« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا …» [۲۹۱]
« خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید.»
۳-۱۶-۲. روایات
در فضیلت امانت احادیث زیادی وارد شده است که اهمیت این صفت اخلاقی را به خوبی نشان می دهد. در این جا برخی از آن ها ذکر می شود. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می فرمایند:
« لَا تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَهِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَهِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ»[۲۹۲]
«نگاه به فزونی نماز و روزه آن ها وکثرت حج و نیکوکاری آن ها و سر وصدایشان در شب (هنگام راز ونیاز با خدا ) نکنید بلکه به راست گویی و امانت داری آن ها بنگرید.»
آیت الله مکارم شیرازی در مورد این روایت می فرمایند: «هدف از این تعبیر این نیست که نماز و روزه و حج سبک شمرده شوند بلکه هدف این است که این ها نشانه دین داری نیست بلکه به دو رکن اساسی دین یعنی راستی و امانت بیشتر توجه شود.»[۲۹۳]
امام علی علیه السلام نیز ادای امانت را از جمله زینت های مؤمن برمی شمرند: « ثَلَاثٌ هُنَّ زَیْنُ الْمُؤْمِنِ تَقْوَى اللَّهِ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَه»[۲۹۴] « سه خصلت است که آنها زینت مؤمن اند، ترس از خدا، و راستى سخن، و پس دادن امانت.» این امام عزیز همچنین اهمیت امانت را با تشبیه امانتداری به سر برای ایمان برای ما بیان می کنند:« رَأْسُ الْإِیمَانِ الْأَمَانَه»[۲۹۵] « اساس ایمان امانت داری است.»
امام صادق علیه السلام به یکی از یارانشان به نام عبدالله ابن ابی یعفور می فرمایند:« انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِیّاً ع إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ»[۲۹۶] « در آنچه على نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به مقام رسید بنگر و ملازمش باش، همانا على علیه السلام نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به سبب راستگوئى و اداء امانت به آن مقام رسید.»
امام خمینی در کتاب چهل حدیث ذیل این روایت می فرمایند:«از این حدیث معلوم می شود که رسول خدا این دو صفت را از هر چیز بیشتر دوست می داشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولی علیه السلام این دو او را تقرب کرده است. و امام صادق علیه السلام نیز در بین تمام افعال و اوصاف این دو را که در نظر مبارکشان خیلی اهمیت داشته به ابن ابی یعفور پیغام داده و سفارش به ملازمت آن ها»[۲۹۷]
با توجه به این روایات که در این جا آورده شد اهمیت امانتداری به خوبی فهمیده می شود این که از نشانه های اصلی دین داری و اساس دین و زینت مؤمن و مایه تقرب امیر المؤمنین به رسول خدا ادای امانت شمرده شده است.
۳-۱۵-۳. دامنه امانتداری
از ویژگی های امانتداری این است که فراگیر است و وسعت آن زیاد می باشد و تحت هیچ شرایطی استثناء پذیر نیست و امانت باید به صاحب آن برسد کوچک باشد یا بزرگ امانت دهنده مؤمن باشد یا نه، دوست باشد یا دشمن. در روایتی در کتاب بحارالانوار آمده است: «قال مُوسَى بْن جَعْفَرٍ: لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع قَالَ لِأَصْحَابِهِ عَلَیْکُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَهِ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع ائْتَمَنَنِی عَلَى السَّیْفِ الَّذِی قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّیْتُهُ إِلَیْه»[۲۹۸] حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند :پدرم از پدرش روایت کرده اند که امام زین العابدین علیه السلام به اصحابشان فرمودند: «بر شما باد به اداء امانت اگر قاتل پدرم حسین علیه السلام شمشیری که با آن پدرم را شهید کرد نزد من امانت می سپرد (و من آن امانت را قبول می کردم ) در امانتش خیانت نمی کردم.»
