۱-عَلَیْکُمْ سَلامُ اللهِ اِنّی مُودِعٌ، ۲- فَإنْ نَحنُ عِشنا یَجْمَعُ اللهُ بَینَنَا، ۳- تَبْارَکَ مَنْ لا یَمْلُکُ الْمُلکَ غَیُرهُ |
وَ عَینایَ، مِنْ مُضِّ التَفَرِقِ، تَدْمَعُ وَ إنَّ نَحْنُ مُتْنا، فَالْقِیامَهُ تَجْمَعُ مَتی تَنْقَضیِ حاجاتُ مَنْ لَیْسَ یَشْبَعُ(ابوالعتاهیه؛ ۱۴۲۷: ۲۱۶) |
ترجمه
۱-سلام خداوند بر شما باد به راستی که من شما را به جای میگذارم و چشمانم از تلخی فراغ و چند دستگی، گریان است.
۲- اگر زنده ماندیم خداوند ما را در کنار هم گرد آورد و اگر هم مردیم در روز قیامت در کنار هم جمع خواهیم شد.
۳-پاک ومنزه است آن خدایی که فقط او صاحب و مالک تمامی جهان است نیازهای فردی که اصلا معنای سیر شدن را نمیفهمد کی به پایان خواهد رسید.
صیغهی دعا در این متن به قول (سلام خداوند بر شما باد) آمده است. مضمون دعا همان درخواست سلامت برای معشوقه است.در حالی خود شاعر به سبب دوری معشوق نا خوش و ناراحت است. در بیت دوم مشخص میشود که شاعر آرزو میکند که خداوند در دنیا میان او و معشوقهاش جمع و نزدیکی ایجاد میکند و اگر هم هر دوی آنها مردند در قیامت آنها را به هم برساند سپس از لفظ (پاک و منزه است) استفاده میکند که تعظیم و بزرگداشت ذات خداوند متعال میباشد و دربردارندهی معنای دعاست یعنی تعظیم و مقدس داشتنی که بر گرفته از این آیات قرآن کریم است: ﴿ تَبارَک الََّذی بِیَدهِ الْمُلکُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ﴾ (الملک /۱)
او با این بیان خودش را از قدرت وصل نا توان جلوه میدهد و با یک نوع دعا و درخواست تلویحی از خداوند تمامی قدرت و مالکیت جهان را از آن وی میداند و برآورده شدن آرزویش را به تدبیر مالک هستی موکول میکند.
شاعر ابو تمام(وفات ۲۲۹ هـ ) هم از خداوند متعال میخواهد که عشق و علاقهاش به معشوقه را دوام ببخشد و میگوید:
۱-لَسْتُ إنْسی مَقالَهً لِی سِرّاً ۲-حَفِظَ اللهُ لِی صَحیحَ هَوَاهُ |
أحْسنُ الْحُبِّ ما یَکُونُ مُعَمّی و کَفانِی مِنْ حبِّهِ ما أهْمُّا(ابوتمام؛ ۱۴۲۷: ۲۹۵) |
ترجمه
۱-گفتگوی مخفیانهاش را با من فراموش نکرده است بهترین حالت عشق این است که کورکورانه باشد.
۲-خداوند عشق پاک او را برایم حفظ کند و عشق او در برابر آن چه که غمگینم میسازد مرا کفایت میکند.
شاعر از خداوند میخواهد که این عشق و علاقهی محبت آمیز میان او و معشوقش را حفظ کند و از عشق، آناندازه که او را در سوز و گداز قرار دهد کفایت میکند. دعا با صیغه خود (حفظ الیه و/کفانی) بیانگر درد و رنج شاعر و آزار و دوری و پشت کردن معشوقه به اوست و با این دعا به یک آرامش درونی میرسد که احساسش نسبت به درد و جدایی را آسان میکند.
همانطور که عماره بن عقیل (وفات ۲۳۹ هـ ) به خداوند متوسل میشود که لقاء و وصال معشوقهاش را حفظ کند هر چند که در خیال باشد و در این رابطه اظهار میدارد:
۱-حَیّاً الالهُ خیالها مِنْ دانٍ ۲-لَوْ کانَ عَرَجَ اَوْ تَعْلَلَ ساعهَ |
لَوْ کانَ زارَ زِیارهِ الیَقْظانِ حَتّی نُسا ئِلهُ عَنِ اْلاَوطانِ(عماره بن عقیل؛ ۱۹۷۳: ۸۳) |
ترجمه
۱-خداوند خیال معشوقهام را زنده گرداند از جایی نزدیک، اگر همچون فردی بیدار به دیدار بیاید.