ناصر آل مذکور و ساخت آن توسط فرزند او شیخ نصر اول ،آغاز شد و بعدها توسط حسینقلی خان نظام السلطنه مافی «سعدالملوک»که یک با در سال ۱۲۷۴ق و بار دیگر در سال ۱۳۰۸ق، نائب الحکومه د در سال ۱۳۰۹ق،حاکم بوشهر بود، به اتمام رسید .این دیوار از محل دارالحکومه بوشهر یا عمارت چهارباغ از ساحل شرقی و جایی که امروزه اداره گمرک قرار دارد ،شروع می شد و پس از عبور ازآب انبار قوام به ساحل غربی به دریا میپیوست .(حمیدی، ۱۳۸۹ : ۴۵)
شهر بوشهر در راس شبه جزیره مثلثی شکل و در محدوده بافت قدیمی خود دارای چهار محله مرکزی در بافت قدیمی و تاریخی شهر بوشهر می باشد .علاوه بر چهار محله در هسته مرکزی شهر،یعنی بهبهانی ،دهدشتی،شنبری و کوتی، در گذشته محله های کوچک چند خانواری در شکم این محلات وجود داشت که امروزه دیگر نامی از آنها برده نمیشود .به طور نمونه محله «خیزمی ها» یا «هیزمی ها»روغنی ها، دوانی ها،گازرانی ها و از همه بزرگتر محله یهودی ها ؛ تل ارمنی ها هم محله ای بود که برای زندگی ارامنه قدیم بوشهر بود . (حمیدی، ۱۳۸۹ : ۷۵)
مهمترین محله این شهر، محله کوتی بود که در جنوب غربی شهر و با امتداد زیاد در نوار ساحلی قرار داشت . نام این محل به سبب قرار گرفتن ساختمان کمپانی هند شرقی که از زمان کریم خان زند در بوشهر تاسیس شده و به عمارت کوتی معروف است، گرفته شده است .این مکان محل استقرار نائب کنسولی و کنسولگری و دفتر کنسولی دولت انگلیس در بوشهر بود .ساختمان کوتی در سال ۱۷۶۳م،همزمان با افتتاح کمپانی هند شرقی ،با اجازه کریم خان زند در بوشهرساخته شد . (حمیدی، ۱۳۸۹ :۸۱- ۷۹).واژه «کوتی[۷]» ،یک واژه هندی است که برگرفته از کلمه ای در واژگان هندی به معنی قلعه،حصار،برج و بارو است. این واژه «کوت» وارد زبان فارسی و عربی شده و از آن اسم مصغر کویت که به معنی قلعه کوچک است،ساخته شده است . (حمیدی، ۱۳۸۹ : ۸۱)و این چنین است که تشابه واژگانی در دو کلمه «کوتی» و «کویت» وجود دارد و در خصوص مهاجرت و سکونت مهاجرین کویتی به این محله ،هیچ ارتباط حقیقی وجود ندارد .
بوشهر یکی از بنادر فارس مسوب میشد وآن زمان قریب ده هزار نفرجمعیت داشت . (جعفریان ،۱۳۸۹ :جلد سوم: ۸۱۴)
فصل چهارم:جغرافیای تاریخی بوشهر
بوشهر از جمله شهرهای شش گانه یا هشت گانه ای است که به امر اردشیر بابکان در فارس،خوزستان و اطراف خلیج فارس ساخته شدند . اردشیر پس از رسیدن به حکومت ،فرمان داد تا شهرهای بزرگی را در فارس و جنوب عراق بنا کنند . طبق نوشته تاریخ طبری و اظهار نظر جغرافی نویسان و مورخان متاخر ،این شهرها عبارت بودند از : «اردشیر خرّه»، «رام اردشیر»،«رام هرمز»،«ریو اردشیر»یا «راو اردشیر» که ریشهر یا بوشهر امروزی است .(حمیدی، ۱۳۸۹ : ۲۹)
نام بوشهر، تغییر یافته کلمه «بوخت اردشیر»است؛ به معنی شهر رهایی و شهر نجات و شهری که اردشیر در آن رهایی یافت و در واقع بوشهر جای گزین بندر باستانی ریشهر می باشد. (حمیدی، ۱۳۸۹ : ۲۸) در زمان اردیشر بابکان ،سردودمان سلسله ساسانی ،شهر «رام اردشیر»،در حدود ۱۲ کیلومتری بوشهربنا شده که اکنون خرابه های آن به نام «ریشهر»معروف است .عرب هایی که از این محل به داخل ایران نفوذ کردند ،آن را «زیضهر» نام گذاری کرده اند . (افشارسیستانی،۱۳۶۹ :۳۴)
