مطالعات صورت گرفته توسط «فارینگتون» نشان داد که ۳۹ درصد پسرهایی پدران جنایتکار داشتند بزهکار شدند و حالآنکه ۱۶ درصد آنهایی که پدرانشان هیچ گون سابقه جنایی نداشتند بزهکار شدند.
مطالعات دیگر نتایج مشابهی در بر داشته است.
سرانجام اینکه از هم پاشیدگی خانوادهها و میزان وقوع بالای بزهکاری با هم ارتباط دارند. البته درعینحال مطالعات نشان میدهد که احتمال بزهکاری نوجوانان در خانوادههایی که از هم پاشیده نیستند ولی خصومت متقابل، بیاعتنایی و بیاحساسی و عدم نظارت والدین بین روابط اعضای آن وجود دارد بیشتر است تا در خانوادههایی که از هم پاشیدهاند (معمولاً فقط تشکیل شده از مادر و بچهها) و محبت متقابل و حمایت و به هم پیوستگی بین اعضای آن حاکم است.
چون روابط خانوادگی یا خویشاوندی، بخشی از موجودیت هر کسی است، زندگی خانوادگی تقریباً طیف کاملی از تجربه عاطفی را در برمیگیرد. روابط خانوادگی بین زن و شوهر، والدین و فرزندان، برادران و خواهران میتواند گرم و ارضاکننده باشد. اما همان اندازه هم ممکن است دربردارنده شدیدترین تنشها و تعارضهایی باشد که آنها را به یأس و حرمان بکشاند یا آنها را سرشار از حس عمیق اضطراب و گناه کند.
خشونت و سوءاستفاده و کنترل شدید در زندگی خانوادگی معمولاً در پس تصاویر گل و بلبلی مشحون از یکدلی و هماهنگی که همیشه در پیامهای بازرگانی تلویزیون و در رسانههای عامه پسند مورد تأکید قرا میگیرد، پنهان است. خشونت خانگی و نظارت شدید از کودکان دو جنبه از آزاردهندهترین جنبههای زندگی خانوادگی است.
بند اول: حضور پدر در منزل
اصولاً هر کودکی پدر خود را داناترین و شجاعترین مرد دنیا میداند و با غلو و اغراق میکوشد کمال و اقتدار او را به رخ دیگران کشد و از این طریق ضمن استحکام بخشیدن به تکیه گاه خود، کمبودها و حقارتهای خویش را جبران نماید. کودک آنچه را که در وجود زندگی پدر خود بزرگتر و عظیمتر میبیند، همان را مطرح میکند. تأثیر این امر بر فرزندان مؤنث خانواده بسیار شگفت آور است، بهطوریکه علم روانشناسی در این خصوص یافتههای ثابت شده بسیار دارد و از آن جمله است که اگر فرزندان دختر ارتباط عاطفی و احساس مثبت با پدران خود داشته باشند و همواره در دوران کودکی مورد محبت و نوازش از سوی پدر قرار گیرند، هنگام ازدواج بهگونهای ناخودآگاه و حتی آگاهانه شخصیت پدران خود را الگو و معیار انتخاب همسر قرار میدهند.
حضور پدر در منزل در تکوین شخصیت طفل نقش مهمی را ایفا میکند و حضور پدر در خانواده اثر غیر قابل انکار در روحیه طفل باقی میگذارد که آثار آن را در دوران نوجوانی و بلوغ تجلی می کند.
