به هنگام مرگ نیز برای غلبه بر شکاف انسان شناختی میان ماده و مینو؛جهان پایین و بالا از این رمزها با بهره گرفتن از سفال منقوش به طور پی در پی استفاده شده و با نهادن خوراک و نوشیدنی مقدس در گور مرده؛که بیشتر در کف خانه ها و در نزدیکی آتش خانه قرار داشته؛امکان زندگی جاوید برا ی وی فراهم می شده است.
عکس(۲-۳۸)سفال سیلک دوره سوم
در آن دوره برای ساخت سفال،آن ها را در دوره هایی به مدت طولانی در برابر خورشید قرار می دادند تا با این عمل جادویی،هم سفال خشک و محکم و هم تقدیس و پالوده گردد و نیروی زایا و فراوان گرما و نور خورشید را جذب کند،و در دوره های بعدی پس از این عمل در آتش و کوره نیز می نهادندکه با این کار جادو وکیمیا تکمیل می گشت و سفال بسیار محم می شد.این تغییر چنان بوده که خاک و آب و باد را به جنسی دیگر تبدیل می کرده که از هر چهار آخشیک برتر بوده است.این (جنس تازه)همراه با تصویر چلیپا بر خود ،به فضای میانه و رابطی با جهان نور و مثال،تبدیل می شده است.که می توانسته به جهان مردگان گرما و ن ر بخشیده و آنان را از حال مردن به جاودانی و بهشت سروری رهنمون سازد.
بی این ترتیب به هنگام شکل گیری باور به رستاخیز ،نور و آتش و چلیپا،کارکردروشنایی بخشی به جهان تاریک و ظلمانی را بر عهده گرفته اند و(رستاخیز)را ممکن می ساخته اند.به احتمال فراوان این رمزها کارکرد(وحدت بخشی و تمرکز)با اصل،ذات و همزاد را نیز برعهده داشته اند.که می توان آن ها را نقطه ی رجعت به ازل،اتصال جهان پایین به بالا و(وحدت)با عالم مثال دانست که به زیباترین شکل ها در رمز چلیپا به تصویر کشیده شده است.
عکس(۲-۳۹)چند نقش از رمزهای آتش ونوربر سفال های شوش،تل باکون و سیلک
۲-۳۲ فرهنگ عیلامی و باورهای مقدس عیلامی در رابطه با عنصر نور:
به نظر می رسد عناصر اصلی طبیعت (چهار آخشیک)نزد ایلامیان نیز محترم و مقدس شمرده می شده است.ایشان آتش و نور را گرامی می داشته اند به گونه ای که در کهن ترین نقش برجسته ایران در (کورنگون)با قدمتی حدود هزاره دوم پ.م محل خدایان وشاهان و زایران در برابر آتش بر پا شده(نقش برجسته کورنگان)در کول فره در ایذه با قدمتی حدود ۷۰۰پ.م نیز نیایش در برابر آتش توسط شاه و اطرافیان در سنگ برجسته دیده می شود.
عکس(۲-۴۰)نقش برجسته کرنگون
ایشان خدای آتش موسوم به «نوسکو»را می پرستیدند که نیایشگاه آن در چغازنبیل یافت شده است.هم چنین به خدای «نهونته»یعنی خدای خورشید و «نپیر» یعنی خدای ماه اعتقاد داشتند(عکس،یک شاه ایلامی در چپ در برابر خدای خورشید«نهونته»)
عکس(۲-۴۱)یک شاه ایلامی در چپ در برابر خدای خورشید«نهونته»
ایلایمیان به زندگی پس از مرگ معتقد بوده اند«….مرده را بدون کفن زیر کلبه اش دفن می کردند.که این جا نیز همراه او کوزه ای نزدیک پاهایش دفن می شد….»(حریریان و همکاران،۱۳۷۷،ص۱۴۹).