در روایتی دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: رسول خدا ساعتی پیش از ارتحال سه مرتبه به من فرمودند: «یَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ الْأَمَانَهَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِیمَا قَلَّ وَ جَلَّ فِی الْخَیْطِ وَ الْمِخْیَطِ»[۲۹۹] «ای ابالحسن امانت به نیکوکار و بدکار ، کم باشد یا زیاد ، برگردان اگرچه آن امانت نخ باشد یا سوزن.»
بنابراین با توجه به این روایات، به دامنه و اهمیت امانت پی می بریم و می فهمیم که امانت دهنده هرکه می خواهد باشد و امانت هرچه که می خواهد باشد باید در ادای آن و مراقبت از آن تمام تلاش را بنماییم.
۳-۱۶-۴. انواع امانت
وقتی سخن از امانت به میان می آید بسیاری از افراد تصور می کنند فقط باید امانت در امور مالی را رعایت کنند در حالیکه معنی گسترده ای دارد مثلا اعضا و جوارح ظاهری و باطنی که خداوند به ما مرحمت فرموده امانت دست ما هستند و باید از آن ها مراقبت کنیم.[۳۰۰] همچنین در روایات داریم خلافت پیامبر امانت می باشد.[۳۰۱] و نیز امانت در آیه « إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض و…»[۳۰۲] به ولایت الهی تفسیر شده است و غصب این ولایت خیانت در امانت است.[۳۰۳]
نمار و زکات و حج امانت هستند[۳۰۴] مجالس امانت است [۳۰۵] . امام علی علیه السلام در نامه ای به اشعث بن قیس فرمودند:« وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ»[۳۰۶] «حکمرانى براى تو طعمه نیست، بلکه امانتى است بر عهدهات.»
روایت در مورد امانت و فضیلت آن بسیار است و هر کس که در مورد مذمت خیانت و رسوائی آن در دنیا و آخرت و هم چنین در مورد فضیلت امانت و آثار آن در دنیا و سعادت در آخرت تأمل کند و خیانت را ترک کند انجام امانت برایش آسان خواهد بود.
۳-۱۷. خوف
خوف در لغت به معنای ترس و فزع می باشد.[۳۰۷] اما در اصطلاح نوع خاصی از ترس مراد است که ممدوح نیز می باشد. مرحوم ملا محسن فیض کاشانی رحمهالله علیه خوف را بدین گونه تعریف کرده است: «خوف عبارت است از این که قلب انسان متألم و دردناک شود و از امر مکروهی که بایستی پس از این دامنگیر آن شود بسوزش درآید و هرچه اسباب مکروه رو به افزایش رود نیروی خوف و سوزش قلب زیادتر می شود و هرچه اسباب آن ضعیف تر باشد نیروی خوف کم می شود.»[۳۰۸]
خوف را در علم اخلاق به دو قسمت تقسیم کرده اند:
۱. خوف مذموم : و آن خوفی است که نه از خدا و صفت های عظمت خدا نشات گرفته و نه از گناهان و اشتباهات و خطاهای بنده است. بلکه از اموری غیر از این نشأت گرفته و عقل آن را زشت می داند و سزاوار نیست که انسان عاقل آن را به قلب خود راه دهد .
۲. خوف نیکو وممدوح: خوفی است که از خداوند و از عظمت او ناشی می شود و گاهی بر اثر ارتکاب معصیت است و از فضائل قوه غضبیه به شمار می رود زیرا که فرمان دهنده اش قوه عاقله است .
خوف ممدوح نیز بر ۳ قسم است :
۱. خوف بنده از عظمت و کبریایی خداوند (نام این خوف را خشیت و رهبت نیز گذاشته اند)
۲. خوف از گناهانی که انجام داده
۳. خوف از هر دو مقوله باشد.
و شک نیست که هر مقدار معرفت بنده به عظمت و جلال خداوند بیشتر شود و به عیوب و گناهان خود بیناتر شود و پی ببرد خوفش از خداوند بیشتر می شود زیرا هرکسی که معرفتش بیشتر باشد از خدا می ترسد به همین دلیل پیامبر فرموده اند : أنا أخوفکم لله[۳۰۹] به درستی که من خداترس ترین شما هستم. در قرآن کریم نیز آمده است:« إِنَّمَا یخْشىَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»
در قرآن کریم هم خداوند فرموده :
۳-۱۷-۱. آیات قرآن
در آیه ۱۷۵ از سوره آل عمران در باره خوف داریم :
« إِنَّمَا ذَالِکُمُ الشَّیْطَانُ یخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین»[۳۱۰]
«آن شیطان است که در دل دوستان خود بیم مىافکند. اگر ایمان آوردهاید از آنها مترسید، از من بترسید.»