نام بوشهر برای اولین بار در کتاب معجم البلدان یاقوت حموی آمده است . (سیستانی،۱۳۶۹ :۳۴) لسترنج مؤلف کتاب سرزمین های خلافت شرقی نیز آن را متذکر شده و یاد کرده است .ولی به نظر می رسد که واژه بوشهر مصحف و محرف کلمه ریشهر باشد . (افشارسیستانی،۱۳۶۹ :۳۵)
اگرچه بنای شهر ریشهر را به اردشیر بابکان (۲۲۶-۲۴۱م)،نخستین پادشاه ساسانی نسبت داده اند ،اما قدمت سکونت در این منطقه به عصر امپراتوری عیلام(ایلام)می رسد که نام این شهر «لیان» به معنی آفتاب درخشان بوده است. (حمیدی ، ۱۳۸۹ : ۲۹)
زمانی که اعراب برای تسخیر ریشهر آمدند،مردم آن قریب شش ماه در قلعه ای که قریب شهر است،نتحصن شده و دفاع نمودند. یک فرسنگی ریشهر شهری بودبه نام هزارمردان که در موقع جنگ هزارمرد جنگی از آن شهر انتخاب شده و برای جلوگیری از حمله اعراب بدوی که گاهی با کشتی برای غارت به ریشهر می آمدند ،اعزام می شدند و در برج و باروها به مقابله می پرداختند .(رایین، اسماعیل،دریانوردی ایرانیان ،تهران،چاپ دوم،نشر جاویدان،۱۳۵۶ : ص۸۸)
در زمان افشاریه ،بندر بوشهر مورد توجه و اهمیت خاصی در جریانات اقتصادی و سیاسی خلیج فارس قرار گرفت. این بندر که جای گزین بندرعباس در دوران صفویه شده بود، با اقدامات و خدمات نادرشاه به یکی از طلایی ترین ادوار تاریخ این بندر نزدیک شد .نادر برای نجات کرانه های جنوب از دست اندازی اعراب و بیگانگان و حفظ امنیت در آن، درصدد ایجاد نیروی دریایی مقتدری برآمد . لطیف خان به نمایندگی از نادر، ،محل کنونی بوشهر را برای مرکز عملیات فرماندهی خود انتخاب و شهر ریشهر را به این محل منتقل کرد و در آن بناهایی ساخت و آنجا را بندر نادریه نامید . او با تلاش و کوشش بسیار توانست دو ناو چهارصد تنی خریداری کند . در زمان کریم خان ،شیخ نصرخان،پسر شیخ ناصر آل مذکور ،به حکومت بوشهر رسید .
موضوع انتخاب بوشهر به عنوان مرکز اصلی ناوگان دریائی نادرشاه،بدین گونه بود که نادرشاه با انتخاب بوشهر به عنوان مقر ناوگان دریائی ،مقدمات ایجاد شهری تجاری و بندری را نیز پی ریزی کرد که بر جای ویرانه های «لیان باستان»و «ریشهر» قرار داشت و مقرر بود که بیش از دو قرن مرکز مهم تجاری و بندری ایران در خلیج فارس باشد.(اسدپور،حمید،تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج فارس در عصر افشاریه و زندیه،۱۳۸۷ ،ص ۱۳۷)
شیخ ناصر ابومهیری پسر شیخ مذکور که حکومت بوشهر به او محول شد،قبلا به دستور نادر طرح شهر جدید بوشهر را که پیش از آن یک بندر کوچک صیادی بیش نبود، در سال ۱۱۵۵ق،رسما عهده دارشد .در زمان خاندان آل مذکور ،بوشهر توسعه یافت ،دیوار شهر و دروازه های آن ساخته شد . دارالحکومه تاسیس و در ساختمان چهار برج مستقر گردید . قدرت نظامی و دریایی این منطقه گسترش یافت و امور بازرگانی و تجارت دریایی رونق گرفت و کمپانی هندشرقی و نمایندگی های تجاری و سیاسی کشورهای دیگر در بوشهر افتتاح شد .(حمیدی،استان زیبای بوشهر،چاپ سوم،۱۳۸۹ : ۵۰)
