الف) روابط نظامی ایران و اسرائیل:
همان طور که در صفحات قبل نیز به اختصار بیان شد ایران و اسرائیل روابط نظامی گسترده ای داشتند که ماجرای یمن به عنوان یک نمونه ذکر شد.
همچنین بین ایران و اسرائیل در جهت هماهنگ ساختن ارتش های طرفین قراردادهای نظامی متعددی به امضا رسیده بود که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
«۱- قرارداد درباره ی نیروی هوایی که به موجب این قرارداد اسرائیل حق استفاده از فرودگاه ها و تاسیسات رادار را به دست می آورد. علاوه بر این می بایست نیروهای هوایی ایران و اسرائیل باید در تعلیمات و آموزش پرسنل این دو نیرو هماهنگ باشند.
۲- قرارداد مربوط به اداره ی تجهیزات الکترونیک ارتش ایران و تعلیم پرسنل نیروهای زمینی با سلاح های الکترونیک.
۳- قرارداد آموزش نیروهای مسلح ایران برای جنگ های ضدچریکی.
۴- قراردادخرید تعداد زیادی مسلسل دستی یوزی برای پرسنل شهربانی و گارد شاهنشاهی در فروردین ۱۳۴۴.
۵- قرارداد تعمیر سی و پنج فروند هواپیمای جنگنده ی اف ۱۶ ایران به مبلغ سه میلیون دلار.
۶- قرارداد خرید خمپاره اندازهای سنگین ۱۲۰ و ۱۶۰ میلی متری به مبلغ سه میلیون دلار.
۷- قرارداد خرید موشک های زمین به زمین با برد ۴۵۰ کیلومتر به مبلغ ۲/۱ میلیارد دلار.
۸- قرارداد آموزشی واحد های چترباز و غواص.»[۷۳]
شایان ذکر است که در طی دوران پهلوی دوم تعداد بسیاری از افسران ارتش ایران در اسرائیل آموزش دیدند و بسیاری از امرای ارتش ایران به اسرائیل سفر کرده بودند، به طوری که درسال ۱۳۵۶ متبوعات اروپایی گزارش دادند که حدود پانزده هزار نظامی ایرانی در اسرائیل مشغول آموزش هسنتد.
ب) روابط اقتصادی ایران و اسرائیل :
ایران و اسرائیل روابط اقتصادی گسترده ای داشتند که این ارتباط در زمینه های مختلفی چون زیربنایی، کشاورزی و … بود. مثلا اسرائیلی ها در قزوین در زمینه ی کشاورزی سرمایه گذاری فراوانی کرده بودند و هم چنین در انتقال فناوری های کشاورزی و کارخانه ای نیز بسیار فعال بودند، ولی می توان گفت مهم ترین جنبه ی همکاری ایران و اسرائیل در زمینه ی نفتی و به بیان بهتر فروش نفت ایران به اسرائیل بود. اسرائیل با توجه به موقعیت جغرافیایی خود دارای منابع زیرزمینی چندانی نیست به همین دلیل به نفت ایران بسیار نیاز داشت. به این ترتیب همکاری نفتی ایران و اسرائیل ابتدا به وسیله ی حسین سنندجی دبیر دوم سفارت ایران در لندن در پاییز ۱۳۳۳ با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل آغاز شد.
روابط نفتی ایران و اسرائیل ادامه داشت تا این که «در سال ۱۳۳۴ ایران واسرائیل شرکتی به نام “شرکت نفت ماوراء آسیا” تاسیس کردند و آن را در کانادا به ثبت رساندند. به موجب توافق طرفین برای ایجاد یک شرکت نفتی که در تهران و تل آویو شعبه دایر کرده بود.»[۷۴]
در پی این اقدامات خبر هایی از فروش نفت ایران به اسرائیل منتشر شد که شاه و نخست وزیرش در مصاحبه های خود، این امر را کتمان می کردند و معتقد بودند که کنسرسیوم به اسرائیل نفت می فروشد و ایران نقشی در آن ندارد، اما این پنهان کاری ها نتوانست چندان ادامه پیدا کند و طبق تحلیل فرد هالیدی نمی شود منکر این واقعیت شد که دولت ایران بزرگ ترین فروشنده ی نفت به اسرائیل بوده است.
