افزایش سهم بازار شرکت
۲-۲-۱) مفهوم مشتری و انواع آن
مشتری واژهای است که حدود ۱۰۰ سال پیش تعریف شده است با وجود این، هنوز شرکتها سعی می کنند تعریف جدیدی از آن ارائه کنند. طبق تعریف برخی از صاحبنظران، مشتری به اشکال زیر تقسیم می شود: (شافر[۷۶] و همکاران، ۲۰۰۱، ص ۱۱۶)
مصرف کننده: کسی که محصول یا خدمت در سطح خرده خرید می کند.
توزیع کننده: کسی که محصول یا خدمت را در سطح عمده به منظور توزیع خرید مینماید.
سازمان اقتصادی: هر شرکت یا سازمانی که محصول یا خدمتی را از دیگری خریداری می کند.
بخش درونی: یک بخشی از سازمان که محصول یا خدمتی را از بخش دیگر همان سازمان می خرد.
هرکدام از این مشتریان در برابر سطحی از فروش قرار میگیرند و لذا به سرویس دهی متناسب با همان سطح نیاز دارند، پس این مشتریان متفاوت به استراتژی های بازاریابی متفاوت نیز نیازمند هستند. مشتری کسی است که نیاز خود را تعریف می کند، کالاها و خدمات تولیدی را مصرف می کند و حاضر است بابت آن هزینه ی مناسبی بپردازد اما زمانی این هزینه را متقبل می شود که در کالاها یا خدمات تحویلی، ارزشی را ببیند که پرداخت آن هزینه را توجیه کند (اسکندری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۱۵۶).
در سالهای اخیر با توجه به رقابت فزایندهی جهانی، تعدادی از سازمانها نیاز توجه به مشتریان را شناسایی کرده اند. در نتیجه مدیریت ارتباط با مشتری در طراحی استراتژی های سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. سیستمهای ارتباط با مشتری میتوانند به عنوان یک رویکرد منسجم یه شناسایی، جذب و نگهداری مشتریان کمک نموده و سازمانها را قادر میسازند تا تعاملات با مشتریان را مدیریت و هماهنگ نمایند. بنابراین، مدیریت ارتباط با مشتری سازمانها را درخصوص تلاش هایشان برای حداکثرسازی ارزش تعامل با هر مشتری حمایت نموده و به طرف عملکرد برتر هدایت می کند (روتنبرگر[۷۷]، ۲۰۰۷، ص ۴۶۲). سازمان های کنونی تعریف جدیدی از مشتری ارائه دادهاند به این مضمون که، مشتری رییس و پادشاه است. در نتیجه سازمانها در دنیای رقابتی ایجاد شده، باید به مشتریان توجهی خاص نمایند. در حقیقت، مشتری کسی است که کیفیت را تعیین می کند، راه را نشان میدهد و آینده را ترسیم مینماید (شریفی، ۱۳۹۰، ص ۳۲).
با گذر از اقتصاد سنتی و شدت یافتن رقابت در ابعادی نوین، مشتری به صورت رکن اصلی و محور تمام فعالیتهای سازمانها درآمده است به گونه ای که از دیدگاه رقابتی بقاء و تداوم حیات سازمانها در گروی شناسایی و جذب مشتریان موجود بیان می شود. در این میان اندیشمندان مدیریت و بازاریابی نسخه حفظ مشتری و شیوه های صحیح ارتباط با آنها را تحت عنوان استراتژی ارتباط با مشتری تجویز می کنند. درحالی که تا مدتی پیش تمرکز برای جذب مشتریان جدید، عمدهترین سازمانها بود، امروزه سیاست های راهبردی و تجاری برای حفظ و بهبود وفاداری و افزایش اعتماد مشتریان به سازمان متمرکز شده است. مشتریان ماندگار عمدتا خریدهای خود را گسترش می دهند و هزینه فروش به اینگونه مشتریان بسیار کمتر از مشتریان جدید یا بالقوه است و مشتریان ماندگار به صورت پیوسته، سازمان را به دیگران توصیه می کنند. در دنیای تجارت امروز توجه و عمل به اصول بازاریابی رابطهمند و استراتژی ارتباط با مشتری می تواند سهم عمدهای در حفظ و نگهداری مشتریان کنونی و در نتیجه سودآوری شرکت داشته باشد و برای شرکت به عنوان مزیت رقابتی پایدار به شمار می آید. در واقع، یکی از مهمترین تعهدات شرکتها، تعهد به مشتریان میباشد. در دیدگاه