به عنوان یک واقعیت، حرکت به سوی هر هدفی توسط محدودیتها دچار کندی میشود، وجود محدودیتهایی که بر سر راه هر تحقیق قرار دارد، پژوهشگر را در دستیابی به اهدافش دچار مشکل میکند. بنابراین به منظور قضاوت عادلانه و صحیحتر در رابطه با نتایج تحقیق، لازم است محدودیتهای تحقیق عنوان شود. (خاکی، ۱۳۸۶)
از اولین مشکلاتی که در مسیر این تحقیق وجود دارد میتوان به نبود تعریف و معیاری واحد برای فقر در مبانی نظری جهانی اشاره کرد. در واقع هر محقق و یا نهاد محلی، ملی و بینالمللی با توجه به زمینه کاری، علائق، پس زمینههای فکری و عقیدتی خود تعریفی درباره فقر ارائه کرده است. در عین حال میتوان پس از بررسیهای فراوان در مبانی نظری موجود، اصول مشترکی را از بین تعاریف و شاخصههای مطرح شده استخراج نمود. به همین دلیل، به دست آوردن تعریف واحد برای فقر اقتصادی با سختی همراه است.
از سویی دیگر با توجه به این که خیلی از مسائل و مشکلاتی که امروزه در زندگی شهری با آن روبرو هستیم، از قبیل ازدحام بالای جمعیت در شهرها، افزایش مهاجرتها از شهر به روستا، انتقال سریع فرهنگهای غیر اسلامی به کشورهای اسلامی از طریق وسایل ارتباط جمعی پیشرفته و …، در زمان صدر اسلام وجود نداشته و راهکاری متناسب با این فضاها در منابع دینیمان در دست نداریم، ناچاریم با مراجعه به این منابع اصول و راهکارهای کلی را استنتاج کرده و آنها را بر وضعیت موجود جامعه امروز تطبیق دهیم.
فصل دوم: بررسی مفهوم فقر و انواع آن از دیدگاه اقتصاد اسلامی و سایر مکاتب اقتصادی
مقدمه
علیرغم اینکه تا کنون دولتها برای کاهش فقر برنامههای متعددی طراحی و اجرا کردهاند، هنوز در بسیاری از جوامع فقر مهمترین معضل اقتصادی است که مردم و مسئولین از آن رنج میبرند. به نظر میرسد علت اینکه این برنامهها موفقیت قابل توجهی کسب نکردند و بعضاً با شکست مواجه شدند، عدم جامعیت آنها و در نظر نگرفتن تمام جوانب فقر است.
برای اینکه بتوانیم برنامهای جامع برای مقابله با فقر تنظیم کنیم لازم است شناختمان را نسبت به پدیده فقر بالا برده و با ابعاد مختلف آن آشنا شویم. در این فصل ابتدا به تعریف لغوی و اصطلاحی فقر از دیدگاه مکاتب گوناگون اقتصادی و اسلام پرداخته و پس از آن انواع فقر را از نگاه طرفین مطرح میکنیم. در آخر هم روایات متناقض اهلبیت (ع) پیرامون جایگاه فقر در اسلام را بیان کرده و به رفع تناقض میپردازیم.
۲-۱- تعریف فقر
فقر از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعاریف گوناگونی دارد که به توضیح آنهاهاهاهاها میپردازیم:
۲-۱-۱- تعریف لغوی
«فقر» در کتب معجم و لغت به معانی زیر به کار رفته است:
الف : شکسته شدن مهرههای پشت بدن. برخی اهل لغت بر این عقیدهاند که: فقر در لغت به معنای حفر کردن و سوراخ کردن است، همانطور که گفته میشود، زمین را برای کاشت نهال حفر کردم یا مهره را سوراخ کردم (محب الدین، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص ۳۵۷) یا اینکه گفته میشود: کلمه «فقر» به معنای شکافی است که در عضو و غیر آن بوده باشد؛ و «فقیر» یعنی کسی که مهره پشتش شکسته است. و انسان فقیر را از این حیث «فقیر» گویند که گویا مهره پشتش به خاطر ذلت و خواری از ناحیهی «فقر» شکسته است. (ابن فارس، ۱۴۰۴ ق، ج ۴، ص ۴۴۳؛ مصطفوی، ۱۴۰۲ ق، ج ۹، ص ۱۱۸)
ب :نیاز و حاجت. اکثر اهل لغت فقر را به معنی نیاز و حاجت آوردهاند.) سعدی، ۱۴۰۸ ق، ص ۲۸۹؛ فراهیدی، ۱۴۱۰ ق، ج ۵، ص ۱۵۰؛ محمود عبدالرحمان، بیتا، ج ۳، ص ۴۸؛ صاحب بن عباد، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۴۰۰؛ طریحی، ۱۴۱۶ ق، ج ۳، ص ۴۴۱)
ج :نداشتن به اندازه کفایت. همچنین برخی بر این نظرند که: «فقیر» در برابر غنی است و غنی به کسی گفته میشود که به اندازه کفایت و رفع حاجت خود و خانواده، در اختیار داشته باشد؛ لذا فقیر کسی است که دارائیاش به این اندازه نیست. (ابن منظور، ۱۴۱۴ ق، ج ۵، ص ۶۰؛ محب الدین، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص ۳۵۴)