۲-۳۳ گاهشماری واختربینی در ایران:
گاهشماری و اختربینی پیشینه ای بسیار کهن و مقدس در ایران زمین دارد.این امور مقدس از یک سو با خورشید،ماه،ستارگان،صور فلکی و«چرخش بازگشتی جاودانه»آن ها و از سوی دیگر با چهار آخشیک مقدس از جمله آتش مربوط اند و این همبستگی و آمیختگی چنان است که رمزهای زندگی آدمی وکیهان را در شناخت هرچه بیشتر آن می دیده اندو بدین ترتیب گاهشماری و اختربینی با مراسم مقدس آیینی،جادویی و اسطوره ای پیوند ناگسستنی یافته است.چنین به نظر می رسد که گاهشماری منطبق با ماه،خورشید و گاهی هر دو،ارتباط نزدیکی با نوع فرهنگ مادی و معنوی مردمان باستان داشته است و ایشان با نگه داشتن و محاسبه زمان های مقدس«بازگشت جاودانه»با اتکا به خورشید،ماه و صورفلکی،در (جشن ها)و(نوروزهایی)بسیار مقدس،به تنظیم امور کشاورزی(کاشت،داشت،برداشت،نگه داشت)و دامپروری(زمان های رفتن و بازگشتن به کوچ،جفت گیری حیوانات اهلی،پرواربندی و …)سپس به مصرف محصولات تولیدی؛پرداخته و از دیگر سو با جدایی گزینی از آن چه که کهنه،تیره ،سرد ومرده بوده است؛مناسک و مراسم گذار را طی کرده وبا پیوستن به نو وتازه،باز آفرینی و نوزایی،برکت و افزونی را خواستار می شده اند.اقوام باستانی چون ایرانیان همواره سعی در تکرار و باز آفرینی جهان خویش داشته اند و این کار را با برانداختن زمان گذشته و ساختن زمانی نو به انجام می رسانده اند.
۲-۳۴ گاهشماری درعیلام:
کشف یک لوحه سنگ،در معبد زیگورات هفت تپه خوزستان که دارای جاه وپنج خط میخی است و مربوط به دو هزار سال قبل از میلاد می باشد.و در سطر پانزدهم و شانزدهم آن فهرست هدایا برای ماه های مختلف سال مندرج است،کمک شایانی به شناخت تاریخ نجوم و تقویم در ایران کرده است.در این سنگ نبشته،نام ماه ها را با اطلاعات جالبی همراه کرده که سند بسیار پر ارزشی از علوم و دانش نجومی ایران قدیم است که نشان می دهد حدود دانش نجومی ایران قدیم است که نشان می دهد حدود دانش نجومی به مرزی بود که مردمان ایلامی ساکن ناحیه دامنه جنوبی زاگرس در بیش از چهار هزار سال قبل خیلی از مسایل نجومی،صور فلکی،ستارگان،سیارات،ماه های سال وخصوصیت آن ها را می دانسته اند.(غزنی،۱۳۶۳،ص۳۵)
۲-۳۵ خدایان خورشید وماه ومراسم آیینی آن ها:
در متون قانونی عیلامی،شهود تقریباً همیشه به وسیله ی دو خدا،ناهونته خدای خورشید و اینشوشیناک معرفی
می شوند.از این رو،این دوبه عنوان خدایان نور و تاریکی و در عین حال خدایان زمین و قلمرو مردگان تلقی می شدند.خدای خورشید عیلامی «ناهونته» نامیده می شد که در عین حال واژه ی محلی برای خورشید هم هست و در اصل«نان-هونده»یعنی «خالق روز»بود.ناهونته خدای مخصوص اجرای قانون هم بود…در معاهده ۲۲۸۰ قبل از میلاد ،خدای خورشید،مکان پنجم،فوق اینشوشیناک را اشغال می کند(ص۵۵).
در ایلام علاوه بر خدای خورشید،همیشه یک خدا ماه هم وجود داشت متاسفانه نام خدای ماه تقریباً همیشه به وسیله ی واژه نگاره ای آکادی به صورت«سین»«ماه» نقل شده و از این رو نام ایلامی او به تحقیق معلوم نشده است.احتمالاً او به نام «ناپیر»شناخته می شد(ص۵۵ تا ۵۶).
اعمال منظم نیایشی ایلامیان جدا از سفرهای زیارتی شان در آن معابد و زیارت گاه هایی صورت می گرفت که به فراوانی در کتیبه ها یاد شده اند(ص۶۲)..
