ب) علم سیاست
از این اصطلاح، در آثار فارابى، تنها در رساله «السیاسه» یاد شده است و در آنجا نیز تعریف خاصى از آن ارائه نمیدهد و با بیان دستور العملهاى کلى و قوانین سیاسى عام المنفعه میفرماید: «سودمندترین روشى که در طلب علم سیاست میتوان به کار بست، مطالعه در اعمال و رفتار و احوال ظاهرى و باطنى انسانها است.»[۱۲]
ج) سیاست
فارابى در «فصول المدنی» با بیان این که سیاست، داراى اصناف مختلفى از فاضله و غیر فاضله است، میگوید: سیاست جنس کلى براى انواع آن نیست تا بشود با یک مفهوم واحد، همه انواع سیاست را تعریف کرد، بلکه هر نوع آن با نوع دیگر «تختلف فى ذواتها و طبائعها»، ذات و طبیعتش متفاوت است. بنابراین، سیاست همانند اسم مشترک براى انواع آن است. کاربرد سیاست در آثار فارابى گاهى به معناى اخص است و آن سیاستى است که ناشى از قدرت سیاسى و حرفه زمامدارى است: «السیاسه هى فعل هذه المهنه» و آن، ایجاد افعال و ملکات و فضایل در مدینه و نگهدارى از آنها است. این سیاست خاص، از دو راه دانش و تجربه سیاستمداران به دست میآید. گاهى نیز سیاست به معناى اعم به کار رفته است و شامل همه انواع سیاست میشود[۱۳]. فارابى در رساله «السیاسه» آن را به سه بخش تقسیم میکند:
-
- سیاست انسان در مورد زیر دستان.
۲٫سیاست انسان در قبال رئیسان.
-
- سیاست انسان در قبال طبقه هم سطح خود.
و در برخى از آثار خود، «سیاسه النفس» را نیز در این بخش آورده است. البته فارابى در همه مواردى که از «سیاست» بحث میکند، آن را متأخر از علم مدنى تلقى کرده است.
د) علم مدنی
بیش ترین حجم آثار سیاسى فارابى، به «علم مدنی» اختصاص یافته است. وى در برخى رسائل خود، علم مدنى را علم سعادتشناسى میداند و در مواضعى دیگر، علاوه بر «سعادتشناسی»، آن را علم «قدرتشناسی» نیز نامیده است. با آن که در «احصاء العلوم» آن را علم مستقلى دانسته است، ولى در «الملّه» آن را جزئى از فلسفه معرفى میکند. و در «الحروف» آن را در مقابل علم طبیعى قرار داده است و موضوع آن را معقولات ارادى میداند و در مفهوم آن آمده است: «علم مدنى علمى است که از انواع افعال و رفتار ارادى و از ملکات و اخلاق و سجایا و عاداتى که افعال و رفتار ارادى از آنها سرچشمه میگیرند، بحث میکند و از هدفهایى که این افعال و رفتار براى رسیدن به آنها انجام میشود، یاد میکند و بیان میدارد که چه ملکاتى براى انسان شایسته است، و از چه راه میتوان زمینه پذیرا شدن این ملکات را در انسان فراهم کرد تا بهگونهاى شایسته، در وجود او بنیان گیرند و چه راهى را باید دنبال کرد تا این ملکات در وجود آدمى پایدار گردند[۱۴]. و نیز از طبقهبندى نتایجى که این افعال و رفتار، براى ایجاد آنها از انسان سر میزند، بحث میکند و بیان میدارد که برخى از این نتایج، سعادت حقیقى است و برخى سعادت پندارى. در فلسفه سیاسى فارابى، علم مدنى از جایگاه ویژهاى برخوردار است و همه مفاهیم ده گانه، که ذکر آن گذشت، در لواى این علم طرح شده است. به همین دلیل، از میان آن مفاهیم، بدان بسنده کردیم. معلم ثانى در تعدادى از آثار خویش، از فضیلت و مرتبه علم مدنى در بین علوم مختلف و هم چنین از موضوع و کارویژههاى آن بحث کرده است، تا آنجا که به نظر میرسد فهم فلسفه سیاسى او وابسته به تبیین علم مدنى است.
