خطر دیگر مرتبط با جو رقابتی است. در شرکتی که یک قابلیت جدید نوآوری می شود یا یک پیشرفت تکنولوژیکی به شکل موفقیت آمیز به کار می رود؛ شرکت های دیگر ممکن است نوآوری مشابهی را توسعه دهند یا برای سودآوری بیشتر استفاده دیگری از آن را پیدا کنند.
نهایتا تحقیق و توسعه (R&D) و دیگر تلاش های نوآورانه اغلب در طی اولین کسادی اقتصادی کاهش می یابد. بنابراین در عین حال که نوآوری ابزار مهمی برای سرمایه گذاری شرکت است، دربرگیرنده ریسک های عمده نیز هست زیرا سرمایه گذاری در نوآوری ممکن است نتیجه مورد انتظار را در پی نداشته باشد.نوآوری های در حال توسعه و اتخاذ نوآوری های جدید برای مدیران استراتژیک و شرکت های کارآفرین مزیت رقابتی ایجاد می کند و منبع مهمی برای رشد شرکت محسوب می شود. (دس و لامپکین،۲۰۰۵).
ریچارد، بارنت، دایر و چادویک معتقدند که گروه های مدیریت همگن و متجانس در
شرکت هایی که گرایش به نوآوری دارند، عملکرد بهتری خواهند داشت.اعضای گروه های مدیریتی همگن ادراکات مشترک و ارتباطات با کیفیت بالا را برای پاسخ به تقاضای سازمانشان به نوآوری و خلاقیت نشان می دهند (ریچارد و همکاران[۱۱۸]،۲۰۰۴).
از نظر وست و فار کسی نوآور است که ذهنیت مثبت نسبت به ایده های نو در رابطه با محصولات، خدمات، اداره یا فرآیندهای تکنولوژیکی دارد.ایده های جدید لزوماً کاملاً نو و بدیع نیستند، بلکه باید مرتبط با گروه ها، بازار و محیط باشند (کریزر و همکاران،۲۰۰۲).
نوآوری وقتی وجود دارد که شرکت ها به دنبال بکارگیری ایده ها، فرآیندها و محصولات جدید باشند نه اینکه فقط در ذهن ایجاد شوند (هرلی و هالت،۱۹۹۸). تأکید زیاد روی نوآوری باعث ورود به عرصه های جدید می شود و حضور شرکت در عرصه های موجود را بازسازی می کند.همچنین نوآوری ابزار اصلی برای ایجاد تمایز است و راه حل هایی را برای رهایی از حملات رقبا توسعه می دهد. زائو و کاروسگیل در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که نوآوری تأثیر مثبتی روی عملکرد دارد و با ایجاد تفکر خلاق در فعالیت های یادگیری شرکت به ایجاد مزیت رقابتی کمک می کند (هیوز و مورگان، ۲۰۰۶).
شومپیتر دو نوع کارآفرینی را از دیدگاه اقتصاد خرد مطرح می کند-نوآوری کارآفرینانه و نوآوری مدیریت.
نوآوری کارآفرینانه هنگامی رخ می دهد که تکنولوژی های جدید و توسعه و بهبود علمی به فرصت های اقتصادی منجر شود. این نوع نوآوری توسط کارآفرینانی که پشتکار زیاد دارند به دست آورده می شود. ایده های نوآورانه غالباً ناشی از حساسیت به محیط است، بنابراین استفاده از شیوه هایی برای جمع آوری اطلاعات درباره محیط شرکت، مشخصه ای از شرکت های نوآور است.
علاوه بر این استفاده از اطلاعات متخصصان فنی نیز منشأ ایده است.شرکتها ی کوچک شدیداً تحت تأثیر مدیریت ارشد اجرایی هستند، در نتیجه انتظار می رود مدیریت ارشد اجرایی یک شرکت نوآور احتمالا در مبادلات فنی از طریق ملاقات های حرفه ای درگیر شوند (کان و منوپیچ وانتانا[۱۱۹]،۱۹۸۹).
