معنی و مفهوم: آتش را در تنوره افزون کن، آن آتشی که از حرارت آن و تأثیرش بر زغال سیاه، به آن میماند که گل بنفشه را از گل ارغوان پوشانده باشی.
آرایههای ادبی: تنوره مجاز از آتش به علاقهی حال و محل است. بنفشه استعاره از زغال و ارغوان استعاره از آتش است.
۶۱ - خَیــل زنــگی را چــو شــد در پنــجره
شَــعرِ چیـنی در زمــان پــوشـیدهانــــد
واژگان: زنگی: منسوب به زنگ، منسوب به قبایل سیاه پوست ساکن افریقای شرقی. (دهخدا) پنجره: تنگهی آهنی پر سوراخ.(معین) شَعر: موی انسان و جانور. (معین)
معنی و مفهوم: هنگامی که زغالهای سیاه، همچون سپاه زنگ وارد تنورهی مشبّک شدند؛ انگار که در همان لحظه بر آنان پارچههای رنگارنگ چینی پوشیدند (آتش آنها را فرا گرفت).
آرایههای ادبی: خیل زنگی کنایه از زغال. پنجره، استعاره از تنورهی مشبّک و شعر چینی استعاره از آتش است.
۶۲ - خِـــلعت اســــکندر رومــــی مـــگر
در شـــه هنـدوســتان پــوشــیدهانـــد
معنی و مفهوم: پوشیده شدن زغال سیاه به وسیلهی آتش، به آن میماند که خلعتی رنگین، از جانب اسکندر مقدونی برای پادشاه سیاه پوست هند فرستاده و بر آن پوشانده باشند.
آرایههای ادبی: خلعت اسکندر استعاره از آتش و پادشاه هند، استعاره از زغال است. بیت تلمیحی نیز به داستان اسکندر و شاه هندوستان دارد، شاه هندوستان در نبرد با اسکندر درمانده گردید و از روی ناچاری دختر و پسر خود را نزد او فرستاد تا دل وی را با خود نرم سازد. (گویا رنگ خلعت اسکندر نیز سرخ بوده است.)
۶۳ - زعفـران در شــب شــود رنگــین و بـاز
شـب به رنــگ زعـفران پــوشــیدهانــــد
معنی و مفهوم: همانگونه که زعفران در شب رنگین میشود (رنگ میگیرد) آتش نیز در شب رنگش آشکارتر میشود و زغال سیاه همچون شب هم به وسیلهی آتش به رنگ زعفران درآمده است.
آرایههای ادبی: زعفران استعاره از آتش و شب استعاره از زغال است. تکرار زعفران آرایهی رد صدر الی العجز ایجاد کرده است.
۶۴ - در زحـــل گـــویــی شــعاع آفـــتاب
از کـف شـاه اخسـتان پــوشـــیدهانــــد
معنی و مفهوم: آتشی که زغال سیاه را در بر گرفته است به آن میماند که از دست آفتابگون شاه اخستان، پرتویی تابیده باشد و سیارهی سیاه رنگ زحل را در برگرفته باشد.
آرایههای ادبی: زحل استعاره از زغال سیاه و آفتاب استعاره از آتش است. دست شاه به آفتاب تشبیه شده است.
۶۵ - مصطـفی عـزم و عـلی رزمی کـه هسـت
ذوالفقـــارش پـــاســـبان ممـــلکت
معنی و مفهوم: شاه اخستان در عزم و اراده، همچون پیامبر(ص) و در شجاعت و رزمآوری مانند علی (ع) است و شمشیر ذوالفقارگونش نگهبان مملکت میباشد.
آرایههای ادبی: شاه در عزم و اراده به پیامبر(ص) و در شجاعت و رزمآوری به علی(ع) مانند شده است. ذوالفقار در مصراع دوم استعاره از شمشیر ممدوح است.
بند ششم:
کلمات قافیه: عاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: کرد آفتاب
۶۶ - خیــل دی مــاهـی نهــان کــرد آفتـاب
چشـمه بــر مــاهـی روان کــرد آفتـــاب
معنی و مفهوم: ابرهای تیره که مانند سپاهیانی برای زمستان هستند آفتاب را در پشت خود پنهان کردند و آفتاب روانهی برج ماهی (برج حوت، اسفند ماه) شد.
آرایههای ادبی: خیل دیماهی استعاره از ابرهاست. دیماه مجاز از زمستان است به علاقهی جز و کل. چشمه استعاره از آفتاب است. در «چشمه بر ماهی روان شدن» نوعی عکس وجود دارد؛ زیرا معمولاً ماهی بر چشمه روان میشود.
۶۷ - یــوسـفآسـا چـون به دلو از چـاه رسـت
تخــت شـاهــی را مــکان کــرد آفتـــاب
واژگان: دلو: یازدهمین برج از بروج دوازدهگانه. (معین) ظرفی فلزی یا چرمی که به وسیلهی آن از چاه آب کشند. (معین)
معنی و مفهوم: خورشید همانند یوسف(ع) به کمک دلو از چاه زمستان نجات یافت و تخت پادشاهی را به عنوان جایگاه خود برگزید (منظور از تخت شاهی برج حمل است که شرف آفتاب است).
آرایههای ادبی: خورشید به حضرت یوسف(ع) تشبیه شده است که به کمک دلو از چاه نجات یافت. دلو دارای استخدام است؛ در ارتباط با خورشید برج دلو (بهمن ماه) و در رابطه با یوسف همان دلو و آبریز چاه است.
۶۸ - افعــی دی را هــمه تـــن زهــر دیـــد
چــون گـوزن، آهــنگ آن کــرد آفتـــاب
واژگان: افعی: نوعی مار سمی خطرناک که در سنگلاخها بین خار و خاشاک یافت میشود. (معین) گوزن: نوعی گاو کوهی باشد و شاخهای آن به شاخههای درخت خشک شده ماند. (برهان)
معنی و مفهوم: آفتاب، دی ماه را مانند افعی پر زهری دید و همانند گوزنی که افعی را درمان درد خود میداند، به سمت آن حمله کرد.
آرایه های ادبی: دی ماه به افعی پر زهر و آفتاب به گوزن مانند شده است. بیت به این اعتقاد قدما اشاره دارد که گوزن از افعی تغذیه میکند.
توضیحات:
گوزن و افعی: گوزن چون بیمار شود مار افعی بخورد، به شود و اگر مار افعی نیابد، برگ درخت زیتون بخورد، به شود. (کزازی، ۱۳۷۴: ۸۵۰)
۶۹ - مُهـــره آورد از ســـر افــعی بــــرون
در ســر مــاهــی، عیــان کــرد آفتـــاب
معنی و مفهوم: آفتاب همچون مهره از سر دیماه که مانند افعی است، خارج شد و در برج ماهی (اسفند ماه) آشکار گردید.
آرایههای ادبی: مهره کنایه از خورشید و افعی کنایه از دیماه و زمستان است. ماهی با افعی ایهام تناسب دارد.
۷۰ - خــاتـــم ملـــک ســـلیمانــی نـــگر
کــانـدر آن مــاهـی، نهـان کـرد آفتـــاب
معنی و مفهوم: آفتاب خود را همچون نگین انگشتر سلیمان که در دل ماهی پنهان شده بود، در برج حوت (ماهی) پنهان کرد.
پژوهش های پیشین با موضوع شرح مشکلات دیوان خاقانی هفت ترکیب بند بلند ...