۲-۳۵-۱ مراسم آیینی طلوع خورشید:
یک مدال[ماکت]برنزی است که در نیمه دووم قرن دوازدهم پ.م به وسیله شاه شیلهاک اینشوشیناک پیشکش شده است(نگاره ماکت برنزی مراسم آیینی طلوع خورشید)و نبشه ای به زبان آکدی دارد که به معنای طلوع خورشید است…به احتمال قوی صحنه ای مجسم می کند که هر بامداد تکرار می شده است.این ماکت در نوع خود یگانه است،به وضح و روشنی تمامی خصیصه های اساسی عبادت ویژه ایلامی را نشان می دهد…باید تصور کنیم که این مراسم در آرامش و شکوه معنوی،در فلق بامدادی،پیش از پدیداری خورشید بر فراز کوه های انشان در شرق شوش انجام می گرفت(صص۷۲ تا ۷۳)
عکس (۲-۴۲)ماکت برنزی مراسم آیینی طلوع خور
عکس(۲-۴۳) نگاره ماکت برنزی مراسم آیینی طلوع خورشید
۲-۳۶ رمزهای نور در چغازنبیل:
کارکردهای رصدخانه های آفتابی چغازنبیل مبتنی بر بازیافتن«زمان مقدس بازگشت جاودانه بوده است.بدین ترتیب تمامی جشن های سال،نیایش ها و مراسم آیین مقدس با این رصدخانه و کارکردهای مقدسشان ارتباط می یافته است،در جشن آغاز سال در اعتدال پاییزی،شاید بتوان ارتباطی میان کارکرد دادگری و عدالت خدایان ناهونته(خورشید)و اینشوشیناک(خدای بزرگ و قاضی مردگان)یافت که در خویشکاری های «مهر»و در «مهرگان» نیز دیده می شود.خدا-ستاره نوسکو نیز دارای خویشکاری حمایت از شاه؛رسول و فرستاده،دنیای زیرزمین و مامور تعیین سرنوشت انسان و خدایان می باشد.جسد شاهان ایلامی در چغازنبیل با آتش سوزانده می شده که کارکرد بردن به جهان بالا و وحدت خدایان را نشان می دهد.با توجه به پیشینه ی بسیار کهن گاهشماری مقدس؛نقوش برجسته از آتش مقدس؛خدایان خورشید؛ماه؛ستارگان و سیارات؛و نقوش ستاره،ماه و خورشیدو آتش بر سفال ها و مهرها و باورهای یاد شده در بالا و کارکردهای بسیارمهم رمزهای آتش و نور در ایلام،می توان این رمزها و کارکرد هایشان را یکی از مهم ترین محور های باورو هنر مقدس ایلام بر شمرد.
۲-۳۷ امشاسپندان مربوط به نور و آتش:
۲-۳۷-۱ اردیبهشت:دومین امشاسپند از شش امشاسپند و یکی از بزرگترین امشاسپندان آیین زرتشت است.او فرشته ای است که در جهان خاکی نگهبان درستی،پرهیزگاری،پارسایی،تقوا،پاکی،نظم و سرانجام اخلاق به معنای عام کلمه است.همین مفهوم است که از آن در دین مزدیسنا،پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک برداشت شده است.اردیبهشت از اسم ومعنای اشه(ارته)،راستی و فضیلت،و صفت تفضیلی و همیشه(بهتر،بهشت)،درست شده است:راستی بهتر.در اوستا اشه مفهومی است،درست نقطه مقابل دروغ و سرانجام اشه است که به فرمانروایی دروغ پایان خواهد داد.اشه در حقیقت تمام جان مایه آیین زرتشت است و به قول یبرگ،هسته اصلی دین آریایی به طور اعم است.از اهمیت اشه این که،در اوستا ۱۸۰ بار تکرار می شود و در گات ها کمتر بندی است که بدون این واژه شکل گرفته باشد و اردیبهشت بیشتر از هر امشاسپندی بر زبان زرتشت جاری می شود.به قول بارتولومه،گاهی انسان از کثرت معنا و تعدد برداشت و تلقی،برای دست یافتن به معنای واقعی اشه،دچار حیرت و اشکال می شود.
زرتشت در گات ها اردیبهشت را سرود می گوید و برای نگهبانی از روان ، به همراهی منش نیک،با آگاهی می گوید که با تمام توان و توش خواهد کوشد،تا دین اشه آموخته شود.اشه صراط مستقیم است و اردیبهشت جهان افزا است و خورشید وش،راستی درخشان است.خرداد و امرداد،دو یار راستی افزا،به کمک اشه سبب اشاعه خرد اهورا مزدا می شوند.کهن ترین سند مکتوب دربارۀ اشه،سنگ نبشتۀ خشایارشا در تخت جمشید است.در این جا خشایارشا می گوید که او همه جا معبد های دیوان را ویران کرده است و اهورامزدا و ارته(اشه)را با فروتنی پرستش می کند.اشه با این که یک واژه بیش نیست،به مثابه قانون اساسی پر صلابتی،شیوه نگهداری اهورامزدا از جهان است و راستی و درستی در چرخش و گردش زمان است.
