هرچند که سعدی از جمله شاعرانی است که از همان ابتدای جوانی دارای شهرت بوده، اما پس از رسیدن به شیراز و دیدن آرامش آن جا، شوق گرد آوردن سروده ها، گفته ها و تجربه هایش را یافت، بوستان را سرود، گلستان را نوشت و اشعار و قطعات خود را فراهم ساخت.» (میری، ۱۳۸۰: ۱۴)
۱-۶- آثار شیخ اجل سعدی
آثار سعدی به دو دسته ی منظوم و منثور تقسیم می شود:
الف: آثار منظوم
«۱- دررأس آثار منظوم سعدی«سعدی نامه» قرار دارد که بعد ها به «بوستان» شهرت یافت
این منظومه در اخلاق و تربیت و پند و اندرز، در صورت های مختلف مستقیم و غیر مستقیم است و در ده باب: ۱– عدل ۲- احسان ۳- عشق ۴- تواضع ۵- رضا ۶- ذکر ۷- تربیت ۸-شکر ۹- توبه ۱۰- مناجات و ختم کتاب.
بوستان در سال ۶۵۵ هجری به اتمام رسیده و تاریخ شروع آن مشخص نیست.
۲– مجموعه ی دوم از آثار منظوم شیخ، قصاید عربی است که اندکی کمتر از هفتصد بیت، مشتمل بر معانی غنایی، مدح و نصیحت و یک قصیده ی مفصل در مرثیه ی المستعصم بالله است.
۳– قصاید فارسی: در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و صدور و رجال عهد که پیش از این به نام غالب آنان اشاره شده است.
۴– مراثی: مشتمل است بر چند قصیده در مرثیه ی المستعصم بالله و ابوبکر بن سعد بن زنگی بن ابوبکر و امیر فخرالدین ابی بکر که بعید نیست همان امیر فخرالدین حوائجی وزیر باشد، وعزالدین احمد بن یوسف و همچنین یک ترجیع بند بسیار بزرگ در مرثیه ی اتابک سعد بن ابی بکر.۵ ) ملمعات و مثلثات ۶) ترجیعات ۷) طیبات ۸) بدایع ۹) خواتیم ۱۰) غزل قدیم ۱۱)صاحبیه که مجمو عه ای است از بعضی قطعات فارسی و عربی ۱۲) خبیثات مجموعه ای است از اشعار غزل ۱۳) رباعیات ۱۴) مفردات.» (صفا، ۱۳۷۳: ۶۰۵)
ب: آثار منثور
«۱- مجالس پنج گانه که به شیوه ی مجالس صوفیان و مذکران ترتیب یافته و مسلماً تذکیرهای شیخ بر منبر وعظ بوده است و از سنخ مجالسی است که دیگر مذکران و متصوفان داشته اند و مجموعه هایی از آن در دست است. در این رسالات، نظم و نثر پارسی یا عربی با هم در آمیخته است و اساس آن ها بر سادگی نهاده شده است و در بسیاری از موارد، آثار وزن در نثر آشکار است. استفاده از آیات قرآن و احادیث و تفسیر و توضیح آن ها بر مذاق مذکران صوفی مشرب نیز در این مجالس بسیار دیده می شود.
۲- رساله در پاسخ صاحب دیوان که متضمن چند سوال صاحب دیوان شمس الدین محمد جوینی و جواب های شیخ است. جامع کلیات سعدی در مقدمه ی این رساله شرحی در ذکر علت وجودی رساله داده است. آن چه از کلام سعدی در این رساله می بینیم مقرون است به عبارات بدیع و ظرافتی که از جانب سعدی؛ معهود است.
۳- رساله در عقل و عشق که پاسخ سعدی است به کسی به نام سعدالدین که از شیخ سوالی به نظم کرده است.
۴- نصیحه الملوک که در پاره ای از نسخ قدیم «نصایح الملوک» نامیده شده، رساله ای است در نصیحت، در باب سیاست که سعدی آن را به خواهش یکی از دوستان نوشت.