بندر بوشهر از سال ۱۷۴۷م/۱۱۶۰ق،یعنی پس از قتل نادرشاه و فروپاشی قدرت مرکزی در ایران تا ظهور قاطعانه کریم خان زند تحت کنترل و رهبری شیخ ناصر به عنوان یک قدرت مهم محلی و مرکز تجاری آزاد ،نقش مهمی در ترویج بازرگانی و تجارت در کرانه های شمالی خلیج فارس به عهده گرفت و در این زمینه رفته رفته جایگزین بندر عباس شد،با این حال با رقیب قدرتمندی به نام بصره در شمال خلیج فارس و مسقط در جنوب آن مواجه بود .با ظهور کریم خان زند و تسلط قطعی او بر بخش های وسیعی از ایران و از جمله بر کرانه های خلیج فارس ،بندر بوشهر،اطاعت و تبعیت از کریم خان زند را به اکراه پذیرفت اما همچنان از حکومت محلی برخوردار شد ولی در مقابل همکاری با کریم خان زند از مساعدت های او بهره مند شد به خصوص اقدام کریم خان زند بر علیه بصره که عملا باعث تقویت و رونق تجارت در بندر بوشهر شد . .(حمید اسدپور،تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج فارس در عصر افشاریه و زندیه، ۱۳۸۷، ص۱۹۰)
دوران پنجاه ساله میان مرگ نادرشاه و پایه گذاری سلطنت قاجاریه ،حساسترین و تاریک ترین دوره از تاریخ جدید ایران به شمار می آید که بی شک بر اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بندر بوشهر،تاثیر مستقیمی داشته است. .جان پری در کتاب کریم خان زند این برهه از تاریخ ایران را به وقایع جهانی در آن دوران پیوند زده و عومل متعددی را ذکر می کند که بیانگر این مسیله است که تحولات ایران به ویژه خلیج فارس و بنادر جنوبی ایران ،اهمیتی دو چندان در تحولات جهانی و منطقه ای داشته است .عواملی همچون تحولات سیاسی در کشورهای فرانسه،آمریکا و اولین اقدامات امپراتوری روسیه در شمال و بریتانیا در جنوب ،برای کسب حوزه های نفوذ و حفظ منافع بازرگانی خود و ممانعت از ظهور حکومت مرکزی ،همه و همه بر جریانات بنادر مهم خلیج فارس ،اثر گذار بوده اند .(جان پری،کریم خان زند، ترجمه :علی ساکی،تهرانچاپ دوم،نشر نو ،۱۳۶۱ : ص )
حاکمان محلی خلیج فارس از جمله حکام محلی بوشهر،واقف بر این امر بودند که با داشتن شرایط مطلوب اقتصادی است که یک بندر می تواند به حیات اقتصادی اش ادامه دهد . از این رو از هر اقدامی جهت رسیدن به این منظور سود می بردند .تلاش گسترده حاکمان محلی بوشهر،برای جلب نمایندگان خارجی،برقراری امنیت در مناطق پس کرانه ای ،نمونه بارز این اقدامات بود . در این شرایط پیش آمده ،حکام محلی در سایه توان اقتصادی خود ،به سمت ایجاد یک حکومت مستقل از مرکز گرایش یافتند و حتی حوزه نفوذشان به خارج از مناطق تحت سلطه خود گسترش یافت .
همزمان با این شرایط پیش آمده ،بندر بوشهر توانست در سایه حمایت خاندان آل مذکور شرایط مطلوب تری کسب کند . اینان با تشویق بازرگانان و تجار داخلی و خارجی برای سرمایه گذاری در بوشهر،عملا توانستند نقش پررنگی در صحنه مبادلات داخلی و خارجی ایفا کنند و همچنین بندر بوشهر و آل مذکور با روی کار آمدن کریم خان زند،از مساعدت های ایشان در مسائل امنیتی و نظامی برخوردار شدند .
