روش گردآوری اطلاعات دراین تحقیق روش کتابخانه ای است و با مطالعه آثار و کتب مختلف و فیش بردار ی از مطالب آن ها ، داده های مورد نیاز برای تحقیق گردآوری خواهد شد ، سپس از طریق روش توصیفی – تحلیلی اطلاعات خواهیم پرداخت .
۱-۶- مشکلات و موانع تحقیق :
غالبا ً محققان علوم انسانی وتاریخ برای تدوین و نگارش پژوهش خویش مشکلات و موانع متعددی را پیش رو دارند . موضوع حاضر نیز ازاین دشواری ها عاری نبوده است ازجمله فقر منابع و عدم دسترسی به منابع مناسب بر روی انجام این پژوهش تأثیر گذار بوده است . اکثر منابع فقط به تعداد و جنس هدایا اشاره کرده اند و به ملت هدیه آورنده بعنوان ملل زیر نفوذ و نوع ارتباط آنها با دولت هخامنشی توجه ای نداشته اند و از آنجایی که مطالب مربوط به دوره باستان می باشد . منابع قدیمی دارای تغییرات می باشند .
۱-۷- پیشینه تحقیق :
از موارد انجام پژوهش انجام شده دربارۀ این موضوع می توان به اثر زیرا اشاره کرد :
نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی ، نوشته : والرز ، گرالد و ترجمه دورا اسمودا خوبنظر که در اثر نام برده فقط در حجاری اقوام و نوع و تعداد کالاهای اهدایی بررسی شده است و توجه ای به علت انتخاب هدایا و معروفیت آنها نشده است .
درتحقیق انجام شده سعی شده است برخی از کاستی های گذشته جبران شود .
فصل دوم
قلمرو دولت هخامنشی دردوره نخستین پادشاهان این سلسله
بخش اول
۲-۱-دوره کورش دوم(بزرگ)
بنای عظیم شاهنشاهی هخامنشی بر احساس واحدی متکی بود ، یعنی وفاداری رعایا به خاندان شاهی که بازنمای او را چون خدایی حرمت می گذاشتند و شکوه تشریفات و تکلفات تحمیلی وی را احاطه داشتند . پیروزی های درخشان دو بنیانگذار سلسه هخامنشی موجب شد تا خاطره آنان در هاله ای از شکوه جاودان قرار گیرد. شاه ایران ، سلطان خودکامه ای بود که دورادور بر مملکت خویش فرمانروایی می کرد . اقوام تابع امپراتوری ، سازمان بندی های اجتماعی ، دینی و حتی روسای خود را همچنان حفظ کرده بودند . فنیقیان هنوز پادشاهی از خود داشتند ، مصریان همچنان دارای روسای ولایات بودند و یهودیان تشکیلات حکومت دینی خود را در آرامش ادامه می دادند . تا هنگامی که ولایات فرمانگزار قدرت پادشاه را به رسمیت می شناختند و خراج خود را می پرداختند ، مردم آن ولایات در آرامش بسر می بردند و پادشاه در کار آنان دخالتی نمی کرد ، اما همه زیردستان شاه تا دورترین نقطه امپراتوری حتی گماشتگان دولت و سرداران سپاه بندگان شاهنشاه به شمار می رفتند . این مفهوم زنده را که همه زیر دستان پادشاه رعایای وی محسوب می گردند ، هنوز تا دوره اخیر در امپراتوری عثمانی دیده ایم . این امپراتوری ، پیش از اصلاحات سده نوزدهم میلادی بر اساس همان نمونه که می توان آن را سلطنت قدیم آسیایی نام نهاد سازمان یافته بود . [۱]
این امپراتوری پهناور را در واقع وسیعترین امپراتوری ای که تا آن زمان جهان به خود دیده بود که از ملیت ها و زبان های گوناگون تشکیل می یافت و ستایش ، شگفتی و وحشت یونانیان استقلال طلب را در شهرهای کوچکشان برانگیخته بود ، حکومتی اداره می کرد که سازمان اداریش را اسلاف کوروش در شاهزاده نشین کوچک عیلام از آشور و بابل میراث برده بودند . دبیران دفاتر اداری هخامنشی الفبای هجایی مناسب با زبان هند و اروپایی را که از ابداعات ایرانیان بود اختراع کردند و خط میخی را که مدتهای دراز نیازهای دولت های حوزه دجله و فرات را برآورده می کرد ساده نمودند . بخش پارسی کتیبه بیستون که داریوش داستان کرده های خود را برای متاخرین اعقاب خویش باقی گذارد ، در کنار ترجمه های بابلی و عیلامی متن کتیبه با این خط نوشته شده است .
امپراتوری هخامنشی به ساتراب نشین هایی تقسیم می شد که هر کدام از آنها تحت فرمانروایی یک شهربان یا خشترپاون [۲] بود . این مامور عالی رتبه منشی یا دبیری داشت که وظیفه او چشم گماردن بر کارهای شهربان و گزارش آنها به دربار بوده است. فرماندهی سپاه در دست سپاهسالاری بود که کارانوس [۳] لقب داشت . ارگ شهرها حاکمی ویژه داشت که وی را ارگ پت [۴] ( دژبان ) می خواندند ، این سه مقام بلندپایه یعنی شهربان ، منشی و فرمانده سپاه ایالت ، مستقل از یکدیگر بودند و مستقیماً از دربار دستور می گرفتند . این دستورها را چاپارهای تیزرویی که پیوسته به دنبال هم در حرکت بودند از طریق جاده های آن عصر به نواحی مختلف امپراتوری می رساندند . علاوه بر منشیانی که برای دربار خبر جمع می کردند . سازمان بازرسی دقیقی در ولایات کارهای روسای محلی را زیر نظر داشت.[۵]
مامورانی که به چشم و گوش شاه شهرت داشتند هر سال برای بررسی اوضاع و احوال به دورترین نواحی می رفتند . این ماموران را تعدادی سرباز همراهی می کردند که از آنان حمایت می نمودند و در صورت لزوم کمک موثر به آنان می کردند . سرانجام دربار ، پیرامون گزارش های خامی که چشم و گوش های پادشاه می فرستادند تصمیمات پابرجا و تغییر ناپذیر می گرفت . حکام را به دربار فرا می خواندند و گاه بی تشکیل دادگاه و دادن حق دفاع به متهم ، وی را محکوم به اعدام می کردند . غالباً نگهبانان شخصی شهربانان با دریافت دستوری از پادشاه مامور اعدام محکوم می شدند . هیچ چیزی نمی توانست قدرت مطلق پادشاه را محدود کند ، اما این اقتدار نامحدود خاص شاهان ایران نبود . در آسیا همیشه چنین بوده است . در موارد اضطراری شهربان اداره امور نظامی را نیز عهده دار می شد .
از وظایف عمده شهربان ، گردآوری مالیات بود که برخی جنسی و بعضاً به نقد پرداخت می گردید ، تنها اطلاع ما در این زمینه گزارش هایی است که هرودوت بدست می دهد . اقوام کوچک در پرداخت مالیات ملحق در نواحی بزرگ بودند . این نواحی را مورخ یونانی به همان نام مصری نوم به معنی ایالت یا استان می خواند . مثلاً آسیای صغیر به چهار ناحیه تقسیم می شد .
جمع مبلغی که به خزانه شاه بزرگ سرازیر می شد ، بدون احتساب پرداخت های جنسی و هدایایی که اهل پارس به هنگام دیدار پادشاه از آن ولایت تقدیم وی می کردند.[۶]
پلوتارک می نویسد که داریوش خواست تا تحقیق کنند که آیا مردم قادر به پرداخت این مالیات ها هستند یا نه و پس از آنکه پاسخ مثبت یافت مالیات ها را به نصف تقلیل داد ، بدان خاطر که شهربانان برای مخارج خودشان نیز از مردم مالیات می گرفتند ، زیرا که هیچ گونه نظارتی در کار مالیات گیری شهربانان نبود ، و تا مدتی که آنها مالیات مقرر استان خود را می پرداختند در مورد بقیه از آنها بازخواستی نمی شد . از این رو این پادشاهان کوچک تا آنجا که می توانستند جیب خود را می انباشتند و در بهره کشی از مردمی که به دست آنان سپرده شده بود درنگ نمی کردند . این شیوه اخاذی از مردم هنوز تا زمان ما در آسیا باقی مانده است .
پیش از پادشاهی داریوش اول ، ضرب سکه در آسیای صغیر اختراع شده بود . کرزوس سکه های زرین و سیمین می زد و حتی شاهان بابل فرمان دادند تا سکه هایی به نام « شکل » و کوچکتر از آن ضرب بزنند . داریوش بکار بردن سکه های زرین را معمول کرد و سکه هایی ضرب کرد که تنها بر یک روی آن تصویر تیراندازی نقش شده بود که بر کمانش خم داده و یک زانو بر زمین داشت .
این را نیز باید افزود که شهربانان ولایت این قدرت نامحدود را داشتند که راهزنی و ستیزه های محلی را فرو خوابانند ، در جاده ها امنیت برقرار سازند و از کشت و ورز حمایت کنند .[۷]
محافظت از شخص پادشاه به عهده نگهبانانی متشکل از پارسیان و مادیها بود و به داوری از روی کتیبه های کاخ شوش که اکنون در موزه لوور پاریس نگه داری می شود و بر آنها پیکره هایی نقش شده که تیرگی چهره آنها حاکی از اهل نواحی گرمسیری بودنشان می باشد ، می توان حدس زد که در میان نگهبانان شاه عیلامیان نیز بوده اند . این پاسداران به سه گروه تقسیم می شدند که شامل دو هزار سوار و دو هزار سرباز پیاده می گردید و همه نجیب زاده بودند . آنها به نیزه هایی مسلح بودند که در انتهای تحتانی آن سیبی زرین یا سیمین تعبیه شده بود و یونانی ها به همین خاطر آنها را ملوفوروی [۸] می خواندند . پیکره تیرانداز نشان می دهد که آنها علاوه بر نیزه ای که حدود سه متر طول داشت کمانی و ترکشی نیز بر می داشتند . پس از نگهبانان شاهی ، سپاه ده هزار نفری جاویدان بود که به ده گردان تقسیم می شد و گردان اول مسلح به نیزه هایی بودند که آراسته به انار زرین بود . چنانکه از نام این سپاه پیداست هرگز از شمار آن کاسته نمی شد ، زیرا به محض آنکه یکی از افراد سپاه به طریقی می مرد ، جای او را با سربازی دیگر پر می کردند . اما بیشتر به نظر می رسد که واژه جاویدان یک مورد ساده اشتقاق کلمه باشد و از نام آماردی – قومی در ایران – با معنایی که این کلمه در زبان فارسی دارد مشتق شده باشد .