اردیبهشت دیوان را از مجازات بی دینان بیش از گناهی که ایشان را است،باز می دارد.اردیبهشت بهترین پرهیزگار بی مرگ و بخشنده برکت است.اردیبهشت اوج برداشت ایران باستان از اهورا مزدا و نیروی برتر ماوراءالطبیعه است.اهورا مزدا با فعلیت و سبیت اردیبهشت است که بر اریکۀ اهورایی تکیه می زند.
۲-۳۷-۲ مهر،اپام نبات یا برز ایزد،تیشتر،رپیهون نیز از امشاسپندان مربوط به نور و آتش می باشند که با امشاسپندان مربوط به آب مشترک بوده و در قسمت قبل توضیح داده شد.
بهرام،وهرام(وَرَترغنه)
وجودی است انتزاعی،و تجسمی است از یک اندیشه ورسرغنه،به معنی درهم شکننده ی مقاومت است .معتبرترین آتش آیینب زرتشتیان به نام بهرام است.آتش بهرام،شاه پیروزمند آتش هاست.با نام اورمزد،این آتش را به یاری می خوانند و از او می خواهند که در برابر قوای تاریکی آنان را نیرو بخشد(حریریان و همکاران،۱۳۷۷،صص۷۳تا۷۴).
۲-۳۷-۳ سروش(سرَئوشه)
به معنی اطاعت و فرمانبرداری و انظباط است.از شخصیت های محبوب باورهای ایران باستان به شمار می آید…بهترین حامی درماندگان است و در پاداش دادن به مردمان با ایزد بانو«اشی»همراه است.او نگهبان آتش نیز هست.
۲-۳۷-۴ آذر،آتش(آتر)
ایزدی است که او را پسر اور مزد به شمار آورده اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است.تقدس و گرامی بودن آتش ریشه کهن دارد.قرینه ی هندی خدای آتش،«آگنی»است که در اسطوره های هندی رابط میان خدا و آدمیان است.برای قبولاندن دین زرتشت به گشتاسب،ایزد آذر همراه با بهمن امشاسپند و اردیبهشت امشاسپندبه دربار او وارد می شوند و حقانیت این آئین را بر او روشن می سازند(صص۷۶تا ۷۷).
۲-۳۷-۵ نئیریوسنگهَه
ایزدی است که نامش در بند ششم آتش نیایش آمده و ستوده شده.ایزدی است که به پیامبری اهورامزدا گماشته شده است….از معنی لفظی این واژه هم چنین شغلی باید برای او تصور کرد…مناسب تر است که این ایزد به جبرئیل و حامل وحی ترجمه شودو در چندین جای اوستا از ایزد نئیریوسنگ یک قسم آتش اراده شده در یسنا پس از ذکر پنج قسم آتش از نریوسنگ یاد شده است.در اوستا«خَشتُر و نَپتَر»که نبیره شهریاری (یا پادشاهی ترجمه شده است،مجموعاًصفت ایزد نریوسنگ می باشد.
۲-۳۸ آئین میترا(مهر)
میتره(میترا)یا مهر خدای مهمی است که نیایش او در تاریخ بسیاری از کشورها،در غرب تا شمال انگلیس و در شرق تا هند گسترش داشت.مهر در آغاز هزاران سال پیش نیایش می شد هنوز هم در آیین زرتشت از احترام خاصی برخوردار است.
در هند باستان میتره دوستی یا میثاق غالباً با خدای دیگری به نام وَرونه(وارونا)varunaیعنی سخن راست همراه و در مراسم نیایش از این ترکیب با نام میتره-ورونه یاد می شد.این دو خدا غالباً با عبارت هایی ویژه توصیف می شوند و گردونه آنان رخشان و ساز و برگ آن همانند گردونه های زمینی است و در کاخی زرین و دارای هزار ستون و هزار دروازه اقامت دارند.با این همه فراسوی این تصویرپردازی از اسطوره و افسانه یی درباره آنان نشانی نیست و این تصویر پردازی تنها برای ترسیم ویژگی های این دو خدا به کار رفته است.
