افزایش میزان ضربات قلب و فشار خون
انقباض عضلانی، بی تابی، سردرد، لرزش، آسم، جوش های پوستی، سرطان و…
نفس نفس زدن، گیجی، احساس سوزش،تعریق و بی حسی
اشکال در تمرکز
ناتوانی در تصمیم گیری
اختلال حافظه، فراموشی
افزایش افکار خود انتقادگرانه منفی
افکار غیر منطقی تحریک کننده
تفکر فاجعه آمیز و نگرانی
افزایش پرخاشگری، عصبانیت، انزوای اجتماعی
نوشیدن مشروبات، سیگارکشیدن و…
مشکل در خواب رفتن،زود از خواب بیدار شدن
افزایش تمایلات وسواسی
فقدان میل جنسی و تغییر در مصرف غذا
۲-۳-۳نظریه زیست شناختی:
نظریه زیست شناختی استرس (نظریه جنگ یا گریز) ، این نظریه اولین بار توسط والتر کانئن۱ بیان شد. توجه کانون بیشتر بر روی واکنش فیزیولوژیکی انسان ها و حیوانات در پاسخ به خطر ادراک شده بود.کانون بر این عقیده بود که وقتی انسان و یا حیوان با خطری مواجه می شود احساس خطر باعث تحریک عصب سمپاتیک می شود و این فعل و انفعالات ما را برای پاسخ و واکنش جنگ و گریز آماده می کند و به همین دلیل نظریه جنگ و گریز نامیده می شود.در این نظریه این نکته قابل ذکر است که این واکنش در کوتاه مدت ، یک واکنش سازگارانه می باشد زیرا موجود را برای پاسخ سریعتر به خطر آماده می کند. اما اگر طولانی شود برای سلامتی مضر می باشد و باعث به هم خوردن تعادل حیاتی می شود و اگر ادامه یابد به سیستم بیولوژیکی آسیب می رساند (سارافینو، ۱۹۹۴).
نظریه سندرم سازگاری عمومی، یکی دیگر از نظریه های زیست شناختی استرس، نظریه هانس سلیه است که تمرکز اصلی وی نیز برواکنش ها و پاسخ های فیزیولوژیکی به محرک های استرس زا است و نظریه او به سندرم سازگاری عمومی مشهور می باشد که عبارت است از فرایند تلاش تعمیم یافته (عمومی)بدن برای اینکه از خودش در مقابل عوامل استرس زا دفاع نماید (فیست و براگون۲، ۱۹۹۸).
۲-۳-۴نظریه روانشناختی:
این نظریه ها مبتنی بر جنبه های گوناگون روانشناسی که شامل شخصیت،واکنش های احساسی،ادراکات و دامنه وسیعی از رفتارهای انسانی می باشد که در ذیل به معرفی تعدادی از آنها می پردازیم.
نظریه فروید۳، به نظر فروید انسان ها دارای یک استرس فطری هستند و این ناشی از تکانه های درونی و تهدیدهای بیرونی است،رفتارهای به خصوصی به بروز اضطراب کمک می کند و دفاع های ناپسند و نا کارامد به رفتارهای روان رنجورانه و روان پریشانه منتهی می گردد. به نظر او دستگاه دفاعی مغز شامل مجموعه ای از فرایند های فکری یا مکانیزم های دفاعی است که این مکانیزم ها مجموعه ای از استرس های مقابله برای برخوردبا استرس است.
[۱۵]
نظریه یونگ۱، شخصیت انسانی را فرآیندی از خودیابی و مفهوم تفرد می دانست، تفرد ناشی از نیروی حیات معنوی است که وجود انسان و جهت زندگی او را مشخص می کند و به اعتقاد او خودآگاهی و تلاش برای درک بیشترخویشتن فرایند تفرد را افزایش می دهد.یونگ معتقد بود که فرایند تفرد ، تنش را کاهش می دهد و صرف وقت برای پی برد به اعماق ذهن باعث ایجاد وحدتی میان فرآیندهای ذهنی هوشیار و ناهوشیار و به دنبال آن احساس آرامش می شود که به آن تعادل روانی می گویند و او از تصویر سازی فعال در روش های آرامیدگی و مقابله ای استفاده می کند.