این پاسداران در پادگان های مهمترین قلاع نظامی مستقر بودند و تنها بخش دایمی ارتش به شمار می رفتند . مابقی سپاه را سربازانی تشکیل می دادند که در زمان جنگ گردآوری می شدند . اگر جنگی که در می گرفت محلی بود ، بر شهربان بود تا به کمک نیروهایی که سهمیه ناحیه تحت فرمانروایی وی بود آن را به پایان برد ، اما اگر جنگ عمومی بود و پادشاه ناگزیر می بایست فرماندهی سپاه را خود عهده دار گردد ، پاسدارانش را که وی را در سفر جنگی همراهی می کردند ، سربازان ذخیره تمامی ولایات احاطه می نمودند . این نیروهای ذخیره که از هر سو می رسیدند ، آمیخته ای از مردمی با خاستگاه ها و زبان گوناگون بودند . توده های درهمی بودند که میان اجزای مختلف آن هیچ گونه پیوستگی وجود نداشت . این توده های آمیخته و نامتشکل چون خود را با سپاهیانی سازمان یافته و سردارانی که فنون جنگ می دانستند مواجه می دیدند با وجود برتری نفرات ، نمی توانستند در برابر دشمن در ایستند . این ضعف در طی جنگ های ایران و یونان و به ویژه در نبرد با فالانژ مقدونی کاملاً آشکار بود .[۹]
برای این امپراتوری پهناور یک دیوان داوری ضروری بود . در امپراتوری هخامنشیان ، پادشاه ، به خصوص در مسائل کیفری بالاترین قاضی بود . در موارد تقصیرات مربوط به امنیت کشور و یا خود پادشاه حکم نهایی را شاه صادر می کرد و در موارد گناهان عادی وی قدرت اجرایی را به داورانی می سپرد که خود بدین مقام گمارده بود . این شیوه تا اوایل پادشاهی کبوجیه همچنان برقرار بود . کبوجیه سی سام نس [۱۰] نام از داوران شاهی را که در داوری رشوه گرفته بود به مرگ محکوم و اعدام کرد . پادشاه فرمان داد تا قاضی را پس از مرگ پوست باز کردند و پوست وی را بر مسند قضا گستردند . آنگاه شغل سی سام نس را به پسر وی داد و حکم کرد تا بر مسندی که چنین سخت دلانه آراسته بودنش بنشیند و به کار قضاوت پردازد . اردشیر اول حتی این رفتار سعبانه را تشدید کرد ، زیرا فرمان داد تا قاضیانی را که داوری ناحق می کنند زنده پوست باز کنند و پوست آنان را بر مسند قضا بگسترند . با وجود این ، قانون به کسی حتی پادشاه اجازه نمی داد که کسی را برای یک گناه به مرگ محکوم کنند و نیز هیچ یک از ایرانیان نمی توانستند بردگانشان را به خاطر یک گناه مجازات سخت تحمیل کنند . اما اگر پس از بررسی های دقیق بر وی روشن می شد که تقصیرات بنده بسیار بیشتر و خطیرتر از خدمات وی است آنگاه ممکن بود عنان خشمش را رها سازد .[۱۱]
خیانت بزرگ را به گردن زدن و بریدن بازو کیفر می دادند . کتیبه بزرگ بیستون از کیفرهایی می گوید که گردنکشان ولایات کشیده بودند . انها را به محکمه پادشاهی آوردند . گوش و بینی آنها را بریدند و در میان مردم گرداندند ، آنگاه به مرکز ولایتی که در آنجا بر پادشاه بیرون آمدند فرستادندشان و در همانجا اعدامشان کردند . هنگامی که کوروش کوچک در نبرد کوناکسا کشته شد ، سر و دست راست وی را برداشتند ، غالباً اگر کسی سر به شورش بر می داشت ، چنین کیفر در انتظار تمامی افراد خانواده وی بود . غالباً اجرای حکم اعدام محکومان مهم را به افراد ویژه می سپردند . کوروش کوچک ، اورونتس را که به وی خیانت ورزیده بود به دست آرتاپات که عصادار شاهی بود سپرد و پس از آن هرگز از وی خبری نشد .
کورش به حمایت نجبا و اشراف به سلطنت رسید ولی اختلاف شاهان کوچک( که اشراف ماد و ایران ظاهراً از همین افراد بودند ) از قدرت و نفوذ پادشاه که اسباب تهدید حقوق و اختیاراتشان بود ، خشنود و راضی نبودند . حال موقعی که داریوش اول به تخت سلطنت نشست قوم ماد دور رهبر خود ، که نام خشتریته از نسل کیاکسار را اختیار کرده بود ، جمع شدند .
کورش که سلطنت ماد را به دست آورد و بعضی از ایالات را به وسیله نیروی نظامی مطیع و منقاد خود ساخت، همان سیاست کشور گشایی را که کیاکسار آغاز کرده بود ادامه داد . ولی اقدامات کیاکسار فقط برای حفظ منابع مادها بود ، در حالی که کورش در راه سیاست خود نه تنها به ایرانی ها و مادها اتکا داشت ، بلکه به گروه معینی از منتفذین کشورهای مترقی مشرق زمین از جمله بابل و فینیقیه نیز متکی بود .[۱۲]
جنگ اول با لیدی همان ادامه سیاست و تدبیر کیاکسار بود .
لیدی بین غرب و شرق واسطه داد و ستد گردید و راهی برای تجارت گشوده شد که خطرش از راه دریا به مراتب کمتر بود . با حکومات یونانی نه تنها در آسیای صغیر بلکه در اروپا هم رابطه برقرار کرد . پادشاهان لیدی از هواخواهان یونان قدیم بودند و در امور یونان ادعای داوری داشتند . لیدی در نتیجه داد و ستد با مغرب و مشرق بی اندازه ثروتمند گردید و ثروت و مکنت کرزوس ، آخرین پادشاه لیدی ، ضرب المثل شد . از نکات قابل توجه آن که در لیدی پیش از سایر کشورها به ضرب مسکوکات پرداختند .
به زودی پس از سرکوبی قیام پاکتی ، کیلیکیه که استقلال خود را حفظ کرده بود ، در تحت اطاعت و انقیاد ایرانیان درآمدند . ولی کورش با مسائل و مشکلات زیادی رو به رو بود . او به تهیه و تدارک مقدمات فتح بابل مشغول شد .
در این سالها کورش با جدیت تمام ، مشغول تهیه مقدمات لشکرکشی به بابل بوده است .
در بابل طبقات متنفذ بازرگانان و روحانیون از پادشاه نبونید ناراضی بودند و ارتش دولت مزبور هم در آن زمان ضعیف بود . گرچه استحکامات و تاسیسات دفاعی که به وسیله نبوکد نصر دوم در اطراف بابل بنا شده بود به نوعی بود که هرگاه ارتش بابل از خود مقاومت شدیدی به خرج می داد شاید می توانست حمله و هجوم ایرانیان را تحمل نماید . مقاومت آنان در نبرد بی اندازه ضعیف و ناچیز بود .[۱۳]
در تابستان تموز ( ژوئن – ژوئیه سال ۵۳۸ قبل از میلاد ) سپاهیان کورش به فرماندهی گوبری در نقطه وپیس ، واقع در آن طرف دجله ، نیروی بابل را شکت دادند . در ۱۴ تموز ( ۱۲ ژوئیه ) شهر سیپار و چهار روز بعد یعنی در ۱۶ تموز ( ۱۴ ژوئیه ) شهر بابل بدون نبرد تسلیم ارتش کورش شد و سوریه و فینیقیه و بین النهرین هم بدون تحمل هیچ گونه رنج و زحمتی به تصرف ایرانیان درآمد و شاید بعضی از این کشورها قبل از بابل سقوط کردند . پیروزی کورش در بابل به وسیله هیئت حاکمه آن کشور تحکیم شد . دوایر بازرگانی و برده فروشی بابل ، که مراکز مهم تجاری آن زمان به شمار می رفت ، به تاسیس حکومتی احتیاج داشتند که در آن زمان کشورهای مهم و اساسی مشرق زمین را متحد سازد و صلح و آرامش را در داخل کشور تامین نماید و راه های تجارت را باز کند و بازارهایی به دست آورد که بابلی ها در آن بازارها قدرت و تفوق داشته باشند . تفکیک محیط نفوذ در شمال بین النهرین بین ماد ( و بعداً ایران ) و بابل و عدم شایستگی پادشاه بابل برای تامین قدرت و سلطه لازم در سوریه و فلسطین و بین النهرین شمالی و نبرد طولانی در عربستان مرکزی ، تمام این عوامل و شواهد مباین و مخالف منابع بابل بود ؛ بنابراین فرمان روایی کورش ، که نوید گشایش راه های بازرگانی به مشرق و آسیای صغیر می داد ، ظاهراً در نظر مردم آن سرزمین بسیار مطبوع و مطلوب می نمود .
کورش پیش از همه چیز ، عده ای از معابد را تجدید بنا کرد . مجسمه خدایانی را که قسمتی از آنها به وسیله آخرین پادشاه بابل ، نبونید، و قسمتی هم قبل از او از شهرهای بابل برده شده بود ، دوباره به بابل بازگردانید . دستور داد تا معبد « اورشلیم » را ، که به وسیله نبوکد نصر ویران شده بود ، تجدید بنا کنند و به یهودیان اجازه داد تا به میهن خویش بازگردند . با این عمل خود می خواست پایگاه مطمئنی جهت حمله ای که علیه کشور مصر در سر پرورانده بود به وجود آورد . اورشلیم به یک شهر معبدی مستقلی ، که نظیر آن قبلاً هم در بابل وجود داشت ( بابل ، سیار ، نی پور ، اوروک ) ، تبدیل گردید . کمبوجیه ، پسر کورش ، برای مدت معینی در امور فرمان روایی کمک پدر بود . کورش القاب و عناوین پادشاهان بابل را پذیرفت و با این رفتار خود به طور ضمنی وعده داد که سیاست به نفع بابل را ادامه دهد ، و علاوه بر آن لقب « پادشاه کشورها » و « شاهنشاه » را برای خود برگزید .[۱۴]
از کشورهایی که جزو دولت کورش بودند از لحاظ سیاسی و اقتصادی از همه مترقی تر بابل و سوریه و فینیقیه و لیدی بود و این کشورها عوایدی را که به ایران می دادند بیش از سودی بود که مجموعاً از سایر کشورها نصیب ایران می شد . کشورهای مزبور از لحاظ منافع بازرگانی با یک دیگر مرتبط و متحد بودند .
