*از افراد پیرامون خود که تجارب موفقی در محیطهای کاری متنوعی دارند کمک بگیرید.
*فراموش نکنید هوشفرهنگی لازمه بقاء در محیط رقابتی است. از این عنصر کلیدی غافل نشوید[۶۱]
۲-۱۷ مؤلفههای هوش فرهنگی
(ارلی و انگ ،۲۰۰۳) و ( ون داین ،۲۰۰۵-۲۰۰۶) هوش فرهنگی را شامل چهار مؤلفه به صورت زیر مطرح میکنند.
۱-مؤلفه فراشناختی هوش فرهنگی [۶۲]:روشی است که یک فرد تجارب بین فرهنگی را از آن طریق استدلال میکند. این عنصر هوش فرهنگی، فرآیندی را مورد توجه قرار میدهد که افراد برای بدست آوردن و فهم دانش فرهنگی بکار میگیرند. یک مثال برای این مورد وقتی است که فرد مفاهیم و تصاویر ذهنی خویش را بر اساس یک تجربه واقعی که با انتظارتش هماهنگ نبوده، تعدیل میکند.
۲٫مؤلفه شناختی هوش فرهنگی:[۶۳] شناخت یک فرد در مورد شباهتها و تفاوتهای فرهنگها است و دانش عمومیدر مورد فرهنگها (برای مثال اطلاعاتی در مورد اعتقادات و باورهای مذهبی و معنوی و ارزشها و باورها در مورد کار، زمان، ارتباطات خانوادگی، آداب و رسوم و زبان ) را انعکاس میدهد .
۳-مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی [۶۴]: اطمینان و اعتماد فرد به اینکه قادر است خود را با فرهنگ جدید تطبیق دهد. مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی، حجم و جهت انرژی افراد برای تعامل مؤثر در فرهنگ جدید را نشان میدهد. بعد انگیزشی هوش فرهنگی شامل سطحی که در آن افراد در مورد توانائیهای خود در تعاملات میان فرهنگی اطمینان واعتماد دارند.[۶۵]
و میزان گشودگی[۶۶]برای تجربه تعامل با مردم سایر فرهنگها و میزان رضایتی که از آن تعاملات در خود مییابند، میباشد.
طبق نظر (ارلی و انگ ،۲۰۰۳)، دو چهار چوب عمومی انگیزشی وجود دارد که برای درک بعد انگیزشی به کار میرود: خود کار آمدی[۶۷] و خود انطباقی [۶۸].باندورا خود کار آمدی را به عنوان ” باور به توانایی یک فرد برای سازماندهی و اجرای مجموعه اعمالی که برای دست یابی به اهداف مشخصی مورد نیاز است ” تعریف کرده است.
۴-مؤلفه رفتاری هوش فرهنگی [۶۹]:قابلیت فرد برای نمایش اعمال کلامی و غیرکلامی مناسب در تعامل با افرادی از فرهنگهای مختلف را نشان میدهد.
(ارلی و موساکفسکی ،۲۰۰۴)، این عنصر هوش فرهنگی را بر روی این متمرکز میکند که افراد در شرایطی که در فرهنگ جدید قرار میگیرند، چگونه عمل میکنند (اعمال آشکار فرد) و هوش فرهنگی رفتاری، به توانایی فرد برای انجام واکنش مناسب اشاره دارد.
(توماس و اینکسون ،۲۰۰۵)[۷۰]، در مورد عناصر هوش فرهنگی معتقدند، مدیرانی که از هوش فرهنگی بالایی برخوردارند از سه عامل دانش فرهنگی، توجهات فرهنگی و مهارتهای فرهنگی برخوردارند. (میرسپاسی و دیگران ، ۱۳۸۷، ص ۴۱).
۱-دانش: فردی که از هوش فرهنگی برخوردار است لزوماً به دانشی در باب فرهنگ و اصول بنیادین تعاملات میان فرهنگی نیاز دارد. این بدان معنی است که او باید بداند فرهنگ چیست، چگونه تغییر میکند و چگونه بر رفتار تأثیر میگذارد.