نظریه آبراهام مازلو۲به ویژگی های شخصیتی توجه خاصی داشت و از خصوصیات درونی اشخاص حرف می زند که به آنها کمک می کند تا به مقابله با استرس برخیزند و به سلامت روانی برسند. او در نظریه خود، اشخاص
خودشکوفا را مطرح می سازد و به اعتقاد او این افراد می توانند به خودپذیری و عشق به خود دست یابند و ثابت می کنند که خودپذیری و عشق به خود ، ابزاری مهم و اساسی برای برخورد موثر با استرس هستند.
نظریه ویکتورفرانکل۳، به اعتقاد فرانکل، هر تجربه ای که احساس تالم عاطفی را سبب گردد، معنای هدفمندی را دنبال می کند. رنج همانند شادی، بخشی از زندگی و عشق است و رنج و تالم را تجربه ای جهانی می داند که در اعتلای توانمندی های انسان و تکامل زندگی او نقش مهمی را ایفا می کند.
خوش بینی غم انگیز که فرانکل به این اصطلاح اشاره می کند و منظورش این است که بتوانیم رنج را به تجربه ای معنی دار تبدیل کنیم و از این تجربه درسی بیاموزیم.به اعتقاد فرانکل تا حدی استرس نقش مهمی در سلامت جسمانی ایفا می کند و تنش درونی میان انسانها امری اجتناب ناپذیر است، اما سلامتی ذهن وابسته به تنشی است
که میان موفقیت های گذشته و تلاش های آینده وجود دارد.نبودن تنش به اعتقاد او یک خلاء زیستی است.حالتی از تنش که معنای جاری زندگی، هنوز آن را درک نکرده است . به طور کلی پیام های اصلی فرانکل عبارتند از: انسان برای دستیابی به آرامش باید در درن خود در جستجوی معنای زندگی باشد.در غیاب همه چیز جز جسم ، ذهن و روح انسان می تواند نگرش و طرز تلقی خود را انتخاب کند.[۱۶]
۲-۳-۵انواع استرس:
استرس به خودی خود نه مثبت است و نه منفی، بلکه روشی که ما برای پاسخ در برابر استرس برمی گزینیم از خود استرس هم می تواند مثبت باشد و هم می تواند منفی باشد.از نگاه مثبت، استرس می تواند محرک ارتقاء کیفیت زندگی بشود و از نگاه منفی استرس موجب تخریب وضعیت سلامت روانی است (قاسم زاده،۱۳۷۷).
۲-۳-۶عوامل ایجاد کننده استرس:
درباره ماهیت محرک های تنش زا ، بررسی های متعددی انجام شده است و می توان آن را به سه دسته زیر تقسیم کرد:
تاثیرات زیست بوم شناختی : عوامل بیولوژیکی و بوم شناتی متعددی مثل نور خورشید،عوامل جذبه ای و میدان های الکترو مغناطیسی وجود دارند که روی آهنگ بیولوژیکی ما تاثیر می گذارندو پاسخ استرس را در درجات مختلف آن ایجاد می کنند.برخی از عوامل زیست شناختی نیز با تغییر در طرز و سبک زندگی به شکل مثبت تحت تاثیر قرار می گیرند که از این جمله آنها ، می توان به تغییر عادات غذایی،ورزش و استفاده از روش های قرار گرفتن در شرایط آرامیدگی اشاره کرد که تعادل از دست رفته را به زندگی باز می گرداند. تاثیرات درون فردی روانی : شامل آن دسته از اندیشه ها،باورها،نگرش ها و ادراکاتی می شوند که از آن برای دفاع از هویت یا ضمیر استفاده می نمائیم.محک های تنش زای درون فردی روانی،منعکس کننده ساختار منحصر به فرد شخصیت ما به شمار می آیند.