در کتاب «مفردات الفاظ قرآن»، راغب اصفهانی فقر را به چهار صورت معنا کرده است: نیازمندیهای مادی و زیستی موجودات زنده، عدم برخورداری از وسایل و امکانات اولیه و اساسی زندگی، آزمندی و بسنده نکردن به امکانات موجود و بالاخره به معنی احساس همیشگی نیاز به خدا آورده و بدیهی است که از چهار مورد یاد شده، نخستین آنها ضروری و فطری است، دومی امری منطبق با واقعیت است، سومی صفتی است ناپسند و نکوهیده و چهارمی صفتی است پسندیده و ضروری برای هر فرد موحد و مؤمن. (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ ق، ص ۶۴۱)
در فرهنگ لاروس فرانسه ذیل واژه فقیر[۱۷]، فقیر را به مفهوم فردی که منابع، اموال و پول کمی در اختیار دارد و یا تولید ناکافی داشته باشد، تعریف کرده است و فقر را وضعیت فردی که فقیر است، ذکر کرده است. و در بسیاری از فرهنگها نیز فقر به معنای عدم تکافوی ضروریات زندگی تعریف شده است. (شیخاوندی، ۱۳۷۹، ص ۱۹۸)
سالهاست که محافل اقتصادی به تعیین استانداردی برای فقر که قابل قبول همهی افراد باشد، دست نیافتهاند و آن را مقوله کیفی قلمداد کردهاند و تعریف آن را از نقطهای به نقطهای دیگر متفاوت میدانند. زیرا، خصوصیات اجتماعی اقتصادی متفاوت در نقاط مختلف جهان طبعاً تعاریف متفاوتی را به همراه خواهد داشت. (تربیت مدرس، ۱۳۸۰)
با وجود این، نگاهی اجمالی به تعاریف افراد و گروههای گوناگون از این پدیده، خالی از لطف نیست و جنبههای گوناگونی که تاکنون در مورد مفهوم فقر مورد بررسی قرار گرفته است را نشان میدهد.
۲-۱-۲- تعریف اصطلاحی
۲-۱-۲-۱- مفهوم فقر در مکاتب اقتصادی
فقر اقتصادی در جوامع انسانی، مترادف با ناتوانی در برآورده نمودن نیازهای اساسی زندگی است و مصداق آن وضعیت افراد و خانوارهایی است که از توان و امکان کافی برای تأمین حداقل نیازهای زندگی خود شامل غذا، پوشاک، سلامتی و مسکن برخوردار نباشند. محرومیت از دیگر ضروریات اولیه و متعارف زندگی نظیر آموزش، اشتغال، مشارکت اجتماعی و … نیز از مواردی به شمار میرود که نبود آنها از عوامل ایجاد کننده فقر محسوب میشود (سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، ۱۳۷۹).
در ارتباط با مفهوم فقر، در این جا عقاید برخی از مکاتب و اندیشمندان بررسی میشود:
سیستم سرمایهداری فقر را ناشی از کمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر میداند. اقتصاددانان کلاسیک در برابر فقر واکنشهای متفاوتی داشتهاند. عدهای خواستار تقویت فقرا بودهاند همچون اسمیت[۱۸]، که، میگوید:
جامعهای که بخش اعظم آن را فقرا تشکیل میدهند هیچ گاه به شکوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
در مقابل مالتوس[۱۹] و ریکاردو[۲۰]، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حکم کرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود میدانند. مالتوس میگوید:
کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند که بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
ریکاردو نیز، از ارسال کمک جهت احداث مدرسهی کودکان در «وست مینستر بروگام» امتناع کرد؛ زیرا قرار بود به کودکان این مدرسه یک وعده غذا داده شود. به نظر او این کار افزایش جمعیت را تشویق میکرد. (آربلاستر، ۱۹۸۸)
با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حکومتهایی که اقتصادشان بر اساس نظام سرمایهداری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود و حفظ منافع مشترک دولت و طبقهی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه کارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایهداری تن دادند؛ مسألهی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است که با نظارت بر قوانین کار و مقابله با بیکاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری کند.