۲-دقت عمل: فرد دارای هوش فرهنگی به تمرین و دقت عمل برای مشاهده و تعبیر موقعیتهای خاص نیاز دارد. این به معنی افزایش توانایی توجه به شیوهای انعکاسی و خلاقانه به نشانهها و موقعیتهای میان فرهنگی است. دقت عمل مرحله میانی است که دانش را به تجربه ماهرانه متصل میکند. بیشتر اوقات ما تحت اثر نوعی “سلطه فرهنگ خودی “[۷۱]عمل میکنیم که در آن برنامه ریزی ذهنی ما بدون تفکر آگاهانه رفتارمان را هدایت می کند. برنامه ریزی فرهنگی ما ممکن است به واسطه ادراک انتخابی، انتظارات کلیشهای و اسنادهای نادرست، ما را به سوی قضاوت نادرست از رفتار کسانی که از فرهنگی متفاوت هستند سوق دهد. ما برای خنثی کردن اثر سلطه فرهنگ خودی، به نوعی دقت عمل نیاز داریم که در برقراری ارتباط حیاتی بین دانش درباره فرهنگ و رفتار مناسب در موقعیتهای میان فرهنگی هوشیارانه فعالیت میکند. (میرسپاسی و دیگران، ۱۳۸۷ ص ۱۰۴).دقت عمل بویژه در اوایل کار، سعی و تلاش زیادی را می طلبد ولی در طول زمان میتواند به یک شیوه وجودی، طبیعی و متعارف تبدیل شود (میر سپـاسی و دیگران، ۱۳۸۷ ص ۹۴- ۹۵).
۳٫مهارتهای رفتاری: فرد هوشمند براساس دانش و دقت عمل، مهارتهای رفتاری خویش را پرورش میدهد و در خلال موقعیتهای متفاوت صلاحیت مییابد. این مهارتها شامل انتخاب رفتار صحیح از میان گنجینه پرورش یافتهای از رفتارها است که برای اقدام مناسب موفق در طیف گستردهای از موقعیتهای میان فرهنگی نیاز است (میر سپاسی و دیگران، ۱۳۸۷ص ۹۶).
در افزایش هوش فرهنگی برخی ویژگیها و مشخصات ذاتی و اکتسابی سبب افزایش انگیزه یادگیری میشوند، این ویژگیها عبارتند از (میر سپاسی و دیگران، ۱۳۸۶ ص ۷۳ و ۱۱۱-۱۱۲ ):
۱٫خود آگاهی: اولین گام برای انعطاف پذیری فرهنگی درک فرهنگ خودی و شناخت نحوه تأثیر گذاری آن بر تعابیر فرد از رفتار دیگران است. این موضوع قسمت مهم ترکیب فرهنگی و کلیشه سازی است که به احتمال زیاد در هر موقعیت میان فرهنگی بکار گرفته می شود.
۲٫گشودگی [۷۲]:احترام گذاشتن به افراد و تمایل به یادگیری از آنها و این همان تفکر عاری از تعصب است.
۳٫استواری و سرسختی:[۷۳] سرسختی یعنی جرأت و توانایی سازگاری با شرایط نامطلوب. یک شخص جسور قادر است بر فشارها و شوکهای روحی و روانی غلبه نموده و آنها را به منزله موقعیتهایی برای رشد و یادگیری تعبیر نماید. رویارویی با اهالی دیگر فرهنگها چه در وطن فرد صورت گیرد چه در کشورهای بیگانه، همراه با تنش، کشمکش و هیجان است. تنها یک فرد سرسخت و جسور میتواند بر فشارها و شوکهای روحی و روانی غلبه نماید و آنها را موقعیتی برای رشد و یادگیری بیشتر تلقی نماید. افزایش هوش فرهنگی در گرو تعاملات متوالی است و این جز به مدد سماجت میسر نیست.
برای فردی که به دنبال رشد هوش فرهنگی است زندگی و کار در خارج از کشور برای یک دوره زمانی (چه مأموریت سازمانی چه برنامه فردی) میتواند بسیار ارزشمند باشد. ولی پرورش هوش فرهنگی به طور خودکار اتفاق نخواهد افتاد. فرد مجبور خواهد بود روی آن تمرکز نموده، برای آن زحمت بکشد و هر رویداد میان فرهنگی در کار و زندگی اجتماعی خود را حتی موقع خرید، یک فرصت برای تأمل، یادگیری و تجربه بداند.کسانی که قبلاً تجربه کاری در محیط بین المللی داشته اند و یا اینکه قبلاً زمان بیشتری را در محیط بین المللی سپری کرده اند، خود را سریع تر با فرهنگ جدید تطبیق میدهند (میر سپاسی و دیگران، ۱۳۸۶ ص ۲۸۵و ۲۷۶ ).
