گرچه در گذشته ، اختلال وسواس – بیاختیاری را به منزلهی اختلالی نادر تلقی میکردند اما بررسیهای همه گیری شناختی اخیر ، نشان دادهاند که ۵/۲ درصد افراد در سرار زندگی خود از این اختلال رنج میبرند ( DSM IV ، ۱۹۹۴ ) . و در تحقیق دیگری ( مایرز و همکاران ، ۱۹۸۴ ) فراوانی آن را بین ۱ تا ۲ درصد تخمین زدهاند و بدین ترتیب ، این اختلال از لحاظ فراوانی ، در مرتبهی چهارم یا پنجم اختلالهای روانی قرار میگیرد .
سن متوسط بروز این اختلال در مردان پایین تر از زنان است بدین معنا که آغاز آن در مردان بین ۶ تا ۱۵ سالگی و در زنان بین ۲۰ تا ۲۹ سالگی قرار دارد . غالبا بروز آن تدریجی است اما در پارهای از موارد نیز به بروز ناگهانی آن اشاره شده است ( DSM IV ، ۱۹۹۴ ) .
۲٫ شکل گیری وسواس در جریان تحول
نشانه شناسی اختلا وسواس – بیاختیاری در کودک نمیتواند به توصیف ساده نشانه ها بدون در نظر گرفتن چهارچوب تحولی آن محدود شود ، چرا که این یا ان نشانه ی قالبی یا آیینی ، برحسب مرحله تحول کودک میتواند جنبه بهنجار یا مرضی داشته باشد . به عنوان مثال ، وجود پاره ای از رفتارهای آیینی در خلال تحول الزامی است و فقدان آن ها میتوانند نشان دهنده یک نابهنجاری تحولی باشد .
۲-۱ رفتارهای آیینی دوره اول و دوم کودکی آیینی شدن بیاختیار کودک به تحول بهنجار او وابسته است . به عنوان مثال ، « واکنشهای دورانی » متفاوتی را که پیاژه توصیف کردهاست به منزلهی طرح اجمالی یک عمل آیینی قلمداد کردهاند . در خلال چنین فعالیتهایی ، لذت و بیلذتی در عین حال به وجود میآیند : لذت از تکرار دست ورزی و بیلذتی ناشی از ناپدید شدن شئ و باز هم لذت از دوباره یافتن آن .
بعدها بازی تکراری ساختن و خراب کردن مشاهده می شود که بخوبی معلوم نیست که کودک از ساختن برج با مکعبها بیشتر لذت میبرد یا خراب کردن آن .
اعمال آیینی در همه شکلهای یادگیری و بخصوص در زمینهی نظافت و تغذیه که تابع آهنگ منظم و تحمیل شدهای هستند نیز مشاهده میشوند . در مقابل عادتهایی که بزرگسال سعی در ایجاد آن ها دارد ، اغلب کودک آیینها و عادتهای خاص خود را ، که بسیاری از مادران مضطرب و کمالجو بسختی میپذیرند ، قرار میدهد .
از سنین بسیار پایین ، آیینهای به خواب رفتن بروز میکنند ( قرار گرفتن ملحقهها به شکلی خاص ، تحمیل پارهای از بازخوردها به مادر ، در آغوش گرفتن شئ یا حیوانی خاص در وهلهی به خواب رفتن و جز آن ) و بسیاری از این عادتها به تحول کودک وابستهاند .
معهذا در سراشیب مرحله مقعدی و به هنگام گستردهی احلیلی و ادیپی ، اگر هراس فراوانترین نوع رفتار است ، کوشش در مهار کردن اضطراب از راه اعمال آیینی ، رفتارهای پیش پا افتادهای هستند که در اکثر مواقع با هراسها همراهند یا در پی آن ها بروز میکنند و مانند هراسها ، از این اعمال نیز در حدود هفت تا هشت سالگی دیگر اثری دیده نمیشود .
