۳۶/۰
۱۳/۰
۰۳/۰
۰۰۰۱/۰
۲۰/۰-
۹۱/۳
۰۰۰۱/۰
۱۶/۰-
۴۶/۳
۰۰۰۱/۰
بر اساس دادههای جدول ۴-۶ پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس متغیرهای پیشبین کالای فرهنگی، رفتار فرهنگی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و سرمایه اقتصادی، بیانگر این است که در گام اول، بعد مشارکت اجتماعی (۰۰۰۱/۰P< ،۲۶/۰- =β)، قادر است ۷ درصد واریانس متغیر رضایت از زندگی را به طور منفی و معناداری تبیین کند. در گام دوم، پس از وارد شدن بعد اعتماد اجتماعی به مدل رگرسیون (۰۰۰۱/۰P< ،۱۹/۰- =β) مقدار تبیین به ۱۰درصد رسیده است که نشان میدهد ۳ درصد به قدرت پیشبینی کنندگی افزوده شده است. در نهایت، در گام سوم پس از ورود بعد کالای فرهنگی به مدل (۰۰۰۱/۰P< ،۱۶/۰- =β) مقدار تبیین به ۱۳درصد افزایش یافته است که نشان میدهد با ورود این متغیر به مدل ۳ درصد به قدرت پیشبینی کنندگی افزوده شده است.
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
هدف از پژوهش حاضر، بررسی امکان پیشبینی خودکارآمدی و رضایت از زندگی بر اساس سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بود. در این فصل، علاوه بر تحلیل اطلاعات مربوطه و بحث و نتیجهگیری پیرامون آنها، کاربردهای نظری و عملی پژوهش بیان میگردد. در ادامه محدودیتهای پژوهش ذکر خواهد شد و سرانجام پیشنهادهایی جهت تحقیقات آتی ارائه میگردد.
۵-۱- بحث و بررسی یافته های پژوهش
جهت بررسی و نتیجهگیری از یافته های مربوط به سؤالات پژوهش، ابتدا سؤالاتی که در فصل اول ارائه گردیده، به تفکیک مطرح شده و سپس مباحث مربوط به نتایج بیان گردیده است.
سئوال اول پژوهش این بود که «آیا بین میزان سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با خودکارآمدی و رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی رابطه معنادار وجود دارد؟»
بر اساس یافته های پژوهش، سرمایه فرهنگی رابطه معناداری با خودکارآمدی نشان می دهد. بررسی روابط بین خرده مقیاس های دو سازه بیانگر این است که کالای فرهنگی با خودکارآمدی تحصیلی و عاطفی رابطه مثبت و معنادار دارد اما با خودکارآمدی اجتماعی رابطه معناداری نشان نمی دهد اما رفتار فرهنگی با هر سه بعد خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی رابطه مثبت و معناداری دارد. از سوی دیگر سرمایه فرهنگی با رضایت از زندگی رابطه معنادار دارد. روابط بین ابعاد سرمایه فرهنگی با رضایت از زندگی نشان می دهد کالای فرهنگی و رفتارهای فرهنگی به عنوان ابعاد سازه سرمایه فرهنگی رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی دارند. سرمایه اجتماعی رابطه معناداری با خودکارآمدی نشان نمی دهد. بررسی روابط بین ابعاد هر دو سازه بیانگر این است که تنها رابطه منفی و معناداری بین اعتماد اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی وجوددارد. از سوی دیگر سرمایه اجتماعی با رضایت از زندگی رابطه معنادار دارد و بررسی روابط بین ابعاد سرمایه اجتماعی و رضایت از زندگی بیانگر این است که اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی به عنوان دو بعد سرمایه اجتماعی رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی نشان می دهند. سرمایه اقتصادی با خودکارآمدی و ابعاد آن رابطه معناداری نشان نمی دهد اما رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی دارد.