۲-۱۸ آموزش هوش فرهنگی
علاوه بر کسب تجارب برون مرزی، شرایط و فعالیتهای دیگر نیز میتواند باعث ارتقاء هوش فرهنگی شود. مواردی چون آموزشهای رسمی یا تعلاملات رسمی مختلف (میر سپـاسـی و دیگران، ۱۳۸۶ ص۱۲۰).
فراشناخت را میتوان به دو عنصر مکمل دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی تقسیم کرد. دانش فراشناختی به معنای چگونگی برخورد با دانش است که تحت شرایط متنوع حاصل میشود و تجربه فراشناختی به معنای چگونگی یکپارچه کردن تجربیات مرتبط به عنوان تعاملات در آینده است. فراشناخت یک جنبه حساس و مهم از هوش فرهنگی است. بسیاری برنامههای آموزش فرهنگی با شکست مواجه میشوند به دلیل اینکه بیش از حد بر یک مثال خاص تأکید میکنند به جای اینکه بر فرایند کلی فرا یادگیری تمرکز کنند (ارلی و پیترسون، ۲۰۰۴ ). شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد قادر است یک تصویر و نقشه مناسب از وضعیت اجتماعی داشته باشد تا بتواند به طور مؤثری عمل کند. این مستلزم یک بنیاد عمومی و گسترده از دانش در مورد فرهنگها و جوامع است مشابه آموزشهایی که از نظر انسان شناسی توصیه میشود. مباحثی همچون سیستمهای اقتصادی، مؤسسات مذهبی و سیاسی، ارتباطات اجتماعی و سایر موارد مشابه. (ارلی و پیترسون،۲۰۰۴ ).
دومین بعد هوش فرهنگی به جنبه انگیزشی آن اشاره دارد و بررسی میکند آیا فرد انگیزه زیادی برای شناخت فرهنگ جدید دارد یا نه. خودباوری [۷۴]یک جنبه کلیدی از هوش فرهنگی است و نقش مهمی در هوش فرهنگی ایفا میکند. خود- کار آمدی به معنای “قضاوتی است که فرد در مورد تواناییهایش برای انجام سطح مشخصی از عملکرد دارد."( باندورا، ۲۰۰۰ ). خود باوری به تنهایی، توضیح کاملی ازجنبه انگیزشی هوش فرهنگی نیست. یک مورد بسیار مهم دیگر هدف گذاری است. (ارلی و پیترسون،۲۰۰۴ ).افرادی که مؤلفه انگیزشی بالایی در هوش فرهنگی دارند در تعاملات میان فرهنگی اثر بخش ترعمل میکنند و این احساس قوی را دارند که میتوانند با طرز فکرهای مختلف دیگران و شرایط متغیر و ناشناخته کنار بیایند و پیچیدگی و عدم اطمینان را مدیریت کنند. شخصی که در بعد انگیزشـی، هوش فرهنگی پایینی داشته باشد، هنگامـی که در دستیابی به هــدف دچــار نا امـیـدی اولیـه گـردد ” انتـظارات کـار آمـدی” به طـور تصاعـدی افـت پیـدا میکنــد، ” تصویر از خود ” منفی پیدا میکند و از تعامل با دیگران دوری کرده و انزوا اختیار میکنند. (ارلی وپیترسون، ۲۰۰۴ ).
سومیـن جنبه هوش فرهنـگی، رفتارهایـی که یک فرد از خود بروز میدهد را مورد بررسی قـرار میدهد. جنبه رفتاری هوش فرهنگی بیان میکند که لازمه تعامل مؤثر در فرهنگ جدید صرفاً دانستن اینکه به چه صورت و چگونه رفتار کنیم (جنبه شناختی) و محرکی جهت تلاش برای عمل (جنبه انگیزشی) نیست، بلکه داشتن پاسخهای مناسب در مجموعه رفتاری[۷۵] فرد ضروری است. در صورتی که فرد این توانایی را نداشته باشد بایستی این قابلیت را در خود پرورش دهد. بروز خود[۷۶] بویژه در رفتارهای اجتماعی بسیار مهم است. زیرا رفتاری که در فرایند تعامـلات اجتماعی اعمال میشود مقدمتاً بوسیله نیاز به مدیـریت عقیده و احسـاس [۷۷]و بـروز خـود بر انگیخته میشود (گافمن، ۱۹۶۷).
