معنای آیه شریفه « الحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض»[۸۷] را نمی دانستم،تااینکه دونفر که بر سر چاهی نزاع داشتند،نزد من آمدند .یکی از آن دو گفت:«انا فطرتها» یعنی من قبل از همه و برای نخستین بار چاه را حفر کردم.[۸۸]
بنابراین فطرت، حالت خاصی از آغاز را می رساند. از این رو، فطریات اموری اند که در خلقت نخستین انسان ها وجود دارند و با آنها به دنیا می آیند.بی آنکه اکتسابی باشند.
فطرت یعنى آفرینش نخستین، یعنى خلقت روح و جان آمیخته با یک سلسله معلومات ضرورى.
وجدان یعنى آنچه را انسان در خود مى یابد، و نیاز به فراگیرى در مورد آن ندارد. در آیاتی از قرآن کریم نیز از عمومیت فطرت سخن به میان آمده است؛ مانند:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند!»
در این آیه جز آنکه به فطرت الهی تصریح شده، با بکار رفتن واژه «الناس» به عمومیت آن نیز اشاره شده است. برخی احادیث نیز بدین مطلب اشاره دارد.[۸۹]
امام صادق (ع) می فرمایند:«مَا مِنْ مَوْلُودٍ یُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَه[۹۰]؛هیچ موجودی متولد نمی شود مگر همراه با فطرت.»
قرآن در این آیه بیان نمی کند که خداشناسى فطرى است; بلکه مى گوید: دین و آیین به طور کلّى و در تمام ابعادش یک امر فطرى است.
البتّه از نظر هماهنگى دستگاه تکوین و تشریع باید چنین باشد، یعنى آنچه در عالم تشریع به صورت مفصّل و گسترده آمده است، در عالم تکوین و نهاد آدمى به صورت مجمل و خلاصه نهاده شده، و هنگامى که نداى فطرت با نداى انبیاء و شریعت هماهنگ مى شود انسان را در مسیر حق رهبرى مى کند و در راه صحیح قرار مى دهد.
قرآن کریم در آیه هشتم سوره شمس، نفس بشر را ملهم خیر و شر خویشتن دانسته، پس از سوگند به آفرینش روح انسان و خداوندى که روح را با استعدادهاى فراوان نظام بخشیده، به منبع الهام بخش وجدان اخلاقى و آگاهى انسان از فجور و تقوا اشاره مى کند[۹۱]; و مى فرماید: « فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا»[۹۲]
مراد از الهام، افاضه ای الهی است که خبر و آگاهی را به صورت ناگهانی در دل انسان می اندازد[۹۳]. به عبارت دیگر، خداوند صفات عمل انسان را در ذات وی به او شناسانده و به او می فهماند که عملی که انجام می دهد فجور است یا تقوا[۹۴]. علامه طباطبایی(ره)الهام فجور و تقوا را عقل عملی می داند که از نتایج تسویه نفس و از خصوصیات خلقت آدمی است و اصلاح و افساد نفس را برخاسته از این عقل عملی می شمارد.
نظیر این معنا در آیه دیگر بعد از اشاره به آفرینش انسان نیز آمده است: «وَهَدَینَاهُ النَّجْدَینِ»؛ و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم.
باید توجّه داشت که «نجد» در لغت در اصل به معناى مکان مرتفع است در مقابل « تهامه » (بر وزن علاقه) که به معناى سرزمین پست است; و در این جا به قرینه آیات قبل و بعد و همچنین پاره اى از روایات که در تفسیر آن وارد شده است کنایه از خیر و شر و عوامل خوشبختى و بدبختى است.[۹۵]
به این ترتیب قرآن مجید فطرت و وجدان را به عنوان یک منبع غنى و سرشار براى معرفت پذیرفته، و با تعبیرات مختلف در آیات متعدّد همگان را به اهمیت این منبع متوجّه ساخته است.