سنتی، مشتری کسی است که محصولات تولیدی شرکت را خریداری می کند اما امروزه دیگر این تعریف مورد قبول همگان نیست و مشتری را چنین تعریف مینمایند که مشتری کسی است که سازمان مایل است با ارزشهایی که میآفریند بر رفتار وی تاثیر گذارد. در فرهنگ لغات آکسفورد، لغت مشتری به معنای کسی است که از یک فروشنده خرید می کند. اصطلاحی معروف در عرصه تجارت وجود دارد مبنی بر اینکه «مشتری همواره وفادار میماند» و این همان نظری است که بایستی شرکتها و بنگاههای اقتصادی در عرصه تجارت آن را درنظر داشته و صرف نظر از دانش فنی و علمی، همواره به آن توجه نمایند. باید توجه داشت که مشتری به کسی اطلاق می شود که می تواند از حاصل کار واحد تحت نظارت مدیر، بهره جوید لذا یک مدیر به دو شیوه می تواند تعهد خود را به طور موثر به مشتری نشان دهد (عالی، ۱۳۸۱، ص ۶۷).
خدمت به مشتری
خدمات به مشتریان با وقف آگاهانه و مداوم خود به نیازهای مشتریان صورت میگیرد و این امر حساسیت بیشتری را نسبت به مشتریان میطلبد که از طریق تشویق آنان به استفادهی بیشتر از محصولات و خدمات و اظهار نظر صادقانه پیرامون این محصولات و خدمات و پذیرش نظرات آنان از سوی مدیر حاصل می شود. تشخیص نیازهای مشتری به طور روشن و به هنگام، برای ارائه خدمات واقعی و تولید محصولات مناسب به مشتری ضروری می باشد.
اهمیت دادن به مشتری
شناساندن درست و اصولی مشتری به کسانی که در واقع تولیدکنندهی محصول و ارائه دهنده خدمات به او هستند، اهمیت بسزایی دارد. مدیران کمالجو، یه شیوه هایی نظیر: بیان اهمیت مشتری به طور روشن برای کارمندان، اختصاص بیشترین اهمیت و اولویت برای مشتری و ممنوع نمودن اظهارنظر مخرب درخصوص مشتری، برای مشتریان خود اهمیت قائل میشوند (سعیدی، ۱۳۸۰، ص ۹۰).
مشتریان مفهوم و یا عملیاتی هستند که محصول یا نتایج یک عملکرد را مصرف می کنند یا به آنها نیاز دارند یا از آنها بهره می برند. زیرا هر عملکردی در سازمان به یقین دارای هدفی است، بنابراین مشتریانی دارد. در مجموع میتوان مشتریان را به دو دسته تقسیم نمود: مشتریان خارجی و مشتریان داخلی
مشتریان خارجی در بیرون از سازمان بوده و محصولات و یا خدمات آن را خریداری می کنند. در برابر مشتریان خارجی، هر سازمان مشتریان داخلی نیز دارد که به اندازه مشتریان خارجی پراهمیت هستند. در تمام مراحل عملیات و فرآیندهای سازمانی همواره یک مشتری داخلی وجود دارد که محصولات یا خدمات را دریافت می کند و در عوض محصول و یا خدمتی را ارائه مینماید (عباسی و ترکمنی، ۱۳۸۹، ص ۶۳). کاپلان و نورتون[۷۸] (۱۹۸۷)، در سنجش عملکرد سازمان، دیدگاه مشتری را مهمترین دیدگاه دانسته اند و پیترز و واترمن[۷۹] (۱۹۹۰)، دانستن نیازهای مشتریان را از خصوصیات سازمانهای موفق بیان کردهاند و در دیدگاه سیستمی نیز بررسی و چگونگی رضایت و وفاداری مشتریان، از مهمترین شاخصههای سلامت سازمانی به حساب می آید. چهار جنبه از نیازهای مشتریان عبارتند از:
آگاهی از نتایج (اهداف استفاده از خدمات) و وسایل یا راههای دستیابی به نتایج
تعیین و تعریف دقبق احتیاجات مشتری
مشارکت مشتری در اولین زمان ممکن
تعیین انتظارات مصرف کننده (مشتری) از محصولات تولیدی یا خدمات
اگر قرار باشد یک محصول یا خدمت عرضه شود، توازن بین انتظارات مشتری و آنچه را که میتوان عرضه کرد، ضروری میباشد. به طور کلی نیازها و توقعات مشتری بیشتر حول محورهای زیر میباشد:
مشتریان داخلی شامل: ارائه به موقع کار، دریافت کار با کیفیت قابل قبول، انجام کار گروهی و وجود ساختار و تشکیلات سازمانی مناسب.