هرچند این تحلیل هالیدی بعد ها بیان شد اما باید گفت که در اردیبهشت ۱۳۴۶ شمسی به دنبال علنی شدن رابطه نفتی ایران و اسرائیل، جمال عبدالناصر از این امر به شدت برآشفت و این رابطه نفتی را “رسوایی نفتی” نامید. او این امر را دست آویزی قرار داد تا از همکاری دیپلماتیک کشورهای عربی، ایران و تونس، تحت لوای “کنفرانس اسلامی” انتقاد کند. در تفکر جمال عبدالناصر این نه یک کنفرانس اسلامی، بلکه اتحادی امپریالیستی بود. وی عنوان می کرد نفتی که به بندر ایلات اسرائیل می رود متعلق به ایران است، و اگر اتحاد اسلامی و کنفرانس اسلامی است پس چرا چنین امری اتفاق می افتد.
سپس جمال عبدالناصر در اعتراض به صدور نفت ایران به اسرائیل، بندر عقبه را می بندد و از اردن و عربستان می خواهد که به ایران خبر دهند که دیگر نفتی از طریق این بندر جابه جا نخواهد شد.
در پی این واکنش قاطع جمال عبدالناصر، عربستان هم تا حدودی با وی همراهی کرد. مدت زیادی از بستن بندر عقبه نگذشته بود که حادثه ای مهم بسیاری از مناسبات بین کشورهای منطقه و هم چنین کشورهای فرامنطقه ای را تحت تاثیر قرار داد. این واقعه که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۶ (۱۹۶۷ م) روی داد چیزی جز جنگ ۶ روزه ی اعراب و اسرائیل نبود، ماجرا از این قرار بود که ارتش اسرائیل در یک حمله ی غافل گیرانه به مصر، سوریه و لبنان حمله کرد و ظرف شش روز ارتش های عربی را شکست داد و قسمت هایی از خاک این کشورها را اشغال نمود.
پس از جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل، به تدریج کشورهای میانه رو و محافظه کار عرب موضعشان در دنیای عرب تقویت شد و با روی کار آمدن انور سادات و هم چنین نزدیکی شوروی با آمریکا اوضاع کاملا دگرگون شد که در فصل آتی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
ج) روابط اطلاعاتی و امنیتی بین ایران و اسرائیل:
به تبع روابط ایران و اسرائیل در زمینه های مختلف، روابط اطلاعاتی ایران و اسرائیل نیز گسترده بود و دلیل آن هم منافع مشترک دو کشور بود، چرا که ایران و اسرائیل با توجه به موقعیت جغرافیایی خود و هم چنین اتحاد با آمریکا و شرایط منطقه ای، ارتباطات گسترده ای داشتند. می توان گفت انگیزه ی ایران از برقراری ارتباط با اسرائیل در زمینه های مختلف به خاطر فقدان پایگاه مردمی و مقابله با کشورهای عربی رادیکال و استفاده از لابی یهودی در آمریکا بود. اسرائیل نیز برای خروج از انزوای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و به رسمیت شناخته شدن نیازمند ارتباط با ایران در تمامی زمینه ها بود.
در همین راستا روابط جدی امنیتی بین ایران و رژیم صهیونیستی، در سال های ۱۹۶۱-۱۹۶۰ میلادی به صورت رسمی آغاز شد. بدین ترتیب که تیمی از مامورین اطلاعاتی اسرائیل جایگزین تیمی از سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) شدند تا اعضای سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) را آموزش دهند. اعضای این تیم در گروه های دو تا هشت نفره، آموزش های مختلفی به مامورین ساواک می دادند.
«ایزر هارل که رییس موساد بوده، در خصوص همکاری های اطلاعاتی ایران و اسرائیل نوشته است: از آن جا که ابزار عمده ی ناصر، مثل شوروی ها و کمونیسم، اقدام های براندازی و تشکیل ستون پنجم بود، لذا ضروری و اساسی بود که اقدام های موثری در زمینه ی امنیت داخلی در کشورهای دوست اتخاذ شود. بنابراین کوشش های قابل توجهی برای کمک به این کشورها در تشکیل سرویس های اطلاعاتی و امنیتی موثر به عمل آمد.»[۷۵]
به همین دلایل بود که بین ساواک و موساد همکاری های فراوانی وجود داشت مثلا در نشست هایی که بین طرفین تشکیل می شد «سازمان امنیت اسرائیل قول داده بود که حاضر است وسایلی چون بی سیم، مرکب نامریی، وسایل عکاسی، مخفی کردن پیام و غیره را در اختیار مامورین ساواک قرار دهد و هم چنین آموزش و طریقه ی استفاده از این وسایل را به مامورین ایرانی برعهده بگیرد. هم چنین سرویس ایران نیز شرح نیازمندی های خود را بیان کند.»[۷۶]
از دیگر جنبه های همکاری آن ها می توان به تبادل اطلاعات از طریق دستبرد به اسناد سفارت خانه های عربی و عکاسی مخفیانه از محتوای کیف های دیپلماتیک اشاره کرد. نکته ی قابل توجه در این عملیات های مشترک استفاده از پول و زن به عنوان تله و نقطه ضعف اعراب بود.