بوشهر در دوره قاجار سه بار به بهانه های مختلف مورد تهاجم نیروهای انگلیس قرار گرفته است .بهانه هایی مثل محاصره هرات توسط نیروهای ایرانی ،دسترسی انگلیسی ها به هندوستان و افغانستان و تسلط یافتن بر آب های ایران و حضور جاسوسان آلمانی در منطقه خلیج فارس در زمان جنگ بین المللی اول ،بریتانیای کبیر برای دولت ایران و مسؤلان محلی تعیین تکلیف میکردند . کسانی مانند «لرد کرزن»و «پرسی سایکس»و «جان ماکوم»،آب های خلیج فارس و بنادر و جزایر و سواحل آن را ملک موروثی انگلیس می دانستند .با اینکه بوشهر از یک سابقه طولانی تجاری و آبادانی برخوردار است اما پیشرفت های فرهنگی،صنعتی،تجاری و عمرانی آن در قرن اخیر از سر گرفته شده است . این استان تا سال ۱۳۴۹تابع استان فارس بود و ادارات آن زیر نظر ادارات فارس در شیراز قرار داشت .پس از آنکه در تاریخ ۷/۹/۱۳۴۹به فرمانداری کل تبدیل شد ،سازندگی و آبادانی که مدتی به رکود گراییده بود،دوباره آغاز گردید .مدتی همراه با بندرعباس ،با عنوان استان ساحلی فعالیت میکرد و سرانجام در تاریخ ۹/۷/۱۳۵۲، به عنوان استانی مستقل زیر نام «استان بوشهر»درآمد و به سرعت رو به آبادانی گذاشت . ظرفیت باراندازها و فضای اسکله های بندر گسترش یافت و کوشش های بسیار در جهت توسعه شبکه های مخابراتی ،آب و برق و سایر امکانات شهری به عمل آمد . (حمیدی،استان زیبای بوشهر،چاپ سوم،۱۳۸۹ : ۲-۵۱)
به طور کلی می توان اذعان داشت که بندر بوشهر در دوران پادشاهی قاجار،اعتبار و اهمیت ورونق خاصی یافت ولی پس از آن به سبب احداث راه آهن ایران که به خرمشهر رسید و لنگرگاه کشتی های بزرگ تجاری در خرمشهر شد ،این بندر از رونق بازرگانی افتاد .(اقتداری، ۱۳۸۹ :۱۵۴)
بوشهر در اواخر دوره قاجارو اوایل پهلوی، دارای مدارس و تاسیسات فرهنگی و برق شد اما در زمان مذکور،تجارت آن چندان تعریفی نداشت و بازارها و دکانهایش از پیشروی چندانی نداشتند .(اقتداری،۱۳۸۹ : ۱۵۴)
بخش سوم :
اوضاع سیاسی و اجتماعی کویت و بوشهر
فصل اول : اوضاع سیاسی کویت
در بالا ذکر شد که آل صباح از سال ۱۸۱۸م تا ۱۸۷۰م به صورت یک واحد قبیله ای در بندر کویت و نواحی مجاور آن ساکن بودند. مالیات این امارت یعنی کویت به بصره داده می شد . نفوذ ترکان عثمانی در کویت در دوران شیخ عبدالله الصباح دوم (۱۸۶۶-۱۸۹۲م) فزونی گرفت . شیخ عبدالله در لشکر کشیهای ترکان عثمانی به کمک آنها می شتافت . (مجتهدزاده ،۱۳۲۴:۵۸۴و۵۸۳) شاید پذیرفتن تابعیت عثمانی توسط شیخ عبدالله به همان ضعف همیشگی کویت که تا به امروز نیز با قیست، بر می گردد ، ضعفی که ناشی از وجود همسایگان پر قدرت او مثل عربستان و عراق است . کویت همواره از قدیم به وجود یک نیروی خارجی در درون خود نیازمند است واین ضعف همواره این کشور را به عنوان تحت الحمایه ابر قدرت ها در آورده است .
دلایل متعددی باعث افزایش ناگهانی نفوذ سیاسی کویت و دستیابی به موقعیت درخور توجهی برای این شیخ نشین دراوایل قرن بیستم شد . در سال ۱۸۹۶م، در کویت شورش داخلی درگرفت که حاصل آن به قدرت رسیدن مبارک، شیخ جدید کویت بود .این واقعه سبب شد که میان افراد خانواده او اعتراضاتی صورت گیرد و اوضاع را آشفته نماید .عثمانی ، کویت را از املاک خود به حساب می آورد و یک نیروی نظارتی مقتدر را برکویت مستولی نمود تا همچنان به نفوذ بی پایان خود در گذشته بر این ایالت ، ادامه دهند . (لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۴۱)
در زمان شیخ عبدالله الصباح ، والی بغداد مدحت پاشا ، از نفوذ انگلیس در کویت که همسایه ی عراق محسوب می شدند بیمناک بود و در صدد برآمد تا باایجاد ارتباط نزریک با آل صباح روابط خود رابا آنان بهبود بخشد، نتیجه این سیاست ،پذیرفتن تابعیت عثمانی ازطرف آل صباح بود .(وثوقی ،۱۳۸۴: ۴۶۱)