در این توصیف ها از میترَه و وَرونه به عنوان فرمانروایان کیهان و خدایانی که پدید آورنده نظم در جهان خدایان اندیاد شده است.و این از آن جاست که میثاق و سخن راست شالوده زندگی است که در کیهان،دین و جامعه نظام می یابند.از این دید با پایبند بودن به میثاق یا پیمان است که مردمان با یکدیگر پیوند می یابند و دروغ را مغلوب می کنند و با اجرای اعتقادات آیینی است که خورشید می تابد وباران باریدن می گیرد.
در ایران سرود مهر در مهریشت بر جای مانده و این سرود به شکل کنونی آن از تاریخی در حدود ۲۵۰ پیش از میلاد به یادگار مانده و با این همه محتوای آن از زمانی بسیار کهن سخن می گوید .مهر همانند میتره در هند در کاخی مأوا دارد که آفریدگار آن را پدید آورده و در آن:
نه شب را راهی است و نه تاریکی را،نه سرباد و نه گرم باد را،
نه بیماری مرگبار و نه پلیدی آفریده خدایان شر را.
یشت ۱۰،بند۵۰-۴۹،گرشویچ،مهر یشت ص۹۹
…..در ایران همانند هند تصویر پردازی های اسطوره ای از این سان در جهت نمودار ساختن شخصیت این خدای میثاق و پیمان به کار گرفته شده و مهر همانا پاسدار نظم یا حقیقت و راستی است ومهر بر دیوان دورغ می تازد و آنان را شکست می دهد و کسی است که چون عهد دوران گونه گون تاریخ به سر آید به داوری مردمان می پردازد.در رویکرد مهر به حقیقت و راستی داوری روان مردمان پس از مرگ با اوست و هم اوست که روزی سه بار گرز خویش را بر فراز دوزخ به چرخش در می آورد تا دیوان گنهکاران را کیفری بیش از آن چه برای آنان مقرر شده ندهند.یکی از پژوهشگرانی که مدت زمانی را با زرتشتیان پارسی سپری کرده بود از مادری از مردمان کراچی می گفت که چون دریافته بود که نوه اش گاهی دروغ می گوید بدو گفت که به خاطر داشته باشد که مهر ناظر رفتار اوست و از حقیقت آگاه است.
ایرانیان سرزمین خویش را دیار میثاق می دانستند و می گویند که جنگاوران پیش از رفتن به جنگ سرزمین های مهر ستیز«بر یال اسبان شان به پیشگاه مهر دعا می کردند»و از یکی از مورخان رومی است که «شهریار ایران پیش از رفتن به نبرد همراه سرداران و خادمان خود پیرامون صف های جنگجویان مسلح می گشتند و به خورشید ومهر و آتش مقدس جاوید نماز می بردند»
کوینتوسQuintusروفوس،تاریخ اسکندر،چهارم ۲و۱۳.
مهر در مراسم آیینی زرتشتیان از نقش مهمی برخوردار و همه کارگزاران دینی در آتشکده با مراسمی خاص به حلقه موبدان درمی آیند و هم در این مراسم گرز مهر را به عنوان نمادی برای نبرد با نیروی شردریافت می کنند.مقدس ترین مراسم آیینی با حمایت مهر بر پا و یکی از جشن های بزرگی که در این زمینه بر پا می شود مهرگان نام دارد.این جشن هنوز هم در ایران نزد زرتشتیان به مدت پنج روز با شادمانی بسیار برگزار می شود«پیشینه جشن های ایرانی چنین است که ایرانیان باستان هفته نداشتند.ماه آنان سی روز و هر یک از روزها نام خاصی داشت و پنج روز باقی مانده با نام های اهنود،اشتود،اسپنمد،هوخستر،وهنیستوایست در آخر سال به نام اندرگاه یا پنجه خارج از روزهای سال به حساب می آوردند.در سی روز هر ماه دوازده روز هم نام دوازده ماه بود و هنگامی که نام ماه با نام روز برابر می افتاد آن روز را جشن می گرفتند و مهر روزنیز در شانزدهم مهر جشن گرفته می شد و این روز دیر زمانی اول سال ایرانیان بود و بعد به جشن نیم سال یا نیم سرده مبدل شد و هم تای نوروز بود.»(جان هینلز،۱۳۸۳،صص۲۱۶تا۲۱۸)
۲-۳۹ نور و هنر
طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی عناصر نور و آب در تاریخ هنر ایران ...