خانواده به همان اندازه که به مهر و محبت مادر نیازمند است، به قدرت، قاطعیت و تدبیر و مدیریت پدر نیز احتیاج دارد و چون این ویژگیها بهطور فطری در مرد قوی تر است، لذا اسلام اداره و مدیریت خانواده را به عهده پدر گذارده است. [۱۵۵]
اگر خانوادهای از مدیریت صحیح برخوردار نباشد و پدر نتواند این مسئولیت را بهطور مطلوب به انجام برساند، شیرازه امور از هم پاشیده میشود و نظم و انسجام لازم از میان میرود. در برخی خانوادهها دیده شده، که پدر خود را از جریان امور خانواده کنار میکشد و بار سنگین اداره منزل را بر دوش مادر مینهد. حالآنکه مادر به تنهایی قادر به اداره امور خانوادگی نیست. بیتفاوتی نسبت به زندگی خانوادگی و مسائل تحصیلی فرزندان و تنها به فکر شغل خود بودن، حساسیتی نسبت به آینده فرزندان خود نشان ندادن، همه و همه عواملی هستند که سبب میگردند نوعی بیگانگی جای یگانگی، صمیمیت و همدلی را بگیرد و خانهها را از کانونی گرم و صمیمانه به کانونی سرد و بیفروغ تبدیل نمایند.
دسته دیگری از پدران چنان ضعف روحی و ناتوانی در اداره امور خانواده از خود نشان میدهند که به خودی خود در نظر سایر اعضای خانواده به حساب نمیآیند. برخی دیگر از پدران اوقات خوش زندگی را در خارج از محیط خانواده و منزل سپری کرده و بیشتر اوقات فراغت و تفریح را با دوستان گذرانده و در برابر همسر و فرزندان احساس مسئولیت نمیکنند.
بعضی از پدران مدیریت خانواده را با تحکم، زورگویی و اعمال خشونت اشتباه گرفته و رفتاری بسیار تند و خشن دارند. بدرفتاری بعضی از پدران چنان شدید است که کانون خانوادگی را به جهنمی سوزان برای زن و فرزندان تبدیل میکند. این قبیل پدران اغلب حاضر به تجدید نظر در رفتار خود نیستند و چنان گرفتار خودخواهی و خشونت هستند که در برابر هیچ کس گوش شنوا ندارند. باید انصاف داد که زندگی با چنین افراد بدرفتار و کج خلقی بسیار زجر آور است. علاوه بر این مشاهده چنین رفتاری از طرف فرزندان، درس خشونت، بدرفتاری، ناسازگاری و نهایتاً بزهکاری را به آنها میآموزد و در زندگی آینده آنها مؤثر است. وجود اضطراب، ترس و خشونت در محیط خانواده، فرزندان را نسبت به زندگی بی علاقه و بدبین ساخته و زمینه را برای انحرافاتی از قبیل زورگویی، اعتیاد به مواد مخدر و فرار از خانه و دست زدن به اعمال منافی عفت فراهم میسازد. گاهی که فرزندان در حل مشکلات خانواده احساس ناتوانی کنند، به نوعی عقب نشینی دست میزنند و آن پناه بردن به گوشه گیری است.
اگر پدر انس، همراهی و همنشینی کافی با پسر نداشته باشد و یا حضور کافی در خانواده نداشته باشد، زمینه برای رشد و ویژگیهای مردانه در پسر فراهم نمیشود. به همین ترتیب اگر پدر نقش فعال و قوی در مدیریت خانواده نداشته باشد، و تقریباً از اداره امور خانوادگی به دور باشد، این امر در رفتار اجتماعی پسر اثرات سوئی باقی خواهد گذاشت و همچنین است در مورد رابطه بین مادر و دختر.
محققین نتیجه گرفتهاند که فرزندان متعلق به خانوادههایی که از نعمت پدر محروم هستند و یا پدر آنها در منزل حضور نداشته است، در زمینه پیشرفت تحصیلی و توانایی شناختی مشکلاتی دارند.
این تحقیقات نشان میدهد که کودکان متعلق به این گروه از خانوادهها درصد بسیار بالایی برای بزهکاری و ابتلا به رفتارهای غیراخلاقی دارند. [۱۵۶]
نقش اهمیت پدر بر سلامت کودکان و همچنین وجود عواطف منفی کودکان بدون پدر از لحاظ آماری در تحقیقات مختلف آشکار شده است. به عنوان مثال، نیمی از خانوادههایی که بدون سرپرست هستند زیر خط فقر زندگی میکنند. بر طبق گزارش مجله تحقیقاتی جرم و بزهکاری، بهترین پیشبینی کننده جرم و خشونت در محلهها مربوط به خانوادههای بدون پدر بوده است.