سئوال دوم پژوهش این بود که «آیا میزان سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیش بینی کنندهی معنادار خودکارآمدی و ابعاد آن هستند؟»
بر اساس یافته های پژوهش، کالاهای فرهنگی میتواند خودکارآمدی تحصیلی را به طور مثبت و معناداری پیشبینی کند و سایر متغیرهای پیشبین(رفتار فرهنگی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و سرمایه اقتصادی) سهمی در پیشبینی خودکارآمدی تحصیلی ندارند. این یافته تحقیق، به این مفهوم است که دانشآموزانی که به کالاهای فرهنگی مانند کامپیوتر، سیدیهای آموزشی، اینترنت، میز مطالعه، فرهنگ لغت انگلیسی و اتاق مطالعه دسترسی دارند، از خودکارآمدی تحصیلی بالاتری برخوردار هستند. این یافته تحقیق به لحاظ نظری با مبانی مطرح شده در پژوهش، به ویژه دیدگاه بوردیو (۱۹۸۴) مبنی بر این که سرمایه فرهنگی از طریق افزایش دانش و اطلاعات افراد می تواند موفقیتهای تحصیلی را افزایش دهد منطبق است و آن را تایید میکند. به علاوه این یافته تحقیق، به لحاظ تجربی نیز با نتایج پژوهش ترامونته و ویلمز[۶۳] (۲۰۱۰) تحت عنوان سرمایه فرهنگی و اثرات آن بر روی بازده آموزشی که نشان دادند بین سرمایهفرهنگی و سطوح بازده آموزشی رابطه معنادار وجود دارد، نتایج پژوهش دوماس و وارد[۶۴](۲۰۱۰) بر روی ۲۴۵۹۹ دانشآموز که نشان داد سرمایه فرهنگی بر برخی رفتارها مانند اقدام به ثبت نام و رفتن به دانشگاه تاثیرگذار است، نتایج پژوهش نوغانی (۱۳۸۶،۱۳۹۰) که نشان داد در پرتو حضور سرمایه اجتماعی و اقتصادی، سرمایه فرهنگی بر احتمال موفقیت داوطبان ورود به دانشگاه و احتمال افزایش نمره داوطلبان ورود به دانشگاه کمک میکند، و بالاخره نتایج پژوهش خدایی (۱۳۸۷) که با بررسی رابطه سرمایه اقتصادی و فرهنگی والدین دانشآموزان با احتمال قبولی آنها در آزمون سراسری، نشان داد سرمایه بالای فرهنگی والدین (تحصیلات پدر و مادر) باعث افزایش احتمال قبولی در ورود به دانشگاه میشود منطبق است و آنها را تأیید میکند.
بر اساس یافتههای تحقیق، رفتارها و رویههای فرهنگی (به عنوان دیگر بعد سرمایه فرهنگی)، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی (به عنوان ابعاد سرمایه اجتماعی) و سرمایه اقتصادی تأثیری بر خودکارآمدی تحصیلی ندارند. بر این اساس، رفتارها و رویههای فرهنگی مانند رفتن به کتابخانه، رفتن به کتابفروشی، رفتن به نمایشگاههای هنری، بازدید از آثار تاریخی، مطالعه کتب غیر درسی و شرکت در کلاسهای هنری باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی نمیگردند. این یافته تحقیق اگر چه با نتایج پژوهش کافمن و گابر (۲۰۰۴) که با بهره گرفتن از دادههای پیمایش طولی آموزش و پرورش ملی در آمریکا نشان دادند مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای فوق برنامه (مانند انجام کارهای هنری) تأثیر معناداری بر ورود دانشآموزان به دانشگاههای سطح عالی ندارند، منطبق است و آن را تأیید میکند اما به لحاظ نظری با دیدگاه بوردیو (۱۹۸۴) مبنی بر اینکه انجام رفتارهای فرهنگی مانند رفتن به نمایشگاهها و کتابخانهها و غیره، از طریق افزایش سطح دانش و اطلاعات دانشجویان باعث موفقیت تحصیلی بیشتر آنها میشود، منطبق