«تبادل اطلاعات بین دو کشور ایران و اسرائیل به سه صورت انجام می گرفت:
-
- نیازمندی های اسرائیل و ایران در زمینه ی اطلاع از فعالیت های ارتش عراق و افغانستان و دیگر موضوعات مورد علاقه که به صورت سوال های کتبی مبادله می شد.
-
- ملاقات هایی که مقامات و مسئولان دو سرویس با یکدیگر داشتند. در این ملاقات ها طرفین در مورد موضوعات مورد علاقه مذاکره و اطلاعات لازم را مبادله می کردند.
-
- هر سال چند بار تیم های اطلاعاتی طرفین، برای تبادل اطلاعات به کشورهای یکدیگر مسافرت می کردند، در کنفرانس های سه جانبه با ترکیه و اتیوپی نیز که هرساله تشکیل می شد ساواک و موساد و سرویس امنیتی کشور سوم، اطلاعات لازم را مبادله می کردند.»[۷۷]
همان طور که قبلا نیز ذکر شد سازمان موساد آموزش نیروهای ساواک را بر عهده داشت. این دوره های آموزشی گاه در ایران و گاهی در اسرائیل برگزار می شد. به عنوان مثال می توان یکی از دوره های آموزشی را که در آبان ماه ۱۳۵۵ و در اسرائیل برگزار شد نام برد، این دوره یکی از دوره های ضد اطلاعات بود و محتوای آموزش های آن شامل موضوعات ذیل می شد:
«۱- تشکیلات سیاسی و اداری شوروی، ۲- موقعیت شوروی در چارچوب روابط داخلی کشورهای بلوک شرق، ۳- موقعیت سرویس های امنیتی در تشکیلات سیاسی اروپای شرقی، ۴- نظریات و مطامع سرویس های شوروی، ۵- تصویری از یک رهبر عملیات اروپای شرقی، ۶- تشکیلات سازمان های امنیتی اروپای شرقی، ۷- اقتصاد شوروی، ۸- چین و خاورمیانه، ۹- کشمکش اعراب و خاورمیانه و اثر آن در خاورمیانه، ۱۰- روانشناسی عملی از نقطه نظر اداره ی منبع.»[۷۸]
موارد فوق مشخص می کند که احساس خطر ایران و اسرائیل از شوروی کاملا ریشه در نگرانی های آمریکا دارد چرا که با توجه به جنگ سرد، آمریکا باید به صورت کامل متحدان خود در منطقه را در برابر شوروی تقویت می کرد.
یکی از موارد گسترده ی همکاری بین سازمان امنیتی ایران و موساد مربوط به کشورهای عربی و مخصوصا فلسطین می شد، چرا که ایران و اسرائیل هر دو از شیوع تفکرات انقلابی و تجدید نظر طلبانه نگران بودند، مخصوصا اسرائیل حساسیت ویژه ای نسبت به تحرکات فلسطینیان داشت، به همین دلیل همکاری های موساد و ساواک در این زمینه بسیار زیاد بود. برای نمونه به دو سند که در همین زمینه است در ذیل اشاره می کنیم.
«سند شماره ۱۰
[ درخواست موساد از ساواک در مورد صحت خبر دست گیری اعضای سازمان های چریکی فلسطین در ایران.] ۲۶ دسامبر ۱۹۷۰
طبق بعضی از گزارشات واصله، مقامات ایرانی اخیرا افرادی را که در الفتح عضویت داشته و یا درصدد وابستگی به این سازمان یا سازمان های خرابکار فلسطین بوده و نیز درصدد ایجاد شعبه در ایران بوده اند دستگیر نموده اند.
در صورت صحت مطلب فوق هرگونه توضیح و اطلاعی موجب امتنان خواهد شد. [مهر:] سری
سند شماره ی ۱۱
[دستگیری ایرانیان وابسته به سازمان های چریکی فلسطین و درخواست ساواک از موساد، در مورد شناسایی و معرفی ایرانیان همکار با سازمان های چریکی فلسطین.]