در مطالعهای که توسط «دیوی» و همکارانش در سال ۱۹۸۷ بر روی ۲۵۰۰۰ نوجوان زندانی در آمریکا صورت گرفته است، مشخص شد که ۷۲ درصد آنها متعلق به خانوادههای از هم پاشیده هستند. حقیقت این است که خانوادههای بدون پدر به علت بسیاری از نابسامانیها در رنج هستند. شواهد نشان میدهند که بدون پدر بودن موجب آسیبهای جسمانی، عاطفی و روحی کودک میشود.
«هرتسگ» با تأکید بر نقش خاص پدر میگوید که کودکان محروم از پدر دچار «پدر گرسنگی» خواهند شد، زیرا آنان برای تنظیم متناسب پرخاشگری نسبت به دیگران، نیازمند آن هستند که با بزرگسال مرکزی در ارتباط باشند. [۱۵۷]
«فروید» به نقش پدر در کنار مادر در سالهای نخستین تأکید ورزیده است که او در محکم نمودن پایههای شخصیتی فرزندان نقش اساسی به عهده دارند. «میرلو» از پدر به عنوان پل رابط با دنیای وسیع بیرون برای کودکان ترسیم کرده و الگویی برای بسیاری از روابط آتی فرزندان میداند.
وجود پدر تأثیر عمیقی بر رشد اجتماعی و سلامت روانی و شکلگیری ویژگیهای مثبت فردی در فرزندان یک خانواده دارد. ارضای نیازهای فرزندان، رهبری خانواده و حمایت اجتماعی و اقتصادی از وظایف پدر محسوب میشود.
فقدان پدر در یک خانواده میتواند تبعات منفی برای رشد اجتماعی و سلامت روانی فرزندان داشته باشد. به قول «خواجه نصیرالدین توسی» در کتاب «اخلاق ناصری» چنین میگوید: «پدر دارای تأثیرات وراثتی و محیطی سرنوشتساز برای کودک است رفتار او الگو و مدل است، گفتار او سند است، غرور او کارساز است و جرأت او اطمینان بخش است.»
بند دوم: اشتغال مادر
وجود مادر در منزل موجب نثار محبت به فرزند میگردد و این خود کلید پیروزی فرزندان است، زیرا محبت لازمه مدیریت خانه است. محبت مادر وجود کودک را گرم و شاداب و پرتحرک میسازد و به او امیدواری میدهد و درس فداکاری میآموزد. محبت مادر منشأ احترام است و در پایه ریزی شخصیت و چگونگی رشد عواطف تار و پود حیات روانی کودک را در کانون خانواده به هم میتند. کانون خانواده آموزشگاه مقدس محبت است و آموزگاری آن میبایستی بر عهده مادر باشد.
معمولاً مادر در تربیت کودکان بیش از همسرش نقش رهبری و نقش عاطفی را به عهده دارد. وجود مادر در منزل در سالهای اولیه تولد بسیار مؤثر خواهد بود. طبق آیه ۲۳۲ سوره بقره که میفرماید: «وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ» یعنی «مادران باید دو سال کامل فرزندانشان را شیر دهند.» که تأکید بر تغذیه کودک در دوران اولیه زندگی دارد.
