۲-۱-۱۵-۳- چالشهای زیر ساختی (مخابراتی، تجاری، حقوقی، امنیتی و غیره):
-
- توزیع یکنواخت زیر ساخت های فناوری اطلاعات در کشور.
-
- نیاز به بخش خصوصی توانمند و ارتباط آزاد با خارج، در این زمینه تحریم آمریکا یکی از مسائل مهمی است که باید برای حل آن تلاش شود.
-
- بدنه دولت باید برای ایجاد تسهیل در توسعه فناوری اطلاعات اصلاح شود (مدیری، جعفری. و حسین نژاد ۱۳۹۰،ص ۶۵).
۲-۱-۱۵-۴- چالشهای بازار، تقاضا و سرمایه گذاری:
-
- منابع مالی و سرمایه گذاری محدود در توسعه IT کشور:
یکی از چالش های پیش روی توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات منابع مالی است در زمینه منابع مالی کشور ما با محدودیت روبرو است. سرمایه گذاری خارجی چندانی در زمینه IT در کشور وجود ندارد.
-
- ایجاد بازار و تقاضا پیش زمینه توسعه IT:
یکی از مهمترین عوامل در توسعه هر فناوری بازار است که در کشور ما “بازار دولت” و خرید های دولت نقش اساسی دارد. یکی از مهم ترین نقش های دولت در کشور ما استفاده صحیح از همین بازار است. همچنین رشد بازار IT تقاضا برای نیروی انسانی را افزایش میدهد.
-
- شفاف نبودن نقش دولت در توسعه بخش تقاضا و ایجاد زمینههای همکاری (مدیری، جعفری. و حسین نژاد ۱۳۹۰:۶۶).
مدیریت استراتژیک
۲-۲مدیریت استراتژیک:
مدیریت استراتژیک عبارت است از فرایند تجزیه و تحلیل محیطی سازمان و اتخاذ تصمیم ها و انجام فعالیتهایی که سبب ایجاد و تقویت مزیتهای رقابتی برای سازمان میشود. اگر چه رویکرد مدیریت استراتژیک به سازمان یک رویکرد برونگراست ولی توجه به محیط دروین سازمان و نگرش جامع مدیریت استراتژیک به هر دو محیط از نقاط قوت آن محسوب میشود.
مدیریت استراتژیک را میتوان راهکار خلق آینده سازمان نامید. مدیریت استراتژیک به جای پیشبینی آینده در ساختن آن نقش ایفا میکند. این رویکرد به مدیریت سبب پویایی سازمان شده و واکنش فعال و سازنده آن را در برابر تغییرات سریع محیطی در پی خواهد داشت. مدیریت استراتژیک رویکردی منعطف به مدیریت بوده و به جای برنامهریزی محض به داشتن دیدگاه جامع در شرایط متحول محیطی تأکید میکند. در این خصوص داشتن تفکر خلاق لازمه مدیریت استراتژیک سازمان است (دیوید، ۱۳۸۸:۲۸).
۲-۲-۱- پیشینه مدیریت استراتژیک:
در اواسط دهه ۱۹۶۰، مبحث مدیریت استراتژیک در قلمروی مدیریت بازرگانی، صنعتی و دولتی مطرح و در مدرسه مدیریت بازرگانی دانشگاه هاروارد، به صورت مکمل مبحثی تحت عنوان سیاست بازرگانی ارائه گردید (دربندی آذر، ۱۳۷۷:۳۴).
۲-۲-۲- فرایند مدیریت استراتژیک:
۱- تدوین استراتژی: منظور این است که مأموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تحدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند، شناسایی نقاط ضعف و قوت داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلندمدت، در نظر گرفتن استرتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت.
۲- اجرای استراتژی: اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه را در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کنارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا در آید. اجرای استراتژیها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژیها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالودهریزی کند، تلاشهای بازاریابی را هدایت نماید، بودجهبندی کند، سیستمهای اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده کند و سرانجام با توجه به عملکرد سازمان خدمات کارکنان را جبران نماید.
۳- ارزیابی و کنترل: این مرحله آخرین مرحله مدیریت استراتژیک است. مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژیهای خاص و مورد نظر آنها در چه زمانی کارساز واقع نمیشوند. اصولاً ارزیابی استراتژی ها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژیها دستخوش تغییرات آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند. برای ارزیابی استراتژی ها سه فعالیت عمده انجام میشوند: الف) بررسی عوامل داخلی و خارجی، ب) محاسبه و سنجش عملکردها، ج) اقدامات اصلاحی (دیوید، ۱۳۸۸:۲۵).
۲-۲-۳- مزایای مدیریت استراتژیک:
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای باشد که اعمال نفوذ نماید (نه این که فقط در مقابل کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده خود را تحت کنترل در آورد.
از نظر تاریخی منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک میکند از مجرای استفاده نمودن از روش منظمتر، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژیهای بهتری را تدوین نماید. از طرف دیگر، ارتباطات کلید اصلی موفقیت استراتژیک است. مدیران و کارکنان از طریق درگیر شدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان می کند.