تا سال ۱۸۹۹تابعیت ادامه یافت وکویت تقریبا ۲۸ سال جزو متصرفات عثمانی محسوب می شده . با وجود اینکه کویت در این سال ها تابعیت عثمانی را پذیرفته وجزء قلمرو آن بوده اما در بسیاری از منابعی که توسط کویتی ها نوشته می شود این کشور را جزو امارتهای مستقل عربی می دانند که تابع شیوخ خود می باشند که نه از شاه پیروی می کنند ونه از سلطان ، استناد آنها به سفرنامه های اروپاییانی است که در این سالها به کویت سفر کرده اند. مثلا «کبینگهام» اشاره می کند که با توجه به حضور پرتغالیها وترکان عثمانی در مناطق خلیج فارس وسلطه بیگانگان بر اکثر این مناطق ، بیان می کند که کویت بیش از بقیه به استقلال خود توجه داشته است ویا «کلنل لویس پلی» مدیر کنسول گری انگلیس در خلیج فارس از وضعیت کویت در ۱۸۶۳م گزارش می دهد که کویت جزو امارتهای مستقل خلیج فارس است .(مطالعات وپژهشگاه کویت ،۱۳۸۲ :۲۰)
سرزمین کویت در سرتاسر قرن۱۹، به طوری پیوسته و یکنواخت تحت حکمرانی خاندان آل صباح توسعه و گسترش یافت .به گونه ای که در سال ۶۳-۱۸۶۲م،جهانگرد انگلیسی به نام دبلیو.جی.پالگریو، با آب و تاب تمام کویت را به عنوان فعالترین بندر در شمال خلیج فارس به شمار آورد .(یاپ و بوش، ۱۳۸۸ :۴۴)
بعد از مرگ مدحت پاشا والی بغداد، جانشینان وی به خاطر ثروت کویت و موقعیت سوق الجیشی آن تقاضای خراج بیشتری از کویت داشتند که این ظلم واجحاف بر مردم کویت زمینه ساز حضور انگلستان در منطقه شد ، گذشته از این در این زمان نزدیکی عثمانی ها به آلمانیها خطر بزرگی را برای کویت مطرح ساخت . به تدریج کشتی های تجاری کمپانی هند شرقی ،شروع به تجارت با کویت کردند ولی ترس عثمانی از اینکه رونق تجاری کویت باعث کسادی بازار تجارت بصره شود ،باعث شد تا به مخالفت با کمپانی های تجاری بریتانیا بپردازد . از این هنگام تا زمان حکومت شیخ مبارک آل صباح در سال ۱۸۹۶م/۱۳۱۲ق،بریتانیا در امور داخلی کویت مداخله نمی کرد و آنجا را تحت تابعیت عثمانی می دانست . در کنار آن شیخ مبارک از ترس تصرف کویت توسط عثمانی ،همواره تقاضای تحت الحمایگی بریتانیا را مطرح میکرد ،ولی از آنجا که بریتانیا مداخله در امور آنجا را جز برای حفظ موقعیت خود در خلیج فارس ،لازم نمی دانست ،از قبول تقاضاهای وی خودداری نمود ؛اما حوادثی که در اواسط سده نوزدهم میلادی روی داد و باعث توجه کشورهای اروپائی به خلیج فارس به خصوص کویت شد ،بریتانیا را مجبور به تجدید نظر در سیاست های خود کرده تا از توسعه نفوذ دول خارجی به کویت جلوگیری نماید .
زمانی که پیش بینی می شود که کویت آخرین ایستگاه راه آهن بغداد خواهد بود ،دولت عثمانی ،کویت را جزء قلمرو خود می دانست . چون لازم بود که راه آهن بغداد به آنجا منتهی شود و تمام تلاش آن بود که نفوذ انگلیسی ها از آنجا ریشه کن شود . در این زمان-سال های اولیه آغازین قرن بیستم- ،جیرول گزارشگر و کنسول انگلیس در خلیج فارس شکایت دارد که تعداد ترک ها در کویت زیاد شده و ایرانی ها به واسطه سپردن گمرکات خلیج فارس به دست مستشاران بلجیکی ، دشمنی خودشان را نسبت به منافع انگلستان نشان داده اند .(ارتباط گمرک ایران با کویت چه بود ؟) ونقشه های پر عرض و طول در ساحل خلیج فارس برای راه آهن در حال کشیده شدن بود .(محمود محمود،۱۳۷۸، ج ۷ :۱۶۸ )
کویت در مسیر سیاست بریتانیا بود زیرا انتظار می رفت خط آهنی که از دریای مدیترانه آغاز میشد به آنجا منتهی گردد . در خلال این مدت کویت همچنان برای بریتانیا درخور اهمیت بوده است ،عثمانی ها کوشش فراوان کردند که در این مکان سیادت داشته باشند ،خواه به سبب وجود راه آهن یا عوامل دیگر ، در این مقطع زمانی ،بنادر بوشهر و کویت ، استراتژیک ترین نقاط خلیج فارس در طرح برنامه های سیاسی بریتانیا ،محسوب میشدند و این کشور سعی داشت به هر طریقی حضور نظامی خود را به شکل مانور در منطقه به نمایش درآورد .