۵- گلستان: سعدی، در این کتاب ضمن نثر ساده و استادانه ی خود هر جا که لازم دانسته؛ عبارت های مصنوعِ لطیف آورده و اصولاً ذوق سلیم سعدی؛ وی را بر آن داشته که شیوه ی نثر مترسلان را از خشکی و تعقید و آمیختگی شدید با زبان عربی بیرون کشد و به شیوه ی نثر موزون که با ذوق فارسی زبانان سازگاری بیشتری دارد نزدیک سازد و از آمیزش این دو سبک، شیوه ی مطبوع و تازه ای پدید آورد.» (صفا، ۱۳۷۳: ۱۲۱۸)
۱-۷- درگذشت و آرامگاه سعدی
آرامگاه سعدی که از شهرت خاص برخوردار است در باغی کوچک و سبز در کنار شیراز و در جوار چشمه ای پرآب و روان است. او در قبر ابدی خود آرمیده و افتخار آفرین شیراز و تمامی ایرانیان است. قبرش زیارتگاه هر ایرانی رند و اصیل است.
ذبیح الله صفا در مورد وفات سعدی چنین می گوید: «وفات سعدی را در مأخذ گوناگون به سال های ۶۹۰ و ۶۹۱ و ۶۹۴ و ۶۹۵ نوشته اند. سال ۶۹۴ در نسخه ی چاپی الحوادث الجامه ی ابن فوطی نقل شده وگویا اشتباهی است که در نظم صفحات یا زمان چاپ در آن کتاب رخ داده است. سال ۶۹۵ در ماده تاریخ «خا صاد الف دال»از مونس الاحرار محمد بن بدر جاجرمی است. تاریخ ۶۹۱ بیشتر مستند است بر دو ماده ی تاریخ «خصا»و «خاص» (۶۹۱) که دولتشاه و سپس دیگران از او نقل کرده اند. واما ذی الحجه سال ۶۹۰ در غالب مآخذ نزدیک به دوران حیات سعدی ذکر شده و اعتماد به آن سزاوارتر است.» (صفا،۵۹۸:۱۳۷۳-۵۹۹)
۱-۸- ممدوحان سعدی
«سعدی بیشتر اتابکان سلغری و وزرا و والیان بزرگ فارس و چند تن از رجال عهد خود را مدح گفت. بزرگ ترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابک مظفرالدین ابوبکر پسر سعدبن زنگی مذکور اسـت.
ممدوح دیگر سعدی که شاعر در حقیقت به وی اختصاص داشته است، سعدبن ابوبکر است. بعد از این دو اتابک، سعدی، اتابکان دیگر سلغری یعنی اتابک محمدبن سعدبن ابوبکر و اتابک مظفرالدین سلجوقشاه بن سلغر ابش خاتون دختر سعدبن ابوبکر و همچنین ترکان خاتون زوجه ی اتابک سعدبن ابوبکر را مدح گفته است. از وزرای سلغریان، سعدی امیر فخرالدین ابونصرحوائجی را مدح گفته است.» (همان: ۶۰۳- ۶۰۲)
۱-۹- سعدی از دیدگاه بزرگان
در این بخش به برخی از سخنانی که درباره ی چهره ی سعدی، در آن سوی مرزهای ایران گفته شده است و همچنین برخی از سخنان نویسندگان ایرانی می پردازیم.
ارنست رنان، زبان شناس، مورخ، منتقد و نویسنده ی فرانسوی درباره ی سعدی گفته است: «سعدی واقعا یکی از نویسندگان ماست. ذوق سلیم و تزلزل ناپذیر او، لطف و جاذبهای که به روایاتش روح و جان می بخشد، لحن پر عطوفتی که با آن معایب بشریت را ریشخند و طعن می کند او را در نظر ما عزیز می دارد. وقتی آثار سعدی را می خوانیم، گویی با یک نویسنده ی اخلاقی و حکمت آموز رومی یا یک منتقد بذله گو و شوخ طبع قرن شانزدهم سروکار داریم.
باربیه دومنار، در مقدمهی ترجمهی فرانسوی بوستان می نویسد: «در آثار او مواردی است که لطف طبع هوراث، سهولت بیان اوید، قریحه ی بذله گویی رابله و سادگی لافونتن را میتوان یافت.»
