در خصوص قربانیشدن زنان با سبکزندگی محافظهکارانه باید گفت که بیشترین تعداد مصادیق در دستهای قرار میگیرند که عواملی نظیر سلطه مردانه و ساختارهای معیوب اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی علت آنها بود. به طور مثال تصمیم مردان خانواده برای فرد، سلطه مردانه، عدم توانایی در انجام نقشهای زنانه مثل مادر شدن، تغییر قوانین و سیاستهای کشور، تصادف جادهای، عواطف مادرانه، مسائل خانوادگی و غیره می باشد و کمتر احتمال میرود این دسته از افراد قربانی مسائل جنسی شوند.
زنان با سبکزندگی مختلف از چیزهای مختلفی در هراسند. هر چند ببیشتر هراسهای زنان حول محور ترس از آزارهای جنسی نقش می بندند و نمیتوان دستهبندی دقیقی از ترسهای زنان با توجه به سبکزندگی ارائه کرد اما زنان با سبکزندگی محافظهکارانه از جرائمی و مسائلی نظیر قتل، مرگ عزیزان و خشونت میترسند. این دسته از زنان جهت مواجهه با ترسها و هراسهایشان از راهکارهای خاص خود استفاده میکنند. استفاده از استراتژیهای پیشگیرانه فردی، تغییر در نحوۀ پوشش و احتراز از موقعیتهای خطرزا، حضور در بیرون از منزل در حد ضرورت و محدود کردن خود در خانه، استفاده از موقعیتهای پیشگیرانه با کمک خانواده به صورت نا محسوس مثل استفاده از اقتدار مردانه جهت تردد و یا به رخ کشیدن تأهل و مادری، استمداد از خانواده در هنگام مشکلات و در برخی موارد کمک گرفتن از مشاور از راهکارهای این دسته از زنان است.
سبکزندگی محافظهکارانه و قربانیشدن در سطح فردی:
همانطور که پیشتر گفته شد در سطح فردی مؤلفههایی نظیر سن، تحصیلات، پوشش، اعتقادات، نگرش به حضور در بیرون از منزل، رویکرد نسبت به جنسیت، اعتقادات رفتاری، و نحوۀ ارتباط باجنس مخالف جای میگیرد. به جهت سن و تحصیلات تفاوت خاصی بین زنان محافظهکار و سایر سبکهای زندگی دیده نشد به غیر از اینکه با بالا رفتن سن به دلیل کسب تجربههای بیشتر، انتخابهای عقلانی انسان افزایش مییابد و ممکن است زنان کمی پختهتر عمل کرده و از رفتارهای جسورانه پرهیز کنند. ولی افراد با سبکزندگی محافظهکار در کلیه سنین مختلف با سطح تحصیلات مختلف قابل مشاهده است.
از نظر وضعیت پوشش این دسته افراد کاملاً عفیفانه لباس می پوشند و پوشش آنها شامل چادر و یا مانتوی پوشیده بدون آرایش و یا لباسهای جلب توجه کننده است. از نظر اعتقادی قوی بوده و نگرششان نسبت به لزوم حضور زن در بیرون از منزل در حد ضرورت و یا مشروط است. این دسته از ارتباط با جنس مخالف را در حد شرعی می پسندند و ترجیحشان بر حضور زن در خانه است و در مورد تعرضها و مسائلی که در خیابان برای زنان پیش میآید معتقدند که زنان مقصرند و کمتر هر دو طرف را مقصر میدانند. معتقد به برتری مردان یا تفاوت جنسیتی بین مردان و زنان هستند.
در سطح فردی این گونه زنان کمتر ممکن است قربانی مسائل جنسی شوند. مسائلی نظیر عواطف مادرانه و یا عدم توانایی در انجام نقشهای زنانه مثل نازایی و یا کمبود مهارتهای اجتماعی از مسائلی است که از زنان محافظهکار در سطح فردی قربانی میگیرد.