ایرانی ها و تا حدی مادها ، که به موازات ایرانیان تا اندازه ای وضع خودشان را در حکومت تثبیت کرده بودند ، در فتح کشورها کوشش بسیار از خود نشان می دادند ؛ زیرا در نتیجه این فتوحات کشورهای تازه ای نصیبشان می شد و بهتر می توانستند مسائل داخلی خودشان را حل و فصل کنند . ایرانیانی که در قشون یا دستگاه های دولت خدمت می کردند از پرداخت مالیات معاف بودند و ما دلایلی در دست داریم که اصولاً ملت ایران پیوسته حامی و پشتیبان پادشاهان خود بوده اند . در نتیجه توسعه و تقویت حکومت و ارتش ، اعم از متصرفات و داخل ایران ، وضع مردم بهتر می شد و یقیناً اگر ملل مشرق زمین علاقه و تمایلی نسبت به ایرانیان نداشتند ، ایرانیان نمی توانستند در کشورهای مورد استیلا قدرت و نفوذ خودشان را حفظ کنند . ولی اختلاف سطح تمدن و منافع کشورهایی که جزو حکومت ایران درآمده بودند به تدریج پایه حکومت ایران را سست کرد ؛ به طوری که تاریخ بعداً این موضوع را به خوبی نشان می دهد .[۱۵]
اصولاً سیاست داخلی کورش همان سیاست پادشاهان ماد بود که آنها هم به نوبه خود سیاست پادشاهان آشور را پیروی می کردند ولی البته فاقد نظم و سیستم آشوری ها بود . امور کشور به وسیله حکام – ساتراپ ها اداره می شد که در بعضی شهرهای یونانی و سایر شهرهای آسیای صغیر و شهرهای فینیقی و بعضی از شهرهای بابل تحت ریاست و حکومت آنها بود . در بعضی از قسمت ها حکومت های وابسته ( کیلیکیه ) و قبایل نیمه مستقل ( در کرانه های دریاهای سیاه و خزر بعضی از قبایل کوهستانی ایران و غیره ) باقی ماندند . بابل و شاید عیلام و لیدی در « کشور شاهنشاهی » از کشورهای مجزا و جداگانه ای بودند که به وسیله حکام اداره می شدند . مالیاتی که از ساتراپی ها و پادشاهان کشورهای تابع اخذ می شد جنبه دائمی نداشت و اصولاً به دل خواه خود این حکومت ها بود .
اگرچه تصرف بابل ، کورش را به دریای مدیترانه کشانید و موضوع فتح کشور مصر را ، که یکی از رقبای دول آسیایی بود ، سرلوحه اقدامات بعدی وی قرار داد در عین حال برای حفظ قدرت و حکومت خود در ایران می بایستی باکتریا(بلخ) را در تحت نفوذ خویش نگه دارد . [۱۶]
کورش در کشورگشائی ها و نبردها، تصمیم گرفت بر دشمن پیشی جوید ، و او را خارج از دروازه ایران ملاقات نماید و بدین طریق جنگ را به خاک دشمن بکشاند . برای این منظور سربازان پارسی و مادی را بسیج کرد و به پیشوار دشمن که اینک از رود تالیس گذشته و کاپادوکیه را به باد یغما گرفته بود شتافت . دو سپاه در ناحیه پتریوم ، که از سخت ترین نواحی کاپادوکیه بود به هم رسیدند و به جنگ ایستادند اما از این نبرد ، با تلفات سنگینی که دو طرف دادند نتیجه ای حاصل نیامند و کرزوس که دشمن را زورمند دید به سوی سارد عقب نشست .
پادشاه لیدی ، تصور می کرد کورش به مناسبت زمستان سخت و ناخوشایند بودن وضع داخلی کشورش ، و نیز به خاطر آنکه دشمن بزرگی چون بابل را در پشت دارد فعلاً به سارد حمله نخواهند کرد . اما کورش این بار نیز برتری و نبوغ نظامی خویش را نشان داد ، چه فوراً با بابل داخل مذاکره شد و به نبونید پیشنهاد مصالحه کرد ، و نبونید که پادشاهی تن پرور و از جنگ بیزار بود ، پیشنهاد او را پذیرفت و بدین طریق کورش از جانب بابل خیالش راحت شد . آنگاه ، بی درنگ با همه سختی زمستان ، به لیدی درآمد و به سوی سارد ، شهری که در طلا و تجمل غرق بود پیش راند و کرزوس که بی خبر از همه جا به عیش و عشرت نشسته بود ، ناگاه دشمن را در نزدیکی پایتخت خود یافت ، چاره ای جز جنگ نبود . کرزوس با سپاه گران و سواره نظام بی نظیر خود آماده نبرد گردید . در میان سپاهیان او ، عده ای پیاده نظام دلیر مصری که از حیث اسلحه و ارزش جنگی بر دیگران برتری داشتند و نیز عده زیادی سرباطان اجیر وجود داشت . عده لشگریان او بر روی هم سیصد هزار نفر بود ، در مقابل کورش فقط صد و دو هزار سپاهی از خودی و بیگانه، سوار و پیاده داشت پس مسئله ای که کورش می بایست حل کند غلبه یافتن بر دشمنی بود که سه برابر او نیرو داشت . برای جبران کمی عده خویش کورش به تدابیر زیر متوسل شد :
ارزش جنگی ، نیروی روحی افسران و افراد خود را بالا برد .
صورت بندی ها و حرکات واحدها را ساده و روان کرد .
در اسلحه نفرات پیاده تغییراتی داد و بیشتر آنان را برای رزم تن به تن مسلح کرد .
عده سواره نظام پارسی را افزایش داد .
به امر او سیصد ارابه داسدار جدید ساختند که چرخ های آنها محکم تر و محورشان درازتر از ارابه های قدیمی بود ، و از خطر واژگون شدن بیشتر مصون بودند ، داس هائی که در این ارابه ها به کار گذاشته شده بود ، چنان بود که در موقع حرکت به هر چه برخورد می کرد آن را می درانید .
یکصد گردونه چوبی با برج متحرک تهیه کرد که هر یک به وسیله هشت جفت گاومیش کشیده می شد و در هر برجی بیست کماندار قرار داد .
به علاوه کورش با فرستادن مامورین مخصوص برای جاسوسی ، از نیات و طرح عملیات جنگی دشمن آگاه شد و فهمید که خصم در آرایش جنگی خویش ، جبهه ای به طول چهل استاد اشغال کرده و عده های خود را ، اعم از پیاده و سواره به عمق سی صف قرار داده است ، سوای مصری ها که در قلب آرایش او واقعند و تیپ های خویش را در عمق یکصد صف قرار داده اند . سواره نظام های ممتاز لیدی هم در جناح راست قرار گرفته است .[۱۷]
ماموریت شترسواران حرکت در پیشاپیش عده حمله بود ، بدین ترتیب اسب های سواره نظام دشمن رم می کردند و باعث اختلال صفوف خود می شدند .
با این نقشه دقیق جنگی و تقویت روحیه افسران و سربازان خویش و آشنا ساختن فرماندهان دسته ها به عملیات و وظایف خود ، کورش در حالیکه پست فرماندهی خویش را در انتهای جناح راست که می بایست حمله از آنجا آغاز شود ، قرار داده بود ، به سوی میدان جنگ فرمان حرکت داد . لشکر دشمن نیز از دور نمودار گردید . دشمن مطابق اطلاعاتی هم که به کورش رسیده بود پیش می آمد : جناحین مانند نیم دایره ای ، از دو طرف به ارتش کورش نزدیک شدند و چون کورش جناحین خود را عقب کشیده بود آنان مجبور به بسط و گسترش بی اندازه ای شده و از قلب آرایش به دور افتادند . گرچه کرزوس بدین امر پی برد و فرمان توقف به جناحین خود داد اما دیگر دیر شده بود .
سربازان دلیر پارسی که هماهنگ با هم سرود رزم می خواندند ، به دو جناح دشمن حمله ور شدند و آنها را از هم شکافتند ؛ و ابرادات فرمانده سلحشور ارابه های داسدار به قلب دشمن زد و گرچه خودکشته شدند اما صفوف مقدم پیاده نظام مصری را عقب راند . بیشتر ارابه ها بر اثر برخورد با اجساد کشتگان واژگون شدند و پیاده نظام صفوف عقب مصری ها با نیزه های بلند خود در مقابل پارسیان به مقاومت پرداختند . رزم صورت خونین و وحشت آوری به خود گرفت اما در همین گیر و دار کوروش با سواره نظام خود از پشت سر به مصریان حمله برد . کریزاسب و گشتاسب نیز که دشمن را در جلو راه خود مغلوب ساخته بودند ، در این اثنا به کمک کورش رسیدند و مصریان را که هنوز هم دست از مقاومت برنداشته ، محاصره و سپس امر به تسلیم شدن کردند . در گیرودار معرکه نبرد کرزوس که سپاه خود را پراکنده و پریشان و دشمن را پیروز یافت ، به حصار محکم شهر سارد پناه برد و در آنجا به مقاومت با سپاه دشمن پرداخت ، کورش شهر را محاصره کرد و پس از چندی به گشودن حصار محکم آن موفق شد . [۱۸]
کورش در برخورد با تمدن بابل از حالت ابتدایی قبیله ای آریایی خارج شد . تصاحب یک امپراطوری تحمیل قانون اقتدار خویش بر ملل بی شمار تسلط بر بابل و استقرار پسر و ولیعهد خود به پادشاهی یک ملت چند هزار ساله اما در عین پذیرش این حق برای هر کس که هویت ملی و کیش خویش را حفظ کند تشکیل یک امپراطوری چند ملیتی ، اعطای ساختار یک قلمرو واحد با یک سرنوشت مشترک به مجموع کشورها و انسان های تحت سلطه ایران القای خواست و میل به اطاعت از شاه بزرگ به همگان ، اجبار به پرداخت خراج ، تشکیل سپاه از مناطق امپراطوری ، سپردن قدرت محلی به افراد مطمئن ، دفاع از مرزها و مشروعیت بخشیدن به خود از جمله اقدامات او بود.