مدل سازی نقش به هوش فرهنگی رفتاری بسیار کمک میکند که در قالب ایفای نقش در برخی برنامههای آموزشی ارائه شود. شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد میتواند تعامل مؤثری در هر زمینه فرهنگی معین برقرار کند. هزارها نشانه [۷۸]از طریق مشاهده دیگران و بررسی نشانهها در هنگام تعامل با آنها حاصل میشود. شخصی که هوش فرهنگی بالایی دارد این اشارهها را یکپارچه میکند و از آنها تقلید کرده و رفتار میکند. فردی که هوش فر هنگی بالایی دارد یک مقلد زیرک است که درحد متوسط و مناسب تقلید میکند. تقلید بیش از حد ممکن است اشتباهاً به صورت استهزاء دیگری تعبیر و تفسیر شود.
۲-۱۹ هوش فرهنگی از دیدگاه اسلام
علی عسگری وزیری در پژوهشی تحت عنوان « بررسی هوش فرهنگی و مؤلفههای آن در روابط سازمانی با رویکرد اسلامی -۳هوش فرهنگی را این گونه بیان نمودند »:
اصولاً مطالعات صورت گرفته در غرب دربارۀ موضوعاتی همچون هوش فرهنگی، ریشه در مکاتب الحادی رایج در آن دارد ؛ چرا که نگاه غرب به انسان، نگاهی تک ساحتی و مادی است که هدفش صرفاً کسب سود توسط انسانهاست. به عبارت دیگر، انسان به مثابۀ ابزاری است که باید در مسیر کسب مادیات و در جهت منافع شیاطین جن و انس قرار گیرد و اهداف متعالی، همچون رسیدن به اوج قلههای کمال انسانی در پرتو عبودیت خداوند متعال، مد نظر نیست.
در فرهنگ غرب، ارتباطات و تعاملات فرهنگی در جهت تأمین منافع مادی قرار دارد و اساساً هدف آن ترویج و نشر فرهنگ بی بند و باری در سطح فراملی است، نه رشد و ارتقای ملتها. غربیان حتی اگر نظریۀ « دهکده جهانی » و ارتباط بین ملتها را هم مطرح کنند، برای این است که از طریق قدرت نرم فرهنگی برکشورهای دیگر تسلط پیداکنند ؛ اما با ژرف اندیشی در آموزههای دینی مبین اسلام، به این حقیقت دست مییابیم که هدف تعامل بین ملتها، اقوام، نژادها و فرهنگها در این دین تکامل مادی و معنوی انسانهاست ؛ چر اکه اساساً قرآن کتابی برای رستگاری همۀ انسانها معرفی شده است ؛ همچنان که خطابات قرآنی با « یا ایها الناس » شروع میشود و نه با « یا ایها العرب » و « یا ایها العجم » (ر.ک.سید رضا تقوی، ۱۳۸۵ ).
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: « ای مردم، از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید ! همان کسی که همۀ شما را از یک انسان آفرید، و همسرش را (نیز) از جنس او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) پراکنده ساخت. و از خدایی بپرهیزید که (همگی به عظمت او معترفید) وهنگامی که چیزی از یکدیگر میخواهید، نام او را ببرید ! (و نیز )، (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، بپرهیزید ؛ زیرا خداوند، مراقب شماست » (بقره،۲۱).
خداوند متعال معیار برتری را نه به قومیت، نه نژاد، نه رنگین بودن پوست بدن و نه ثروتمند بودن، بلکه در تقوای الهی میداند و این اصل یکی از اصول مهم در روابط اجتماعی و مبادلات اقتصادی و تبادلات فرهنگی به شمار میرود.
خداوند متعال می فرماید: « ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر رابشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست ). گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. خداوند دانا و آگاه است » (حجرات، ۱۳).
با اذعان به این مطلب که مبنای رایج در اندیشۀ غرب قادر به پاسخ گویی به نیازهای اساسی انسان نیست و حال آنکه مبانی دین اسلام، ریشه در فطرت انسان دارد و هدف نهایی این به سعادت رسیدن بشر است. لازم است مفاهیمی همچون « هوش فرهنگی » را با مطالعۀ آموزههای اسلام و با تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) تبیین و به جامعۀ علمی و دانشگاهی عرضه نماییم.
باتوجه به آنچه بیان شد، میتوان بر اساس آموزههای دین مبین اسلام، اصول مهم هوش فرهنگی را استخراج و شناسایی نمود.
۲-۲۰ اصول هوش فرهنگی از نظر اسلام
تدوین و ارائۀ الگوهای مدیریتی در هر کشور و سازمان، بر نوعی اعتقاد دربارۀ هستی و تحلیل از جهان مبتنی است. تمام نظامهای اجتماعی متکی به نوعی جهان بینی هستند. هدفهایی که یک مکتب ارائه میدهد، به تعقیب آنها دعوت میکند، راه و روشهایی که تعیین می کند، بایدها و نبایدهایی که انشا میکند، همه بر طراحی و تدوین نظامهای اجتماعی و ادارۀ سازمانها تأثیر میگذارد. دین با ارائۀ اصول موضوعۀ خاصی، که متناسب با جهان بینی است، در نظریههای علوم اثر میگذارد. مهم ترین اثری که علوم کاربردی از دین میپذیرند اثری است که از نظام ارزشی آن حاصل میشود. این اثر نظام رفتاری را هدایت میکند و بدان جهت میدهد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۵، ص۳۴).
از آن رو که هر مکتبی بر اساس اصول خاصی بنا شده که منطبق بر آن، مفاهیم معنا پیدا میکنند دین مبین اسلام نیز در زمینۀ هوش فرهنگی، اصول خاص خود را داراست که در ذیل به آنها اشاره میشود:
الف. دین محوری
این اصل آمادگی لازم را برای مدیران فرهنگی درمواجۀ منطقی با پدیدۀ انتقال و تبادل فرهنگی فراهم می آورد. با این معیار، هیچ گاه مدیران به نفی یا اثبات فرهنگهای دیگر بر نمیخیزند، بلکه آنها را در این چارچوب ارزیابی میکنند.
علامه جعفری در این باره مینویسد:
“هر پدیده وفعالیت فرهنگی که با ارزشهای متعالی انسانی، مانند اخلاقیات و مذهب ناسازگار باشد، فرهنگ اسلامی آن را نمی پذیرد ؛ زیرا هر پدیده و فعالیتی که به نام « فرهنگ » در جامعه بروز کند و مخالف حیثیت و شرافت و شخصیت کمال طلب انسانی باشد، اگرچه در جذاب ترین صورت عرضه شود، فرهنگ اسلامی با آن مخالف نموده و از عرضه و ترویج آن جلوگیری می کند (جعفری،۱۳۷۳، ص۷۴)
ب. انسان مداری
ضرورت شناخت مبانی و مبادی رفتارهای انسانی وکیفیت سمت و سودادن به فعالیتهای انسانی برخاسته از همین اصل است. تا زمانی که کیفیت و نحوۀ شکل گیری باورها، احساسات، عواطف، افعال و رفتارهای انسانی را ندانیم و از چند و چون آنها آگاه نباشیم، هرگز در دستیابی به اهدافی که از هوش فرهنگی در سطح ملی و فراملی انظار داریم، موفق نخواهیم شد. (حاجی آبادی، ۱۳۸۲، ص ۱۱۸-۹۵ ).
این مبنا به قدری حایز اهمیت است که خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خویش فرمان میدهد برای هدایت انسانها باید از این اصل در حد کمال بهره جوید و در مقام تعلیل، به یک مبنای انسان شناختی اشاره میکند و آن اینکه انسانها در مقابل درشتی و خشونت، سرسختی و لجاجت در پیش میگیرند. خداوند متعال می فرماید: « به برکت الهی، در برابر ایشان نرم و مهربان شدی، و اگر خشن و سنگ دل بودی از اطرافت پراکنده میشدند » (آل عمران،۱۵۹).
ج. عقلانیت محوری
در جهان بینی توحیدی اسلام، « عقل » و « وحی » دو منبع هدایت بشرند و هر کس و هر گروه که خواهان سعادت دنیوی و اخروی است. باید بکوشد تا از هدایتها و راهنماییهای این دو منبع بهره گیرد. کسی که دین محوری و عمل به آموزههای دینی را شعار خویشتن قرار میدهد گریزی از تمسک به عقل و آموزههای عقل سلیم ندارد. پذیرش عقلانیت مداری در عرصۀ تنوع و تکثر فرهنگی نیز نه تنها یک شعار، بلکه تن دادن به تمام لوازم آن است.
دانلود فایل های پایان نامه با موضوع بررسی رابطۀ میان هوش فرهنگی و اثربخشی ارتباطات انسانی ...