مارکسیستها فقر را ناشی از مالکیت خصوصی و دخالت نکردن دولت با یک برنامهریزی متمرکز، میداند. مارکس دربارهی پدیدهی فقر در زمان خود میگوید:
اگر مالکیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسأله ناگزیر به فقر می انجامد. (تفضلی، ۱۳۸۸)
او در رد نظریهی پرودن[۲۱]، که میگفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایهداری باید توسعهی مالکیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی کارگران باید قوانین کار اصلاح گردد، میگوید:
برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایهداری را از بین برد نه این که برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (تفضلی، ۱۳۸۸)
مارکس همچنین، در این باره که چگونه نظام سرمایهداری به فقر می انجامد، میگوید:
«از آنجا که جامعهی سرمایهداری بر انگیزهی سود استوار است و سرمایه داران مالک ابزار تولید هستند، در وضعی قرار میگیرند که میتوانند کارگران را استثمار کنند.» (تفضلی، ۱۳۸۸)
نظریات دیگری نیز پیرامون فقر ارائه شده که در ادامه به آنها میپردازیم:
تانسند[۲۲] در مطالعاتش فقر را این چنین تعریف کرده است «افراد، خانوادهها و گروههای جمعیتی را میتوان فقیر به حساب آورد که با فقدان منابع[۲۳] برای کسب انواع رژیمهای غذایی، مشارکت در فعالیتها و شرایط و امکانات معمول زندگی، مواجه باشند».
منچر[۲۴] معتقد است که فقر، ناهمسازی درآمد فرد با اهداف ملی جامعه است. (سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، ۱۳۷۹)
میلر[۲۵] معتقد است که فقر، ناظر بر شرایط درآمدی ۲۰ درصد پایین گروههای درآمدی جامعه است. (همان، ۱۳۷۹)
هورتون[۲۶] معتقد است که فقر شرایطی است که در آن اشخاص آن قدر پول ندارند تا به حداقل استاندارد سلامت و بقا – به نحوی که در جامعه و توسط اکثریت مردم عادی تلقی میشود- دست یابند. (همان، ۱۳۷۹)
پروفسور سن[۲۷] در سال ۱۹۹۵ برای اولین بار مفهوم قابلیت[۲۸] را در تعریف فقر به کار برد. مقاله معروف سن تحت عنوان «کالاها و قابلیتها» که بعدها به صورت کتاب نیز منتشر شد (سن، ۱۹۸۵)، نقطه آغازین مباحث مربوط به این رویکرد محسوب میشود.
سن، قابلیت را به معنی آنچه مردم واقعاً قادر به انجام دادن آن هستند تعبیر میکند. بنابراین «چه بودن» یا «چه کردن» انسانها اهمیت محوری ندارد؛ آنچه مهم است توانایی بالقوه افراد است برای انتخابی متفاوت از آنچه هستند و آنچه انجام میدهند. او قابلیت را توانایی دستیابی نوع خاصی از «کارکرد» تعریف میکند؛ به طور مثال، سواد، قابلیت است؛ درحالیکه خواندن «کارکرد» است. مردم قابلیتها و کارکردهای مجاز را به سبب خودشان مینگرند. (أتیتی، ۱۳۸۱) در این معنا، ملاک تشخیص فقر و محرومیت، دستیابی یا ناتوانی در دستیابی به کارکردهایی در زندگی است که برای افراد مطلوب و ارزشمند است. از جمله این کارکردها تغذیه کافی، برخورداری از خدمات بهداشتی، دسترسی به آموزش و پرورش، مشارکت در تصمیمات گروهی و… است. مجموع این کارکردها قابلیت افراد را تشکیل میدهند.
هدف رویکرد قابلیتی به فقر، انکار درآمد پایین به عنوان یکی از عوامل دخیل در فقر نیست، بلکه این رویکرد بدین موضوع میپردازد که صرف برخورداری از درآمد کافی و متعارف برای تأمین مایحتاج زندگی، نمیتواند تعیین کننده عدم محرومیت افراد تلقی شود، بلکه توانایی یا عدم توانایی تبدیل این درآمد به قابلیت است که میتواند محرومیت یا عدم محرومیت افراد را مشخص سازد.