۲-۱-۳-۵٫ وحى آسمانى
مهم ترین ابزار شناخت که در هستی شناسی به آن تکیه می شود، روش وحیانی است؛ زیرا در این روش، انسان به عین مقصد دست می یابد و در آن هیچ شکی راه نمی یابد؛ چراکه منبعی که وحی از آن سرچشمه می گیرد، از یک سو در قوت و اتقان، بی بدیل و از دیگر سو، جامع و همه جانبه است و به همه ابعاد، اشراف قطعی و قابل اعتماد دارد
«وحى» در قرآن مجید و روایات اسلامى و ادبیات عرب در معانى زیادى به کار رفته است. ولى اصل «وحى» چنانکه راغب در مفردات مى گوید به معناى اشاره سریع است[۹۶]، و به همین جهت به کارهاى سریع « وحى » گفته مى شود، و به سخنان رمزى و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل مى گردد نیز این واژه اطلاق مى گردد; که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل مى شود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القا مى گردد واژه « وحى » اطلاق شده است. [۹۷]
در قرآن مجید آیات بسیار فراوانى پیرامون این منبع وجود دارد. نه تنها در قرآن که در تمام کتب آسمانى این منبع معرفت مطرح است; و اصولا پیروان ادیان آسمانى « وحى » را مهمترین منابع معرفت مى شناسد، چرا که منبعى است که از علم بى پایان خداوند سرچشمه مى گیرد، در حالى که سایر منابع معرفت مربوط به انسان ها است، و در برابر آن بسیار محدود و ناچیز است.
جهان بینى الهى مى گوید: خداوند همیشه براى هدایت بندگان (هدایت به معناى ارائه طریق) آنچه را مورد نیاز انسان ها در پیمودن مسیر تکامل و سعادت بوده، به وسیله رجال وحى یعنى پیامبران بزرگ فرستاده است.
در حقیقت اگر عقل ما به منزله نورافکن نیرومندى باشد، و فطرت و وجدان و تجربه نیز به منزله نورافکن هاى دیگرى، «وحى» همچون خورشید عالم تاب است، و قلمرو آن بسیار وسیع تر و گسترده تر.
بنابراین «وحى» از نظر خداپرستان مهمترین و غنى ترین منبع معرفت و شناخت محسوب مى شود.
مسأله « وحى » در قرآن مجید بازتاب وسیع و گسترده اى دارد.
صدها آیه در قرآن به مسأله وحى، به عنوان یک منبع عظیم معرفت و شناخت، اشاره مى کند که گاه با همین عنوان « وحى » است، و گاه با عنوان « تنزیل » و « انزال» و بعضى تحت عنوان تبیین آیات الهى و بعضى با عنوان تکلم خداوند با پیامبران، و گاه با عناوین دیگر.
در آیه سی و نهم اسراء بعد از ذکر شش حکم از احکام مهم اسلامى (حرمت قتل اولاد، حرمت زنا، حرمت قتل نفس، پرهیز از تجاوز به اموال یتیمان، وجوب وفاى به عهد، حرمت کم فروشى) پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته; مى فرماید:
« ذَالِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الحِکْمَه»[۹۸]:
« این احکام از حکمت هایى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده است. »
طبق این آیه نه تنها اصول عقاید که حتى جزئیات احکام اسلام نیز از طریق وحى بر پیغمبر اکرم نازل مى شد.
در آیه چهل و سوم سوره نحل صحبت از پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز فراتر رفته، و با اشاره کوتاهى به تمام انبیاى پیشین میفرماید:
« وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَیهِم[۹۹]» آنها نیز مردانى بودند که بر آنها وحى فرستاده مى شد، و اگر نمى دانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید، آنها نیز همگى با این منبع معرفت در ارتباط بودند.
در آیه ۱۱۸ سوره آل عمران مى فرماید:
« قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الاْیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُون[۱۰۰]»؛«ما آیات را براى شما تبیین کردیم، اگر اهل تعقّل باشید«;
و این خود دلیل روشنى است بر این که آیات الهى عقل ها را بیدار مى سازد و مایه حرکت اندیشه ها است[۱۰۱]
اینها نمونه هایى است از آیات قرآن مجید که با صراحت و وضوح و خالى از هرگونه ابهام مسأله وحى را به عنوان یک منبع شناخت بسیار عمده معرفى مى نماید.
