لارنس"نمادها را به معنای چیزی نمی داند بلکه آن ها را نشانه ی پاره ای از احساسات و تجارب آدمی می شمارد”
گرین"در تعریف نماد آن را تصویر شیء یا کنشی می پندارد که از معنایی ورای ارزش حقیقی خود پر بار باشد.”
باشلار"نماد ها را تبیین کنده ی دریافت های برآمده از فوق خود آگاهی و تخیل می شمارد که توسط جان های با عظمت ساخته و پرداخته می شوند.”
کارلایل"نماد را حاصل تجسم و مکاشفه ای مشخص و مستقیم از جهان لایتناهی می شمرد که با دنیای متناهی در آمیخته است.”
دوبوکور"رمز را شبیه بلور تراشیده ای می بیند که نور مکتسب را شکسته و به الوان مختلف تبدیل می سازد و یا مبنای عینی،واقعیت ذهنی را منعکس می کند.”
لالاند"نماد را نشانه ای عینی می داند که بر چیزی غیرقابل مشاهده دلالت می کند.”
الیاده"نماد را چیزی ورای بازتاب ضرب آهنگ کائنات می شمارد که در پدیده های طبیعی خود را نشان می دهد و بستری مساعد برای تولید معنی و تفسیر به شمار می رود.”
اریک فروم"زبان سمبولیک را خارج از محدوده ی زمان و مکان تعریف می کند که تجربیات درونی و افکار و احساسات را بیان می کند.”
نماد شیء بی جان یا موجود جانداری است که هم خودش است هم مظهر مفاهیمی فراتر از خودش.”
۳-۱ سمبل:
سمبل ( symbol) که رمز،مظهر و نماد در زبان فارسی نامیده می شود یکی از آرایه های ادبی ست. از ویژه گی های بارز سمبل ابهام،عدم صراحت و غیر مستقیم بودن آن است.
«آن چه ما نمادش می نامیم یک اصطلاح است.یک نام یا نمایه ای که افزون بر معانی قرار دادی و آشکار و روزمره ی خود دارای معانی متناقض نیز باشد. نماد شامل چیزی گنگ،ناشناخته یا پنهان از ماست… یک کلمه یا یک نماد،هنگامی نمادین می شود که چیزی بیش از مفهوم آشکار و بدون واسطه ی خود داشته باشد. این کلمه یا نمایه جنبه ی ناخودآگاه گسترده تری دارد که هرگز نمی تواند به گونه ای دقیق مشخص شود و نه به طور کامل توضیح داده شود. و هیچ کس هم امیدی به انجام این کار ندارد.»(یونگ ۱۳۷۷؛ص ۱۶)
«از نظر بلاغت ادبی نماد یا سمبل از زمره ی «صورت های خیال» محسوب می شود. به طور معمول هر تصویری شامل دو نیمه است:رسانه و غرض. نماد همان رسانه است که صورت مرئی آن در متن ادبی می آید و غرض آن، ایده ای نامرئی و پنهان است که به طور واضح اشاره ای به آن نمی شود. تفاوت اساسی نماد با دیگر تصویر های مجازی در همین جاست.»(دکتر محمود فتوحی،ص ۱۶۳).
برخلاف سایر الفاظ و نشانه ها که معنای خاص ،قرار دادی و روشنی دارند اما از سمبل معنای روشن و واضحی قابل استنباط نیست،بلکه ابهام و گنگی در ظاهر سمبل است که خواننده را به سوی محتوایی که در پس آن پنهان و ناشناخته است می برد.
