“
«جهاد این حکم سنگین، که برای اجرای آن باید نقد جان بر کف داشت از زنان به دلیل شرایط ویژه آن ها برداشته شده و ملاحظه میفرمایید که در قانون (جهاد) جانب زنان رعایت شد و نیز در مقاله (پایگاه اجتماعی و سیاسی زن فاطمه فکور میخوانیم: در اسلام تکلیف جهاد ابتدائی و جنگ تهاجمیاز زنان برداشته است البته تنها جهاد و نه مبارزات دیگر مانند مبارزه اجتماعی،یا بسیاری از مقدماتیا ملازمات ویا موخرات جنگ و جهاد و این رفع تکلیف در جهت خدمت به زنان و کرامت ایشان است. )»[۱۸۳].
سایر قوانین جهاد و رعایت جانب زنان
کشتن زن در حال جنگ هر چند کافر باشد جایز نیست، آری، اگر به دشمن کمک میکنند و مشغول به جنگ هستند، جایز است و این فقط از باب رعایت حال زنان است، نه آن که به خیالیاوه سرایان، برابر دانستن با غیرانسان است، که این جز تهمت و افترا بر خالق زن نیست. جزیه دادن به زنان واجب نیست، ولی بر مردان واجب است ؛ این برداشتن هزینه مالی از دوش زنان، متلائم با برخی محدودیتهای اجتماعی برای زنان است که آن ها را از درآمد زایی از طرق حلال و مشروع منع میسازد. به هر حال، دارای درآمد هم باشند، دلیلی بر وجوب پرداخت جزیه بر زنان نداریم.[۱۸۴] با نگاهی به آنچه که گذشت روشن میشود که در مسائل مختلف جهاد نیز شارع مقدس اسلام تسهیلات ویژه ای برای بانوان قائل شده واز جهاتی خود زن با صرفنظر از اینکه مسلمان استیا دشمن مسلمان به دشمن کمک کردهیا هم، مورد لطف و عطوفت قانونگذار اسلام قرار گرفته و این رفع تکلیف در جهت خدمت به زنان و کرامت ایشان است.
قضاوت
با توجه به مباحثی که در فصل پیش درباره دلایلی که برای اثبات ممنوعیت زنان از تصدی قضاوت بیان شد به این نتیجه رسیدیم که: برخی فقیهان نه به شرط مرد بودن تصریح نمودهاند نه به مانعیت زن بودن مانند شیخ مفید مقنعه و شیخ طوسی در نهایه و ابن ادریس در سرائر البته گروهی از فقهای بزرگ شیعه هم تصریح به مرد بودن قاضی نمودهاند مانند ابن البراج در المهذب و محقق در «شرائع الاسلام» و «المختصر النافع» و علامه در «قواعد الاحکام» و «ارشاد الاذهان» و شهید اول در«اللمعه» و. .. که از تکرار آن دلایل خودداری نموده به ذکر نکتهای بسنده میکنیم.
آیت الله جوادی عاملی در کتاب زن در آئینه جمال و جلال به نکات بسیار مهمیاشاره میکند و تصریح میکند که مرد و زن در معیارهای اصلی همتای یکدیگرند این محقق واندیشمند، حق رسیدن به منصب قضاوت و مرجعیت را برای زمان به رسمیت شناخته تأکید میورزد که روایتی که قضاوت زن را نفی میکند در حقیقت تکلیف وجوبی را از زن برمیدارد، گویی تکلیف شاق قضاوت از زن برداشته شده نه آنکه حق قضاوت از او سلب شده باشد همچنان که برخی دیگر از کارهای دشوار همچون وجوب حضور در نماز جمعه برای زن وجود ندارد زیرا در حدیث آمده است
«لیس علی المرأه جمعه. .. ولا تولی القضا»
بر زن شرکت در نماز جمعه و نیز تصدی قضاء واجب نیست در حدیث نیامده است که در «لیس للمرأه جمعه. .. ولا تولی القضاء» [۱۸۵]
نکتهای که در حدیث به چشم میخورد این است که تکلیف قضا از زن برداشته شده نه آن که او را از حق قضاء محروم نموده باشد برخی کارهای دشوار مانند وجوب نماز جمعه هر چند از فاصله دو فرسخ باشد تکلیف مرد است و چنین تکلیفی بر زن نیست ولی حق شرکت در نماز جمعه را دارد و اگر خواند لازم نیست نماز ظهر را اعاده کند همچنین پذیرفتن مسئولیت سخت قضاء بر مرد واجب شده و بر زن واجب نیست پس آنچه از حدیث استفاده میشود سلب تکلیف است نه نفی حق. [۱۸۶]
بنابرین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسید و دارای ملکه عدالت باشد و شرایط دیگر قاضی را نیز واجد باشد میتواند متصدی قضاوت شود.