نیست. این تفاوت نتایج، شاید ناشی از این باشد که رفتارها و رویههای فرهنگی دانشجویان تا حدود زیادی ارادی و آگاهانه است و آنان از این رهگذر به دانش و اطلاعات بیشتری دست مییابند و از آن دانش و اطلاعات استفاده میکنند اما رفتارها و رویههای فرهنگی در بین دانشآموزان به دلیل شرایط سنی و آزادیهای محدود آنان، بیشتر ناشی از جبر والدین است و همین امر باعث میشود آنها انگیزههای لازم برای افزودن دانش و اطلاعات از طریق رفتارها و رویههای فرهنگی نداشته باشند. از سوی دیگر مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی نیز با خودکارآمدی تحصیلی رابطه معناداری نشان نمیدهند. این یافته تحقیق با نتایج پژوهش نوغانی و همکاران (۱۳۹۰) که نشان دادند سرمایه اجتماعی بر احتمال موفقیت داوطبان ورود به دانشگاه و احتمال افزایش نمره داوطلبان ورود به دانشگاه، کمک میکند، و نتایج پژوهش نوربخش (۱۳۹۰) که با بررسی جایگاه و نقش خانواده در موفقیت داوطلبان آزمون سراسری، نشان داد سرمایه اجتماعی خانواده در موفقیت داوطلبان آزمون سراسری نقش مثبتی دارد، منطبق نیست. این تفاوت نتایج، شاید به این دلیل باشد که مشارکت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد سرمایه اجتماعی در پژوهش حاضر، اساسا با شاخصهایی مانند شرکت در جلسات مذهبی، هیأتهای مذهبی، بسیج دانشآموزی، جشنهای عمومی، انجمنهای خیریه، شورای دانشآموزی و غیره، سنجش شده است که این امر بیش از این که به خودکارآمدی تحصیلی کمک کند، باعث صرف وقت زیاد و اختلال در تمرکز فرد در انجام دقیق و به موقع فعالیتهای تحصیلی میشود. عدم معناداری رابطه اعتماد اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی نیز شاید ناشی از این باشد که اعتماد به دیگران و حساب کردن روی کمک دیگران، ضمن این که باعث افزایش همکاری (پاتنام، ۱۳۸۴) و امنیت (گیدنز، ۱۳۷۸) میگردد اما همچنین میتواند اعتماد به نفس را تنزل دهد (هاردین،۲۰۰۱) و همین امر باعث شود که تغییری در خودکارآمدی تحصیلی به وجود نیاید. به علاوه، عدم انطباق یافتههای تحقیق حاضر با نتایج برخی پژوهشها را همچنین میتوان بر اساس نحوه سنجش سرمایه اجتماعی تبیین نمود. بدین معنا که سرمایه اجتماعی ابعاد گستردهای دارد و پژوهشهای مختلف هر یک بخشی از این ابعاد را جهت تعیین میزان سرمایه اجتماعی به کار میبرند که این خود میتواند باعث متفاوت شدن نتایج شود. بر اساس یافتههای تحقیق، سرمایه اقتصادی نیز تأثیری بر خودکارآمدی تحصیلی ندارد. این یافته تحقیق با نتایج پژوهش گریفیتس (۲۰۰۶) که بر روی بزرگسالان انجام شد و نشان داد شغل و وضعیت اقتصادی بر خودکارآمدی تحصیلی تأثیر دارد، در تضاد است. این تفاوت نتایج، احتمالا ناشی از تفاوت سنی نمونههای مورد بررسی در دو تحقیق است. در تحقیق حاضر دانشآموزان کمتر از ۱۸ سال مورد بررسی قرار گرفتهاند در حالی که در پژوهش گریفیتس[۶۵] (۲۰۰۶) افراد بزرگسال مورد تحقیق قرار گرفتهاند. در نتیجه، به دلیل سن کم پاسخگویان در تحقیق حاضر ارزیابی این مسأله دقیق نبوده است. به علاوه، سرمایه اقتصادی معمولأ به تنهایی باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی نمیشود.