در سطح فردی زنان محافظهکار کمتر ممکن است قربانی مسائل جنسی بشوند و کمتر از این موضوع شکایت داشتند و یکی دو موردی هم که بیان شد در حد تعرض کلامی و لمس اعضای بدن در خیابان بود. مصادیق قربانیشدن در سطح فردی برای این زنان شامل قربانی احساس مادرانه شدن و عدم توانایی در انجام نقشهای زنانه مثل مادر شدن است که این هم مجدد برمیگردد به نقش خانواده و جامعه در تعریف این احساسات و نقشها.
در سطح فردی زنان محافظهکار از تنهایی، آسیبهای جنسی، خشونت و خیانت همسر هراس دارند و راهکارهای مواجهه با ترسها و هراسهایشان نیز بیشتر استراتژیهای پیشگیرانه فردی است. به طور مثال وضعیت پوشش خود را طوری تغییر میدهند که اصلاً جلب توجهی صورت نگیرد. از موقعیتهای خطر زا احتراز کرده و در حد ضرورت از خانه خارج میشوند و خود را در خانه محدود میکنند.
سبکزندگی محافظهکارانه و قربانیشدن در سطح میانی:
در سطح میانی مؤلفههایی نظیر تأهل و مادری، وضعیت به سامان خانوادگی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و نوع شغل و محیط کار جای میگیرند. زنان محافظهکار اغلب خانهدار هستند و مواردی که هم کار میکردند در مشاغل دولتی اشتغال داشتند که این خود مستلزم رعایت و چارچوبها و ضوابط اداری است که فرد را محافظهکارتر بار میآورد. همچنین در برخی از افراد در این سبک از زندگی نابسامانی دیده میشد. به طور مثال خیانت همسر، و یاطلاق خود فرد که این منجر شده بود که فرد محافظهکار تر شود. به طور مثال خانمی که پس از طلاق گرفتن از همسرش مجبور شده بود تنها زندگی کند چنین بیان میکند:
بعد از طلاق تنهایی زندگی کردن خیلی سخت بود. به جهت اینکه اصلاً احساس راحتی نمیکردم. وقتی بیرون میرفتم و میآمدم اذیت میشدم. بعد از اون چادر پوشیدم. همه همکارهایم در اداره تعجب کرده بودند. راستش را بخواهید بعد از آن حتی به خدا نزدیکتر شدم. خدا را شکر الآن زندگی خوبی دارم(مورد شماره ۲۳، خانم ۴۰ ساله، ازدواج مجدد داشته است).
در این سطح زنان بیشتر قربانی مسائل خانوادگی، عواطف مادرانه و سلطه مردان در تصمیمگیری برای زندگیشان میشوند. در این سبگ زندگی در سطح میانی از خشونتهای خانگی میترسند و ازمسائلی نظیر خیانت همسر هراس دارند.
در سطح میانی این زنان از استراتژیهایی نظیر مدد جستن از خانواده جهت پیشگیری از بروز خطر به صورت نامحسوس مثل استفاده از اقتدار مردانه جهت تردد و یا به رخ کشیدن موقعیت مادری استفاده میکنند. همچنین در برخی موارد از خانواده استمداد میکنند.
سبکزندگی محافظهکار و قربانیشدن در سطح کلان:
در این سطح مؤلفههایی نظیر حمایت یا عدم حمایتهای فرهنگی و قانونی، سلطه مذکر و مردسالاری، میزان دسترسی به شبکههای حمایتی و ثبات یا عدم ثبات قوانین جای میگیرد. شاید بتوان گفت که زنان با سبکزندگی محافظهکارانه کمتر رغبتی به استفاده از حمایت نهادها نشان دهند و یا کمتر به سراغ شبکههای حمایتی میروند. آنچه مسلم است شرایط ساختاری معیوب مانند عدم ثبات قوانین، عدم حمایتهای فرهنگی و قانونی، سلطه مذکر و یا عدم دسترسی به شکبههای حمایتی مسئلهای است که از همه زنان فارغ از سبکزندگیشان قربانی میگیرد و آنکه به هر جهت مهارت کمتری دارد و دسترسی کمتری دارد در مواقع لزوم بیشتر قربانی میشود.
زنان با سبکزندگی محافظهکارانه در سطح کلان از چیز خاصی هراس ندارند غیر از رفتارهای خشن در فضاهای عمومی و سلطه مذکر که سایه افکنده بر این فضاها که این مختص زنان با سبکزندگی محافظهکارانه نیست.