مشتریان خارجی شامل: تحویل به موقع محصول یا خدمت، قیمت مناسب در مقابل محصولات یا خدمات مشابه (رقابتی)، کیفیت قابل قبول و مورد اطمینان و تحویل یا دریافت محصول مطابق نیاز (نه مشابه آن) (اسدی، ۱۳۹۰، ص ۸۹).
۲-۲-۲) شناخت مشتریان
شناخت مشتری برای نقطهی شروع هر شرکت و سازمانی، ضروری میباشد. یک شرکت نمیتواند شروع به توجه به نیازها و خواسته های مشتریان کند و بدان وسیله ارزش ایجاد نماید، مگر اینکه به طور واضح آنچه را که مشتریان میخواهند، درک نماید. سه روش مکمل برای تعیین شناخت مشتریان توسط شرکت ها به کار میروند که عبارتند از:
کسب و ادغام اطلاعات
اولین گام در رسیدن به شناخت مشتریان، به دست آوردن و ادغام اطلاعات درباره آنها از منابع متعدد می باشد. اطلاعات به دست آمده شامل داده های جمعیتی، روانشناختی، تاریخهای استفاده از خدمات و خرید، عملکردها، شکایات و همه ارتباطات دیگر با مشتری میباشد. منابع میتوانند داخلی بوده و از تعاملات مشتریان با بخشهای متفاوت (مانند: توزیع، فروش و خدمات)، با بهره گرفتن از کانالهای ارتباطی مختلف (نظیر: حضوری، تلفنی، ایمیل، وب سایت، فکس، نامه ی پستی و غیره) و یا منایع خارجی مانند: ارائه دهندگان داده های بازاریابی، باشند. اطلاعات مشتری همچنین شامل پاسخهای مشتری به برنامه های بازاریابی و فروش میباشد. داده ها برای دو منظور مورد استفاده قرار میگیرند.
برای ایجاد بانک اطلاعات مشتری که می تواند برای متناسب نمودن تعاملات با مشتری
برای بخش بندی مشتریان به منظور توسعه خدمات و محصولات مناسب و برنامه های ارتباطی و بازاریابی
به دست آوردن اطلاعات معمولا شامل توسعه یک بانک داده ها به منظور ادغام داده ها از طریق سیستم های شبکه ای متعدد و یا از منابع خارجی میباشد. این داده ها که برای درک رفتار مشتری ضروری است، برای تمامی قسمت های شرکت قابل دسترس می شوند.
ایجاد بانک اطلاعاتی یا پروفایل مشتری
پروفایل مشتری، ویژگیهای آماری، نیازها، خواسته ها، الگوی خرید، ترجیحات کانال خرید و رفتارهای فردی مشتریان را مشخص می کند. پروفایلهای مشتریان برای افراد و سیستمها در تمامی نقاط تماس با مشتریان، قابل دسترسی میباشند.
طبقه بندی مشتریان هر بخش برمبنای قابلیت سودآوری
قانون ۲۰-۸۰ بیان می کند که ۸۰ درصد سود یک شرکت از ۲۰ درصد مشتریان شرکت حاصل می شود. بنابراین، احساس می شود که شناختن ۲۰ درصد از مشتریانی که بیشترین سودآوری را دارند و توجهی خاص به نیازهای فعلی و آتی آنان، ضروری میباشد. بخشبندی فراتر از قابلیت سودآوری، برمبنای پروفایلهای مشتریان، به منظور شناسایی بخشهای مختلف مشتریان مورد نیاز میباشد. درحالی که بازاریابی «فرد به فرد» به طور فزایندهای رواج پیدا می کند، ممکن است تمایل بیشتری برای هدفگذاری بخشهای زیادی از بازار را موجب شود (عباسی و ترکمنی، ۱۳۸۹، ص ۶۳).