(حسن لی، ۱۳۸۰: ۸)
زرین کوب می گوید: «اندیشه و بیان سعدی در بسیاری موارد چندان با سخنان نویسندگـان و شاعـران شباهت دارد که انسان را به حیرت می اندازد … سعـدی نه حکیم است نه عـارف، فقط شاعر است و شاعر واقعی. مخصوصا شاعر آدمیـت که عشق و اخلاق مایه ی افتخار اوست.» (زرین کوب، ۱۳۷۳: ۲۵۷-۲۵۷)
کمالـی سروستـانی در کتاب سعـدی شناسی دفتر چهــــارم درباره ی سعـدی این گـونه میگوید: «شعر سعدی در بیشتر موارد لطیف است و زیبایی های لفظی و معنایی، مجازی و واقعی را در ترازی یکتا قوام آورده و هماهنگی و شورانگیزی بخشیده است.» (کمالی سروستانی،۱۳۹۰: ۵۴)
وی همچنین می گوید: «استفاده ی به جای سعدی از تصویرهای ادبی و آرایش های کلامی و در نتیجه همواری و موزونی سخن باعث شده است که هنر و زبان آوری بی مانند سعدی در اوج فصاحت و لطافت، در بادی امر در نظر عوام و خواص ساده، روان و قابل درک تر از شعر سایرین جلوه کند. با وجود این قرن هاست که در عرصه زبان و ادب فارسی همچنان شعر و سخن سعدی بی همتا و تقلید ناپذیر مانده و گوی توفیق را از همگان ربوده است.» (کمالی سروستانی، ۱۳۹۰: ۱۱۹)
«چیرگی سعدی بر واژگان و تعبیرهای فارسی و عربی، به کارگیری ساخت های متعدد و متنوعی از جمله بسیط و مرکّب، سادگی در زبان و بهره گیری کمتر از مجازها و آرایش های کلامی، قناعت و استواری در نوع الفاظ به کار گرفته شده و خالی بودن سخن از تنافر حروف و تعقید لفظی و معنوی از جمله توصیفاتی است که در لفظ پردازی های سعدی و نیز در وصف صورت کلام وی بیان شده است.» (برزگرخالقی، ۱۳۸۶: ۹)
۱-۱۰- سبک و شیوه ی گفتار سعدی در گلستان و بوستان
چیزی که بیشتر در گلستان به چشم می خورد و توجه هر کس را جلب می کند، تجربه های فراوان و متنوع سعدی است که در زندگی پر بارش به دست آورده است. این کتاب را اگر به دقت مطالعه کنیم، چهره ی مردی پخته و اندیشمند و دنیا دیده در نظرمان مجسم می گردد که در همه ی موارد از فراز و نشیب های بسیار گذشته است. در دنیای آن روز از محضر عالمانی چون «ابوفرج ابن جوزی»، «سهروردی» و دیگر بزرگان آن عصر بهره ها برده و دانش ها اندوخته است. با طبقات و اقشار مختلف از جمله پادشاهان، وزیران، افراد متوسط و دامنه مردم، حشر و نشر داشته. شهرها و بیابان ها را درنوردیده و هر جا چیزی تازه دیده، تجربه کرده و کتاب های بسیار خوانده و از راه تجربه ی مستقیم همه چیز را آزموده و شناخته است.