وحى از نظر قرآن یک هدایت کاملا خود آگاه به درجات بالاتر از هدایت عقلى است;
۲-۱-۴٫ انسان و آموزه های وحیانی
انسان، مهم ترین موضوع هستی شناسی است که وحی- چه به شکل دلایل به حق قرآن و چه به صورت رهنمودهای اهل بیت (ع) که در قالب الهام به شرح و تبیین قرآن پرداخته اند- بهترین ابزار شناخت آن محسوب می شود. استفاده از این ابزار به طور مستقیم، تنها در اختیار اولیا وانبیا قرار دارد و سایر افراد بشر از دسترسی مستقیم به آن عاجزند. از این رو، اگرچه این ابزار از حیث عملکرد، وسعت مطلق، اما به واسطه محدوده دامنه بهره وری، قابلیت استفاده عام ندارد.
قرآن از یک سو انسان ها را مخاطب ساخته ومى گوید: « وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلا »[۱۰۲] ; «شما جز بهره کمى از علم و دانش ندارید.»
از سوى دیگر دامنه علم خدا را آن چنان گسترده معرفى مى کند که اگر تمام اقیانوس ها مرکب شوند، و تمام درخت ها قلم، هرگز نمى توانند آن علم بى پایان را بنگارند و وحى نبوّت ارتباطى است با این علم بى پایان; و لذا قرآن با صراحت مى گوید که معلّم پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خدا است:
«وَأَنزَلَ اللهُ عَلَیکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ »[۱۰۳] ; «خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمى دانستى به تو تعلیم داد.»
عقل و دانش بشرى هر قدر هم پیش برود ضعیف تر و ناتوان تر از آن است که بتواند مسیر پر پیچ و خم سعادت را بدون هدایت وحى به انسان نشان دهد.[۱۰۴]
در نگاهی گذرا وعمومی به انسانی که از قرآن شناخته می شود، باید گفت: هیئت موزونی که قرآن از سیمای انسان به نمایش می گذارد، از آغاز خلقت و زمان اعطای حیات او شروع می شود؛ گام به گام مراحل رشد او را ترسیم می کند و نیازمندی های او را برمی شمارد؛ خصایص و ویژگی های او را ریشه یابی کرده و نقش هریک را در کمال یافتن او بیان می کند و در نهایت، حاصل یک عمر تلاش او را در قالب تعریف مقصد این سیر پرتکاپو ترسیم می نماید.
انسانِ قرآن، شی ء نامذکوری است که خالق او جوهره وجودش را با ترکیبی از همه استعدادها درهم می آمیزد و از مرتبه نیستی به هستی می کشاند[۱۰۵]. قرآن در آیات متعدد، چگونگی این هستی یافتن را با مراحل مختلف آن به تصویر کشانده است[۱۰۶]
قرآن آن گاه که از اعتراض فرشتگان بر طغیانگری بشر سخن می گوید[۱۰۷] پرده از اسرار توانمندی های ذاتی او برمی گیرد و فرشتگان را بر این عظمت معترف می کند[۱۰۸] و بدین ترتیب با اعطای روحی از جانب خدا، انسان از مرز حیوانیت خارج شده، صبغه ملکوتی می یابد ودقیقا از این روست که در سیر تکاملی انسان، خداوند متعال خود بر مسند تعلیم بشری می نشیند و به انسان از آنچه لازم می داند، می آموزاند[۱۰۹].
علاوه براین، به انسان ابزار مورد نیاز برای فراگرفتن و آموختن را هدیه کرده[۱۱۰] ودر پی آن، گروهی از انسانهای برجسته در خصایل و خصایص انسانی را به عنوان انبیای خویش، با برنامه هدایت وتکامل نسل بشر فرو فرستاده تا آنچه مقدماتش در وجود او نهاده شده بود، به تفصیل برای او بازگویند و راه هر عذر و بهانه ای را بر او ببندند[۱۱۱]
نتیجه
منابع پایان نامه با موضوع نقش و کارکرد حجت های الهی در زندگی انسان ...