بر اساس یافتههای پژوهش، رفتارها و رویههای فرهنگی میتوانند به طور مثبت و معناداری خودکارآمدی اجتماعی را پیشبینی کنند و سایر متغیرهای پیشبین (کالای فرهنگی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و سرمایه اقتصادی) سهمی در پیشبینی خودکارآمدی اجتماعی ندارند. با توجه به این یافته تحقیق، انجام رفتارها و رویههای فرهنگی مانند رفتن به کتابخانه، رفتن به کتابفروشی، رفتن به نمایشگاههای هنری، بازدید از آثار تاریخی، مطالعه کتب غیر درسی و شرکت در کلاسهای هنری، باعث بالا رفتن خودکارآمدی اجتماعی میشود و قابلیتهای فرد را در برخورد با چالشهای اجتماعی افزایش میدهند. این یافته تحقیق به لحاظ نظری با مباحث بوردیو (۱۹۸۴) مبنی بر اینکه سرمایه فرهنگی از طریق افزایش دانش و اطلاعات، باعث بهبود عملکرد میشود، منطبق است و آن را تأیید میکند.
بر اساس یافتههای تحقیق، کالای فرهنگی (به عنوان دیگر بعد سرمایه فرهنگی)، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی (به عنوان ابعاد سرمایه اجتماعی) و سرمایه اقتصادی تأثیری بر خودکارآمدی اجتماعی ندارند و به عبارت دیگر نمیتوانند قابلیتهای فرد را در مقابله با چالشهای اجتماعی، احساس توانایی در روابط با همسالان و توانایی اداره کردن ناسازگاریهای بین فردی، ارتقاء بخشند. عدم رابطه معنادار دسترسی به کالاهای فرهنگی و خودکارآمدی اجتماعی شاید به این دلیل باشد که کار با کالاهای فرهنگی مانند کامپیوتر و اینترنت به دلیل ماهیت این گونه کالاها، بیش از این که تواناییهای اجتماعی فرد را افزایش دهند باعث افزایش روحیه فردگرایی (کرمی نوری و مرادی، ۱۳۷۳) و ضعف مهارتهای اجتماعی می گردند (سیسارون[۶۶]، ۱۹۹۴) در حالی که خودکارآمدی اجتماعی مستلزم دارا بودن مهارتهای اجتماعی است. بر اساس یافتههای پژوهش، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی به عنوان ابعاد سرمایه اجتماعی تأثیری بر خودکارآمدی اجتماعی نداشتهاند. به عبارت دیگر مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی نتوانستهاند قابلیتهای فرد در برخورد با چالشهای اجتماعی، احساس توانایی در روابط با همسالان و توانایی اداره کردن ناسازگاریهای بین فردی را ارتقاء بخشند. این یافته تحقیق، با نتایج پژوهش وو[۶۷] و همکاران (۲۰۱۲) در تایوان که نشان دادند سرمایه اجتماعی باعث افزایش خودکارآمدی اجتماعی میشود، مطابقت ندارد. این تفاوت نتایج شاید ناشی از این باشد که در تحقیق حاضر ابعاد معدودی از سرمایه اجتماعی، یعنی تنها دو بعد آن شامل مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی مد نظر بودهاند. در تحقیق حاضر حوزه مشارکت اجتماعی به دلیل ویژگیهای سنی پاسخگویان، محدود به حوزه مدرسه بوده است و محدود شدن سنجش مشارکت احتمالا نمیتواند تبیین کننده دقیق خودکارآمدی اجتماعی باشد، چرا که خودکارآمدی اجتماعی یا قابلیتهای فرد در برخورد با چالشهای اجتماعی، احساس توانایی در روابط با همسالان و توانایی اداره کردن ناسازگاریهای بین فردی (موریس، ۲۰۰۱) مستلزم مشارکت اجتماعی در حوزه هایی گستردهتر و متنوعتر است. در تبیین عدم وجود رابطه معنادار بین اعتماد اجتماعی و خودکارآمدی اجتماعی نیز شاید بتوان به این نکته هاردین[۶۸] (۲۰۰۱) استناد کرد که اگر چه اعتماد اجتماعی باعث تسهیل روابط اجتماعی میشود اما در شرایطی نیز باعث افزایش وابستگی به دیگران میگردد که همین امر میتواند احساس شایستگی و توانایی فرد را در رویارویی با مسائل کاهش دهد. بر اساس یافتههای تحقیق، سرمایه اقتصادی رابطه معناداری با خودکارآمدی اجتماعی نداشته است. به عبارت دیگر دارایی ها و امکانات مادی تأثیری بر قابلیتهای فرد در برخورد با چالشهای اجتماعی، احساس توانایی در روابط با همسالان و توانایی اداره کردن ناسازگاریهای بین فردی نداشتهاند. این یافتهها با پژوهش تیتما[۶۹] و همکاران (۲۰۰۷) که بر روی بزرگسالان در کشور استونی انجام شد و نشان داد موفقیت اقتصادی بر باورهای خودکارآمدی تأثیر معنادار دارد، مطابقت ندارد. این تفاوت نتایج، شاید ناشی از این باشد که در تحقیق حاضر اساسأ با توجه به وضعیت سنی پاسخگویان، سرمایه اقتصادی خانواده سنجش شده نه سرمایه اقتصادی خود افراد. به طور طبیعی سرمایه اقتصادی خانواده مانند منزل شخصی، اتومبیل، زمین، باغچه و غیره، نمیتواند مستقیما بر قابلیتها و عملکردهای افراد تأثیر بگذارد چون مستقیما در قابلیت استفاده از آن را ندارند.