عطف به یادداشت مورخه ی ۲۶ دسامبر ۱۹۷۰
درباره ی : دستگیری اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین:
اخیرا تعدادی از ایرانیان افراطی مقیم کشور که درصدد بودند با سازمان های خرابکار فلسطین تماس برقرار ساخته و به نفع آن ها اقداماتی به عمل آورند در ایران دستگیر شده و پس از محاکمه به مجازات قانونی خواهند رسید. لیکن پاره ای از اطلاعات واصله از کشورهای اروپایی و آمریکایی حاکی است که تعدادی از ایرانیان مقیم آن کشورها که متمایل به عقاید مارکسیستی هستند، به منظور برقراری ارتباط با سازمان الفتح و سازمان های مشابه، به تکاپو افتاده و تعدادی از این افراد نیز در اردوگاه های نظامی به فراگیری تعلیمات چریکی (به منظور مقابله با دولت اسرائیل و احتمالا به کاربردن این روش ها در ایران) اشتغال دارند، که متاسفانه نام و مشخصات این گونه افراد برای سازمان ما روشن نیست، با توجه به این مسایل و نظر به این که فعالیت ایرانیان در این گونه موارد، هم از نظر آن سرویس و هم از نظر ما قابل توجه است و در صورت شناسایی افراد مذکور، امکان ضربت زدن و جلوگیری از اقدامات آنان ممکن است وجود داشته باشد. علی هذا چنان چه توسط سرویس شما امکانات استخدام یک منبع فراهم گردد و یا آن که هرگونه خبری در مورد ایرانیانی که با سازمان های چریکی فلسطین همکاری یا وابستگی دارند، به ما داده شود موجب کمال امتنان خواهد بود.»[۷۹]
ب) ایران و رژیم صهیونیستی بعد از انقلاب اسلامی
-
- مواضع ایران در قبال رژیم صهیونیسستی (۱۳۶۸-۱۳۵۷) :
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تغییرات اساسی و ژرفی در عرصه ی منطقه ی خاورمیانه و جهانی ایجاد شد. در عرصه ی سیاست خارجی کشور نیز تغییرات بنیادینی به وجود آمد. عمیق ترین این تغییرات را در قبال رژیم صهیونیستی شاهد هستیم. با پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به دیدگاه های اسلامی و انقلابی، ایران رابطه خود را با رژیم صهیونیستی قطع کرد و اعلام نمود که دیگر این رژیم را به رسمیت نمی شناسد و در پی آن سفارت این رژیم در تهران را به مبارزان فلسطینی تحویل داد.
نگاه انتقادی رهبران انقلاب اسلامی و دشمنی با رژیم صهیونیستی ریشه در آموزه های دینی دارد چرا که «در مکتب و ایدئولوژی اسلامی، قوم یهود که به پافشاری و عصبیت معروف هستند، به عنوان دشمن ترین افراد نسبت به گروه مومنان معرفی شده اند چنان که خداوند درباره ی آن ها در مقام بیان یک قاعده ی کلی می فرماید: “لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا” مائده- ۸۲ به تحقیق به این حقیقت خواهی رسید که دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکان می باشند»[۸۰]
با توجه به همین مبانی قرآنی امام خمینی قبل از انقلاب اسلامی به مبارزه با اسرائیل و صهیونیسم جهانی که می توان گفت شکل مدرن و امروزی قوم یهود در قالب یک رژیم و سازمان می باشد؛ برخاست و پس از انقلاب اسلامی نیز امام خمینی بیش از پیش بر لزوم مقابله با رژیم صهیونیستی تاکید می کردند. اصولا امام مقابله با صهیونیسم جهانی را در زمره ی اولین و مهم ترین اهداف و رسالت های جهانی انقلاب اسلامی ایران قرارداده بودند. به طوری که در ا بتدای پیروزی انقلاب اسلامی، در مورد رژیم صهیونیستی چنین گفتند: « من نزدیک به بیست سال است که خطر صهیونیسم بین الملل را گوشزد نموده ام و امروز خطر آن را برای تمامی انقلابات آزادی بخش جهان و انقلاب اخیر اسلامی ایران، نه تنها کمتر از گذشته نمی دانم که امروز، این زالوهای جهان خوار با فنون مختلف برای شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده اند. ملت ما و ملل آزاد باید در مقابل این دسیسه های خطرناک با شجاعت و آگاهی ایستادگی کنند.»[۸۱]