اطفالی که از مراقبت و نوازش مادر محروم و در پرورشگاهها و کودکستانها و مؤسسات شبانه روزی نگهداری میشوند با اینکه از نظر جسمی طبق اصول بهداشتی و علمی از آنان مراقبت میشود، ولی به علت محرومیت از نوازش و محبت که منجر به عدم ارضای درونی طفل شده و تکامل عادی آنان دچار اختلال میگردد و زندگی در پرورشگاه و مؤسسه برای بسیاری از کودکان، در جامعه نوین ما، یعنی فقدان کامل کانون خانوادگی. [۱۵۸]
مادرانی که در خارج از منزل به کارهای اجتماعی مشغول بوده و به علت اشتغال به کار و خستگی جسمی، حوصله رسیدگی به امور فرزندان را فراموش کرده و در واقع در زمان حیات خود فرزندان را یتیم میسازند. [۱۵۹]
وقتی همسر شخصی در خارج از منزل اشتغال نداشته باشد، خود او نیز از فشارهای اجتماعی مصون میماند و از لحاظ بهداشتی فشار کمتری به اعصاب و روحیهاش وارد میآید. وقتی یک زن سلامت فکری و جسمی داشته باشد، میتواند به خوبی از افراد خانواده نگهداری و پرستاری نماید.
به همین علت است که مرحوم دکتر کی نیا معتقد است که: «مادر باید فقط مادر بماند تا جامعه بهشت را زیر پای او احساس کند، هیچ خدمتی ضروری تر و حیاتی تر و مقدس تر از خدمت مادری نیست. مادر باید تمام وقت، مادر باشد. مادر نیمهوقت، آینده فرزندان خود را فدای درآمد ناچیز از خدمات عمومی می کند. هیچ درآمدی آینده سعادت بخش فرزندان ما را به جای محبت مستمر و مراقبت مادر تأمین نمیکند. این خدمت و مراقبت تمام وقت مادران است که هرگز قابل ارزیابی نیست. به همین مناسبت از لحاظ جرمشناسی، حضور مادر در کانون خانوادگی ابتداییترین ضرورت به نظر میرسد.
امروزه علوم تربیتی با شناخت کودک و خصوصیات او افرادی را برای این کار تربیت نموده و مسلماً مادری که هم تجربه علمی و هم تجربه عملی داشته باشد، بهتر میتواند از یک کودک پرستاری کند تا مادری که بدون تحصیلات و دورمانده از اجتماع هیچگونه تجربه گسترده، در زمینه علمی و در رشته عملی ندارد. [۱۶۰]
تحقیقات «گلوک» ها نشان داد که ۶۴ درصد مادران شاغل کنترل شایسته و مناسب بر رفتار کودکان نداشتهاند در حالی که این نسبت در مورد نوجوانان بزهکار ۱۳ درصد بوده است.
«جان والبی» درباره انحراف کودکان استدلال میکند که کودک نیاز به امنیت عاطفی دارد که از راه مادر تأمین میشود. چنانچه کودک در دوران کودکی از عشق و محبت مادری محروم شود این امکان وجود دارد که به شخصیت روانی و رنجور تبدیل شود این افراد بهطور معمول بدون اندیشه عمل میکنند و به ندرت احساس گناه میکنند درنتیجه یک نوع آمادگی ذهنی برای بزهکاری در آنان پدید میآید.
بر اساس آمارهای منتشر شده توسط یونیسف ۶۳ درصد از کودکان بزهکار کودکانی هستند که از مهر و محبت مادری به دور بوده یا در پرورشگاهها بزرگ شدهاند. [۱۶۱]
از آنجایی که اشتغال مادران به نحو چشمگیری افزایشیافته است، سیاستهای اقتصادی و شغلی تأثیر مستقیمی در رشد کودکان دارد و گاهی کار مادر و بچه داری او دچار تضاد باهم میشود. «فوکویاما» در کتاب پایان نظم ریشه فرو پاشی عظیم خانواده را در سطح رو به افزایش اشتغال زنان میجوید. [۱۶۲]
مسئله مهمی که باید در خصوص اشتغال زنان مد نظر قرار گیرد، تعارض این مسئولیت با وظیفه خطیر مادری است. دوری و جدایی بی حساب مادر از کودک است که باعث کمبود محبت، احساس جدایی، نابسامانی و در نهایت انحراف کودک میشود. [۱۶۳]
بند سوم: میزان توجه و رسیدگی به مشکلات فرزندان
بدون تردید دوره نوجوانی دشوارترین دوران برای والدین و فرزندان است. باوجود هر نوع رابطه ای که از قبل داشتهاید، در این دوران ارتباط شما با فرزندانتان به چرخه و مراحل متفاوتی وارد میشود.