از نکاتی که از این آیه می فهمیم این است که خوف باید فقط از خداوند باشد و همچنین از ویژگی های مؤمنین مقام خوف می باشد، زیرا ایمان با ترس ازخدا سازگار نمی باشد.[۳۱۱]
در سوره مبارکه نازعات نیز نتایج خوف از مقام پرودگار بیان شده است:
« وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَْوَى* فَإِنَّ الجَنَّهَ هِىَ الْمَأْوَى»[۳۱۲]
«اما هر کس که از ایستادن در برابر پروردگارش ترسیده و نفس را از هوى بازداشته، بهشت جایگاه اوست.»
این آیه شریفه که با تأکید بسیار بهشت را جایگاه خائفین می داند، ارزش خوف از مقام پروردگار را به خوبی بیان می دارد.
در سوره مبارکه سجده هم چنین آمده است:
« تَتَجَافىَ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون»[۳۱۳]
«از بستر خواب پهلو تهى مىکنند، پروردگارشان را با بیم و امید مىخوانند و از آنچه به آنها دادهایم انفاق مىکنند.»
این آیه یکی از صفات مؤمنان را خوف و رجا می داند که مؤمنان نه از غضب خدا ایمن می شوند و نه از رحمتش مأیوس می شوند. بنا بر آیه خوف و رجا مانند دو بال هستند که باعث پیشرفت انسان مؤمن می شود.
۳-۱۷-۲. روایات
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله سرآمد حکمت را خوف از خداوند بیان کرده است و این چنین اهمیت خوف را بیان فرموده اند: « رَأْسُ الْحِکْمَهِ مَخَافَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ »[۳۱۴]
همچنین حضرت علی علیه السلام کسانی را که خداترس باشند داناترین و عالم ترین افراد معرفی کرده اند و فرموده اند : « أَعْلَمُکُمْ أَخْوَفُکُم »[۳۱۵] «داناترین شما کسی است که از خدا بیشتر بترسد.»
۳-۱۷-۳. اختلاف درجات خوف
همانطور که گفته شد اختلاف درجات خوف بستگی به معرفت انسان ها دارد عارف بزرگ امام خمینی (ره) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل درجات خوف را به این ترتیب تقسیم بندی کرده اند[۳۱۶]:
درجه اول، خوف از عقاب و عذاب است و این خوف عامه است خوف از فقدان نرسیدن به لذائذ محبوبه و این را نباید خوف از خدا دانست و اگر عبادتی هم است خالص نیست.
درجه دوم، خوف خاصه است و آن خوف از عتاب است. اینان از این می ترسند که مبادا از ساحت مقدس مولا دور شوند و مورد عتاب و بی مهری واقع شوند و اینان از توجه به لذائذ حیوانی دور شدند اما لذات معنویه در ذائقه روح آنان است وقرب و منزلت مقام را می خواهند و تا این طلب هست از رنگ نفسا نیت خالی نیست.
درجه سوم که خوف اخص خواص است و آن خوف از احتجاب است این ها توجهی به عطیه ندارند و شوق حضور و لذت آن، اینان را از دو دنیا منقطع کرده ولی تا بقایای نفسانیت و انانیت در کار باشد و اشتیاق مشاهده و حضور را برای خود داشته باشند نمی توان محبت الله و خلوص حقیقی آن را محسوب داشت گرچه مقام شامخ بزرگی است .
درجه چهارم، خوف اولیاءاست که آن ها از رنگ انیت و انانیت پاک و پاکیزه شدند و منصبغ به رنگ الهی شدند و این ها از جلوه های جمال و جلال که بر قلوب صافیه شان می شود رهبت برایشان حاصل می شود.