برای شناسایی نیازهای مشتری، یعنی بررسی و ارزیابی نیازها، خواسته ها و تمایلات مشتری، شرکت بایستی کارهای زیر را انجام دهد: تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به مشتری، ارزیابی استراتژی های مربوط به تعیین جایگاه سازمان در بازار، تهیه برنامههایی برای شناسایی هرچه بیشتر خواسته های مشتری و تعیین استراتژیهایی برای شناسایی بخشهای مطلوب بازار. برای تعیین ماموریت سازمان، اطلاعات حاصل از اقداماتی که در زمینه شناسایی نیازهای مشتری به عمل می آید، بسیار مفید خواهد بود. بررسی وضع مشتریان باعث می شود که شرکت از ویژگیهای مشتریان، از نظر ترکیب جمعیتی، آگاه شود. شناسایی نیازها و خواستهای مشتریان و گردآوری اطلاعات درمورد افرادی نظیر: خریداران، فروشندگان، توزیع کنندگان یا کارکنان دایره فروش، مدیران عمده فروشان، خرده فروشان، عرضه کنندگان مواد اولیه و بستانکاران، نقش مهمی ایفا می کنند. سازمانهای موفق به طور دائم الگوی خرید مشتریان کنونی و آینده را تحت نظارت دارند (فرد آر دیوید، ۱۳۸۴، ص ۳۰۵).
۲-۲-۳) شناسایی و طبقه بندی مشتریان کلیدی
کدام گروه از مشتریان از دیدگاه شرکت مهم و کلیدی به شمار میروند؟ برای بسیاری از شرکتها، مشتری کلیدی کسی است که سهمی بزرگ در سودآوری شرکت داشته باشد اما این تعریف نمیتواند مبنای شناسایی مشتریان قرار گیرد. مشتریان کلیدی، مشتریانی هستند که سهم به سزایی در دستیابی شرکت به اهدافش داشته باشند و از آنجا که اهداف شرکت تنها به سودآوری و درآمد ختم نمی شود، سودآوری و درآمدزایی تنها معیار تعریف مشتریان کلیدی نخواهد بود. دو طبقهی مهم در الویت بندی مشتریان کلیدی وجود دارد که عبارتند از:
جغرافیایی
تمرکز طبقه ی جغرافیایی بر مبنای پتانسیل فروش و سود قرار دارد و از روش آنالیز پاره تو بهره میگیرد. ویلفردو پاره تو[۸۰]، اقتصاددان ایتالیایی، قانون پاره تو را به منظور توضیح نحوه توزیع درآمد و ثروت در ایتالیا، ابداع نمود. این قانون به قانون ۲۰-۸۰ نیز مشهور است. بر این اساس ۸۰ درصد درآمد شرکت، ناشی از خریدهای ۲۰ درصد از مشتریان می باشد.
روانشناختی
از لحاظ روانشناختی مشتریان به ۴ طبقه دسته بندی میشوند:
مشتریان وفادار: مشتریانی که کالای تولیدی شرکت را کاملا بهتر از کالای رقیب میدانند.
مشتریان نسبتا وفادار: مشتریانی که کالای تولیدی شرکت را کمی بهتر از کالای رقیب می دانند.
مشتریان بیوفا: مشتریانی که کالای تولیدی شرکت را بهتر از کالای رقیب نمیدانند.
مشتریان وفادارِ رقیب: مشتریانی که کالای رقیب را کاملا بهتر از کالای تولیدی شرکت می دانند.
نکتهی مهم دیگر در اولویت بندی مشتریان با توجه به «جاذبه ی مشتری» است. جاذبهی مشتری بایستی از چهار منظر مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد:
کسب و کار مشتری
تحقیقات انجام شده درباره بررسی تاثیر کیفیت ارتباط میان شرکتهای صادرکننده و خریداران ...