یکی دیگر از منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب میشود فرصتی به دست آید تا به کارکنان تفویض اختیار شود. و این کار معمولاً از طریق ایجاد تیمهای خودگردان میسر میگردد. (دیوید، ۱۳۸۸:۴۵).
۲-۲-۴- الگوی مدیریت استراتژیک:
میتوان با بهره گرفتن از یک الگو، فرایند مدیریت استراتژیک را به بهترین شکل ممکن مورد مطالعه قرار داد و آن را به کار برد. این الگو هیچ گاه موفقیت شرکت را تضمین نمیکند، ولی برای تدوین استراتژیها، اجرا و ارزیابی آنها روشی روشن و عملی ارائه می کند. در این الگو رابطه بین اجزای اصلی فرایند مدیریت استراتژیک نشان داده شده است (دیوید، ۱۳۸۸:۴۲).
نمودار۲-۱٫ مدل جامع برنامهریزی استراتژیک (دیوید، ۱۳۸۸: ۴۳)
۲-۲-۴-۱- مأموریت سازمان:
عبارت است از بیان نگرش و دیدگاهها، یعنی چیزی بیشتر از آنچه یک عبارت یا گزاره بیانگر آن باشد. دست کم به دو دلیل عمده مأموریت سازمان دارای طیفی گستردهتر است. نخست، اگر مأموریت شرکت به شیوهای نیکو بیان شود برای نسلهای آینده این امکان را به وجود میآورد که با تکیه بر خلاقیتهای مدیریت انواع هدفها و استراتژیهای بلندمدت و امکانپذیر را مورد توجه قرار دهند. اگر در بیان مأموریت سازمان بیش از حد محدودیت قائل شویم، مانع از رشد خلاق سازمان خواهیم شد. از سوی دیگر، اگر مأموریت سازمان به صورت بسیار کلی بیان شود و به گونهای که هیچ یک از استراتژیهای محتمل را حذف ننماید، فاقد هر نوع کارایی خواهد شد (دیوید، ۱۳۸۸:۱۷۸).
۲-۲-۴-۲- فرصتها و تهدیدات خارجی سازمان:
شامل رویدادها و روندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بومشناسی، محیطی، سیاسی، قانونی، دولتی، فنآوری و رقابتی است که میتواند به میزان زیادی در آینده به سازمان منفعت یا زیان برساند. فرصتها و تهدیدها به میزان زیادی خارج از کنترل یک سازمان است (دیوید، ۱۳۸۸:۳۵).
۲-۲-۴-۳- نقاط ضعف و قوتهای داخلی سازمان:
در زمره فعالیتهای قابل کنترل سازمان قرار میگیرند که سازمان آنها را به شیوهای بسیار عالی یا بسیار ضعیف انجام میدهد. نقاط قوت و ضعف را در مقایسه با وضع شرکتهای رقیب تعیین میکنند (همان منبع،ص ۳۶).
۲-۲-۴-۴- برنامهریزی استراتژیک:
برنامهریزی استراتژیک فرآیندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف و رسالت بلندمدت با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. در تعریفی دیگر برنامهریزی استراتژیک به معنای فرایند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازهگیری نتایج است.
۲-۲-۴-۴-۱- پیشینه برنامهریزی استراتژیک:
آنسف (۱۹۶۵) و اندروز (۱۹۷۱) از متفکران و سردمداران مکتب کلاسیک برنامهریزی استراتژیک میباشند. به کارگیری برنامهریزی استراتژیک در جهان صنعتی با افت و خیزهای بسیاری مواجه بوده است. در اواخر دهه ۱۹۷۰ به علت عدم توانایی برنامهریزی استراتژیک به عنوان ابزاری برای تحقق انتظارات، به شدت مورد انتقاد بوده است (گلیستر و فالشو[۱۷]، ۱۹۹۹). مینزبرگ[۱۸] (۱۹۹۰) و کویین[۱۹] (۱۹۸۰) انتقادات جدی پیرامون رویکرد عقلایی کلاسیک برای برنامهریزی و اجرای استراتژی را مطرح نمودهاند. به عنوان نمونه «بهترین راه حل» مذکور، همانا جدا ساختن فکر و اجرا از یکدیگر و ایجاد واحد جدیدی مرکب از متخصصانی به نام برنامهریزان استراتژیک بود (دربندی آذر، ۱۳۷۷: ۳۲).
۲-۲-۴-۴-۲- مزایای برنامهریزی استراتژیک:
-
- یکی از مزایای برنامهریزی استراتژیک هادی بودن آن است. این نوع برنامهریزی جهت و مسیر فعالیتها و عملیات سازمان را مشخص ساخته و به عنوان راهنمای سازمان عمل میکند.
- جهتگیری آینده، اولویتها را مشخص میسازد و تصمیمهای امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ میکند.