در یکی از مانورهای نیروی دریائی بریتانیا در سال ۱۹۰۱م،کشتی انگلیسی های «فلابر» با پرچم بریتانیا که فرمانده کل پادگان شرکت شرقی را با خود حمل می کرد ،وارد خلیج فارس شد و فرمانده آن «آدمیرال بوزانکه»[۸] بود . این کشتی از مسقط و بوشهر و بندرعباس دیدن کرد و بزرگترین توپ که تا آن هنگام آب های خلیج فارس چنان توپی به خود ندیده بود ،در آن کشتی بود . در ۱۷ ژوئن به بوشهر رسید و مقصد بعدی اش عزیمت به بحرین بود اما بحرین برای پهلو گرفتن چنان کشتی ای مناسب نبود .در ۱۸ ژوئن در بوشهر به احترام پرچم ایران ،گلوله های توپ شلیک شدند و افسران بریتانیائی به دیدار حاکم بوشهر رفتند .سپس کشتی رهسپار کویت شد که شیخ جابر فرزند بزرگ شیخ کویت که آن لحظه در کویت حضور نداشت، به استقبال آن کشتی آمد .(لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۷۶ ) دولت انگلیس برای اینکه حرکات روسیه را در سواحل ایران و خلیج فارس زیر نظر داشته باشد،یک هیئت ژاندارمری در ساحل کویت تشکیل داد .ولی اوضاع سیاسی اروپا بعد از شکست روسیه ،به گونه ای رقم خورد که دولت انگلیس کویت را تخلیه کرد و در مقابل بعضی از سواحل جنوبی ایران را تحت نظر گرفت و قصد داشت به هر طریقی مرکز حربیه ای تشکیل دهد و از نفوذ روسیه در مستعمرات خود به ویژه هند، جلوگیری کند . (چهره نما،۲۰ صفر ۱۳۲۴ ق/۱۶ آوریل ۱۹۰۶م/س ۲/ش ۱۴/ص ۶)
در ۱۹۰۴م، پس از دیدار نائب السلطنه هند از کویت در اواخر ۱۹۰۳م،یک مسئول سیاسی بریتانیائی در کویت معین شد تا امور کویت و عراق عثمانی جزیره العرب را زیر نظر داشته باشد . ولی باب عالی هند در خصوص این موضوع اعتراض کرد ،چرا که معتقد بود مخالف توافقنامه ابقای وضع کویت به شمار میرود . از این رو، تنفیذ آن تا چند ماه به تعویق افتاد .(لوریمر،۱۳۸۸ : ۲۶۷)
مسّاحی –بررسی شرایط ژئوپولیتیکی –دریائی بریتانیا در خلیج فارس،با هدف خدمت نظامی به ناوگان جنگی بریتانیا محسوب میشد تا خدمت در امور سیاسی آن کشور ؛در این مسّاحی ها برای کنسول های انگلیسی در خلیج فارس معلوم شده بود که مناطق مناسب برای کشتیرانی عبارت اند از بوشهر، کویت، بحرین و مناطق اروندرود . (لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۷۸ )روشن است با گزارشات بدست آمده توسط بازرسان انگلیسی در این نقاط، دقت عمل بیشتری توسط کنسول های انگلیسی به منظور تصاحب و حفظ نقاط مذکور صورت می گرفت .
در پی تلاش کنسول های انگلیس در جهت دفاع از منافع و استراتژی های این کشور در مسائل مربوط به حفظ کویت،توسط ماموران ذیربط تصمیم گرفته شد که در خلیج فارس تاکتیک پیشرفت تدریجی به کار برده شود و اولین قربانی این تاکتیک می بایستی شبه جزیره قطر میشد که از نظر سوق الجیشی دارای اهمیت می بود و راه را برای رسوخ به سوی غرب آن و سرانجام به سمت شمالی آن یعنی به سمت کویت، می گشود . .(دلدم، اسکندر،خلیج فارس،مؤسسه انتشارات نوین،۱۳۶۳ ، ص۱۸۸)
در نتیجه ی تحت انقیاد درآوردن مسقط و تحت الحمایگی مجمع الجزایر بحرین و قطر که با پیشروی عمیقتر به خلیج فارس و تقویت مواضع اقتصادی و سیاسی بریتانیا در مناطق شط العرب و کارون همراه بود،حلقه ای به دور یکی از مهمترین نقاط استراتژیکی خلیح فارس یعنی کویت ،درست در اواخر قرن نوزدهم بسته شد. .(دلدم، اسکندر،خلیج فارس،مؤسسه انتشارات نوین،۱۳۶۳ ، ص۱۹۳) بدین ترتیب مقامات مستعمراتی بریتانیا در خلیج فارس با ابزار سیاست و تحریک و زدو خورد های بین کویت و طوایف عرب همسایه ،در ۲۳ ژانویه سال ۱۸۹۹،قرارداد تسلط بر کویت را تحمیل نمودند که عملا کویت را تحت الحمایه انگلستان در آورد.