از راهکارهای این دسته از زنان در سطح کلان جهت مواجهه با هراسهایشان کمک گرفتن از نهادهای ساختاری مانند نظام مشاوره است. این دسته زنان تا زمانی که دیگر هیچ راهی باقی نمانده باشد به سراغ نهادهای ساختاری نظیر پلیس و دادگاه نخواهند رفت.
سبکزندگی مصلحتاندیش:
در این سبکزندگی وضعیت پوشش افراد بسته به مکان و زمان و موقعیت متفاوت است و طیفی از کاملاً جسورانه تا کاملاً عفیفانه را در بر میگیرد. به طور مثال در مسافرتها، مهمانیها، ساعات پایانی شب، مکانهای پرخطر و غیره سبک پوششان از چادری بدون آرایش تا مانتویی با آرایش غلیظ و جلب توجه کننده تغییر میکند.
از نظر اعتقادی این افراد به صورت انتخابی برای خود قسمتهایی از دین را قبول دارند و اجرا میکنند. از نظر اعتقادی این دسته افراد معمولاً وضعیت اعتقادی در حد متوسط داشته و میزان پایبندی به مناسک و شعائر در حد متوسط مشاهده شدهاست و شاید بتوان گفت بدین جهت نظرشان در مورد ارتباط با جنس مخالف پذیرفتن موضوع به صورت کنترل شده و بدون روابط جنسی و یا در حد همترازی است. ایشان آسیبهای احتمالی ناشی از ارتباط دو جنس را شامل: ازاله بکارت، بدبینی مردها، از هم پاشیدن خانوادهها، تجاوز، آسیب دیدن آینده فرد، مشکلات روحی و روانی، بارداری و ایجاد احساسات غیر قابل کنترل معرفی میکنند.
در خصوص نحوۀ گذران اوقات فراغت بسته به زمان و مکان ترکیبی از انواع گذران اوقات فراغت را بسته به مصلحت انتخاب میکنند. معمولاً میتوان انواعی از فردی درونخانگی نظیر تماشای تلویزیون و مطالعه و گوش دادن به موسیقی و فردی برونخانگی مثل رفتن به کافی شاپ و سینما، جمعی درونخانگی مثل مهمانیهای خانوادگی، جمعی برونخانگی مثل رفتن به گشت و گذار به اتفاق دوستان را در برنامۀ خود می گنجانند. همچنین زنان با سبکزندگی مصلحتاندیشانه همیشه در حضور و ترددشان در بیرون از منزل ارزیابی از زمان و مکان انجام میدهند. همچنین معتقدند حضور زنان در جامعه ضروری است برخی نیز به صورت مشروط آن را قبول دارند. علاوه بر آن در مشکلاتی که برای زنان پیش میآید در اکثر موارد هر دو طرف را مقصر میدانند برخی نیز معتقد به قصور زنان میباشند.
نگاهشان به جنسیت مدافع برابری جنسیتی، و تفاوت جنسیتی است. نکته قابل تأمل این است که در موارد مورد مطالعه موردی یافت نشد که سبکزندگی مصلحتاندیشانه داشته باشد و از جنسیت زنانه خود متنفر باشد.
این دسته از زنان بیشتر قربانی آسیبهای عمومی نظیر مشکلات وسایل نقلیه عمومی، عورتنمایی، نگاههای معنیدار، تصادف جادهای، کیفقاپی و عدماشتغال و درآمد میشوند و کمتر در معرض آسیبهای جنسی قرار میگیرند.
زنان در سبکزندگی مصلحتاندیش نیز مانند سایر زنان ترسهایی دارند و از مسائلی میترسند. ترسهای زنان با سبکزندگی مصلحتاندیش شامل ترس از جرم سرقت، اعتیاد، سلطه مذکر در اشتغال، رفتارهای خشن مردها در حوزۀ عمومی، تنهایی و خشونت خانگی است. و راهکارهای مواجهه با ترسها و هراسهایشان شامل انتخاب مصلحتاندیشانه محلها و زمانهای رفت آمد، احتراز از خطر در اغلب موارد و پیشگیری از خطر، احتراز از حضور در اماکن خطرناک، استمداد از پلیس بسته به مصلحت، و استمداد از افراد مختلف که این افراد ممکن است طیفی از اعضای خانواده و دوستان را در بر بگیرد که بسته به نوع مسئله به سراغ هر یک خواهند رفت و در اکثر مواقع سعی میکنند خودشان مسئله را حل کنند. اینها بسته به شرایط و موقعیت ترکیبی از روشهای مختلف را برای پیشگیری و یا حل مسئله به کار میبرند.