۳۳۲,۱۹۴
منطقه ۱۰
۲۷۶,۳۹۰
۲۸۸,۰۰۴
۳۰۰,۰۵۸
منطقه ۱۱
۱۹۶,۸۵۱
۲۰۱,۳۷۱
۲۰۵,۹۵۱
منطقه ۱۲
۶۴,۲۷۱
۶۸,۱۵۵
۷۲,۰۲۲
منطقه ثامن
۱۹,۷۹۵
۱۸,۲۵۵
۱۶,۸۲۵
مجموع
۲,۸۵۶,۶۹۱
۲,۹۰۶,۷۸۲
۲,۹۵۷,۷۵۱
۷-۳-نمونه آماری و روش محاسبه حجم نمونه
در این تحقیق برای انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی استفاده میشود. این نوع نمونه گیری شبیه نمونهگیری تصادفی ساده است با این تفاوت که در نمونه گیری خوشهای به جای افراد، گروهها به صورت تصادفی انتخاب میشوند. برتری نمونه گیری خوشهای در این است که این روش زمانی به کار برده میشود که انتخاب نمونه از اعضای جامعه مشکل یا غیر ممکن است(دلاور، ۱۳۷۴).
جهت محاسبه حجم نمونه مورد نیاز برای پژوهش از فرمول کوکران برای تعیین حجم نمونه استفاده گردید:
پس از جای گذاری مقادیر در فرمول بالا، تعداد اعضاء نمونه تقریباً ۳۸۴ نفر بدست آمد. برای بدست آوردن تعداد دادههای مناسب حدود ۴۰۰ پرسشنامه توزیع خواهد شد که نحوه انتخاب گروهها و توزیع پرسشنامه در ادامه توضیح داده میشود. با توجه به اینکه در این پژوهش از جامعه آماری به روش تصادفی خوشهای نمونهگیری شده است، از بین ۱۳ منطقه کلانشهر مشهد، با توجه به اینکه در این پژوهش قصد سنجش دو موضوع سطح دینداری افراد و ادارک افراد از اثرات فرهنگی اجتماعی گردشگری مدنظر است، مناطقی که دارای بیشترین تعداد مساجد بوده است (برای رعایت اینکه نمونه انتخابی و معرفی ویژگیهای کل جامعه به لحاظ دینداری باشد) و سپس از بین این مناطق، مناطقی را که دارای بیشترین تعداد جاذبه مهم گردشگری بودهاند (برای رعایت اینکه نمونه انتخابی و معرفی ویژگیهای کل جامعه به لحاظ آشنایی با اثرات گردشگری باشد)، انتخاب شدهاند. بدین ترتیب در مجموع از بین ۱۳ منطقه کلان شهر مشهد، مناطقی از شهر مشهد که دارای بیشترین تعداد مسجد (۲، ۳، ۶، ۷، ۴، ۸ و ۱۳) و مناطقی که دارای بیشترین تعداد جاذبه (۱۳، ۸، ۹، ۲، ۷، ۱۱ و ۴)، بودهاند، مشخص شده و از اشتراک آنها، مناطق ۲، ۴، ۷، ۸ و ۱۳ به عنوان نمونه بر اساس روش خوشه بندی، انتخاب گردید. بر این اساس با توجه به اینکه هر یک از مناطق دارای چه تعداد جمعیت نسبت به کل جمعیت این ۴ منطقه میباشد، تعداد پرسشنامه توزیعی برای هر منطقه به صورت جدول زیر تعیین و توزیع گردید.
جدول ۴-۳- تعداد پرسشنامه توزیعی هر منطقه
منطقه انتخاب شده
جمعیت سال ۱۳۹۳
درصد سهم پرسشنامه هر منطقه
تعداد پرسشنامه توزیعی در هر منطقه
مجموع بیماران
۳۰۸
۳-۷- روش ها و ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات
۳-۷-۱- ابزار جمع آوری داده ها
در این پژوهش از ابزارهای زیر برای جمع آوری داده ها استفاده شده است:
بررسی و مطالعه کتب و پایان نامه هایی که در رابطه با متغیرهای این پژوهش نگاشته شده است.
استفاده از مقالات داخلی و خارجی که پیرامون موضوع های مرتبط با پژوهش به رشته تحریر در آمده است.
استفاده از پرسشنامه به عنوان مهمترین ابزار جمع آوری داده ها.
ابزار اصلی مورد استفاده در این تحقیق،پرسشنامه است. پیمایش پرسشنامه ای با بهره گرفتن از راهنمای رسمی پرسش که پرسشنامه یا راهنمای مصاحبه خوانده می شود، به جمع آوری داده ها از افراد می پردازد.به احتمال قوی این شیوه بیشترین کاربرد را در تحقیقات مدیریتی دارد. متغیرهای مستقل(کیفیت خدمات) توسط پرسشنامه کیفیت خدمات سنجیده می شود. این پرسشنامه مشتمل بر ۲۲ پرسش می باشد که به منظور سنجش کیفیت خدمات با بهره گرفتن از مدل ۵ مولفه servqual طراحی شده است و دارای ۵ مولفه فیزیکی، قابلیت اطمینان، تضمین، پاسخگویی و همدلی می باشد. متغیر وابسته رضایت مشتری با پرسشنامه رضایت مشتری سنجیده می شود. این پرسشنامه توسط بروهن(۲۰۰۳) ارائه گردیده است و شامل۱۱گویه است و با طیف لیکرت نمره گذاری می شود.
۳-۸- روایی و پایایی ابزار سنجش
۳-۸-۱- روایی(اعتبار):
مقصود از «روایی» آن است که وسیله اندازه گیری، بتواند خصیصه و ویژگی های مورد نظر را اندازه بگیرد. اهمیت روایی آن است که اندازه گیری های نامتناسب و ناکافی می تواند هر پژوهش علمی را بی ارزش و ناروا سازد(خاکی، ۱۳۸۶، ص۲۸۸). پرسش نامه های تحقیق به لحاظ تکرار در تحقیقات متعدد و برخورداری از روایی لازم، جزء پرسشنامه های استاندارد محسوب می شوند. از آنجایی که سوالات هر دو پرسشنامه های تحقیق، همان چیزی را که می خواهند بسنجند می سنجند از لحاظ محتوایی روایی دارند، از طرفی نیز پرسشنامه های تحقیق به رویت افراد خبره رسید که از نظر آنان نیز مورد تایید قرار گرفت.
۳-۸-۲- پایایی(اعتماد)
معمولاً آلفای کمتر از ۶/۰ پایایی ضعیف، ۶/۰ تا ۸/۰ قابل قبول و بالاتر از ۸/۰ نشان دهندهی پایایی بالا میباشد. بدیهی است که هر چه این عدد به یک نزدیکتر باشد بهتر است.در این تحقیق برای سنجش پایایی پرسشنامه ها، فرمول محاسبه ی آلفای کرونباخ به شرح زیر است.
J: تعداد زیرمجموعهی سئوالهای پرسشنامه
Si2: واریانس نمرات هر زیر مجموعه
S2: واریانس کل
آلفای کرونباخ پرسشنامه کیفیت خدمات ۰.۹۲ می باشد که نشان از پایایی بالای پرسشنامه کیفیت خدمات است. پایایی پرسشنامه رضایت مشتری ۰.۸۷ می باشد که نشان از پایایی بالای پرسشنامه رضایت مشتری است.
۳-۹- روش تجزیه و تحلیل داده ها
برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده با بهره گرفتن از پرسش نامه های تحقیق از روش های آماری در قالب آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است.
۳-۹-۱- آمار توصیفی: داده ها در سطح توصیفی توسط فراوانی، میانیگن وانحراف معیار با بهره گرفتن از جداول ونمودارها توصیف می گردد.
۳-۹-۲- آماراستنباطی: در سطح استنباطی از آزمون پیرسون برای بررسی رابطه و با بهره گرفتن از آزمون رگرسیون به تایید یا رد فرضیه های تحقیق پرداخته می شود.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱- مقدمه
برای مسائلی که بوجود می آید، نمی توان توجیه ساده ای یافت و علت ها را به آسانی دریافت.بر همین اساس پس از این که داده های تحقیق،گردآوری، طبقه بندی و استخراج شد.نوبت به مرحله جدیدی از فرایند پژوهش که به مرحله تجزیه و تحلیل داده ها معروف است، می رسد.تجزیه و تحلیل،مرحله ای است که در آن با کمک داده ها،که از طریق ابزارها جمع آوری شده اند خلاصه، کدبندی،دسته بندی و درنهایت،پردازش می شوند تا زمینه برقراری انواع تحلیل ها،و ارتباط بین این داده ها به منظور آزمون فرضیه های تحقیق فراهم شود.در این فصل داده های گردآوری شده از نمونه آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و فرضیه های تحقیق نیز مورد آزمون قرار گرفت.
۴-۲- تحلیل داده ها با بهره گرفتن از آمار توصیفی
در این قسمت از گزارش تحقیق با بهره گرفتن از جداول و نمودارها به تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها پرداخته می شود.در ضمن برای تهیه جداول از نرم افزارهای Spss، Word ،Excel استفاده شده است.
۴-۳- جنسیت پاسخ دهندگان
جدول(۴-۱):توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر حسب جنسیت
ردیف
جنسیت
فراوانی
درصد
۱
زن
۱۸۴
۵۹.۷%
۲
-
- مؤلفه های سازش پذیری
حل مسأله Problem solving ( PS ) یعنی توانایی شناسایی و تعریف مشکلات شخصی و اجتماعی، و نیز خلق و بکارگیری راه حل های بالقوه مؤثر.