دراکر ادعا می کند که هفت منبع اساسی از فرصت ها برای ایجاد نوآوری وجود دارد و فقط یکی از آن ها با اختراع چیزی جدید ارتباط دارد.بنابراین نوآوری چیزی بیش از اختراع است و اجباری نیست تا حتما تکنیکی و فنی باشد. نوآوری یک نظریه پیشنهاد شده یا طراحی مفهوم است که دانش و
تکنیک های گسترده را برای ارائه یک مبنای نظری برای یک مفهوم جدید ترکیب می کند. نوآوری دارای جنبه های زیادی است و چند بعدی می باشد. ابعاد برجسته نوآوری شامل:
بنیادی [۱۲۰]در مقابل تدریجی[۱۲۱]
محصول در مقابل فرایند
اداری در مقابل فنی(کوپر[۱۲۲]، ۱۹۹۸)
نوآوری می تواند بنیادی یا تدریجی باشد. به نوآوری های عمده، اساسی، پیشرو، اصلی و متحولانه، نوآوری بنیادی گفته می شود، در حالی که نوآوری های تدریجی بهبودهای کوچک اعمال شده برای ارتقا و گسترش فرایندها و محصولات/ خدمات ایجاد شده هستند.
نوآوری محصول همچنان که از نام آن مشخص است، منعکس کننده تغییر در محصولات و خدمات ارائه شده توسط سازمان است؛ در حالیکه نوآوری فرایند به تغییر در روشی که شرکت ها خدمات یا محصولات هدف را تولید می کنند اطلاق می شود (کوپر،۱۹۹۸). نوآوری فنی در مورد اتخاذ یک ایده جدید است که مستقیما فرآیندهای اصلی ستاده را تحت تأثیر قرار می دهد. و در آخر نوآوری اداری مشتمل بر تغییراتی است که خط مشی ها، تخصیص منابع و دیگر فاکتورهای مرتبط با ساختار اجتماعی سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند.
ساند نظریه های اساسی اقتصاد نوآور را بیان کرده و سه پارادایم رقابتی در بحث نظری جاری از نوآوری شناسایی کرده است:
پارادایم کارآفرین
پارادایم اقتصاد- تکنولوژی
پارادایم استراتژیک
پارادایم کارآفرین به سال ۱۹۳۴ برمی گردد، هنگامی که شومپیتر برای ایجاد ارتباط بین کارآفرینان و نوآوری تلاش های اولیه را انجام داد و به کارآفرین به عنوان نوآور نگاه کرد.او اعتقاد داشت که نوآوری به رشد اقتصادی کمک می کند، زیرا کارآفرینان ایده های جدید و تازه ایجاد می کنند. در این پارادایم نقش کارآفرین در فرایند نوآوری پررنگ می شود. کارآفرینی درباره چیزی است که قبلا وجود نداشته است، برای فرد و جامعه ارزش افزوده ایجاد می کند و مبتنی بر درک و تسخیر فرصت است (جانسون،۲۰۰۱)
نوآوری نیازمند سه جزء اساسی است: زیر ساختار، سرمایه و قابلیت کارآفرینی مورد نیاز برای فراهم ساختن دو مرحله اول (هربیج و همکاران[۱۲۳]،۱۹۹۴)
نوآوری ابزار خاصی از کارآفرینی است که کارآفرینان تغییرات را به عنوان فرصتی برای کسب و کار یا خدمات مختلف مورد استفاده قرار می دهند.همپوشی قابل ملاحظه ای بین نوآوری و کارآفرینی وجود دارد. علاوه بر این، برای نوآوری باید نیازهای بازار را بررسی کرده و برای به دست آوردن موفقیت تجاری به کارآفرینی نیاز است (ژاو،۲۰۰۱). نوآوری، اختراع یا اتخاذ چیزی جدید یا متفاوت است که از نظر مفهومی به کارآفرینی (ایجاد ترکیبی جدید از منابع) نزدیک است (هالت و همکاران، ۲۰۰۳).
نوآوری از دیدگاه های مختلفی تعریف شده است. خیلی از آن ها بر نقش نوآوری تأکید کردند. ویرواردنا[۱۲۴] و اکاس[۱۲۵] (۲۰۰۴) نوآوری را “کاربردی کردن ایده های جدید که ارزش افزوده ایجاد کرده، همچنین به طور مستقیم برای مؤسسه یا به شکل غیر مستقیم برای مشتریان بدون در نظر گرفتن این که آیا جدیدند یا ارزش افزوده دارند در محصولات، فرآیندها، مدیریت یا سیستم های بازاریابی گنجانده
می شود” تعریف می کنند.