بر اساس یافتههای پژوهش، کالای فرهنگی و رفتارها و رویههای فرهنگی، به طور مثبت و معنادار و اعتماد اجتماعی به طور منفی و معناداری، خودکارآمدی عاطفی را پیشبینی میکنند و متغیرهای مشارکت اجتماعی و سرمایه اقتصادی سهمی در پیشبینی خودکارآمدی عاطفی ندارند. به عبارت دیگر دسترسی به کالاهای فرهنگی مانند کامپیوتر، سیدیهای آموزشی، اینترنت، میز مطالعه، فرهنگ لغت انگلیسی، اتاق مطالعه و انجام فعالیتهای فرهنگی مانند رفتن به کتابخانه، رفتن به کتابفروشی، رفتن به نمایشگاههای هنری، بازدید از آثار تاریخی، مطالعه کتب غیر درسی و شرکت در کلاسهای هنری، میتوانند توانایی افراد را در تنظیم هیجانات و دوری از هیجانات منفی افزایش دهند. این یافته تحقیق از یک سو به لحاظ نظری، دیدگاه بوردیو(۱۹۸۶) مبنی بر این که سرمایه فرهنگی از طریق افزایش دانش و اطلاعات، تواناییها و قابلیتهای افراد را افزایش میدهد، منطبق است و آن را تأیید میکند و از سوی دیگر به لحاظ تجربی با پژوهش سولیوان[۷۰] (۲۰۰۱) که نشان داد دانشجویانی که از سطوح بالاتر سرمایه اجتماعی برخوردارند، تواناییها و مهارتهای فردی و اجتماعی بیشتری دارند، هماهنگی دارد و آن را تأیید میکند. براساس یافتههای تحقیق، رابطه منفی و معناداری بین اعتماد اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی وجود دارد. به این معنا که با افزایش اعتماد اجتماعی، توانایی فرد در تنظیم و کنترل هیجانات کاهش یافته است. این امر احتمالأ ناشی از این است که سطوح بالای اعتماد اجتماعی از یکسو باعث وابستگی به دیگران میشود (هاردین، ۲۰۰۱) و از سوی دیگر باعث افزایش همدلی با مسائل و مشکلات دیگران میگردد (ارونسون[۷۱] و همکاران، ۲۰۰۶) در نتیجه توانایی فرد را در کنترل هیجانات و دوری از هیجانات منفی کاهش میدهد.