هگل می گوید:«سمبل بنا به طبیعتش اساساً مبهم و چند پهلو است» و بر خلاف استعاره خواننده را به شناسایی یک معنی ناشناخته فرا می خواند آن معنی مخفی گاه یک ادراک مجهول ، یک امر ممنوعه یا از دست رفته است. تصویر نمادین به انگیزه ی عبور از جهان واقع به جهان آرمانی،گنگ و مبهم می نماید.این ابهام از آنجا نشأت می گیرد که تصویر،نگاه خواننده را به فراسوی جهان واقع می کشاند؛ زیرا حقیقت ناب در پس پرده ی محسوسات نهفته است.(فتوحی؛ص۱۶۵)
اندیشه در سمبل ناشناخته است و خواننده را به سمت دنیایی تازه و پنهان در فراسوی واژه می کشاند. در تاریکی ها وسکوت یک واژه گنجی از معنا و اندیشه نهفته است که با عبور از ظاهر و کالبد واژه می توان به آن دست یافت . فون هومبولت می گوید:«اندیشه در نماد دست نایافتنی می شود و این را باید امتیاز سخن نمادین دانست نه کاستی آن» (احمدی،ساختار و تاویل متن ۱/۲۹۳)
از آنجا که سمبل دوسویه است:ظاهر و باطن،شاعر تجربه ی شخصی و حالت روحی ناخودآگاه خود را در پیکره ی شیء می ریزد تا تصویر ذهنی اش را این چنین ترسیم کند و اما سویه ی دوم که باطنی ست و در کالبد محتوا پنهان شده است همان حس شاعرانه و تجربه شخصی ست که بسیار فراتر از پیکرینگی می رود.نماد صورت مادی تجربه ی باطنی شاعر است و ما از تجربه ی شاعر جز همین تصویر در دست نداریم.(محمود فتوحی؛ص ۱۶۵) و برای دستیابی به محتوا و مفهوم واقعی این تصویر باید به رمز گشایی از هزار توی این نماد پرداخت.از آنجا که آثار سید علی صالحی مهد نمادها و سمبل های شخصی ست که به سبک شاعرانه ی خود آن ها را چونان کودکی در گهواره ی اشعارش به گونه های نو و مبتکرانه با لالایی از جنس فرمالیستی و آشنایی زدایی خوابانده است . که تازه گی ها را به جنگ کهنگی ها و عادت ها در نهاد خواننده می آورد و این جاست که مخاطب را به فکر و درنگ می اندازد تا با تأمل بسیار به هزار توی معانی در شعر وی راه یابد.
۴-۳ انواع سمبل
در منابع غربی به دو نوع تقسیم شده است:
۱-سمبل های قرار دادی یا عمومی یا سنتی:
که سمبل های مبتذل ستند و به سبب تکرار،دلالت آن ها بر یکی دو مشبه،صریح و روشن است و غالباً مانند استعاره فقط بر یک مشبه دلالت دارند.(شمیسا،۱۳۹۰،۲۲۳) سمبل های قرار دادی در قوم های مختلف متفاوت ست. اما معروف ترین آن ها عبارت است از:
کبوتر سمبل صلح و آشتی
آب سمبل نور و روشنایی
سرو رمز جاودانگی
گل نماد بهر و زمستان مرگ و ویرانی
سمبل های عمومی یا قرار دادی در حکم deed metaphore یا همان استعاره مرده است و بعضی اوقات در جایگاه نشانه قرار دارند مانند تصویر ترازو و به نشانه ی عدالت بر تابلوهای دادگستری.
از این دست سمبل ها به دلیل استعمال زیاد ارزش های هنری بسیاری ضعیفی دارند و به وضوح و بدون زحمت انداختن خواننده به بهانه استفاده از آنان می توان پی برد.
۲-سمبل های خصوصی یا شخصی ( private یا personal )
سمبل های خصوصی حاصل وضع(ناخود آگاه) و ابتکار شاعران و ویسندگان بزرگ است،و معمولاً در ادبیات قبل از آنان مسبوق به سابقه نیست،و از این رو برای خوانندگان تازگی دارد و فهم آن ها دشوار است تا آن که اندک اندک منتقدان آن ها را برای خوانندگان معنی می کنند و مردم با آن آشنا می شوند و شاعران مقلد در آثار خود از آن ها استفاده می کنند.(شمیسا،۱۳۹۰،۲۲۳)
زمینه فرهنگی سمبل:
بی تردید تمامی سمبل های بکار رفته در آثار شاعران از گذشته تا کنون هر کدام به گونه ای ریشه در فرهنگ اجتماع و ملت دارد و با توجه به شرایط اقلیمی و طبقه اجتماعی ،مردم جهت کردن و فهمیدن سمبل ها شرایط متفاوتی دارند و گاهی زمینه سمبل سنن ادبی و تلمیحات است.
سمبل و استعاره:
سمبل وسیله ای است برای بیان و تفسیر مفاهیم ذهنی مانند استعاره است،اما استعاره صرفاً جانشین یک کلمه است و تنها یک چیز را بیان می کنند با سمبل که جانشین اندیشه است و هاله ای از مفاهیم و معانی را در بر می گیرد متفاوت است. استعاره یک تشبیه فشرده است. اما سمبل سرچشمه ی مفاهیم و تصورات است.ممکن است برخی سمبل ها در ابتدا استعاره باشند اما تکرار و استفاده زیاد آنها را به نماد تبدیل کند. استعاره شباهت پنهان دو شیء با هم است و در سطح شباهت میان اشیاء می ماند. اما سمبل با مفهوم خود،وحدتی ذاتی دارد و عمیق و ژرف است.
در استعاره دال و مدلول با هم مساوی در نظر گرفته می شوند،اما در نماد دال وسیع تر از مدلول است. استعاره فقط یک معنی دارد و ظرفیت تاویل پذیری در آن نیست و در خارج از متن هم قابل تحلیل و تامل است.اما برای سمبل تأویل های متعدد و بی شماری دارد.
اما سمبل تنها در متن هویت می یابد. با این ویژه گی ها به تعداد خوانندگان معادل هایی برای نماد دریافت می شود.
نشانه و سمبل:
همانطور که گفته شده سمبل ابزاری ست برای بیان مفاهیمی ذهنی که سرچشمه ی مفاهیم و تصورات است و تأویل های بی شماری از آن می شود.اما نشانه سمبلی عینی است و معمولاً معنای آن صریح است.
مگر نشانه ای فرهنگ ها و تمدن های باستانی از قبیل مجسمه های خدایان و ظروف و ابزارهای جادو و غیره که ممکن است دلالت روشنی نداشته باشند.مثل علایم رانندگی،آرم المپیک و صلیب و… (شمیسا،۱۳۹۰،۲۳۶) از نظر یونگ نماد یا سمبل چیزی بیش از نشانه است.
سمبل و کنایه:
سمبل هم در معنای ظاهری و هم در معنای باطنی قابل بحث و بررسی است و از این جهت شباتی با کنایه دارد ولی کنایه در عبارت یا جمله است و سمبل در واژه و منظور از کنایه مثل استعاره یک چیز است ولی منظور از سمبل هاله ای از مفاهیم است و از این جهت با کنایه فرق دارد.
سمبل و تشبیه:
ژرف ساخت سمبل تشبیه می باشد اما برخلاف تشبیه که چیزی به چیز دیگر تشبیه می شود،در سمبل ذهن به کنجکاوی و تلاش جهت رسیدن به مفهوم می پردازد و سمبل رمزی است برای رسیدن به مفاهیم ذهنی و انتزاعی و در آن چیزی به چیز دیگری تشبیه نمی شود.
سمبولیسم
ریشه سمبولیسم را تا حدودی در رومانتیسم آلمان، در آثار «ماقبل رافائلیان»انگلیسی و سوین برنswinburne ، در فلسفه هگل و شوپنهاور و در نهایت در سنت عرفانی قرون هجدهم و نوزدهم باید جستجو کرد و این در حالی است که تولد آن به عنوان مکتب ادبی ،فرانسوی است.
سمبولیسم یکی از مکاتب ادبی است که در سال ۱۸۹۰ فعالیت خودش را آغاز کد. شاعران بسیاری از سال ۱۸۵۵ تا ۱۹۰۱ به پیروی از سه پیشوای بزرگ سمبولیسم پرداختند که اغلب فرانسوی بود،چند شاعر بزرگ بلژیکی در میان سمبولیست ها بود که در بین آنها از امیل ور آرن verhare و موریس مترلینگ M.Maeterlinck می شود نام برد. چندین شاعر آمریکایی و روسی و یونانی نیز در میان آنها وجود داشتند و به طور کلی سمبولیسم جنبه جهانی به خود گرفته بود.
اصل کلمه ی سمبول symbol (نماد)،سوم بولون sumbolon یونانی است به معنی به هم چسباندن دو قطعه ی مجزا که از فعل سوم مبالو(sumballo ) (می پیوندم) مشتق است و حاکی از پیزی است که به د قسمت شده باشد.
هگل که در زیبایی شناسی خود بحث مهمی درباره سمبولیسم اقوام اولیه دارد،می گوید:« سمبول بنا به طبیعتش اساساً مبهم و چند پهلوست.»( مکتب های ادبی،رضا سید حسینی ۱۳۷۶)
از نظر فکر و اندیشه،سمبولیسم بیشتر تحت تاثیر فلسفه ایدآلیسم بود که از متافیزک الهام می گرفت و در حوالی سال ۱۸۸۰ در فرانسه با رونق می یافت. شاعران سمبولیست تحت تاثیر زیادی از بدبینی راز آلود شوپنهاور بودند.
پوزیتویسم رئالیسم رویا و تخیل را از شعر رانده بودند اما با ظهور سمبولیسم تخیل به ادبیات بازگشت. در ادبیات فارسی نماد پردازی و آثار سمبولیستی سابقه ای طولانی تری دارد.«در دوره ی نخستین شعر فارسی دری به نماد و تصاویر نمادین کمتری بر می خوریم.اما با ظهور صوفیه (تصوف)و رشد شعر عرفانی،نماد وارد شعر فارسی می شود و شعر عمق و بعد دیگری پیدا می کند. در شعر شاعران غیر متصوف آن چه می تواند نماد نامیده می شود. اغلب نمادهای اساطیری است که بیشتر به صورت تلمیح به کار می رود"(میرصادقی،۱۳۷۶ ،۲۸۳)
«نماد پردازی در شعر فارسی تقریباً با سنایی رسمیت یافت.»(فتوحی:۱۳۸۵،۲۱۳)
سنایی برای بیان مفاهیم عرفانی و هم چنین برای بیان انتقادهای اجتماعی و سیاسی بسیاری که«قصایدش نماینده برجسته شعر اجتماعی و نیز شعر اخلاقی و عرفانی است.)(شفیعی کدکنی،۱۳۸۸؛۱۰) از نمادهای ابداعی خودش استفاده کرده است و شعرش را به بیشه ای رمز بدل کرده است مانند:رند،قلاش،محتسب،قلندر حافظ هم برای بیان اعتراض و انتقادهای اجتماعی و هم چنین برای بیان مفاهیم عرفانی از نمادهایی مانند رند،میخانه،پیرمغان،خرابات و…) استفاده کرده است.
نمادگرایی در شعر معاصر
نمادگرایی به عنوان یک مکتب ادبی همچون مکاتب دیگر از جمله کلاسیسزم ، رمانتیسم ، ناتورالیسم و… به زودی و حتی زودتر و سریع تر از مکاتب دیگر جای خود را در ادبیات دنیا و ادبیات معاصر فارسی بازکرد.حرکت نخستین این مکتب از فرانسه و با نمایندگی پر رنگ شالر بودلر و انتشار دیوان مشهور او بنام گل های شر آغاز شد.مزیت این جریان ادبی؛پیشرفت سریع آن و منطبق شدن با مقتضیات زمان بود(سید حسینی،۱۳۸۱،۵۳۹) از اواخر قرن نوزدهم به بعد و با طرح مفاهیم نقد و انواع نقد و تفکر پیچیده نقد اسطوره و روانشناسی و…
نیاز واننده به دریافت های آسان یاب اندک شد.شاعران حوزه شعر معاصر با پیش دستی و پیشگامی نیما دریافتند که خواننده معاصر از ساده گویی و ساده اندیشی دل زده یمی شود. این تفکر شاعران را واداشت تا در پاسخ به کثرت گرایی معنایی و ساده گریزی خواننده به رمز گرایی روی آوردند. نمادگرایی در شعر باعث شد تا غنای معنایی تضمین شود.و به تبع آن اقناع خواننده نیز فراهم شود.
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله نمادشناسی در شعر سید علی صالحی شاعر معاصر-۱۱۷