نوآوری، یک ایده، محصول یا فرایند، یک سیستم یا وسیله است که برای فرد، گروهی از افراد یا شرکت، یک بخش صنعت یا یک جامعه به عنوان کل به عنوان چیزی جدید درک می شود. بنابراین نوآوری در حیطه محصول، فرایند و سازمان می تواند رخ دهد (واکولا و رزکی[۱۲۶]،۲۰۰۰). نوآوری سازمانی از نظر نیلی و دیگران[۱۲۷] به معرفی نگرش های جدید برای مدیریت و سازماندهی شرکت اطلاق می شود.
اخیراً بر اهمیت محصولات جدید بیش از حد تأکید شده است. زیرا شرکت ها میزان زیادی از تلاش هایشان را برای بقا، سودآوری، رشد و گسترش در حوزه های جدید روی محصولات جدید متمرکز می کنند.
متخصصان صنعت بیان می کنند که نوآوری کمتر در محصول ناشی از گرایش به کارآفرینی ضعیف تر است، در حالیکه نوآوری بیشتر در محصول از گرایش به کارآفرینی قویتر ناشی می شود (آولنیتس و سالون،۲۰۰۷)
ریسک پذیری
کارآفرین بودن و سرمایه گذاری در زمینه های جدید به طور اجتناب ناپذیری دربرگیرنده خطاها و درجه معینی از ریسک و حدس و گمان است (کیرزنر[۱۲۸]،۱۹۹۷). ریسک های محاسبه شده، احتمال شکست را کاهش می دهند، اما مالکان کسب و کار باید موضعی مثبت نسبت به پذیرفتن ریسک در محیطی که ریسک ها اجتناب ناپذیرند، داشته باشند. این نگرش مثبت نسبت به ریسک باعث می شود که مدیر و مالک ریسک ها و چالش های غیر قابل اجتناب را تقبل کنند (کراوس و همکاران،۲۰۰۵).
ریسک بسته به زمینه ای که استفاده می شود معانی متعددی دارد. در زمینه استراتژی بیردو توماس[۱۲۹] سه نوع ریسک را شناسایی کردند:
سرمایه گذاری در ناشناخته ها
تعهد قسمت بزرگی از دارایی ها
قرض گرفتن زیاد
در همه تعاریفی که در مورد ریسک پذیری[۱۳۰] ارائه می شود نوعی عدم اطمینان وجود دارد و برای انواع ریسک هایی که در کارآفرینی بحث می شود- ریسک فردی، ریسک اجتماعی، ریسک روانشناسی- به کار می روند. میلر[۱۳۱] و فریسن[۱۳۲] ریسک پذیری را میزانی که مدیران تمایل دارند که تعهد منابع بزرگ و پرخطر را بپذیرند (آنهایی که احتمال شکستشان پرهزینه است) تعریف می کنند. شرکت هایی که گرایش به کارآفرینی دارند اغلب توسط رفتارهای ریسک پذیر مانند تحمل بدهی سنگین یا تعهد سنگین منابع با تمایل در به دست آوردن بازده بالا و قاپیدن فرصت های بازار مشخص می شوند.
در بیشتر مطالعات کارآفرینی مرتبط با ریسک پذیری به جای شرکت ها افراد مورد بررسی قرار می گیرند. برای اندازه گیری ریسک پذیری از نگرش میلر به گرایش به کارآفرینی استفاده می شود، معیارهای ریسک پذیری شرکت با سؤال از مدیران در مورد پیشتازی شرکتشان برای درگیر شدن در پروژه های خطرناک و ترجیحات مدیریت برای فعالیت های جسورانه در مقابل اقدامات محتاطانه در دستیابی به اهداف مشخص می شود (لامپکین و دس،۱۹۹۶).
مفهوم ریسک پذیری ارتباط زیادی با کارآفرینی دارد و تمایل کارآفرینان به درگیر شدن در کسب و کارهای از پیش حساب شده مرتبط با ریسک را توضیح می دهد. تفاوت و تعارض در رفتار
ریسک پذیر از اهمیت آن کم نمی کند، بنابراین، ریسک پذیری یکی از خصوصیات کارآفرینی است (آلولو و فیول، ۲۰۰۵).