تا وقتی آنها در دوران بچگی به سر میبرند شما برای آنها مانند یک قهرمان هستید اما در دوران نوجوانی ممکن است به یک مشاور، که امیدوار هستید آنها در مورد تصمیمات بسیار سخت با شما مشورت کنند، تبدیل شوید. عقل سلیم میگوید پیشگیری همیشه بهتر از درمان است. اگر از همان ابتدا بتوانید محیطی را فراهم کنید که مشکلات رفتاری کودکان را کاهش دهد. مطمئناً ایده آل ترین راه را انتخاب کردهاید.
دادن حق انتخاب به فرزندان و اعتماد کردن به آنها باعث میشود که آنها اعتماد به نفس خود را به دست بیاورند ولی باید به خاطر داشته باشیم که همیشه مراقب آنها باشیم و به مشکلات آنها بپردازیم.
در دنیای امروز که جوامع در فقر و بیکاری و گرسنگی به سر میبرند. خانوادهها برای رفاه حال فرزندان و به وجود آمدن محیطی آرام برای آنان سخت مشغول کار و تلاشاند، در این میان سهم زنان نیز کمتر از مردان نیست. چهبسا مادرانی که سخت کار میکنند تا کمک مالی برای خانواده باشند. متأسفانه با افزایش طلاق در جوامع شاهد خانوادههای تک والدی زیادی هستیم.
مادر یا پدر برای تأمین هزینه زندگی مجبور است دو شیفت کار کند یا ساعاتی را به عنوان اضافه کاری کار کند. از طرفی فرزندان یا در مهد کودکها یا در مؤسسات یا در منزل نگهداری میشوند. یادمان باشد که هیچ کس مانند والدین نمیتواند به کودکان نظارت داشته باشد، زیرا آنها تنها کسانی هستند که فرزندان خود را به خوبی میشناسند.
مادران و پدران بهترین وسیله ممکن برای سرگرمی فرزندان خود را رسانههای جمعی میدانند بهطوریکه کمتر کسی است که از رسانههایی چون، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و بازیهای کامپیوتری و… استفاده نکند.
ولی آیا والدین نسبت به اثرات سوء اینگونه رسانهها آگاه هستند و آیا نظارتی بر استفاده صحیح از آن دارند. کودکانی که به حال خود در منزل رها میشوند و پدر و مادری که برای تأمین معاش، ساعات زیادی را در بیرون از منزل میگذراند وقتی که به منزل میآید، با جسم و روحی خسته، دیگر حوصله توجه به فرزندان را ندارد. در این میان چون نظارت بر فرزندان کم میشود، آنها سعی دارند تا کمبودهای عاطفی و روانی خود را به نوعی جایگزین کنند. کودکی که احساس بیتوجهی و بی مهری میکند و احساس این را دارد که سربار خانواده است، نوعی احساس بدبینی و حقارت پیدا میکند. دخترانی که نیاز به مهر مادری و پدری دارند، کمبود خود را با دوستیهای غیر مشروع پر میکنند که متأسفانه میتواند آثار روحی و روانی و جسمی در آنان پدید آورد و آینده آنان را به تباهی بکشاند.
عضویت یافتن در گروههای بزهکاری کوچک و دستهه ای کوچک و… همه از آثار عدم رسیدگی به مشکلات فرزندان میباشد.