بر اساس یافتههای تحقیق، مشارکت اجتماعی و سرمایه اقتصادی رابطه معناداری با خودکارآمدی عاطفی نشان نمیدهند. عدم وجود رابطه معنادار بین مشارکت اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی با نتایج پژوهش وایزمن[۷۲] (۲۰۰۴) که نشان داد مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای ورزشی باعث تطابق بیشتر آنها با ناسازگاریهای محیطی و ارتباطی میشود، و نیز نتایج پژوهش عبدلی و همکاران (۱۳۸۹) که نشان دادند مشارکت در فعالیتهای ورزشی باعث تقویت خودکارآمدی میشود، منطبق نیست اما این تفاوت نتایج، احتمالأ ناشی از این است که در پژوهش حاضر اساسأ مشارکت اجتماعی در فعالیتهای فوق برنامه مدرسه (مانند شرکت در جلسات مذهبی، هیأتهای مذهبی، بسیج، جشنهای عمومی و غیره) مورد نظر بوده و نه مشارکت در فعالیتهای ورزشی. اما عدم وجود رابطه معنادار بین سرمایه اقتصادی و خودکارآمدی عاطفی یا توانایی چیرگی بر هیجانات منفی همچنان که در صفحات قبل اشاره گردید، احتمالأ ناشی از این است که در پژوهش حاضر سرمایه اقتصادی خانواده سنجش شده و نه خود افراد.
سئوال سوم پژوهش این بود که «آیا میزان سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیش بینی کنندهی معنادار رضایت از زندگی هستند؟»
بر اساس یافتههای پژوهش، بعد مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و کالای فرهنگی رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی دارند و سایر متغیرها (رفتارها و رویههای فرهنگی و سرمایه اقتصادی) سهمی در پیشبینی رضایت از زندگی ندارند. بر اساس یافتههای تحقیق، افزایش مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی باعث کاهش رضایت از زندگی شده است. به عبارت دیگر افزایش سرمایه اجتماعی، رضایت از زندگی را به طور منفی و معناداری پیشبینی میکند. این یافته تحقیق با نتایج تحقیق پوگنو و ورم[۷۳] (۲۰۱۱) در ایتالیا که نشان دادند افرادی که از سرمایه اجتماعی بالاتری برخوردارند نسبت به کسانی که متوازن هستند کمتر شادند، و نیز نتایج پژوهش نوغانی و همکاران (۱۳۸۹) که نشان دادند مشارکت اجتماعی رابطه معناداری با رضایت از زندگی ندارد، همخوانی دارد و آنها را تأیید میکند اما با نتایج پژوهش موحداریف[۷۴] و همکاران (۲۰۱۰) که نشان دادند رضایت از زندگی رابطه مثبت و معناداری با سرمایه اجتماعی دارد منطبق نیست. این تفاوت نتایج احتمالأ ناشی از این است که در پژوهش موحداریف و همکاران (۲۰۱۰) ابعاد متفاوتی از سازه سرمایه اجتماعی مورد بررسی و سنجش قرار گرفتند. رابطه منفی بین مشارکت و اعتماد اجتماعی و رضایت از زندگی شاید ناشی از این باشد که مشارکت بیشتر در فعالیتهای اجتماعی و اعتمادبیشتر به دیگران، باعث همدلی بیشتر با مسائل و مشکلات دیگران می شود و همدلی بیشتر اگر منجر به آشفتگی ذهنی گردد (باتسون، ۱۹۹۱) رضایتمندی را کاهش خواهد داد. بر اساس یافتههای تحقیق، کالای فرهنگی رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی دارد. به عبارت بهتر دسترسی بیشتر به کالاهای فرهنگی مانند کامپیوتر و اینترنت و غیره، باعث کاهش رضایت از زندگی شده است. رابطه منفی کالای فرهنگی و رضایت از زندگی احتمالأ ناشی از آن است که دسترسی به کالاهایی مانند اینترنت و کامپیوتر با بازگشایی دربهای دهکده جهانی، باعث افزایش سطح انتظارات میشوند و افزایش انتظارات اگر با ارضای مناسب توام نباشد، منجر به کاهش رضایتمندی میشود (رفیعپور، ۱۳۷۶).
بر اساس یافتههای تحقیق، سرمایه اقتصادی قادر به پیشبینی رضایت از زندگی نمیباشد. عدم رابطه معنادار بین سرمایه اقتصادی و رضایت از زندگی با نتایج پژوهش شالوک[۷۵] (۲۰۰۴) و هاگرتی[۷۶] و همکاران(۲۰۰۱) که نشان میدهند رضایت از زندگی لزومأ ناشی از امکانات و سرمایههای اقتصادی نیست، منطبق است و آنها را تأیید میکند.
