از نظریه انسجام صدق برای این هدف تا حدی منوط به قبول جدایی بین باور و واقعیت در نظریات انسجام صدق و توجیه باشد؛ به نحوی که اگر بتوانیم مشکل جدایی واقعیت با باور را در نظریه انسجام صدق حل یا منحل کنیم، شاید آن وقت بتوانیم در عین اینکه رئالیست باشیم، از نظریه انسجام نیز بهره بگیریم.
اما یانگ میگوید که دیدگاه دیگر در این باب، دیدگاهی است که بیان میدارد مجموعه مشخص، عبارت از گزارههایی است که موجوداتی نظیر ما که توانایی محدود شناختی داریم، با محدودیت تحقیق و بررسی خود به آنها دست پیدا کرده و به آن باور میکنیم. اما دیدگاه سومی که ظاهراً برخی از ایده آلیستها، آن را پذیرفتهاند، دیدگاهی است که در آن، مراد از مجموعه مشخص، چنان مجموعه منسجمی است که گزارههای مورد باور موجود دانای کل و واقف به همه چیز را نیز در برمیگیرد.
عموماً چنین تلقی می شود که اگر دو دیدگاه اول در رابطه با مجموعه مشخص مدنظر باشد، یعنی مجموعه باورهای بالفعل و مجموعه باورهای انسانهای با دانش محدود، در آن صورت انسجام گرایی مستلزم رد رئالیسم در باب صدق میباشد. رئالیسم در باب صدق مستلزم:
الف) پذیرش اصل دو ارزشی[۶۴] است. این اصل بیان می کند که هر گزارهای یا صادق میباشد و یا کاذب.
از منظر ایشان این اصل باید کاذب باشد؛ چرا که این چنین نیست که هر گزارهای خود و یا نقیضش در انسجام با مجموعه مشخص باشد؛ از این رو که ممکن است شناسا از گزارهای اطلاع نداشته باشد که در این صورت نمی توان گفت که آن گزاره صادق/کاذب است.
ب) مستلزم اصل متعالی(استعلاء) [۶۵]است. اصل متعالی اصلی است که میگوید یک گزاره امکان دارد که صادق باشد ولو اینکه صدقِ آن گزاره نتواند شناخته و معلوم گردد.
این اصل نیز از منظر ایشان ، قابل دفاع نیست؛ چرا که روشن است که اگر یک گزاره در انسجام با مجموعه ای از باورها باشد، سازگاری آن با این مجموعه می تواند شناخته شود، پس فرا روی صدق از باور امکان ندارد.
اما انسجام گرایانی که در رابطه با مجموعه مشخص دیدگاه سوم را انتخاب کردند یعنی قائل شدند به اینکه مجموعه مشخص دربرگیرنده مجموعه گزارههایی است که موجود دانای کل به آن باور دارد، ، به رد رئالیسم در صدق منجر نمیگردند. ( Young, 1996, ¶ ۱) به این بحث در اشکال تعالی میرسیم.
به طور خلاصه میتوان در مراد از مجموعه مشخص، شش تقریر از نظریه انسجام را یافت:
-
- P در زمانِ T صادق است وقتی P در انسجام باشد با همه یا بیشتر آنچه در زمان T است.
-
- P صادق است اگر و فقط اگر P در انسجام باشد با آنچه همه یا اغلب مردم به آن در پایانِ فرایند طولانیِ بررسی و پژوهشِ ایده آلیِ(آرمانی) [۶۶] نامحدودِ خود، به آن باور پیدا می کنند.
- P در زمان T صادق است در جامعه B اگر و فقط اگر P در انسجام با باورهایی باشد که همه یا اغلب اعضای جامعه B در زمان T به آن قائل باشند.