۲-۲ رفتارهای آیینی و وسواس – بیاختیاری دوره سوم یا مرحله نهفتگی
در مرحله نهفتگی یعنی هنگامی که تحکیم « من » آغاز میشود و مکانیزمهای دفاعی سازمان مییابند ، کودک در برابر خواستههای جامعه ( آموزشگاهی ، اجتماعی ، مذهبی ) ، هشیاری نسبت به شخصیت و تکالیف خود و واقعیتی که مبنای آن لذت نیست ، فرار میگیرد. و درپارهای از شراط ، رفتارهای آیینی مراحل پیشین تداوم مییابند ؛ آیینهایی که در حولوحوش همۀ مفاهیم یا کنشهای در حال شکل گیری ( یادگیریها ، هشیاری نسبت به من ، عشق والدین ، مسائل آموزشوپرورشی ، احساسات اخلاقی یا مذهبی ، مسائل جنسی ، معنای مرگ و جز آن ) متمرکز میشوند . کودکان مسائلی درباره خوبی، بدی و پاکی را برای خود مطرح میکنند ؛ مسائلی که تردید اضطراب آمیز کودک ، کمال جویی و احساس نقص بر آن ها سایه میافکند .
در این هنگام است که رفتارهای بیاختیار از نوع آیینهای خوابیدن ، شستشو کردن ، ترتیب و شمارش ، نیاز آمرانه به لمس کردن اشیاء یا خودداری از لمس آن ها و جز آن مشاهده میشود ؛ رفتارهایی که به بروز پارهای از رگههای شخصیت فقدان آزادی در بیان لفظی ، رفتار بزرگسالانه و جز آن ، منجر میگردند .
از لحاظ حرکتی ممکن است با نوعی بازداری روانی – حرکتی یا ناپایداری روانی – حرکتی مواجه شویم .
موشکافی مفرط کودک با سیال نبودن فکر او همراه است ، اما نتیجه کار وی به رغم کندی ، خوب است . معمولا در این کودکان ، گسترده رغبتها محدود است و توجه آن ها به زمینههای زمینههای خاصی ( مانند الکتریسیته ، نجوم و کارهای هنری ) معطوف میشود ، تا جایی که محدودیت بر تحول اجتماعی و تحقق سایر زمینهها اثر میگذارد . گاهی عشق به خواندن به صورت یک وسواس واقعی در میآید . به نظر میرسد که محدودیت چهارچوب رغبتها ، به منظور هدایت فکر به سوی مسائل انتزاعی باشد تا امکان حذف خیالبافیهای خطرناک فراهم گردد .
به طور کلی میتوان گفت که رفتارهای بیاختیار در کودکانی که در مرحله رکود یا نهفتگی قرار دارند به دو صورت آشکار میشوند :
-
- رفتارهای آیینی پارهای از آنان در یک جو خانوادگی « وسواس زده » توحید مییابند ؛ جوی که غالبا چنین رفتارهایی را اغماض میپذیرد و حتی نسبت به آن ها نظری مساعد دارد . در این موارد به ندرت رفتارهای آیینی منجر به ناراحتی یا تنش در کودک میشوند گرچه در اکثر مواقع ، با مجموعهای از رگههای رفتاری همراهند که سازمان یافتگی وسواسی را به یاد میآورند .
- در پارهای دیگر از موارد ، به نظر میرسد که وسواس – بیاختیاری نشانگر کوششهای کم و بیش نومیدانه کودک در مهارکردن کشانندههایی است که وی آن ها را خطرناک و ویرانگر به حساب میآورد . در این صورت ،معنای رفتارهای بیاختیار یا آیینی ، حفظ همسانی و ثبات محیط و تضمین ایستایی آن است و به سازمان یافتگیهای روان گسسته که واجد رفتارهای آیینی فراوانی هستند ، نزدیک میشود .
۲-۳ وسواس ـ بیاختیاری در دوره نوجوانی
رفتارهای وسواس ـ بیاختیار رفتارهای خاص دوره نوجوانی نیستند . در واقع ، نوجوان مدتها به پنهان کردن رفتارهای وسواسی یا اعمال بیاختیار خود میپردازد و موارد نادری که به مراکز درمانی مراجعه میکنند ، معمولا مواردی هستند که در آن ها کنش ورزی روانی و حتی رفتارهای روز مره فرد به طور وخیمی دچار اختلال شده است . البته وجود پارهای از رفتارهای بیاختیار یا برخی از رگههای شخصیت وسواسی در نوجوان میتواند مبین کوشش « من » در مهار کردن نیازهای کشانندهای اضطراب انگیز یا مع شده باشد ، در حالی که فزونی و تعداد رفتارهای بیاختیارو افکار وسواسی نشان دهنده کوشش در حفظ انسجام وحدت روانی و بدنی در نوجوانی است که در آستانهی شف پسیکوزی قرار دارد ( مارسلی ، ۱۹۸۴ ) .
“