۵-۲ کاربردهای نظری و عملی
یافته های این پژوهش که به بررسی امکان پیشبینی خودکارآمدی و رضایت از زندگی توسط سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، پرداخته است، از دو جنبه نظری و عملی قابل بررسی است. در قلمرو نظری، این پژوهش را میتوان تلاش مقدماتی و کوچک در جهت گسترش بدنه دانش موجود دانست. پایان نامه حاضر، اولین پژوهشی است که به بررسی نقش این سرمایهها در خودکارآمدی پرداخته است و از این جهت میتواند راهگشای محققین و پژوهشگرانی باشد که در این حوزه فعالیت میکنند.
از جنبه کاربردهای عملی، یافته های این پژوهش اطلاعات هر چند اندکی هم برای والدین و هم برای محیط تحصیلی (مدرسه) در بر دارد. این یافتهها، بیانگر این است که هر چه کالای فرهنگی به عنوان بعدی از سرمایه فرهنگی ارتقاء یابد، خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان افزایش مییابد. بر این اساس، مدارس و خانوادهها با فراهم آوردن کالاهای فرهنگی (کامپیوتر، سی دی آموزشی، اینترنت، امکانات مطالعه و غیره) میتوانند خودکارآمدی تحصیلی یا توانایی مدیریت فعالیتهای یادگیری، تسلط بر موضوعات درسی و برآورده کردن انتظارات تحصیلی را افزایش دهند. بر اساس نتایج تحقیق، افزایش رفتارهای فرهنگی باعث افزایش خودکارآمدی اجتماعی میشود. این امر به این معنا است که خانوادهها و مدارس با تشویق رفتارهای فرهنگی در اوقات فراغت (مانند رفتن به کتابخانه، رفتن به کتابفروشی، رفتن به نمایشگاههای هنری، بازدید از آثار تاریخی و غیره) میتوانند به خودکارآمدی اجتماعی یا قابلیتهای فرد در برخورد با چالشهای اجتماعی، احساس توانایی در روابط با همسالان و توانایی اداره کردن ناسازگاریهای بین فردی، کمک کنند. بر اساس یافتههای تحقیق، دسترسی به کالاهای فرهنگی و انجام رفتارهای فرهنگی، باعث افزایش خودکارآمدی عاطفی میشود. براین اساس، خانوادهها و مدارس از طریق افزایش دسترسی دانشآموزان به کالاهای فرهنگی و تشویق آنان به رفتارهای فرهنگی، میتوانند خودکارآمدی عاطفی یا توانایی فرد در چیرگی بر هیجانات منفی کمک کنند. یافته های پژوهش در خصوص رضایت از زندگی نیز هم برای خانوادهها و هم مدارس، حایز اهمیت است. بر اساس یافتههای تحقیق، سرمایه اقتصادی، اجتمایی و فرهنگی تضمین کننده رضایت از زندگی در بین دانشآموزان نیستند. این امر شاید ناشی از نگرانی دانشآموزان از آینده شغلیشان واحتمال بیکاری پس از اتمام تحصیلات باشد که طی آن بخش زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی قادر به یافتن شغل متناسب با تحصیلات شان نیستند. در نتیجه، انگیزههای دانشآموزان کاهش مییابد و همین امر رضایتمندی آنان را تقلیل میدهد. بر این اساس، لازم است خانوادهها و مدارس جهت افزایش رضایتمندی دانشآموزان از زندگی به این مهم توجه کنند. به عنوان مثال، خانوادهها و مدارس میتوانند بر مقوله کارآفرینی تمرکز کنند و همچنین با پرورش تفکر خلاق در دانشآموزان و توجه به ابعاد مختلف زندگی، از آنان افرادی کارآمد بسازند و بهاین ترتیب، بر رضایتمندی آنان بیافزایند. در مورد سرمایه اقتصادی و رابطه منفی آن با رضایت از زندگی لازم است خانوادهها و مدارس در افزایش رضایتمندی دانشآموزان از زندگی به ابعاد و جهات غیر مادی نیز توجه کنند.