زیاری نیز در مقالهاش با توجه به مفهوم استطاعت و تقابل آن با فقر، آورده است: تعریف فقر، عبارت است از ناتوانی انسان در تأمین میزان کافی نیازمندیهای اساسیاش تا رسیدن به مرحله استطاعت همه جانبه، در کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده، برای دستیابی به یک زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم و کافی در سیر تکامل او. (سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۵)
بانک توسعه آسیا نیز اعلام کرده است که فقر، عبارت است از محرومیت از داراییها و فرصتهایی که هر فرد مستحق آنها است. (تربیت مدرس، ۱۳۸۰)
از دیدگاه بانک جهانی فقر عبارت است از کمبود درآمد کافی و فقیر به کسی گفته میشود که درآمد او از منابع مختلف برای تأمین تمام یا برخی از نیازهای ضروری شامل خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش کفایت نکند. بر اساس معیار فقر درآمدی، از ۶ میلیارد جمعیت جهان، ۸/۲ میلیارد نفر با درآمد کمتر از ۲ دلار و ۲/۱ میلیارد نفر با درآمد روزانه کمتر از ۲/۱ دلار زندگی میکنند. (بانک جهانی، ۱۳۸۱)
سازمان بینالمللی کار[۲۹] (ILO) در سال ۱۹۷۸، نیازهای اساسی را در چهار مقوله بیان کرد:
-
- حداقل نیازهای مصرفی خانوارها یعنی خوراک، پوشاک و مسکن.
-
- برخورداری از خدمات اساسی مانند آب آشامیدنی سالم، بهداشت، حمل و نقل، سلامت، آموزش و پرورش.
-
- دسترسی به شغلی با مزایای مکفی برای هر فردی که توانایی و تمایل به کار کردن دارد.
-
- تأمین نیازهایی که بیشتر ماهیت کیفی دارند مانند برقراری محیط سالم، انسانی و دلپذیر، مشارکت عموم مردم در تصمیمگیریهایی که بر زندگی و آزادیهای فردی آنان اثر میگذارد. (هانت، ۱۳۸۶)
در میان نیازهای یادشده، تأمین حداقل نیازهای مصرفی (خوراک، پوشاک و مسکن)، ابتداییترین و اساسیترین نیازهای انسان به حساب میآیند. بنابراین فقیر کسی است که از تأمین و مصرف اولین و اساسیترین نیاز خویش عاجز باشد و با گرسنگی، برهنگی و بیخانمانی دست و پنجه نرم کند. هنگامی که انسان از تأمین این نیازها عاجز باشد سخن از نیاز به آزادی فردی، مشارکت در تصمیمات سیاسی اجتماعی، زمینه مناسبی نمییابد. از سوی دیگر، حداقل نیازهای مردم، در مکانها و زمانهای مختلف، متفاوت است. بسیاری از کالاهایی که در کشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده میشود، در برخی از کشورها لوکس تلقی میگردد. چنانکه ممکن است کالایی در یک زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود؛ و به طور طبیعی بحث از اولین نوع محرومیت که شدیدترین نوع فقر محسوب میشود، باید محور توجه قرار گیرد. فقر مطلق زمانی رخ میدهد که خانوارها از تأمین حداقل نیازهای ضروری برای ادامه حیات بازمانده، در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند. آنان از تأمین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه ناتوان هستند و در حقیقت «درمانده» بوده، راه به جایی ندارند به گونهای که فقر در وضع ظاهری آنان منعکس میشود.
همانطور که ملاحظه شد، پراکندگی بسیاری در تعریف فقر وجود دارد. شاید دلیل پراکندگی در تعریف، علاوه بر آنچه بیان شد این باشد که در فرایند تعریف به جنبههای مختلف موضوع توجه نشده است، و تنها به برخی از آنها توجه شده است.
تعاریف دیگری از فقر هم وجود دارد که شامل عناصر کمیت ناپذیر نیز میشود، مانند تفاوت در شرایط مسکن، منطقه مسکونی، دارایی مادی، منابع آموزشی، مالی و شغلی. برخی نیز با نگاه از زاویه دیگر و با توجه به پیامدهای کمبود عوامل اقتصادی، فقر را وضعیتی دانستهاند که در آن افراد فقیر به دلیل رفتار تحقیرآمیز افراد توانمند، از جایگاه انسانی خود در جامعه رانده شدهاند و بیرون از گروه بندیهای مورد پذیرش جامعه، زندگی میکنند.
غیر از تعاریفی که تا کنون از جانب مکاتب و اندیشمندان پیرامون مفهوم فقر بیان شده، شاخصهایی نیز برای محاسبه میزان فقر تعیین شده؛ چرا که تا معیاری برای محاسبه میزان فقر نباشد ما قادر به اندازه گیری فقر افراد و جوامع نبوده و نمیتوانیم اثرات سیاستها و راهکارها را بر میزان فقر متوجه شد. در زیر به برخی از این شاخصها اشاره میشود: