در این فصل تمام سعی من بر این بوده است که در مورد دو ویژگی و نکته جنجالی و بحث برانگیز از زندگی و افکار حافظ نکاتی آورده شود که همانا عرفان و رندی حافظ است. چرا که حافظ چون دیوان اشعارش شهرت بالایی دارد و کمتر کسی است که او را نشناسد. و صد البتّه گفته ها و ناگفته ها از حافظ بیشتر در مورد برداشت و نظرگاه صاحب نظران مختلف در زمینه ی عرفان و رند و رندی در دیوان حافظ است. در این بخش معرّفی اجمالی حافظ را در چهار زمینه به شرح زیر اختصاص داده ام:
۳ـ۱. شهرت و محبوبیّت حافظ
« شمس الدّین محمّد متخلّص به حافظ در سال ۷۹۲ هـ. ق چشم از جهان فرو بست. از نوشته های تذکره نویسان چنین بر می آید که حدود هفتاد سال زندگی کرده است ». (منصور، ۱۳۸۹: ۱)
حافظ یکی از دو غزل سرای بزرگ تاریخ شعر فارسی است. او که در سرودن غزل های عارفانه ـ عاشقانه گوی سبقت را از همگان ربود. تنها اثر او دیوان اشعارش است که شامل غزلیّات، مثنوی ساقی نامه و چند قصیده است. شیرینی سخن او یکی از دلایل اصلی شهرت و محبوبیّت اوست. و این ویژگی و امتیاز کمی نیست ابیات دیوان حافظ برای اکثریّت وسیعی از مردم ایران قابل درک بوده و با آن ارتباط برقرار می کنند.
دکتر خرّمشاهی حافظ را به عنوان ممتازترینِ غزل سرایان ایران می داند. ایشان معتقدند که حافظ اسطوره ساز است، رند است، اندیشمند است و در شعرش فلسفه می ورزد. مصلح اجتماعی، سخنور و صنعتگر، ایجاد انقلاب در غزل، تأویل پذیری شعرش، مضمون گرایی و معنی گرا بودن و طنز و طربناکی همه و همه این شاعر گرانقدر را مشهور و عظیم ساخته است. (ر. ک، خرّمشاهی، ۱۳۷۱: ۲۴ـ۲۵)
با توجّه به کثرت مشتاقان و طرفداران حافظ، نظرات فراوانی هم در مورد دلایل شهرت و محبوبیّت او داده شده است: « هنر جادویی حافظ و ظریف کاری های بسیار او در تناسبات لفظی و معنوی و استفاده ی شگرف او از ایهام و استعاره و جمع معانی بسیار در الفاظ اندک سبب شده است که هر کسی گمشده ی خود را در شعر او بیابد ». (ریاحی، ۱۳۶۸: ۸۷)
« شعر حافظ به داشتن ایهام های گوناگون مشهور است. این ایهام ها به حدی زیادند که خواننده را در بازی های زبانی، به دام خود می اندازد ». (سبزعلی پور،۱۴۲:۱۳۸۹)
امّا بی اغراق می توان گفت که یکی از دلایل لطف بیان و سخن حافظ، بهره گیری او از کلام الهی است. حافظ قرآن شناس است و تسلّط او به قرآن شعرش را دل نشین ساخته، به طوری که شعرش با عواطف و تجربه های زندگی غالب مردم هماهنگی دارد.
شعر خوب و ممتاز شعری است که هم دارای موسیقی روانی باشد و هم حرف دل غالب مردم باشد و شعر حافظ جامع این دو ویژگی ست: « انسانی که در آینه ی شعر حافظ می زید، مفهوم کلی انسان ایرانی با همه ی خصوصیات تاریخی و فرهنگی و اقلیمی خویش است که هم نماینده ی تمامی مصادیق خود است و هم نماینده ی هیچ کدام به تنهایی نیست ». (پورنامداریان، ۱۳۸۲: ۹۲)
در غزل حافظ هماهنگی وزن و آهنگ وجود دارد و غزلش سرشار از رمز و ایهام و لطف و روشنی است. « غزل شعری است لطیف و صاف، تراش خورده و جلا یافته، که در آن گاه اوضاع زمانه منعکس است و گاه احوال و سرگذشت شاعر ». (زرین کوب، ۱۳۶۳: ۲۸۰)
هنر حافظ اعجاز است. او با کلماتی که در دسترس هر کسی می تواند باشد، دست به خلق چنین اثری شگرف زده است و دلیل عمده آن نبوغ خود شاعر است. از نتایج نبوغ سرشار او، حاضر جوابی اوست: « ذوق نکته سنجی و حاضر جوابی کلام او را چاشنی مخصوص می دهد و استفاده از الفاظ محاوره و کنایات عوام هم گه گاه لطف و ظرافتی خاص به شعر او می بخشد ».(زرین کوب، ۱۳۶۳: ۸۸)
خلاصه کلام اینکه حافظ با چیدن واژه های در دسترس و ساده معجزه می کند، مجذوب می کند و خواننده ی اثرش را شیفته خود می سازد و خود معتقد است که همه از « لطف خداوند » است.