ه) سیاست مدنی
سیاست مدنى یکى از مفاهیمى است که فارابى یک اثر مستقل در شرح آن نگاشته است. در آنجا بحث را از ضرورت اجتماع، براى رسیدن به ضروریات زندگى و کمالات معنوى آغاز میکند و انواع اجتماعات را از بزرگترین اجتماع، که دولت جهانى «معموره ارض» است، تا کوچکترین آن، که خانواده است، تبیین میکند و اهداف و غایات فاضله و سعادتمندانه اجتماع را بیان میدارد و ویژگى رؤسا و نقش آنان را در شکلگیرى اجتماعات مطرح میکند.
وى بر این باور است که گونههاى ریاست، سبب ایجاد گونههاى خاصى از حکومت میشود. سپس به شرح ماهیت مدینه فاضله و ساختار آن میپردازد و به شهروندان فاضل و غیر فاضل، نظیر «نوابت» و «بهیمیون»، اشاره میکند و سرانجام، سه نوع نظام سیاسى غیر فاضله را در مقابل نظام سیاسى فاضله قرار میدهد و به تفصیل از آنها سخن میراند و معتقد است که هرکدام از آن سه نوع نظام سیاسى غیر فاضله به شش نوع جزئیتر تقسیم میشوند که در مجموع هجده نوع نظام غیر فاضله شکل میگیرد[۱۵].
در پایان، فارابى وارد بحث جامعهشناسى میشود و وضعیت نوابت، یکى از گروههاى مخالف در مدینه فاضله را تحلیل میکند. او سیاست مدنى خود را مبتنى بر فلسفه نظرى میکند و در مقدمه کتاب «السیاسه المدنیه» بحث مفصلى از مبادى نظرى را مطرح مینماید.
بخش سوم: نظام سیاسی در اندیشه فارابی
فارابى به دو نوع اجتماع قائل است: ابتدا اجتماع ناقص که شامل اجتماعات پیش از تشکیل اجتماع مدینه میشود. او گاهى از این اجتماع ناقص، به «اجتماع غیر مدنی» هم تعبیر میکند. نوع دیگر، اجتماع کامل است که آن را «اجتماع مدنی» هم نامیده است. اولین سطح از اجتماع مدنى اجتماعى است که داراى انسجام و انتظام و کمال است و میتواند انسان را به خیر افضل و کمال قصوى برساند. اجتماع مدینه است. «الخیر الافضل و الکمال الاقصى انما ینال اولاً بالمدینه لا باجتماع الذى هو انقص منها»؛ یعنى خیر برتر و کمال نهایى، همانا ابتدا به وسیله مدینه تحصیل میشود نه با اجتماعى که کمتر از آن است. در حقیقت، اولین مرتبه اجتماع مدنى، که میتوان بر آن، اطلاق دولت و حکومت کرد، از «مدینه» آغاز میگردد و اجتماعات قبل از آن، اجزاى تشکیل دهنده آن هستند. فارابى بعد از مدینه، به اجتماع بزرگترى که دست کم از سه مدینه تشکیل میشود، به نام «اجتماع امت» اعتقاد دارد و از آن به «اجتماع میانه» یاد میکند و در سطح سوم، به اجتماع بسیار بزرگى، که دست کم از سه امت یا نُه مدینه تشکیل شده و همه انسانها و اجتماعات روى زمین را در بر میگیرد، اعتقاد دارد و از آن با عنوان «معموره ارض» یا «امم فاضله» یاد میکند[۱۶]. بنابراین، فارابى به سه سطح نظام سیاسى به اصطلاح معاصر، ملى، منطقهاى و جهانى معتقد است:
-
- نظام سیاسى مدینه (حکومت ملی) .
-
- نظام سیاسى امت (حکومت منطقهای) .
-
- نظام سیاسى معموره ارض (حکومت جهانی) .
او بر اساس ایده تقابل ارزشى، هر کدام از این نظامها را به «فاضله» و «غیر فاضله» تقسیم میکند، و در مورد تحقق خارجى آنها، فارابى بر این باور است که این نظامها به صورت ترتبى هستند؛ یعنى از مدینه آغاز میشود، به امت میرسد و از مجموع چند امت، دولت جهانى تشکیل میشود. به همین دلیل است که نظام سیاسى فارابى، با نام اولین سطح آن، یعنى «مدینه فاضله» مشهور شده است. دولت جهانى و معموره فاضله فارابى، بدون تحقق دو نظام قبلى، هیچگاه به وجود نمیآید؛ همانطور که امت فاضله، بدون مدینه فاضله تشکیل نمیشود؛ ولى در سیر تصاعدى، ممکن است «مدینه فاضله» تشکیل شود، ولى امتى موجود نباشد و یا نظام امت تشکیل شود بدون این که نظام سیاسى معموره فاضله موجود باشد.