اهمیتی که در ابتدای سده بیستم کویت را مورد توجه کشورهای انگلستان ،عثمانی،آلمان ،روسیه و حتی فرانسه ،قرار داد ؛این سرزمین کوچک را در عرصه حوادث و رویدادهای جهانی وارد کرد .از سوی دیگر منازعات و توسعه طلبی های شیوخ و فرمانروایان عرب ،کویت را صحنه درگیری ها و خونریزی های زیادی ساخت .این مسایل سبب شد تا مسایل کویت به صفحات روزنامه های فارسی زبان نیز سرایت کند . روزنامه حبل المتین درباره اهمیت و استراتژی کویت در خلیج فارس در طی اوایل قرن بیستم می نویسد : کویت از یک طرف دروازه و راه مدینه طیبه که دارالهجره رسول و مزار کثیرالانوار آن بزرگوار و خلفاء راشدین می باشد،هملا دروازه مکه معظمه است و هم قریب مشاهد مطهره و مقابر منوره ائمه دین(است) .» (انوری، خلیج فارس در نیمه نخست قرن بیستم،۱۳۹۰ :۱۳۷)
در اواخر ۱۹۰۳م، فرمانده افسر نیروی دریائی بریتانیا در خلیج فارس،توصیه کرد که اندازه گیری و لایروبی بندر کویت از سر گرفته شود . حکومت هند با پیشنهاد او موافقت کرد و در پی آن در تابستان ۱۹۰۴م،به موجب قراردادی جدید میان افسران بریتانیائی و حاکم کویت،کشتی ای به بندر کویت آمد و در نوامبر همان سال کشتی «اینوستیگیتور» عمل لایروبی بندر را پس از آنکه از کار خود در بوشهر فراغت یافت، آغاز کرد . (لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۷۸ )
انگلستان همیشه حامی این شیخ نشین کوچک به ویژه در مقابل قدرت های منطقه ای مانند ابن سعود، بود . متقابلا شیوخ آل صباح نیز همواره نسبت به انگلستان حسن نیت نشان می دادند .(انوری، خلیج فارس در نیمه نخست قرن بیستم،۱۳۹۰ :۵۳)
با مراجعه به اسناد مکاتبات بری میان وزیر مختاران و نمایندگان سیاسی بریتانیای هند و لندن ، میتوان به بطن سیاست های انگلستان در منطقه خلیج فارس پی برد . در سندی محرمانه که توسط « لرد مونتیگل» از اعضای وزارت خارجه انگلیس خطاب به یکی از ماموران آن کشور در خلیج فارس آمده، معلوم میشود که :
« …به تصور بنده شما از موضع ما به خوبی آگاه هستید که بحرین و کویت و شیخ نشین های متصالحه گرچه در عمل تحت الحمایه ی بریتانیا هستند اما رسما چنین نیست…» (انوری، خلیج فارس در نیمه نخست قرن بیستم،۱۳۹۰ :۶۰)
سرهنگ «پلی»نماینده انگلیسی مقیم خلیج فارس که اداره مرکزی او در بوشهر بود،گزارشی به بمبئی و لندن ارسال نمود که در آن ثابت می کرد که پیشرفت های عثمانی در خلیج فارس ،نتیجه سازش روس ها و عثمانی ها بوده و از این رهگذربریتانیای کبیر مواجه با خطرات مهلکی میباشد . در سال ۱۸۷۹م،«لرد لیتون» نایب السلطنه ی وقت انگلیس در هندوستان،به منظور حفظ منافع استعماری بریتانیا در خلیج فارس ،پیشنهاد کرد که تمام شیخ نشین های خلیج فارس که در سمت جنوب کویت واقع بودند را به امپراتوری بریتانیا وابسته سازند و به پرداخت خراج وادار نمایند .(دلدم، اسکندر،خلیج فارس،مؤسسه انتشارات نوین،۱۳۶۳ ، ص۱۸۱)
با گسترش تمایل استراتژیک روسها و آلمانیان به کویت ، اهمیت استراتژیک این شیخ نشین در نظر ابر قدرتهای آن روزگاران فزونی گرفت . انگلستان قراردادی را در ماه ژانویه ۱۸۹۹م با شیخ مبارک الصباح امضا کرد که به موجب آن کویت رسما تحت الحمایه بریتانیا شد . انگلیسها تعهد کردند که از کویت در برابر خطرهای خارجی دفاع کنند و آل صباح تعهد کرد که با هیچ دولت خارجی به جز بریتانیا پیمانی نبندد .(مجتهدزاده ،۱۳۲۴ :۵۸۶)
در اوایل ۱۸۹۹م،شیخ مبارک حاکم کویت متنی را امضا کرد که به موجب آن کویت هم مانند عمان متصالح حق نداشت با هیچ دولت بیگانه ای جز بریتانیا رابطه برقرار کند وهمچنین بدون اجازه بریتانیا حق نداشت در مورد مسائل اقلیمی تصمیمی بگیرد و در مقابل دولت بریتانیا به شیخ کویت تعهد داد کویت را در مسائل خارجی اش یاری دهد .