۵-۳ محدودیتهای تحقیق
در پژوهش حاضر اگرچه در جهت عینیت، دقت و صحت آن تلاش فراوانی به عمل آمد؛ امّا همانند سایر پژوهشها محدودیتهایی نیز وجود داشت، که بیان آنها میتواند برای پژوهشگران آتی راهگشا باشد. محدودیتهای این پژوهش را میتوان به شرح زیر بیان نمود.
۱- عدم آشنایی بخش قابل توجهی از پاسخگویان با فرهنگ پژوهش در علوم انسانی یک محدودیت اساسی در تحقیق حاضر بود. این محدودیت اساسأ به دلیل ویژگی سنی پاسخگویان بود که عمدتأ در حدود ۱۵ سال سن داشتهاند.
۲- نمونه مورد مطالعه فقط مشتمل بر دانشآموزان دبیرستانی شهر شیراز است که این مسئله باعث کاهش حوزه تعمیمدهی نتایج به گروه های دانشآموزی دیگر نقاط کشور میشود.
۳- شیوه اساسی جمعآوری اطلاعات در این پژوهش مبتنی بر پرسشنامه بود، گرچه چنین شیوهای در بیشتر پژوهشها غالب است ولی ناآشنایی بخش قابل توجهی از پاسخگویان با فرهنگ تحقیق احتمالا باعث بروز برخی سوگیریها شده است که محقق قادر به جلوگیری از آنها نبوده است.
۴- عدم وجود ابزارهای سنجش استاندارد شده برای متغیرهایی همچون انواع سرمایهها برای بکارگیری در فرهنگهای مختلف بوده است. در نتیجه در مقایسه یافتههای حاصل از این پژوهش با پژوهشهای فرهنگهای دیگر باید جوانب احتیاط رعایت شود.
۵- عدم امکان ارزیابی پایایی ابزارهای سنجش از طریق روش بازآزمایی به دلیل عدم امکان دسترسی مجدد به دانشآموزان بود.
۶- در مورد بررسی سرمایه اقتصادی با توجه به اینکه تحقیق بر روی دانشآموزان دبیرستان صورت گرفته است، ممکن است آنها اطلاعات دقیقی از وضعیت اقتصادی خانواده نداشته باشند و اطلاعات اقتصادی چندان دقیقی به پژوهشگر نداده باشند و اساسا پژوهشگر امکان کنترل دقیق این امر را نداشته است.
۵-۴- پیشنهادهای تحقیق
پژوهش حاضر با بهره گرفتن از روش همبستگی و رگرسیون به بررسی رابطه سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با خودکارآمدی و رضایت از زندگی در بین دانشآموزان دبیرستانی شهر شیراز پرداخت. با استناد به تجربیات کسب شده از انجام تحقیق، ارائه برخی پیشنهادها میتواند برای تحقیقات آتی مثمر ثمر باشد که میتوان آنها را به شرح زیر بیان نمود.
۱- از آنجا که رفتار انسان مکانیسم پیچیدهای دارد و متأثر از عوامل زیادی است، باید در تحقیقات آتی تا حد ممکن، اثر متغیرهای فرعی بیشتری مانند (محل سکونت، قومیت، طبقه شغلی و..) تعدیل و کنترل گردد.
۲- این پژوهش بهتر است در نمونههای آماری بزرگتر و متفاوت از جمله دانشجویان و دانش آموزان در مقاطع تحصیلی دیگر، نیز انجام شود.
۳- از آنجا که خودکارآمدی ادراک شده توسط فرد میتواند با عملکرد واقعی افراد تا اندازهای متفاوت باشد، پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آینده به منظور سنجش خودکارآمدی، از روش های دربردارنده مشاهده افراد در موقعیتهای عملکرد اجتماعی استفاده شود.
فهرست منابع
منابع فارسی
آبنیکی، الهام (۱۳۸۵). بررسی روابط بین سبکهای یادگیری، خودکارآمدی با شیوه های مقابله با فشار روانی دردانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.