سبکزندگی مصلحتاندیش و قربانیشدن در سطح خرد:
همانطور که پیشتر گفته شد در سطح فردی مؤلفههایی نظیر سن، تحصیلات، پوشش، اعتقادات، نگرش به حضور در بیرون از منزل، رویکرد نسبت به جنسیت، اعتقادات رفتاری، و نحوۀ ارتباط باجنس مخالف جای میگیرد، در خصوص سن و تحصیلات تفاوت چندانی این دسته از زنان با گروههای دیگر ندارند. در خصوص پوشش زنان با سبکزندگی مصلحتاندیش معمولاً بسته به شرایط پوشش خود را تغییر میدهند. در خصوص اعتقادات وضعیت اعتقادیشان در حد متوسط است، و پایبندیشان به مناسک و شعائر در حد متوسط است. رویکردشان نسبت به جنسیت برابری جنسیتی، و تفاوت جنسیتی است و در خصوص ارتباط با جنس مخالف به صورت کنترل شده آن را می پذیرند و به صورت کنترل شده و بدون روابط جنسی و یا در حد همترازی مورد وثوقشان است. حضور زنان در جامعه را ضروری میدانند و برخی نیز به صورت مشروط قبول دارند. در مشکلاتی که برای زنان پیش میآید در اکثر موارد هر دو طرف را مقصر میدانند برخی معتقد به قصور زنان میباشند. آنها معتقدند حضور زنان در جامعه ضروری است برخی نیز به صورت مشروط قبول دارند. در مشکلاتی که برای زنان پیش میآید در اکثر موارد هر دو طرف را مقصر میدانند برخی معتقد به قصور زنان میباشند.
زنان با این سبکزندگی کمتر ممکن است قربانی تعرضهای جنسی شوند زیرا گاهی ممکن است مصلحتاندیشی و ارزیابی از موقعیت توسط این زنان درست از آب در نیاید و مورد عورتنمایی یا کیفقاپی و یا نگاههای معنیدار واقع شوند همانطور که برای چند نفر از نمونهها اتفاق افتاده بود.
در سطح فردی این گونه افراد نیز مثل سایر زنان از مسائل جنسی هراس دارند. ترس از سرقت، ترس از تنهایی و ترس از خشونت نیز از جمله ترسهای این دسته از زنان است. زنان با سبکزندگی مصلحتاندیشانه برای مواجهه با ترسها و هراسهایشان در این سطح بیشتر با انتخابهای مصلحتاندیشانه از رفت و آمد به مکانهای پرخطر و در زمانهای پرخطر پرهیز میکنند و پیشگیرانه رفتار میکنند.
سبکزندگی مصلحتاندیش و قربانیشدن در سطح میانه:
در این سطح مؤلفههایی مانند تأهل و مادری، وضعیت خانوادگی به سامان، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و نوع شغل مطرح بود. با مطالعۀ نمونههای تحقیق مشاهده شد که در این سبکزندگی همه نوع شغلی وجود دارد. دولتی رده بالا و رده میانی و رده پایین، خصوصی، کسب و کار خانگی، خانهدار وغیره لذا نمیشد تعریفی خاص از شغل افراد در این سبک از زندگی ارائه کرد. همچنین در خصوص وضعیت خانوادگی نیز طیف گستردهای از پایگاه اقتصادی-اجتماعی و وضعیت خانوادگی در این سبک از زندگی مشاهده نشد. بیشتر زنان با سبکزندگی مصلحتاندیش مادر بودند و در اکثر موارد متأهل. به نظر میرسید پدیدهای به نام مدارا در تمام طول زندگی این افراد باعث شده تا مصلحتاندیشی پیشه کنند و سبکزندگیای را برگزینند که کمترین خطری آنها را تهدید نکند.