درآن قرارداد شیخ تعهد کرد که پیش از انعقاد قرارداد با دولت های بیگانه غیراز انگلستان ،موافقت آن دولت را جلب کند . اهمیت کویت برای انگلستان در اوایل قرن وقتی که آخرین نقطه جنوبی خط آهن پیشنهادی برلین-بغداد میباستی درآن شیخ نشین قرارگیرد، آشکار شد. (شوادران ،۱۳۵۴ :۳۶۱) وقایع نگار حبل المتین می نویسد :ابن صباح ،شیخ کویت،به پشت گرمی حمایت دولت انگلستان ،اطاعت فرامین دولت متبوعه خود-عثمانی-را نمی نماید .گویا پست خانه دولت انگلیس با اجازه ابن صباح در شهر کویت قائم شده و همه هفته جهاز پست انگلیس در کویت تردد می نماید .(حبل المتین،۱۸ جمادی الاول ۱۳۱۹ق/۲ سپتامبر ۱۹۰۱ م،س۸/ش ۴۵،ص ۱۰) نفوذ سیاسی انگلستان در عرصه اجتماعی نیز،کویت را دربر گرفته بود .به گونه ای که در سال ۱۹۰۴م یک داروخانه و مطب خارجی در کویت افتتاح شد که تابع نمایندگی سیاسی بریتانیا در آنجا بود . (لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۸۴ ) تلاش های بریتانیا در کویت ثمربخش بود و شیخ مبارک بندر کاظمیه را در بین بصره و کویت که در موقعیت بسیار مناسبی قرار دارد و از لحاظ طبیعی نیز بسیار مناسب برای احداث بندرگاه است ،در اختیار دولت انگلیس قرار دارد .(روزنامه حبل المتین ،کلکته،ص۹،ش۱۵،۱۶ شوال ۱۳۱۹/۲۷ ژانویه ۱۹۰۲م،ص ۲۱ .)
طبق خواسته انگلیسی ها، یکی از پایگاه های انتقال اسلحه، منطقه کویت قرار داده شدکه البته شیخ کویت بر حسب نصیحت انگلستان ،صدور اسلحه را در سال ۱۹۰۰م،منع کرده بود ولی ممنوعیت آن چندان جدی نبود و این ممنوعیت تنها یک نوشته نامعتبر بر روی کاغذ بود . کویت بازار اصلی بود که جنگ جویان عرب و عثمانی، از آنجا اسلحه و مهمات مورد نیاز خود را تهیه می کردند . (لوریمر، ۱۳۸۸ : ۲۸۳ )
یاپ که افکار و نوشته هایش در مسیر مشخصی حرکت میکند، معتقد است که منافع ظاهری انگلستان در کویت ناچیز بود و کویت هم تحت الجمایه و زیر سلطه عثمانی بود و به پیشنهادات حکمرانان آن وقعی گذاشته نمیشد .افزون بر این ،لشکرکشی عثمانی به حسا در سال ۱۸۷۱م،کویت را هرچه بیشتر به زیر سیطره عثمانی درآورد و از آن زمان به بعد خاندان حکومتی آل صباح ،ظاهرا به عنوان مقامات رسمی عثمانی ،به حساب می آمدند .به دنبال مرگ عبدالله بن صباح (۹۲-۱۸۶۶)و در زمان حکمرانی جانشین و برادرش محمد، کویت به عثمانی بسیار نزدیک شد .اما در سال ۱۸۹۶،محمد توسط نابرادری اش موسوم به مبارک به قتل رسید و به دنبال آن مبارک به منظور در امان ماندن از انتقام عثمانی از وی،از انگلستان درخواست حمایت کرد .لذا بعد از بحث و تبادل نظر ،موافقتنامه ای به امضا رسید که مفاد و مندرجات آن بر حق نظارت انگلستان بر امور خارجه کویت ،صراحت داشت و کویت عملا به طور غیر رسمی به تحت الجمایگی انگلستان درآمد . (یاپ و بوش، ۱۳۸۸ :۵-۴۴) بنابراین با انعقاد این قرارداد کویت از حوزه نفوذ عثمانی خارج و به قلمرو مستعمراتی انگلستان درآمد .
دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه با بررسی و تبیین روابط سیاسی و اجتماعی کویت و ...