حل مسأله ماهیت چند مرحله ای دارد و شامل توانایی انجام مراحل زیر است :
-
- تعریف و ضابطه بندی مشکل تا حد ممکن ( شامل گردآوری اطلاعات مربوط )
-
- خلق راه حل های احتمالی فراوان و اخذ تصمیم برای اجرای یکی از آنها و انتخاب بهترین شیوه عمل و ارزیابی نتیجه آن
-
- تکرار فرایند در صورتی که مشکل رفع نشده باشد.
حل مسأله با تمایل به انجام بهتر امور، نظم ،روش مند بودن و رویارویی با مشکلات به جای اجتناب از آنها مرتبط است.
آزمون واقعیت ( واقع گرایی ) ( reality test ( RT ) یعنی توانایی ارزیابی انطباق بین آنچه که به طور ذهنی و درونی تجربه میشود و آنچه که به صورت بیرونی و عینی وجود دارد ( بین آنچه تجربه میشود و آن چه عیناٌ وجود دارد ) به عبارت ساده تر، آزمون واقع گرایی توانایی ارزیابی صحیح موقعیت کنونی است.
آزمون واقعیت با مشاهده امور به آن شکلی که هستند و نه به صورتی که شخص آرزو دارد و یا می ترسد باشند ،مرتبط است.
انعطاف پذیری Flexibility ( FL ) یعنی توانایی سازگاری با احساسات، افکار، و رفتار خود هنگام تغییر شرایط و موقعیت ها.
این ویژگی بر توانایی کلی فرد برای انطباق با شرایط ناآشنا، غیر قابل پیش بینی و پویا اشاره دارد. اشخاص منعطف برای ایجاد تغییر ،چابک، زرنگ و توانا هستند، بدون اینکه دچار عدم انعطاف باشند. توانایی در تغییر ذهنیت خود زمانی که شواهد نشان دهد فرد مرتکب اشتباه است و باز بودن و تحمل عقاید، نگرش ها، شیوه ها و اعمال مختلف دیگران از نشانه های انعطاف پذیری بالا است.
-
- مؤلفه های مدیریت استرس
تحمل فشار روانی Stress tolerance ( ST ) یعنی توانایی تحمل مصائب، موقعیت های فشار زا و هیجان های شدید بدون از پا درآمدن و تحلیل قوا، از طریق مقابله فعال و مثبت با فشار روانی
تحمل فشار روانی به معنی توانایی غلبه بر شرایط دشوار بدون احساس سختی و رنج فراوان است.
این ویژگی به توانایی های زیر بستگی دارد :
-
- دیدگاه خوشبینانه نسبت به کسب تجارب تازه
-
- احساس اینکه شخص قادر است با حفظ آرامش بر موقعیت کنترل و نفوذ داشته باشد.
-
- برخورداری از ظرفیت آسودگی خاطر، حل مشکلات با حفظ آرامش و اجتناب از گریز از مقابله با مشکلات ،به فرد توانایی رویارویی با مسایل و بحران های زندگی را میدهد. تجربه اضطراب و نگرانی، سبب تضعیف کارکرد این مولفه میشود و موجب ایجاد ضعف در تصمیم گیری و نهایتاٌ مشکلات جدی هیجانی و جسمانی میگردد.
کنترل تکانه impuls control ( IC ) یعنی توانایی مقاومت یا به تعویق انداختن تکانه، سائق، یا وسوسه عمل و کنترل هیجان ها. کنترل تکانه شامل ظرفیت در پذیرش تکانه های پرخاشگرانه، خویشتن داری و کنترل خشم، خصومت و رفتار غیر مسئولانه است.
-
- مؤلفه های خلق عمومی
شادکامیhappiness HA یعنی توانایی رضایت از زندگی خود، لذت بردن از خود و دیگران، شوخ طبعی و ابراز هیجان های مثبت
این مؤلفه هیجانی، شامل توانایی لذت بردن از جنبههای مختلف زندگی شخصی و زندگی به طور کلی است. افراد شاد، غالباٌ احساسات مثبت دارند، در منزل و محل کار راحت هستند. وقادرند از فرصت های شوخی لذت ببرند. شادکامیبا احساسات شوق و شعف نیز رابطه دارد.
خوشبینی Optimism ( OP ) یعنی توانایی دیدن بخش روشن تر زندگی و حفظ باز خورد مثبت نسبت به آن، حتی در صورت بروز مصیبت یا بدبختی.
خوشبینی، سنجشی از میزان امید به زندگی و داشتن رویکردی مثبت به زندگی روزمره است.
هوش هیجانی و رضایتمندی زناشویی
بر اساس کارهای اخیر مایر، سالووی و کاروسو واژه ی جامع هوش عاطفی به سه دسته توانایی ذهنی اشاره دارد که یک دسته ی آن، توانایی های بسیار اساسی است که در برگیرندهی ادراک و تشخیص عواطف خود و دیگران میباشد، به عبارت دیگر، افرادی که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند میدانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت عاطفی به سر میبرند. بنابراین قادرند به دقت عواطف گوناگون و متفاوتی چون خشم، ترس، احساس گناه و عشق را از هم تشخیص دهند. ظاهراٌ کار آسانی به نظر می رسد که بتوانیم تشخیص دهیم که دیگران در چه نوع حالت عاطفی میباشند، اما به اعتقاد برخی از صاحب نظران، عواطف می توانند باعث ابهام و سرگشتگی در افراد شوند و برای افراد مختلف، معانی متفاوتی داشته باشند. مثلا ٌ یک فرد ممکن است افزایش ضربان قلب، عرق کردن کف دست و احساس سرگیجه خود را به عنوان یک حمله ی هراس یا اضطراب تلقی نماید در حالی که امکان دارد فرد دیگری آن را نشانه ی عاشق شدن خود بداند.
در حقیقت امکان دارد این علائم تنها ناشی از آشامیدن چند فنجان قهوه ی اضافی یا علائم شروع بیماری آنفولانزا باشد …
به اعتقاد نظریه پردازان هوش عاطفی، افرادی که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند، هنگام تجربه نوع خاصی از حالات عاطفی، قادرند هیأت آن را به درستی تشخیص دهند، به علاوه این افراد قادرند نوع حالت عاطفی که دیگران تجربه مینمایند را هم تشخیص دهند. انسان ها از توانایی های گوناگونی برای این نوع تشخیص ها برخوردارند و به گونه ای متفاوت از آن ها استفاده مینمایند. برخی از آنان کاملاٌ به احساسات دیگران آگاه هستند و نسبت به آن ها حساسیت نشان میدهند و برخی دیگر کاملاٌ نسبت به احساسات دیگران بی تفاوت هستندو حساسیتی به خرج نمیدهند و این که همسرشان چگونه فکر میکند و چه ایده یا ایده هایی دارد، مثلاٌ عصبانی است یا غمگین یا حسادت می ورزد برایشان اهمیتی ندارد. (۳)
توانایی های سه گانه شامل :
-
- توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران
-
- توانایی استدلال کردن راجع به عواطف
-
- توانایی اداره و تنظیم مؤثر عواطف
ظاهراًٌ عوامل اساسی تشکیل دهنده ی یک زمینه ی غنی عاطفی برای داشتن یک زندگی زناشویی سعادتمندانه محسوب میشوند.
در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرت خواهی کنید و نیز برخورداری از توانایی هایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن در هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارت های عاطفی پیشرفته و سطح بالایی چون هم دلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد. نکته ی جالب توجه در مورد این مهارت ها این است که بدانیم اینها شباهت زیادی به اجزا یا ابعاد تشکیل دهنده ی سازه ی هوش عاطفی دارند.
هم خوانی و تجانس آشکار بین انواع توانایی هایی که هوش عاطفی را میسازند و توانایی هایی که لازمه ی گفتگو ها و تعاملات موفقیت آمیز زناشویی میباشند، ما را به این موضوع رهنمون میسازد که هوش عاطفی در زمینه ی ازدواج موفق و زندگی زناشویی، نقشی مهم و غیر قابل انکار دارد.
ادراک عاطفی و روابط زوجین
نتایج نشان میدهند که ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه میباشد. در ازدواج هایی که در آن ها زوجین با یکدیگر در تعارض و تضاد باشند، برانگیختگی های عاطفی زیادتری دیده میشود. به عبارت دیگر، بیشتر تعارض ها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگی های عاطفی[۱۹] صورت میگیرد، کما این که ارزیابی های فیزیولوژیکی ( مثل ضربان قلب، افزایش رسانایی پوست و فعالیت ماهیچه ای ) این موضوع را نشان میدهد. هم چنین مطالعات نشان میدهد که افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاٌ بعضی از زوج ها، آشکارا نسبت به علائم عاطفی همسرشان بی توجه هستند و آنان را نادیده میگیرند یا آمادگی سوء تعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. مثلاٌ حالت غمناکی یا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر مینمایند. علاوه بر اینها، انسان ها دارای تفاوت های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود میباشند. مثلاٌ برخی از زوج ها عادت دارند پیام های عاطفی مبهم و گیج کننده ای به طرف مقابل خود بدهند ( هم زمان هم می خندند و هم اخم میکنند ). (۳)
پژوهشگران دریافته اند که ارتباط با ثبات و معنا داری بین تفاوت های فردی در توانایی ابراز دقیق و صحیح عواطف و تشخیص آن ها با شادی های زندگی و روابط زناشویی مطلوب وجود دارد. برای مثال نولر[۲۰] و همکارانش نشان داده اند که زوج های خرسند در مقایسه با زوج هایی که رابطه زناشویی و عاطفی خوبی با هم ندارند، احساس هم دلی بیشتری نسبت به هم نشان میدهند و نسبت به احساسات یگدیگر حساسیت بیشتری به خرج میدهند. البته در این موارد، جداسازی علت و معلول و تشخیص این که کدام عامل علت است و کدام معلول، امری بسیار دشوار است، زیرا امکان دارد مشکلات و اختلافات زناشویی موجب کاهش حساسیت عاطفی[۲۱] در زوجین شود و از طرف دیگر عدم حساسیت عاطفی هم سبب کاهش احساس خوشبختی در زندگی زناشویی و احساس رضایت همسران از یکدیگر شود. پژوهشگرانی که در زمینه ی تعامل های زناشویی[۲۲] تحقیق میکنند به طور دقیق نشان داده اند که سوء تعبیرهای عاطفی[۲۳] می تواند مستقیماٌ به افزایش نوعی تعارض، که پژوهشگران آن را نتیجه ی فرآیندی به نام « تقابل اثرات منفی »[۲۴] میدانند، منجر شود. این یافته ها از مشاهده ی تعامل های زوجین با یکدیگر در موقعیت های گوناگون به دست آمده است. هم زوج هایی که از با هم بودن احساس خوشبختی مینمایند و از زندگی خود راضی هستند و هم زوج هایی که با هم اختلاف دارند، هر دو گروه، تمایل دارند تا عواطفی را که در طرف مقابل، نسبت به خود احساس مینمایند، به نحوی جبران نموده و عمل مقابله به مثل انجام دهند، به خصوص در زوج هایی که از هم راضی نمیباشند و انتظارات نادرستی از یکدیگر دارند. این زوج ها پیام های عاطفی خنثی یا نسبتاٌ منفی نسبت به یکدیگر بروز میدهند که سبب ایجاد خشم و عصبانیت در هر دو نسبت به طرف مقابل میشود. به این ترتیب پیامدهای مخرب و منفی به صورت یک حلقه ی معیوب در می آید که رهایی از آن برای هر دو زوج بسیار دشوار میگردد. در حقیقت این نوع پیامدهای منفی ویژگی بارز ازدواج های ناموفق میباشد. (۳)
مطالعات انجام شده بر روی تعامل های زوجین نیز نشان داده اند که جنسیت تأثیر قابل توجهی بر ابراز عواطف و تشخیص دقیق آن ها بر جای میگذارد. برای مثال نولر و همکارانش دریافته اند که زنان بهتر از مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آن ها عمل مینمایند. توانایی ابراز دقیق عواطف در زنان ناشی از توانایی بالای آنان در استفاده از رفتارهای غیر کلامیدر جریان ارسال پیام های عاطفی میباشد. برای مثال وقتی که یک زن پیام عاطفی مثبتی به شوهرش میدهد ،احتمالاٌ از علائم غیر کلامی – بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه در هنگام سخن گفتن استفاده می کند. از طرف دیگر، مردان تمایل به استفاده از پیام های مبهم و مختلط ( ترکیبی ) دارند. برای مثال، هنگامیکه مردی می خواهد پیام عاطفی مثبتی به همسرش بدهد، این پیام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهدید کننده ای چون حرکات ابرو یا چشم.(۳)
همان گونه که انتظار می رود ناتوانی مردان در تشخیص و ابراز دقیق عواطف، علت مهم و اساسی ازدواج های ناموفق است. برای مثال، در برانگیختگی های عاطفی بالا در طول کشمکش های زناشویی ( که از طریق اندازه گیری علائم فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب یا فشار خون مشخص میشود ) مردانی که از زندگی زناشویی خودراضی نمیباشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمی از گوشه گیری یا انزوای عاطفی و بی عاطفگی از خودنشان میدهند، که گاتمن آن را « حصار سنگی »[۲۵] نامیده است. مشاهدات انجام شده بر روی چگونگی برخورد همسران این گونه مردان، نشان میدهند که زنانشان تمایل زیادی به برقراری رابطه عاطفی مطلوب با آنان دارند، اما این تمایل و خواسته ی زن فقط سبب افزایش شدت انزوای عاطفی مرد میگردد و حلقه معیوبی ، دوباره شکل میگیرد و فرار از این حلقه معیوب « تقاضا – انزوا »[۲۶] برای هر دو بسیار مشکل میگردد.
اول : آنچه انحصارا توسط شهادت دو مرد ثابت میشود
اموری که اثبات آن انحصارا توسط دو شاهد مرد ثابت میشود و شهادت زنان نه به صورت منفرد و نه به ضمیمه چیز دیگری در آن مورد قبول نیست شامل طلاق ، خلع ، وکالت ، وصایا (وصیت عهدی ) ، نسب ، رویت هلال است .
در ارتباط با عدم اثبات این امور به وسیله شهادت زنان ادله ای در دست است که بیان حکم مزبور را می کند ، اما راجع به رویت هلال و طلاق و حدود اخبار ذیل وارد شده است :
معتبره سکونی …۱ عن السکونی ، عن جعفر ، عن ابیه عن علی علیه السلام انه کان یقول : «شهاده النسا لا تجوز فی طلاق و لا نکاح و لا فی حدود الحدیث»
خبر زراره «… عن زراره قال : سالت ابا جعفر علیه السلام عن شهاده النسا تجوز فی النکاح؟ قال : نعم و لا تجوز فی الطلاق الیان قال قلت : تجوز شهاده النسا مع الرجال فی الدم ؟ قال : لا . »
صحیحه حلبی : « .. عن الحلبی عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن شهاده النسا فی النکاح فقال : تجوز اذا کان معهن رجل و کان علی یقول : لا اجیزها فی الطلاق الحدیث .»
صحیحه محمد بن مسلم قال : لاتجوز شهاده النسا فی الهلال و لا فی الطلاق و صحیحه العلا : العلا عن احدهما علیه السلام قال : « لا تجوز شهاده النسا فی الهلال الحدیث » و خبر عماد بن عثمان :« عن حماد بن عثمان عن ابی عبدالله علیه السلام قال ، لا تقبل شهاده النسا فی رویه الهلال … و لا فی الطلاق الارجلال عدلان »
البته در این قسمت خبری از داودبن حصین وجود دارد :« … عن داود بن الحصین عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث طویل قال : لاتجوز شهاده النسا فی الفطر الاشهاده رجلین عدلین و لا باس فی الصوم بشهاده النسا ولو امراه واحده » این خبر دلالتی بر ثبوت هلال توسط شهادت زنان ندارد و نهایت دلالتی که میتواند داشته باشد اثبات جواز روزه توسط شهادت زنان (حتی یک زن ) است ، همچنان که صاحب جامع المدارک و شیخ طویل علیهم الرحمه چنین تفسیری نمودهاند .
در مورد حدود صحیحه جمیل بن دراج (.. و محمد بن حمران ، عن ابی عبدالله علیه السلام قال : « قلنا اتجوز شهاده النساء فی الحدود ؟ فقال فی القتل وحده ، ان علینا علیه السلام کان یقول : لایبطل دم امری مسلم » در دست است که ظاهرا با معتبره سکونی متقدم معارض است اما در جمع با دو روایت ذیل مشخص خواهد شد منظور امام علیه السلام اثبات دیه است .
در مورد جریان حد به قرینه معتبره غیاث بن ابراهیم («.. غیاث بن ابراهیم عن جعفر بن محمد عن ابیه عن علی علیه السلام قال : لا تجوز شهاده النسا فی القتل ) نیز موید همین ادعا است البته معتبره عبدالرحمن (« … عن عبدالرحمن قال سالت ابا عبدالله علیه السلام عن المراه یحضرها الموت و لیس عندها الا امراه تجوز شهادتها ؟ قال تجوز شهاده النسا فی العذره و المنفوس ، و قال : تجوز شهاده النسا فی الحدود مع الرجال ) دال بر جواز شهادت زنان به همراه مردان در حدود است الا این که به مضمون این خبر عمل نشده و شاذ است راجع به اعتبار شاهدین عدلین در طلاق نص خاص در دسترس است از جمله :
خبر حماد بن عثمان سابق الذکر (… الا انه قال و لا فی الطلاق الا رجلان عدلان ) و خبر داود بن حصین (… عن داود بن الحصین عن ابی عبدالله علیه اسلام قال :… و لا یجیز فی الطلاق الا شاهدین عدلین )
محقق حلی در شرایع و صاحب جواهر و مولف مبانی تکمله المنهاج و حضرت امام خمینی قدس سره الشریف همین نظر را تایید نمودهاند و بر طبق آن فتوا دادهاند .
در مورد «خلع » نظر محقق در شرایع و صاحب جواهر و نظر اکثر در کشف الثام بلکه مشهور در سالک بر این عنوان است که خلع در ارتباط دو شاهد عادل مانند طلاق است ، البته مشروط بر آن که اختلاف در امر طلاق فقط باشد نه اختلاف در مورد مقدار بذل مال چرا که در این صورت اختلاف مالی است و ادله منع شهادت نساء در طلاق آن را شامل نخواهد شد بلکه مورد مشمول ادله جواز شهادت نساء در حقوق مالیه قرار خواهد گرفت . راجع به وکالت ، وصایا ، نسب و رویت هلال محقق حلی و صاحب جواهر و مولف مبانی تکمله همین نظر را تایید مینمایند .
در مورد رویت هلال اخباری بسیاری وارد شدهاند از جمله خبر حماد بن عثمان متقدمه (.. لایقبل فی الهلال الا رجلان عدلان ) اما در مورد وکالت و وصایا و نسب تحقیق بیشتری لازم است تا در صورت وجود دلیل کافی بر طبق آن عمل شده و الا رجوع به مبنای سابق شود .
دوم : آنچه که توسط دو شاهد مرد ، یک شاهد مرد و دو زن و یک شاهد مرد و قسم مدعی ثابت میشود
موضوعاتی که با این ترکیبات از شهادت ثابت میشوند عبارتند از : دیوان و اموال ( مانند فرض ، غصب ) ، عقود معاوضه ای ( مانند بیع ، صرف و سلم ، صلح ، اجاره ، مساقات ، رهن ، وصیت تملیکی ) و جنایتی که موجب دیه میشود .
برای بهتر روشن شدن مسئله میبایست به هر یک از موارد فوق به طور جداگانه پرداخته شود .
۱.دو شاهد مرد – یک مرد و دو زن
اثبات دیون توسط دو شاهد مرد و یا یک مرد و دو زن بلاخلاف جایز است دلیل این امر آیه شریفه :« و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان الایه » میباشد اخبار متعددی از جمله صحیحه حلبی متقدمه ( … عن ابی عبدالله علیه السلام … قلت : تجوز شهاده النسا مع الرجل فی الدین ؟ قال نعم . الحدیث ) و معتبره داود بن حصین متقدمه (… فقلت : فانی ذکرالله تعالی قوله فرجل و امرتان … فقال ذلک فی الدین اذالم یکن رجلان فرجل و امرتان الحدیث ) نیز دلالت بر این امر دارند .
محقق در شرایع ، شهید در لمعه ، صاحب جواهر ، و مولف جامع المدارک این حکم را تایید نمودهاند و مولف مبانی تکمله المنهاج ادعای عدم خلاف و نقل ادعای اجماع در قسمت اخیر حکم نموده و حضرت امام قدس سره الشریف در تحریر الوسیله و برخی از مولفین معاصر بر این حکم تصریح نمودهاند در این قسمت صحیحه حلبی ( … قلت : تجوز شهاده النسا مع الرجل فی الدین ؟ قال نعم الحدیث ) به صورت مطلق آمده است ، در بعضی از تالیفات تمسک به اطلاق این صحیحه شده و تفریع شهادت مرد و دو زن را بر شهادت دو مرد در آیه شریفه (۲۸۲ بقره ) و معتبره داود بن حصین مبنی بر این دانستهاند که معمول این است اگر امکان شهادت مردان وجود داشته باشد دیگر زنان به این امر مبادرت نخواهند نمود در نتیجه جواز شهادت زنان مشروط به عدم وجود شهود مرد نمیباشد و خلاصه این که آیه شریفه مانع از تمسک به اطلاق صحیحه حلبی نخواهد بود و ذکر ترتیب در حقیقت بیان امری است که غالبا در خارج واقع شده و متعارف است در حالی که واضح است آیه شریفه ظهور در اشتراط فقدان دو شاهد مرد داشته (فان لم یکونا ) و جواز شهادت یک مرد و دو زن متعلق بر فقدان دو مرد است همچنان که بر این ادعا در معتبره داود بن حصین (… فی الدین اذالم یکن رجلان فرجل و امرتان ) تصریح شده است با این حساب اطلاق صحیحه حلبی به صورتی که تمکن از شهادت دو مرد نباشد تقیید خواهد خورد .
همچنان که مشاهده شد آیه شریفه و اخبار مذکور راجع به شهادت در دین است و دین در نزد اهل لغت به معنای قرض موجل و قرض به کار رفته است اما عده ای همچون محقق حلی در شرایع و صاحب جواهر و امام خمینی قدس سره الشریف حکم مزبور را مربوط به مطلق اموال دانستهاند و برای تسری حکم از دیون به مطلق اموال ادله ای ارائه نمودهاند که خالی از نظر نمیباشد .
عده ای با ادعای الغای خصوصیت در آیه شریفه مذکور خواستهاند حکم را از دیون به اموال تسری دهند و حال آن که دیدیم آیه شریفه ظهور در دین داشته و برای تسری حکم دلیل و قرینه ای در دست نمیباشد مضاف بر آن که معتبره داودبن حصین این استظهار را تایید نموده است .
همچنین به روایت یونس ( محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس عن من رواه قال استخراج الحقوق به اربعه وجوه : بشهاده رجلین عدلین ، فان لم یکونا رجلین فرجل و امرتان لم تکن امراتان فرجل و یمین المدعی فان لم یکن شاهد فالیمین علی المدعی علیه الحدیث ) تمسک شده است و حال آن که بر فرض تمامیت سند ، این خبر با ادله ای که دلالت دارد بر عدم قبول شهادت زنان مگر در موارد خاص معارض است ، مضاف بر آن که خبر مذکور مرسله و مضمره است و صلاحیت این که به تنهایی مدرک حکم شرعی واقع شود ندارد ، اگر چه ممکن است ادعای وثوق خبری شود اما به راحتی این ادعا را نمیتوان پذیرفت به همان علت تعارض مذکور ، و در خصوص شهادت مرد به همراه دو زن ،مطلقاتی که دلالت دارند بر عدم قبول شهادت زنان الا در مواردی که دلیلی اقامه شود مانع تسری حکم به اموال شدهاند .
در قسمت اخیر به خبر دیگری استناد شده که ذیلا به طرح خبر و کیفیت استناد پرداخته خواهد شد .
محمد بن علی بن الحسین باسناده عن ابن ابی عمیر ، عن یحیی بن خالد الصیرفی عن ابی الحسن الماضی علیه السلام، قال :« کتبت الیه فی رجل مات و لهم ولد ، و قد جعل لها سیدها شیئا فی حایته ، ثم مات ، فکتب علیه السلام لها ما اثابها به سیدها فی حیاته معروف لها ذلک ، تقبل علی ذلک شهاده الرجل و المراه و الخدم غیر المتهمین » بدین بیان که : عبارت « قد جهل لها سیدها شیئا فی حیاته »ظهور در تملیک این اشیا داشته در نتیجه «شیء» شامل عین شخص خواهد شد ، اگر نگوییم که شیء ظهور در این عین را دارد . و این بدین معنی است که امام علیه السلام شهادت زن را در عین شخصی نیز پذیرفتهاند چرا که این اشیا در زمان حیات سید به ملکیت زن درآمده بوده است اما در ارتباط با خبر مذکور باید گفت بر فرض تمامیت سند ، در روایت تنها بیان جنس مرد و زن است ، اما راجع به کیفیت تلفیق شهود بیانی ندارد مضاف بر این که این خبر در بعضی نسخ حسین بن خالد است و در بعضی دیگر یحیی بن خالد . یحیی بن خالد به دو نفر گفته شده است یکی آن که میگویند امام موسی بن جعفر علیه السلام را توسط سندی بن شاهک مسموم نموده و دیگری یحیی بن خالد الوابشی الهمدانی است که او را ثقه شمردهاند اما کسی با نام یحیی بن خالد الصیرفی ذکر نشده است در مورد حسین بن خالد توثیقی در کتب ذکر نشده است و این ادعا که در موردان ابی عمیر گفته شده « انه لا یروی الا عن ثقه » و چون واسطه ابن خالد است موجب توثیق خواهد شد مردود است چرا که بر حسب تحقیق بعضی محققین ابن ابی عمیر از غیر ثقه نیز خبر نقل نموده است بنابر آنچه گذشت ادله اقامه شده برای تسری حکم دین به مطلق اموال در بعضی موارد از حیث دلالت تمام نبوده و چون اصل عدم جواز تسری است الا در موردی که دلیل دلالت نماید فلذا تمسک به شهادت یک مرد و دو زن برای اثبات در مطلق اموال جایز نمیباشد .
در خاتمه میبایست متذکر شد در مورد نکاح ادله و اقوال مختلفی وجود دارد بعضی روایات مطلقا شهادت نساء را در نکاح نمیپذیرند مانند معتبره سکونی متقدمه (… عن السکونی ، عن جعفر ، عن ابیه ، عن علی علیه السلام انه کان یقول ، شهادت النساء لا تجوز فی طلاق و لا نکاح و لا فی حدود الا فی الدیون و ما لا یستطیع الرجال النظرالیه ) بعضی دیگر مطلقا قبول مینمایند مانند خبر زراره ( عن زراره قال : سالت ابا جعفر علیه السلام عن شهاده النساء و تجوز فی النکاح ، قال : نعم الحدیث ) و بعضی دیگر دلالت بر قبول به همراهی مردان دارند مانند صحیحه حلبی ( عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن شهاده النسا فی النکاح فقال تجوز اذا کان معهن رجل الحدیث )
دسته اخیر مقید اطلاقات دسته دیگر میباشند یعنی در خبر اول منظور نفی شهادت زنان به صورت منفرد است همچنان که خبر اسماعیل بن عیسی ( سالت الرضا علیه السلام : هل تجوز شهاده النسا فی التزویج من غیران یکون معهن رجل ؟ قال لا ، هذا لا یستقیم ( موید این مدعی است و منظور اخبار دسته دوم قبول به همراه مردان است بنابراین شهادت زنان به همراهی مردان در نکاح مورد قبول است همچنان که در کتب شرایع و جواهر و مبانی تکمله المنهاج و تحریر الوسیله همین نظر تایید شده است .
۲.یک شاهد مرد و قسم مدعی
این ترکیب در دسته ای از روایات به صورت مطلق و در دسته دیگر به صورت مقید استعمال شده است ، مانند صحیحه منصوربن حازم (… عن منصوربن حازم عن ابی عبدالله علیه السلام قال : کان رسول الله صل الله علیه و اله و سلم یقضی به شاهد واحد مع یمین صاحب الحق و صحیحه ( عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن ابی عبدالله علیه السلام قال :کان رسول الله صل الله علیه و اله و سلم یقضی شاهد واحد – شهاده واحده – مع یمین صاحب الحق ) ۱و خبر عبدالرحمن بن الحجاج (علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن بن الحجاج قال … فسالاه عن شاهد و یمین فقال : قضی به رسول الله صلی الله علیه و اله و قضی به علی علیه السلام عندکم بالکوفه الحدیث ) و صحیحه محمد بن مسلم ، عن ابی جعفر علیه السلام قال : لو کان الامر الینا اجزنا شهاده الرجل الواحد اذا علم منه خیر مع یمین الخصم فی حقوق الناس ، فاماکان من حقوق الله عزوجل او رویه الهلال فلا )
در جمع بین این روایات اطلاق موجود در این اخبار توسط قید حقوق الناس تقید میخورد ، در نتیجه گفته خواهد شد حقوق الناس به توسط یک شاهد مرد و قسم مدعی ثابت میشود .
لازم به یادآوری است به نقل از مبانی تکمله المنهاج در این زمینه سه قول وجود دارد :
۱.ثبوت حق توسط شاهد و یمین اختصاص به دین دارد و لاغیر
۲.این ترکیب اختصاص به مطلق مال اعم از دین و غیر دین دارد
۳.این ترکیب برای اثبات مطلق حقوق الناس است اعم از این که از قبیل اموال یا غیر آن مانند طلاق و عتق و خلع و تدبیر و امثال آن باشد .
روایات باب تایید بر قول دوم نداشته و اجماعی نیز محقق نشده است و روایات موید قول اول ۱مانند معتبره ابی بصیر (عن ابی بصیر قال : سالت ابا عبدالله علیه السلام عن الرجل یکون له عندالرجل الحق و له شاهد واحد قال : فقال : کان رسول الله صل الله علیه واله یقضی به شاهد واحد و یمین صاحب الحق . و ذلک فی الدین )« در موردی که حقی در نزد مرد دیگری دارد از امام سوال نمودم . فرمود : رسول خدا (ص ) با شاهد واحد و قسم صاحب حق قضاوت می فرمود و آن در دین بود ».و امثال آن با توجه به خبر عبدالرحمن بن حجاج متقدمه ، صحیحه محمد بن مسلم « مع یمین الخصم فی حقوق الناس » قابل حمل است به صورتی که قضاوت حضرت در مسئله ای راجع به دین بوده است در نتیجه قول سوم بلا اشکال خواهد بود .