این دسته از زنان در سطح میانه خود را قربانی چیز خاصی نمیدانستند غیر از جنگ و از دست دادن عزیزان که منجر به تک والد شدن خانواده و تحمل سختیهای فراوان برای زنان شده بود. در واقع زنان خود را قربانی از دست دادن همسرانشان میدانستند. زنان در این سطح از مواردی نظیر خشونت خانگی و ترس از دست دادن عزیزان میترسند.
زنان با این سبک از زندگی در مواجهه با خطر بسته به شرایط از خانواده کمک گرفته و طیفی از افراد را بسته به موضوع مسئله طرف مشورت و کمک خواهی قرار میدهند. همچنین بسته به شرایط ترکیبی از روشهای سطح فردی، میانی و کلان را به استمداد میطلبند.
سبکزندگی مصلحتاندیش و قربانیشدن در سطح کلان:
در این سطح مؤلفههایی نظیر حمایت یا عدم حمایتهای فرهنگی و قانونی، سلطه مذکر و مردسالاری، میزان دسترسی به شبکههای حمایتی و ثبات یا عدم ثبات قوانین جای میگیرد.
در این سطح زنان بسته به شرایطشان مانند سایر زنهای کشور ممکن است از حمایتهای فرهنگی و قانونی و شبکههای اجتماعی استفاده کنند. این مسئله در سبکزندگی آنها به جهت دستهبندی این تحقیق جایی نداشت. نمیتوان گفت که مثلا زنان مصلحتاندیش از سلطه مذکر در امانند و میزان دسترسیشان از حمایتهای مالی بیشتر است، شواهدی در این خصوص مشاهده نشدهاست. در همه طبقات اجتماعی انواعی از این سه نوع سبکزندگی مشاهده شد. زنان با سبکزندگی مصلحتاندیش هم ممکن است قربانی نظام سلطه مردسالار شوند. آنها هم در همان خیابانی رفت و آمد میکنند که سایر زنان مجبور به رفت و آمد هستند و اگر قرار باشد حمایت فرهنگی وقانونی شود شامل این قشر نیز میشود. البته زنان مصلحتاندیش بسته به اهداف و برنامههایشان ممکن است از حمایتها استفاده بیشتری نسبت به سایر سبکهای زندگی کنند. ولی در مصادیق این تحقیق چیزی مبنی بر صحت این موضوع دیده نشد.
در سطح کلان زنان با این سبکزندگی بیشتر دچار آسیبهای عمومی میشوند. مشکلات وسایل نقلیه، نقص جادهها و تصادفهای جادهای از جمله مواردی است که زنان با سبکزندگی مصلحتاندیش در سطح کلان بیان کردهاند.
راهکارهای مواجهه این دسته از افراد بسته به شرایط گاهی ممکن است در سطح ساختارها از پلیس کمک بگیرند و در کمک گرفتن از ساختار قضایی نیز احتمال استمداد طلبیشان هست.
مدل پارادایمی
راهبردها
شرایط علی
نگاه جنسیتی
سلطه مذکر
ساختارهای معیوب
سن، اشتغال، تأهل و مادری، تحصیلات، پایگاه اقتصادی اجتماعی
مولفه های سبک زندگی: وضعیت اعتقادی، پوشش و حجاب، نحوه گذران اوقات فراغت،رویکرد جنسیتی، ارتباط با جنس مخالف
ترسهای موردی(خیانت همسر، ترس از جرایم، ترس، ترس از سلطه مذکر، ترس از آزارهای جنسی) ترس از استیلای مذکر (رفتار خشن در حوزه عمومی، سلطه مذکر در اشتغال*، ترس از آزارهای جنسی (نزدیکان فضای عمومی )
پیامدها
زمینه::
شرایط مداخله گر یا زمینه ای:
تغییر سبک زندگی به صورت فعالانه و منفعلانه ، درگیر شدن، تساهل، تغافل، استفاده از وسایل دفاعی، پناه بردن به مکانهای مقدس، مراجعه به مشاور، مراجعه به قوه قضاء، فرافکنی، تلاش برای نماندن در منزل، مقابله های روانی، دعوت از میهمان
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری