اخوان اینگونه از تمام ظرفیت های زبانی ممکن برای شعر حماسی خویش سود جسته است ودر واقع در شعر حماسی او با حماسه وشکست ، ضعف ، سیاهی روبرو هستیم .همچنین در مجموعه از این اوستا ما باپخته ترین و پرداخته ترین شعر های اخوان رو بروییم ، اشعاری که هم از نطر زبان و هم از لحاظ شکل و شگرد و نیز به اعتبار حالت و فضا در نهایت انسجام و حاکی از اوج اقتدار شاعر و نمونه کامل شیوه سخن سرایی اوست .(نک ، حقوقی ،۱۳۷۱: ۱۴۳)
الف )مثال هایی از صفات شاعرانه حماسی
بعضی از صفات شاعرانه حماسی از جمله : شکوفه فر ، سپهر سا ، خطیب آور ، رخشنده تن ، زر اندود .تیره دل دیو صفت ، قیر گون ، غول آسا ، ،شیر دل خطیری ، تنگ میدان ، شیر گندور ، تیپای بیغاره ، پریشانگرد ، پرهیب ، بی هماورد. با خطر .جهان پهلو . شصت خم . کهنه جرس . ایمن لانه . قهار ظفرمند . ژیان . شهسوار باستان . مرد نبرد . سهراب یل . شیر دختر
تعابیر و واژگان و صفات به کار گرفته شده ، فضای حاکم بر شعر را نیز حماسی ساخته است و این چنین ما لحن حماسی وغنایی و کهن اخوان را ریشه در ایران باستان مادارد را بخوبی و به وضوح می بینیم .
باستان گرایی در کاربرد صفت های کهن اشعار اخوان
از دیگر مواردی که در سرودن اخوان در بحث باستان گرایی بسامد بالایی دارد کابرد اسم وصفت های قدیمی و کهن است واین حاکی ار تعلق خاطر خاص اخوان به سبک و سیاق کهن است بخصوص سبک خراسانی که در زیر به نمونه هایی از آن اشاره می شود :
–خوشا تهران و چشم انداز بشکوه دماوندش(همان ، ترا ای کهن : ۶۰)
–و به دشخواری فرو می برد(همان :۸۵)
ونیز مواردی دیگر از این قبیل مانند :رجس ، آژده ، گند آور ، شوخگین ، رقیم ،و.. کار برد واژه های کهنه نوعی غرابت و پیچیدگی به همراه دارد و از این رو از ارکان زیبا شناسی بحساب می آید البته هر نوع غرابتی نمی تواند موجه باشد ؛ تنها آن بخش از واژگان مهجور و قدیمی می تواند در یک بافت زبانی جای بگیرد که به معماری و ساخت طبیعی آن گزند نرساند و سبب آشفتگی و تصنع زبان نشود و مخاطب را سر در گم نکند .(علی پور ،۳۲:۱۳۷۸)
در این خصوص باستان گرایی به زبان اخوان تشخیص واژهای بخشیده است . بعنوان نمونه وقتی قصد دارد فضای باستان وقدیمی دربار پادشاهان را بتصویر بکشدمعنا ومفهوم و نیز فضای باستانی کلام اقتضا می کند که از کلمات و ترکیبات کهن استفاده نماید :
–خوشا تهران و چشم انداز بشکوه دودمانش (ترای کهن بوم:۶۰)
–نیست رطلی در انیران سنجد این ، (همان :۸۵)
–گنه ناکرده باد افره کشیدن (ارغنون :۲۸)
–ببخشا گر غبار آلود راه و شوخگینم ، غار (از این اوستا :۲۶)
–وبه دشخواری فرو می برد (سه کتاب : ۱۵۴)
و نیز از مواردی از این قبیل : درخشان ، کلک ، حبرش ، ژاغر ، ثقبه زار ، مزیح ، سلیح ، تفت ، مزیح ، اشکوبه،
باستان گرایی در صفت ، فعل ، حرف ، قید ، اسم در اشعار اخوان بوفور وجود دارد که صفت شاعرانه بیشترین نقش را در بوجود آوردن سبک های حماسی وبیان وروایت باستان و حماسه را دارند .
۲.صفات تعلیمی و اخلاقی بکارگیری لغات تعلیمی در بخشی از اشعار اخوان مانند :یکتا مرد ، خوش آهنگی ، یگانه مرد مردانه ، خاموشبار ، رنجور ، تیره دل ، کامه بستر . منفور .مهجور . با خسته تر . خاکخورده .موذیانه. ژولیده مست .محتال بیگانه .آلام فرزانه . بی بدیل ، بی عدیل . مهند . مصعد .
۳.ستایشی که ترکیبی از لغات حماسی وغنایی می باشد دراشعار اخوان به وفور دیده می شود مانند : سامان سوز ، طاقت سوز ، پرشکوه ، دهشتناک . نادلخواه ، گرانمایه ،خوشبخت آبادی غافل چشم ظاهر بین ، لا ابالی لعبتی ، نازنین گرد آفرید گرد . زیبای عریانی . انصراف آمیز . شاخ شمشاد .پرفتوح . بلورین نغمه . شیر مرد .نیکبخت . پریشانگرد . حقیقت پویه . زنده دل شرر . جاوید خون آشام . خوبتر پیغام . گمنام گرد آلود . شیرین تر خبر پیغام . غافل چشم ظاهر بین . سر افرازان و گران قدران و جان بازان . گران مایه . شیطنت لبریز .
۴-۲-۱۲صفات در بیان تعبیرهای محاوره ای وعامیانه
کهن گرایی اخوان هم در واژگان و هم در ساختار و نحو جمله ها وجود دارد . وی علاوه بر زبان کهن خود ، بازبان عامیانه و کوچه بازار شعر های سروده است و بهآن بعد نیز توجه کرده است . تعبیرات محاوره ای اخوان اشاره می شود .
نقش صفات بکار گرفته شده در تعابیر محاوه ای :
—خط خرچنگ قورباغه چرا ؟(اخوان ،ترا ای کهن :۱۶۵)
—منم من ، سنگ تیپاره خوره رنجور .( اخوان ،زمستان :۱۰۸)
—موارد دیگر درتورا ای کهن : بی خم چم ، پرت و پلاست ، بی نجار ،خزعبلات ، کژ مژک ، داش مشدی ، ، دک وپوز ، لات ولوت
—ارغنون : خیر نبینه
—آخر شاهنامه : نوترک ، زنجمره هاتان
—از این اوستا : تیپای بیغاره ، پاره پوره ، ریخته آویخته ، اسباب خنده ،
—زمستان : چشم های باد کرد ،
—دل خوشکنک ها ، کژ و کوژ ، ابو طیاره قزمیت ،
–وقتی صفت و موصوف مشبه ومشبه به بوجود آورد : نسیم ابریشمین . آینده بلورین . گروهی شک .باران طلا . شط شب . پل پیغام .
–گرچه بیرون تیره بود و سرد ، همچون ترس
قهوه خانه گرم بود وروشن ، همچون شرم تشبیه در توصیف هوا و قهوه خانه
–در پرده حریربلند
خوابیده مخمل شب تاریک مثل شب
آئینه سیاهش چون آینه قدیم .(در توصیف شب )
–وقتی صفت و موصوف کنایه باشد : گهواره فرسوده آفاق (=زمین ) ،
نثار شاهوار آسمانی (=برف)،
این همزاد پای آدم خاکی (=جاده )،
برج بلند جادویی دیوارش از اطلس (=آسمان ) ،
آبگون به خاکستری گراینده (=آسمان )،
زلال تلخ شورانگیز (=عرق )،
روشن روشنان (=خورشید )،
ناخوانده مهمان (=عزراییل ).
هنگامه محتوم (=اجل ).
جعبه جادو (=تلویزیون ).
پادشاه فصل ها (=پاییز )
بی هنر انبان (=شکم ).
گوهر آجین پیر (=شکم )
۴-۲-۱۳برخی تصویر سازی با صفات توصیفی
-ژنده پیل ، زنده دل صاحب آبرو
پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره :تصویر سازی با صفات شاعرانه در اشعار نیما یوشیج ...