سوم : آنچه که توسط شهادت دو زن و قسم مدعی ثابت میشود
در این که با این ترکیب دیون ثابت میشوند تردیدی وجود ندارد . دلیل بر این ادعا اخبار و فتاوی۲ است از جمله اخبار موید ادعا صحیحه حلبی ( عن الحلبی ، عن ابی عبدالله علیه السلام قال : ان رسول صلی الله علیه و اله و سلم اجازه شهاده النسا فی الدین و لیس معهن رجل۳ ) و صحیحه دیگری از حلبی (عن الحلبی ، عن ابی عبدالله علیه السلام ان رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم اجاز شهاده النسا مع یمین الطالب فی الدین یحلف بالله ان حقه لحن۴ ) میباشد در جمع بینان دو خبر آمده است با توجه به اتفاقی که بین علما بر عدم قبول شهادت زنان بدون قسم در دین وجود دارد روشن میشود صحیحه اول در مقام بیان استقلال شهادت زنان از شهادت مردان است و با صحیحه دوم اطلاق صحیحه اول تقید خورده حکم به صورت شهادت زنان به همراه قسم طالب میشود اما در این که بتوان با این ترکیب مطلق حقوق مالی ( مانند : قرض ، مال الجاره ، نفقه زوجه ، ثمن بیع ، غصب ، عقود معاوضی ، وصیت ، جنایتی که موجب دیه میشود … ) را ثابت نمود اختلاف شده است عده ای همچون محقق در شرایع و صاحب جواهر و امام خمینی قدس سره الشریفه در تحریر الوسیله و مولف کتاب الشهادات معتقدند با این ترکیب میتوان مطلق حقوق مالی را ثابت نمود اما مولف کتاب مبانی تکمله المنهاج معتقد است اثبات مطلق اموال با این ترکیب محل اشکال است و گفتهاند دلیل مشهور فقها بر این حکم روایت منصور بن حازم است .
(محمد بن علی بن الحسین باسناده عن منصور بن حازمان ابالحسن موسی بن جعفر علیه السلام قال : - اذا شهد الطالب الحق امراتان و یمینه فهو جائز۱ ) و در سند این خبر بدین گونه اشکال نمودهاند که در طریق شیخ صدوق علیه الرحمه به منصور بن حازم محمد بن علی ماجیلویه وجود دارد و توثیق نشده و شیخ کلینی به طور مرسل آن را نقل فرموده و طریق شیخ طوسی ره به محمد بن عبدالحمید به واسطه ابی مفضل و ابن به طه ضعیف است فلذا این خبر نمیتواند دلیلی بر ثبوت مطلق اموال به شهادت دو زن و قسم مدعی باشد . در این جا میبایست متذکر شد اگر چه به علل فوق الذکر حصول وثوق مخبری ممکن نیست ولی وثوق خبری بعید نمیباشد چرا که در جمع آن با اخبار باب تعارضی پیش نخواهد آمد ، اعم از این که قائل به قول مشهور شده و یا قائل به قول اخیر باشیم ( در صورت اول خبر منصور در مقام بیان مطلق حقوق است که با ادله دیگر قید خواهد خورد و منصرف به حقوق الناس مالی میشود و در صورت دوم با توجه به معتبره سکونی و ادله ای که به عموم خود دلالت بر عدم قبول شهادت زنان مطلقا می کند مگر آن جا که توسط دلیلی ثابت شود دو صحیحه اخیرالذکر دامنه حقوق را محدود به دیون مینمایند .
و همچنین خبر مذکور در تمامی کتب اربعه ذکر شده است ( و مرحوم شیخ حر عاملی قرینه اخیر را از جمله قرائن وثوق به خبر ذکر نمودهاند )
با بیانی که گذشت بر فرض صحت خبر منصور بن حازم با هم مدعا(تسری حکم به مطلق اموال) ثابت نشده و آنچه قطعی است امکان اثبات این ترکیب نسبت به دیون است و اگر چه محقق حلی با این که در کتاب شرایع قائل به اعتبار شهادت دو زن و قسم مدعی در دیون و اموال شده است ، اما در کتاب مختصر النافع ، حتی در اعتبار این ترکیب حتی نسبت به دیون نیز تردید نمودهاند .
چهارم : آنچه که توسط شهادت مردان و زنان به صورت منفرد و منضم ثابت میشود
عذره ، نفسا ، عیوب باطنی زنان و آنچه که نظر نمودن به آن برای مردان غیر مجاز است ولادت و استهلال و رضاع از این موارد است .
در این مبحث ابتدا به ذکر ادله ای که به طور کلی بیان کننده قبول شهادت زنان به تنهایی در عده ای از امور میباشند پرداخته شده و پس از آن به بیان دلیل قبول شهادت مردان در همین امور پرداخته خواهد شد در انتها نیز ، ارزش شهادت زنان مورد بررسی قرار خواهد گرفت .
۱.ادله قبول شهادت زنان به صورت منفرد
عذره و نفسا : دلیل بر قبول شهادت زنان در این موارد عده ای از روایات است مانند صحیحه العلا (عن احدهماع قال لاتجوز شهادت النسا فی الهلال وسالته هل تجوز شهادتهم وحدهن ؟ قال : نهم فی العذره و النفسا )۱ و صحیحه محمد بن مسلم (قال : سالته تجوز شهاده النسا وحدهن ؟ قال : نعم فی العذره و النفسا ) و خبر سکونی (…. عن ابی عبدالله علیه السلام قال : اتی امیرالمومنین علیه السلام بامراه بکرز عموا انهازنت ، فامرالنسا فنظرت الیها فقلن : هی عذرا ، فقال : ما کنت لا ضرب من علیها خاتم من الله و کان یجز شهاده النسا فی مثل هذا ) این ادله اجمالا جواز شهادت زنان را روشن نمود اما در مورد مقدار ارزش شهادت هر زن و مقدار معتبر در باب در قسمت سوم بررسی به عمل خواهد آمد علاوه بر این اخبار در بعضی از کتب در مورد این مسئله ادعای عدم خلاف نیز شده است .
عیوب باطنی زنان و آنچه که نظریه آن برای مردان مجاز نیست :
ادله این عنوان روایاتی است همچون : صحیحه عبدالله بن سنان (قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول : لاتجوز شهاده النسا فی رویه الهلال و لا یجوز فی الرجم الیان قال تجوز شهاده النسا وحد من بلا رجل فی کل ما لا یجوز للرجال النظر الیه و تجوز شهاده القابله وحدها فی المنفوس ) و معتبره عبدالله بن به کیر ( عن ابی عبدالله علیه السلام قال : تجوز شهاده النسا فی العذره و کل عیب لا یراه الرجل) و معتبره سکونی ( عن علی علیه السلام انه کان یقول : شهادت النسا لا تجوز فی طلاق … الا فی الدیون و ما لا یستطیع الرجال النظر الیه )
ولادت و استهلال ۱
روایات مبین این عنوان عبارتند از : صحیحه عمر بن یزید ( قال : سالت ابا عبدالله علیه السلام عن رجل مات و وتک امراته و هی حامل ، فوضعت بعد موته غلاماثم مات الغلام بعد ما وقع الی الارض ، فشهدت المراه التی قبلتها انه استهل و صاح حین وقع الی الارض ثم مات ، قال : علی الامام ان به جیز شهادتها فی ربع میراث الغلام ) و معتبره سماعه ( قال : القابله تجوز شهادتها فی الولد علی قدر شهادت امراه واحده ) این روایات به روشنی موید قبول شهادت زنان در امر ولادت میباشند .
رضاع
اما دلیل بر حجیت شهادت زنان عموم قول امام علیه السلام است که میفرمایند ( کل ما لا یجوز للرجال النظرالیه . ما لا یستطیع الرجال النظرالیه ) در صحیحه عبدالله بن سنان و معتبره سکونی سابق الذکر ، چرا که اطلاع مردان بر این امر خصوصا با توجه به تحریم نظر مردان به بدن زن نامحرم مشکل است همچنان که صاحب جواهر (ره) به اطلاق قول امام باقر علیه السلام قال : تقبل شهاده المراه و النسوه اذا کن مستورات من اهل البیوتات ، معروفات بالستروالعفاف الحدیث۱ ) و مفهوم مرسله ابن به کیر ( عن الصادق (ع) فی امراه ارضعت غلامت و جاریه قال : یعلم ذلک غیرها ؟ قال : فقال لا تصدق ان لم یکن غیرها ) تمسک نمودهاند ۲. دیگران نیز بر این فتوا صحه گذاردهاند .
۲.ادله حجیت شهادت مردان در اموری که شهادت زنان منفردا قبول است
در ادله ای که شهادت زنان به تنهایی مورد قبول واقع شده بودند بیانی از عدم اعتبار شهادت مردان در امور مذکور وجود نداشت مفهومی نیز در دست نیست تا دلالت بر عدم قبول شهادت مردان بنماید بلکه این ادله تنها بیانگر موارد جواز شهادت زنان به صورت جدا و مستقل از مردان میباشد و عباراتی که با عنوان ( ما لا یستطیع الرجال النظر الیه ، ما لا یجوز للرجال النظر الیه ) ذکر شدهاند و حکم را معلق بر این امور مینمایند گویایی این حقیقتند که ضرورت عرفی موجب تعلیق حکم بر این شروط شده والا برای قبول شهادت مردان مانعی وجود ندارد بنابراین با توجه به این که شهادت مردان در تمامی امور مورد قبول است اگر مردی به طریق صحیح و مجاز بر اموری که مربوط به زنان است مطلع شود و یا به طریق غیر مجاز مطلع شده و سپس توبه نماید به گونه ای که اطلاع او قبل از زمان عدالتش باشد و یا به صورت غیر عمدی بر آن امر مطلع شود اشکالی در قبول شهادت او نخواهد بود بنابراین در این امور ( اموری که شهادت زنان منفردا و بدون انضمام مردان مورد قبول است ) ، شهادت مردان نیز مانند زنان پذیرفته میشود که لازمه این قبول ، پذیرش بالانضمام شهادت مردان و زنان است .