تاثیرات اجتماعی : از جمله عوامل اجتماعی استرس، می توان به عدم امنیت مالی ، اثرات جابه جایی ، برخی از پیشرفت های فن آوری ، زیر پا گذاشتن و تجاوز به حقوق انسانی و موقعیت ضعف اجتماعی – اقتصادی اشاره کرد (گیرادانو۱، اورلی و داسک ، ۱۹۹۳ به نقل از سی وارد ، ترجمه قراچه داغی،۱۳۸۱).
عوامل موثر بر تشدید فشار روانی : عواملی چون زمینه،شرطی شدن ، مدت زمان و شدت فشار روانی را درمیزان تاثیر فشار روانی موثر می داند (لوولو ، ۱۹۸۶ ترجمه قریب، ۱۳۷۱). تاثیر عوامل استرس زا با شدت ، بعد ، طول مدت ، ناگهانی بودن و بالاخره جدید بودن اثر آنهاارتباط دارد (استورا ،۱۹۹۱).
[۱۷]
میزان تاثیر محرک های استرس زا به این عوامل بستگی دارد :
ابهام محرک استرس زا : هر قدر میزان ابهام بیشتر باشد، محدودیت در تفسیر زمینه ها یا ناملایمات شخصی کمتر است.
پیچیدگی محرک استرس زا : هرچه محرکی تازه تر باشد، کمتر می توانیم بر تجارب قبلی متکی باشیم و تازگی محرک بر سرعت عملکرد او در برابر آن تاثیر دارد (ونتیز۱،۱۹۸۶).
ازجمله عواملی که تعدیل کننده بین استرس و بیماری هستند :
عوامل شناختی استرس : صفات شخصیتی مانند برون گرایی- درون گرایی و بعضی ویژگی های شناختی مانند بدبینی –خوش بینی در کاهش یا تعدیل اثرات استرس تاثیر دارد.
منبع کنترل، منبع کنترل به ادراک فرد از میزان کنترل خود بر محیط و حوادث اشاره می کند. افراد با منبع کنترل درونی، بهتر با موقعیت استرس زا مدارا می کنند و در نتیجه تهدید وتنش کمتری را تحمل می کنند. افراد با منبع کنترل بیرونی ، در موقعیت های ناکام کننده ، سازگاری و توان مقابله کمتری دارند.
عزت نفس، داشتن احساس خوب و مثبت به خود راعزت نفس گویند. به نظر می رسد افرادی که احساس خوبی از خود دارند ، استرس ها را کمتر از لحاظ هیجانی تفسیر کرده ، به آن واکنش نشان می دهند.افراد با عزت نفس پایین در موقعیت های استرس زا توانایی و مهارت خود را کم برآورد و یا احساس ترس و تهدید بیشتری می کنند. در نتیجه توان مقابله را از دست می دهند. این افراد علائم بالینی بیشتری را نشان می دهند (رایس۲، ۱۹۹۲).
خوش بینی و بد بینی : خوش بینی عبارت است از درجه ای که به طور کلی انتظار وقوع موفقیت یا حوادث مثبت را دارند. افراد خوش بین ، بیماری جسمی کم و سلامت روانی بیشتری را گزارش می دهند در حالی که افراد بدبین ممکن است روی احساسات خود درباره ی استرس تمرکز نمادین و خود را از مشکلات دور یا آنها را انکار نمایند. به طور کلی خوش بین ها بر خلاف بدبین ها به احساسات منفی و اضطراب مبتلا نیستند (لیپا۳، ۱۹۹۴، به نقل از فیضی،۱۳۸۰).
۲-۳-۷عوامل فردی استرس: