رفتاری؛
«مبتنی بر انجام»
مشارکت انسانگرایانه؛
«مبتنی بر شدن»
شناختی؛
« مبتنی بر بودن»
مصنوعات سازمانی:
انواع مختلف ابزارهای کیفی
تیپ A
مواردیکه جنبههای کنترل محصول دارد نظیر کنترل اندازهگیری کار، نظامهای کیفیت استاندارد، و روشهای کنترل آماری را شامل میشود
تیپ B
مواری که شامل یک رویکرد علمی به شغل شخص، روشهای کار گروهی، روشهای طراحی شده برای دستیابی به کیفیت در گستره سازمان، و بیشتر از همه معانی ویژه شغلی میگردد
تیپ C
مواردی که به ویژگیهای کیفی «نرم» مانند سبک مدیریت، مسئولیت تفویضی مشتری و خودمختاری کارکنان، کامیابی مشتری و ابزارهای خودارزیابی تأکید دارد.
همانندی فرهنگی[۴۲]؛ استقرار ابزارهائی که نیاز به تغییرات فرهنگی ندارد یا نیاز به این تغییرات اندک است.
ناهمانندی فرهنگی؛ مقاومت در برابر فرهنگ مطلوب است، یا احتمالاً به برنامههای تغییر فرهنگی ویژه نیاز میباشد.
ابعاد فرهنگ سازمانی از دیدگاه گیرت هافستد[۴۳]
« در اواخر دهه ۶۰، گیرت هافستد مطالعات و تحقیقاتی با هدف اثبات نقش و تأثیر تفاوتهای فرهنگی بر مدیریت انجام داد. این تحقیقات که بسیار مهماند، سه دهه بعد پیگیری و دنبال شدند. هافستد برای انجام این تحقیق از ۱۱۶۰۰۰نفر از کارکنان شرکت آی.بی.ام در ۴۰ کشور مختلف دنیا نظرسنجی کرد. در این نظرسنجی از پرسششوندگان درخواست میشد که نظر خود را درباره بهترین شیوه مدیریت و محیط کاری بیان کنند. هافستد بر اساس یافتههای این نظرسنجی چهار بعد «ارزشی» را مشخص ساخت که کشورها از حیث این ابعاد با یکدیگر تفاوت داشتند. این چهار بعد عبارت بودند از: فاصله قدرت[۴۴]، ابهام گریزی[۴۵] یا احتیاط، فردگرائی در مقابل جمعگرائی[۴۶]، و مردسالاری در مقابل زنسالاری[۴۷]» (اشنایدر و بارسو، ۱۳۷۹، ۳).
مدل ویژگیهای فرهنگ سازمانی استیفن رابینز
رابینز معتقد است ده ویژگی وجود دارد که «در مجموع معرف و نمایانگر عصاره فرهنگ سازمانی است» (رابینز،۹۶۷،۱۳۷۴). این ویژگیها عبارتند از :
خلاقیت فردی: میزان مسئولیت، آزادی عمل و استقلالی که افراد دارند.
ریسکپذیری: میزانی که افراد تشویق میشوند تا ابتکار عمل به خرج دهند، دست به کارهای مخاطرهآمیز بزنند و بلند پروازی نمایند.
رهبری: میزانی که سازمان هدفها و عملکردهائی را که انتظار میرود انجام شود، مشخص می کند.
یکپارچگی: میزان یا درجهای که واحدهای درون سازمان به روشی هماهنگ عمل میکنند.
حمایت مدیریت: میزان یا درجهای که مدیران با زیردستان خود ارتباط برقرار میکنند، آنها را یاری میدهند یا از آنها حمایت میکنند.
کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیم که مدیران بر رفتار افراد اعمال میکنند.
هویت: میزان یا درجهای که افراد، کل سازمان (و نه گروه خاص یا رشتهای که فرد در آن تخصص دارد) را معرف خود میدانند.
سیستم پاداش: میزان یا درجهای که شیوه تخصیص پاداش (یعنی افزایش حقوق و ارتقای مقام) بر اساس شاخصهای عملکرد کارکنان قرار دارد و نه بر اساس سابقه خدمت، پارتیبازی و از این قبیل شاخصها.
سازش با پدیده تعارض: میزان یا درجهای که افراد تشویق میشوند با تعارض بسازند و پذیرای انتقادهای آشکار باشند.
الگوهای ارتباطی: میزان یا درجهای که ارتباطات سازمانی به سلسله مراتب اختیارات رسمی محدود میشود
(رابینز،۱۳۷۴،۹۶۸-۹۶۷).