اما حتی اگر پس از بررسیهای دقیق فقهی نیز این نتیجه حاصل شد که زنان را از قضاوت در دادگاه، معاف کردهاند، نباید آن را توهین و کم داشت شأن زن دانست، بلکه قضاوت را باید مسئولیت سختی شمرد که از دوش ظریف زن برداشتهاند. قضاوت از جمله کارهای بسیار دشوار است. صحنههای دادگاهها، مجرمان و جانیان و نوع خلاف کاریها، مدعیان، شاکیان و. .. ازیک سو و از سوی دیگر نگرانیهای شدید الهی و وجدانی در شناخت حق و حکم به عدل، و سرانجام حساب و کتاب افرادی که به راستی اعماق وجود آدمی را میلرزاند. با توجه به این مسائل، قضاوت، کاری دشوار و خطر آفرین است و در تعالیم ما در این باره تعبیرهایی بسیار کوبنده روایت شده است، به طوری که هر کس کهاندکی آن ها را بنگرد، به سختی میتواند در این میدانگام گذارد. اکنون تنهایک حدیث از امام صادق× در این زمینهیادآوری میشود:
«القضاء اربعه، ثلاثه فی النار و واحد فی الجنه:رجل قضی بجور و هویعلم فهو فی النار و رجل قضییجور و هو لایعلم فهو فی النار و رجل قضی بحق و هو لایعلم فهو فی النار و رجل قضی بحق و هویعلم فهو فی الجنه»
قاضیان چهار گروهاند، سه گروه دوزخی ویک گروه بهشتیاند: ۱ ـ کسی که به ظلم قضاوت کند و بداند که قضاوتش ظالمانه است ؛۲ ـ کسی که به ظلم داوری کند و نداند که ظلم است؛۳ ـ کسی که به حق، داوری کند و نداند که بهعدل حکم داده است. این سه دوزخیند؛ ولی کسی که به حق قضاوت کند و بداند که حق است، او بهشتی است».[۱۸۷]
علاوه بر اینکه، وضعیت روحی زنان و جنبه قوی احساسات آنان، اقتضای قبول امور خشن و دشوار را ندارد، تصور کنیدیک قاضی که در دادگستری همواره و همه روزه با افراد جانی، سارق، طلبکاران و بدهکاران و. .. سروکار دارد و گاه باید بر صحنه ماجرای قتلی که گاه بسیار دلخراش است و گاهی مورد تهدید قرار میگیرد، حاضر شود ویا حکم اعدام انسانی را امضاء کند، چگونه میتواند زنی باشد با هزار ظرایف و لطافت، احساسات و عطوفت! بنابرین با وجود این همه دشواریها در کار قضاوت، آیا برداشتن آن از دوش طبقه اییا افرادی، نوعی خدمت است و رعایت حال این گروهیا طبقه، موجب کم بینی و نفی شخصیت آنان!؟ به نظر، برداشتن بار مسئولیت قضاوت از دوش زنان، بر فرض اثبات آن، پیام آور خدمتی بزرگ به این بخش از جامعه انسانی است. چون دیگر کارهای سخت و مشقت زا همانند جهاد، به ویژه با توجه به این واقعیت که در این خصوص زنان از مردان آسیب پذیرتر، عاطفیتر و با احساسترند. بنابرین به جرئت میتوان گفت که همان طور که پیامبر فرمودند:
«قضاء بر زنان روا نیست»
عدم قضاوت نه تنها محرومیتی براییک زن محسوب نمیشود، بلکه امتیازی برای او نیز میباشد و قاضی شدن نوعی تکلیف و درگیری است، نه امتیاز و موفقیت.[۱۸۸]
“