«در بررسی سبک گلستان، نخستین چیزی که به ذهن می آید موسیقی کلام است. این که فارسی زبانان از قدیم داستان های گلستان را به راحتی به حافظه می سپرده اند و بسیـاری از جملههای آن ضرب المثل شده است، گذشته از ایجاز و فصاحت آن ها، به دلیل آهنگین بودن آن ها است. تا آن جا که اطلاع دارم کسانی که در مورد آهنگ و موسیقی جمله های گلستان بحث کرده اند دلیل آن را موزون بودن پاره هایی از جمله ها و عبارت های آن دانسته اند.» (موحد، ۱۳۷۳: ۱۴۲)
«گلستان سعدی برای خودش دنیایی است یا دست کم تصویری درست و زنده از دنیاست، سعدی در این کتاب انسان را با دنیا ی او و با همه ی معایب و محاسن و با تمام تضادها و تناقض هایی که در وجود او هست تصویر می کند. گفته ی جامی که آن را «نه گلستان که روضه ای ز بهشت می خواند» اغـراق شاعرانه ای ا ست مگر آن که این روضه ی بهشت، از سختی ها و زشتی های این «دوزخ دنیا» هم خالی نباشد و در کنار شادی ها و زیبایی هـای آن، زشتی ها و اندوه ها نیز رخ بنماید. گلستـان در واقع چنین دنیایـی است یا چنین دنیایی را تصـویر می کند. سعدی در توصیف و تصویر چنین دنیایی قدرت ومهارت عجیبی به خرج داده است و دنیایی که در گلستان ساخته است هرچند تا اندازه ای خیالی است، تصویر درست دنیای واقعی است. با همه ی فراز و نشیب ها و با همه ی غرایب و عجایب، سعدی این دنیا را نیافریده، دیده است و درست وصف کرده است.» (زرین کوب، ۲۴۷:۱۳۷۳)
«در این دنیا که اکنون هفتصد سالی است تا خاکستر خاموشی و فراموشی بر روی آن نشسته است هنوز همه چیز زنده و جنبنده است. هم سکوت بیابان و هم حرکت آرام شتر را در آن می توان دید. هم صدای تپش قلب عاشقی را که جز خود سعدی نیست و در دهلیز خانه از دست محبوبی شربت گوارا می گیرد می توان شنید.» (زرین کوب، ۱۳۷۳: ۲۴۸)
«سعدی در گلستان، مخصوصاً در دیباچه ی آن و در قسمتی از آن که موسوم است به جدال سعدی با مدّعی در باب توانگری و درویشی، به تفضیلی که پیش از این گفته ام از شیوه نثر موزون، هر جا که شایسته می دید استفاده کرد و بدین طریق انشاء خود را در عین آن که در بعض موارد مصنوع است، در مواردی دیگر به صورت نثر ساده ی فصیح و آراسته به انواع آزمایش های معنوی نه لفظی درآورد و در پاره ای از موارد با اوزان هجایی و اسجاعی که جای قافیه را در اشعار می گیرد همراه کرد و این استفاده از نثر موزون را در مجالس و رسالات دیگر خود دنبال نمود.»(صفا، ۱۳۷۳: ۱۲۱۷)
هانری ماسه می گوید: «تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشه با هم سرچشمه می گیرد و این لذت به اندازه ای عالی است که حتی ترجمه نیز آن را از بین نمی برد. این پیوند خشک و انتزاعی نیست. بلکه یک اندیشه است که با تصویر تحقق یافته است. اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته که خواننده از خود می پرسد آیا امکان دارد که اندیشه ای بدون تصویری ملموس به مغز سعدی خطور کرده باشد.» (ماسه، ۱۳۶۹: ۳۰۵)
«سعدی در نوشتن گلستان، طرح از پیش تعریف شدهای را در ذهن داشته و این طور نبوده که مطالبی پراکنده و کشکولوار، گرد آورد. این را، هم از روی براعت استهلال مقدمهی گلستان میتوان دریافت و هم از روی قرائن فرامتنی. ساختار گلستان و ساختار جامعه ی عصر سعدی تابع الگوی واحدی هستند و بنابراین، برای ترسیم سیمای جامعه عصر سعدی میتوان از گلستان کمک گرفت.» (زرقانی، ۱۳۸۴: ۱۴۷)
بوستان نیز که در حقیقت کتابی است اخلاقی، عرفانی و حاوی دستورهای زندگی؛ دارای عباراتی بس شیوا و رسا است که سعدی، پیام اخلاقی خود را در آن به طور فصیح و روشن بیان می دارد. بوستان، آرمان شهر سعدی است. شهری که برای آن ده، دَر قرار داده که از هر در آن وارد شوی جهانِ مطلوب سعدی را می توان مشاهده نمود:
«چو این کاخ دولت بپرداختم |