بند چهارم: میزان اطلاع والدین از روابط فرزندان
نهاد خانواده به عنوان یکی از مکانیسمهای اساسی جامعه پذیری و کنترلی مورد تأکید بوده است. دوستیهای خیابانی یا ارتباط فرزندان با افرادی که از لحاظ روحی و روانی و رفتاری دچار مشکل هستند، میتواند بر روی فرزندان تأثیرگذار باشد.
دوستیهای خیابانی و آشنا شدن دختران و پسران به دور از چشم والدین یکی از معضلات اجتماعی و خانوادگی محسوب میشود. روابط و عشقهای آتشین دوران نوجوانی و جوانی میتواند اثرات شدیدی بر روحیه آنان بگذارد. انسانها دارای نیازهای مختلف زیستی، اجتماعی، عاطفی و شناختی میباشند. او نیاز به خوردن، آشامیدن و تعامل با دیگران دارد. این تعامل در پی پاسخ به سؤالهای شناختی خود است و بالاخره مهمترین نیاز انسانی محبت کردن و مورد محبت واقع شدن است.
تأمین نیازهای عاطفی از طریق رابطه با جنس مخالف که اصطلاحاً در جامعه ما از آن با نام دوست پسر و دوست دختر یاد میشود، میتواند اثرات منفی حتی در کانون خانوادگی داشته باشد. دوستی های دختران و پسرانی که به طریق نامشروع و دور از چشم والدین صورت میگیرد، ممکن است از جهات گوناگون به آنان آسیب وارد آورد. هرچند آسیبها هم متوجه پسر و هم دختر میشود، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیشتر است. متأسفانه روابطی که در جامعه از طریق ایمیلها و تلفنها و چت رومها و اتاقهای گفتگو انجام میگیرد، در سایه بی اطلاعی و عدم کنترل و نظارت خانوادهها انجام میگیرد.
بسیاری از اطفال و نوجوانان به دلیل برخی کمبودها و فشارها و تنها برای فرار از آنها و رسیدن به آرامش به سمت و سوی دوستان ناباب یا جنس مخالف میروند و فکر میکنند که با اینگونه دوستیها میتوانند از مشکلات و چالشهای به وجود آمده در امان باشند. حالآنکه از چاله درآمدن و در چاه افتادهاند. والدین باید به نیازهای عاطفی و روحی فرزندان و شیوه صحیح پاسخ گویی به این نیازها واقف شوند.
در این مورد باید با تقویت ارزشهای اخلاقی، معنوی و برنامه ریزی صحیح برای اوقات فراغت جوانان، ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی جهت برطرف کردن کمبودهای عاطفی کودکان و نوجوانان، پرورش احساس عزت نفس و اعتماد به نفس کودک و نوجوان در خانواده و مدرسه، بهسازی وضع خانوادهها از طریق تماس با کارشناسان متخصص در امور خانواده، استفاده از فیلمها و نوارهای تربیتی، سالم سازی محیط اجتماعی نوجوانان و از بین بردن تبعیض میان طبقات جامعه، آموزش مهارتهای حل مسئله به نوجوانان و نیز شیوههای تصمیمگیری، آموزش اصول بهداشت روانی به خانوادهها و فرزندان، پرهیز از سختگیری و تنبیه و همچنین اجتناب از آسان گیری در تربیت، تشویق به رعایت تعادل و دوری از بیبندوباری، برقراری احساس امنیت در خانواده و جامعه و جلوگیری از بروز اضطراب در نوجوانان و جوانان زمینه کاهش چنین مواردی را به وجود آورد.
همبستگی خانواده میتواند بهطور موفقیت آمیزی میزان فراوانی بزهکاری را در خانواده غیر سنتی پیشبینی کند. [۱۶۴]
به نظر میرسد که رفتارهای خانواده، بخصوص نظارت و اطلاع والدین میتواند در طول دوره نوجوانی به ارتباط او با دوستان و همسالان منحرف اثر بگذارد. [۱۶۵]