۳ـ۲. عرفان حافظ
یکی از بحث های مهم در زمینه حافظ شناسی، عرفان حافظ است. با توجّه به این که در جای جای ابیاتش می توان نشانه های بسیاری از عرفان عمیق حافظ یافت امّا چون هنر حافظ حتّی در ابیاتی که سرشار از رموز عرفانی و معانی فلسفی است، باعث ایجاد شور و حال عاشقانه می گردد، باعث شده است که برخی در عرفان عمیق او شک بیاورند: در حالی که می دانیم: « از جمله در بین غزل های جوهری و عمیقی که در دیوان حافظ هست آنچه با مطلع؛ ـ سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد؛ آغاز می شود طرح موجز و رمزآمیزی از سلوک روحانی شاعر را نقش می زند. آنچه با مصرع معروف ـ دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند ـ افتتاح می یابد نمونه ای از مکاشفات حاصل از این سیر و سلوک را تصویر می کند چنانکه غزلی هم که با مطلع ـ در ازل تو حسنت ز تجلّی دم زد ـ شروع میگردد جهان بینی عارفانه ی شاعر و شیوه ی تلقی او را از مسأله ی هستی و مراتب آن در یک نظام مجموع فکری تقریر می کند ». (زرین کوب، ۱۳۶۸: ۶۲۳ـ۶۲۴)
بیان حقایق عرفانی کاری صعب است و زبان عرفان زبان اشاره است و درست به همین دلیل شاعر مجبور است که برای انتقال مفاهیم عرفانی از آرایه های مختلفی چون کنایه و استعاره و… بهره بگیرد.
« از یک حقیقت می توان با تعبیرات گوناگون سخن گفت و هر یک از این تعبیرات نیز بر اساس تناسب خاص خود معنی دار و ارجمند است:
یک قصّه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است ».
(یثربی، ۱۳۷۶: ۱۵۰)
زبان حافظ برای بیان حالات عرفانی اش فاخرترین کلام معرفتی است. او ارزشمندترین نکات و ظرایف عشق الهی خود را که تجربه نموده است، بیان می دارد و کلام خود را به اوج رسانده است و اصلی ترین دلیل آن همانا پیام های عرفانی اوست. که از لحاظ عمق معانی، اشارات، تنوع مضامین بینظیر است ولی متأسفانه: « حافظ… در قلمرو شعر فارسی مرموزترین و پر ابهام ترین شاعر باقی مانده است، تنها معدودی به درک وی دست یافته اند و بی شمارند آنان که مقصود او را به درستی درک نکردهاند ». (مزارعی، ۱۳۷۳: ۵۰)
و آرزومندیم که: « شاید هر گاه غبار دل بنشانیم و سحرگاهی چون خودش از خود درآییم، امکان داشته باشد نغمه های دل انگیزش را از قدسیان عرش به گوش هوش یا بهتر به گوش عقل بشنویم ». (پرهام، ۱۳۶۶: ۱۵)
۳ـ۳. هنر حافظ
به راستی هنر حافظ در چیست؟ آیا او شاعری شیرین سخن است و قدرت شاعری بالایی دارد؟! آیا او عارفی است که هم شراب می نوشد و هم اعتقادات سست دینی دارد؟! آیا او شاعر معتقد راستینی است که فقط از عرفان نابش می گوید و زبان پر ابهام و ایهامش دیگران را به شک می اندازد؟!