با این مقدمه، اهمیت تعریف نظام سیاسى روشن میشود؛ در واقع، نظام سیاسى را در سه سطح باید تعریف کرد. علاوه بر این، فارابى بر این باور است که ارائه تعریف جامع و مانعى که بیانگر حقیقت و ماهیت اشیا باشد، در توان بشر نیست. انسانها تنها میتوانند لوازم و اعراض و خواص پدیده را ادراک کنند. بر این اساس، او براى تبیین مفهوم نظام سیاسى در سطوح مختلف، از چهار منظر، آن را تعریف میکند[۱۷]:
الف) تعریف نظام سیاسى از منظر عناصر آن: در نظام سیاسى معلم ثانى، دو عنصر بیش از دیگر عناصر، اهمیت دارد تا آنجا که او از منظر آنها به نظام سیاسى خویش نگاه میکند. آن دو عنصر عبارتند از:
-
- عنصر غایى: در هر سه نظام سیاسى، رسیدن به سعادت و کمال و خیر، جزئى از تعریف آن است و این عنصر، مطلوبیت ذاتى دارد.
-
- عنصر تعاون: وصول به عنصر غایى، توسط شهروندان، منوط به همکارى و تعاون آنها است، لذا این عنصر، جنبه توصلى و مطلوبیت غیرى دارد.
با عنایت به این دو عنصر، تعریف سه سطح نظام سیاسى، به شرح ذیل است:
الف) نظام سیاسى مدینه فاضله: اجتماعى که مقصود حقیقى از آن، «تعاون» بر امورى است که موجب حصول و وصول به «سعادت» آدمى است.
ب) نظام سیاسى امت فاضله: اجتماعى که همه مدینههاى آن براى رسیدن به «سعادت»، «تعاون» میکنند.
ج) نظام سیاسى معموره فاضله: اجتماع بزرگى که همه امتهایى که در آن زندگى میکنند، براى رسیدن به «سعادت»، باهم «تعاون» میکنند.
ب) تعریف نظام سیاسى از منظر سیاست فاضله: فارابى سیاست را اسم مشترک براى همه انواع آن میداند و بر اساس ایده تقابل ارزشى، آن رابه دو نوع، سیاست فاضله و غیر فاضله تقسیم میکند و در تعریف سیاست فاضله میگوید: «السیاسه الفاضله هى التى ینال بها نوعا من الفضیله لایمکن ان یناله الابها… و ینال المسوسین من الفضائل فى حیاتهم الدنیویه و الحیاه الاخیره»؛ یعنى سیاست فاضله عبارت است از سیاستى که انسان را به سعادت میرساند که بدون آن، رسیدن به سعادت امکان پذیر نیست. هم چنین شهروندان را در دنیا و آخرت، به فضایلى رهنمون میشود که در غیر آن، رسیدن بدان میسر نیست.
سپس در تعریف نظام سیاسى خود، از منظر این نوع سیاست میفرماید:
-
- نظام سیاسى مدینه فاضله: مدینهاى است که پیرو سیاست فاضله میباشد: «المدینه المنقاده لهذه السیاسه».
-
- نظام سیاسى امت فاضله: نظامى است که پیرو سیاست فاضله است: «الامه المنقاده لهذه السیاسه».
-
- نظام سیاسى معموره فاضله: امتهایى هستند که پیرو سیاست فاضلهاند: «الامم المنقاده لهذه السیاسه».
ج) تعریف نظام سیاسى از منظر ریاست و رهبرى: در اندیشه سیاسى فارابى، رهبرى از جایگاه بسیار بالایى برخوردار است و رهبر فاضل، داراى ریاست فاضله است و نظامى که تحت رهبرى اینگونه رئیسان قرار دارد، نظام فاضله است. بر این اساس، در تعریف نظامهاى سیاسى چنین آمده است:
- نظام سیاسى مدینه فاضله: مدینهاى که تحت رهبرى و زعامت رئیس فاضل باشد؛ «المدینه المنقاده لهذه الریاسه».