ریسک پذیری به تمایل شرکت برای قاپیدن یک فرصت سرمایه گذاری اطلاق می شود. حتی اگر نداند آیا سرمایه گذاری موفقیت آمیز خواهد بود و بدون دانستن پیامدهای آن جسورانه عمل کند. برای اینکه شرکت ها در کارآفرینی شرکتی موفق باشند، آنها باید گزینه های مخاطره آمیز بپذیرند حتی اگر به معنی صرفنظر کردن از محصولات یا روش های کارای گذشته باشد. پس شرکت ها در مسیر کارآفرینی شرکتی باید بدون دانستن اینکه آیا اقداماتشان نتیجه می دهد، فعالیت کنند. قبل از اتخاذ استراتژی، کارآفرینان شرکتی باید اشتیاق و علاقه شرکتشان به ریسک را بدانند.
سه نوع ریسکی که سازمان ها و مدیران آن ها با آن مواجهند: ریسک کسب و کار[۱۳۳]، ریسک مالی و ریسک شخصی است.
- ریسک کسب و کار شامل سرمایه گذاری در ناشناخته ها بدون دانستن احتمال موفقیت است. این ریسک مرتبط با ورود به بازارهای جدید و آزمایش نشده یا گرفتن تکنولوژی های تأیید نشده است.
- ریسک پذیری مالی آنست که شرکت میزان زیادی قرض بگیرد یا قسمت بزرگی از منابعش را برای رشد و توسعه بکار گیرد. ریسکی که در این زمینه استفاده می شود معامله ریسک- بازده اطلاق
می شود که در تحلیلهای مالی رایج است.
- ریسک شخصی در برگیرنده آن ریسک هایی است که مدیر موافق با زمینه فعالیتش را
می پذیرد. مدیرانی که چنین ریسک هایی را می پذیرند خواستار تأثیر روی زمینه کلی شرکتشان هستند (برلی[۱۳۴]،۲۰۰۰).
بهترین راه برای کاهش دادن مخاطرات کسب و کار اینست که شرکت ها پیامد فرصت های مختلف را بررسی کنند و سناریویی مشابه آن پیامدها ایجاد کنند. دو شیوه ای که شرکت ها برای قوی کردن موقعیت رقابتی خود توسط ریسک پذیری استفاده می کنند شامل:
۱) بررسی و ارزیابی فاکتورهای ریسک برای کاهش عدم اطمینان
۲) استفاده از رویه ها و تکنیک های آزمون و خطا که در حیطه های دیگر کار شده است.
اگر ریسکی با دقت مدیریت شود باعث ایجاد مزیت رقابتی می شود. در مقابل فعالیت های بدون تحقیق و احتیاط کافی و بدون برنامه ریزی پر هزینه است. دراکر[۱۳۵] در کتاب خود تحت عنوان کارآفرینی و نوآوری بیان می کند که کارآفرینان موفق عمدتاً افراد ریسک پذیر نیستند، بلکه کارآفرینان موفق گامهایی برای کاهش ریسک ها با فهم دقیق آن ها بر می دارند و در نتیجه از تمرکز روی ریسک اجتناب کرده و روی فرصت ها متمرکز می شوند (دس و لامپکین،۲۰۰۵).
وقتی شرکت ریسکی را می پذیرد باید دو سناریوی ممکن و محتمل را تحمل کند- اول خطر شکست خوردن و دیگری خطر از دست دادن فرصت.که اولی باعث ترس و دومی باعث سستی و کاهلی می شود. ریسک پذیری به موقع با سرعت تصمیم استراتژیک ارتباط دارد و هر دو این ها متعاقباً با بهبود عملکرد کسب و کار ارتباط دارند. بعضی شرکت ها درجه ای از ریسک پذیری را ندارند، از نوآوری و قبول فعالیت های پر خطر اجتناب کرده و نسبت به تغییر شرایط بازار معکوس واکنش
می دهند، که نتیجه آن عملکرد ضعیف شرکت در جذب مشتری و فرصت های بازار است.
ریسک پذیری ممکن است هزینه زیادی داشته باشد، اما جایی که تقاضای مشتری دائماً در حال تغییر است ؛ شرکت نیاز دارد که تمایلش به چالش و پذیرفتن ریسک موجود کسب و کار را برای اطمینان از عملکرد نشان دهد (هیوز و مورگان،۲۰۰۶).
کارآفرینان ریسک های مالی، اجتماعی و روانشناسی را در شکل دادن به سرمایه گذاری های جدیدش فرض می کند (هیرزک و پیترز،۱۹۹۸).
دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی رابطه بین میزان کارآفرینی هیئت مدیره های شرکت ...