« هنر حافظ این است که دو اندیشه ی متضاد را در هم تلفیق می کند و اگر عطار و مولوی از مِی و معشوق و ساقی و دیگر عناصر این مجموعه به کل در معنی عرفانی مجازی استفاده کرده اند ولی حافظ هیچ اصراری ندارد که از هر دو بهره مند نشود. (خود را لایق بهره مندی از لذت آنی و باقی می داند) و از خواننده می خواهد که شعر او را از روی کرامت چنان بخواند که داند یعنی راحت و آزاد باشد که هر طور که می خواهد بخواند و دریابد. او می خواهد نام و نشانش بماند که می ماند، او ادعای پیغمبری ندارد که مردم به کتابش عمل کنند ». (شریفی، ۱۳۸۷: ۸۹)
آیا با تلفیق دو اندیشه ی متضاد می توان به عرفان رسید؟ و آیا با داشتن لذت آنی آن هم از نوع حرامش می توان به لذت باقی دست یافت؟! هنر حافظ پاک دلی او است، قرآن شناسی اوست. عرفان ناب اوست و وقتی حافظ جامع همه ی خوبی ها شد، به عشق دست یافت و وقتی عاشق شد، هنرمند شد و سخنش دل نشین گشت:
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد
(دیوان حافظ،۸۴:۱۳۸۹)
۳ـ۴. رندی حافظ
یکی از عجیب ترین و جنجالی ترین واژه ها در دیوان حافظ واژه ی رند است. چرا که حافظ هم رند شراب خوار و لاابالی می شناسد و هم رند ولی شناس. در فرهنگ واژگانی همه ما آدم ها رند مساوی است با سفله و اراذل و اوباشی که به صورت کهنه رند و مرد رند و… استعمال می شود. ولی حافظ رند دیگری دارد که به قول خرّمشاهی: « رند… اهل هیچ افراط و تفریطی نیست… به رستگاری نیز می اندیشد… رند حافظ تعلق خاطر و تعهد دینی دارد. به آخرت اعتقاد دارد… ». (خرّمشاهی، ۱۳۶۷: ۵)
و این رند، تنها اسمی با بار منفی دارد و در حقیقت نمونه ی یک انسان کامل است و جالب تر این که رند خود حافظ است که دارای ویژگی های مثبتی است و متضاد رند، زاهد است دارای ویژگی های منفی و حافظ: « انگیزش دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه ی مقابل و آنتی تز زاهد باشد ». (خرّمشاهی، ۱۳۷۱: ۲۷)
بنابراین رندی حافظ همانا تفهیم این نکته به همه ی آزاد اندیشان و مردمان منصف است که پاکی و سلامت در گرو نام نیست. می توان خود را رند نامید ولی دشمن تزویر و ریا بود:
حافظا مِی خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
(دیوان حافظ،۱۱:۱۳۸۹)
یا
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
(همان: ۸۹)
و هم چنین عاشق و هدایت شده به سمت صراط مستقیم:
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
(همان: ۱۰۵)
یا
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
(همان: ۱۰۵)
و قرآن خوان:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
(همان: ۱۲۷)
و… .
و چه قدر سخت است که پیامی به این روشنی خوب درک و دریافت نگردد و این گونه اظهارنظر شود که:
« امروزه به دلیل تأثیر نحله ها و مذاهب غیر دینی و « لائیک » غرب، بسیاری از مفسران اشعار حافظ پنداشته اند که تفاوت ارزش گذاری در زبان طبیعی و در زبان شعر معلول تغییر ملاک بوده است… . در تبیین این تفاوت ارزش گذاری، مفسران مزبور گفته اند که حافظ با تحسین رندی در واقع علیه ارزشهای رایج و متداول جامعه ی دینی خود طغیان کرده است… این نوع برداشت یکی از اشتباهات عمده ی حافظ پژوهان معاصر است. ]که [انتقادهای این شاعران به ارزش های اخلاقی جامعه ی خود را بر اساس اخلاق غیر دینی « لائیک » سنجیده اند ». (پورجوادی، ۱۳۶۷: ۱۵)
گاه برخی صاحب نظران رند حافظ را دارای دو شخصیّت کاملاً متفاوت مثبت و منفی می دانند و حال آن که می دانیم همانا هدف آن ها این است که حافظ دو نوع شخصیّت کاملاً متضاد داشته است و یا لااقل می توان از شعرش دو گونه متفاوت در مورد حافظ نظر داد. یکی فردی عارف و مؤمن و مثبت و قرآن خوان و دیگری فردی کفرگویی و مرتد و شراب خوار و… .
دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره تضاد دین و عرفان در دیوان حافظ- فایل ...