مفهوم آیۀ فوق مبنی بر انفاق والدین آن هم قبل از درخواست و سوال میباشد و حتی اگر منفقعلیه بینیاز باشد، در انفاق والدین بر منفق واجب است، حتی اگر برای وی سخت باشد، حاجت والدین را قبل از اینکه بخواهند، برطرف سازد. نکتۀ مهم آن است که خوشحالی والدین در رفع احتیاج، بیشتر قبل از درخواست میباشد تا بعد از آن؛ همان طور که انفاق به فقیر موردعلاقه، بیشتر سبب خوشحالی است تا فقیر و بیگانه و ناشناس (انصاری، بیتا ، ج۱، ص ۲۷۵).
مبحث هفتم:
مجازات پدر و مادر در جرم کشتن فرزند
مقدمه:
هر جرمی به تناسب خود دارای مجازاتی است. قتل همواره بهعنوان یک عامل تسلیدهنده به بازماندگان مقتول مدنظر بوده است؛ مجازات قتل، قصاص و در مرحله خفیفتر آن، دیه میباشد که اولیاء دم اجرای آن را نسبت به قاتل خود خواستار میشوند. در بحث قصاص نفس، اولیاء دم معمولاً نقش تعیینکنندهای در مورد مجازات قاتل دارند. با عفو ولی دم، قاتل زندگی خویش را ادامه داده و با عدم بخشش ولی دم، زندگیاش خاتمه پیدا میکند.
معمولاً علاقه و رابطهای که میان پدر و فرزندان و مادر وجود دارد، مانع هتک حرمت جانی فرزندان از جانب والدین ایشان میشود، لکن مواردی استثنائی اتفاق میافتد که مرتکب قتل، از اولیاء دم و پدر و مادر است؛ یعنی حیات فرزند را کسانی از او سلب کردهاند که خود عامل بهوجودآمدنش بودهاند و بهعنوان سرپرست و ولی قانونی او محسوب میشوند. بنابراین حکم قصاص نفس در مورد ایشان مانند سایرین نبوده و مورد دقت است. قانون مجازات اسلامی در مادۀ ۲۲۰ مقرر میدارد: «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمیشود و پرداخت دیه به ورثۀ مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.» (صفایی و امامی، ۱۳۷۴ ، ص ۲۵۸).
طبق این قانون، پدر از حکم قصاص نفس مبرا شده و با تحقیقات ویژهای که نسبت به ایشان مبذول شده به پرداخت دیه و تعزیر محکوم میشود. در این مبحث به بررسی دلایل و شواهد قرآن و فقه امامیه در مورد مجازات پدر در قتل فرزند توسط مادر میپردازیم.
گفتار اول:
تعریف کشتن فرزند
فرزندکشی عمدی، عبارت است از سلب ارادی و ظالمانۀ حیات فرزند بهوسیلۀ پدر یا مادر بالغ و عاقل (حلی، ۱۴۰۸، ج ۴، ص ۲۴۵). در این تعریف چند نکته به چشم میخورد:
۱-اخراج جان از بدن که لازمۀ آن به وجود فرزند زنده است (بهصورت فعل با ترک فعل)؛
۲-اخراج جان بدون اینکه دستور شرعی و قانونی باشد؛
۳-عدم شمول پدر و مادری که فاقد مسئولیت کیفری هستند، از قبیل پدر و مادر مجنون که تصور عمد و عدوان از آنان نمیرود (پاد، ۱۳۴۰ ، ج ۱، ص ۷۰).
مبحث هشتم:
مجازات کشتن فرزند از دیدگاه قرآن:
گفتار اول: سوره مائده، آیه ۳۲
«منْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا» برای این بر بنیاسرائیل نوشتیم که هرکس دیگری را بکشد نه در برابر قتل کسی یا تبهکاری در زمین، مانند آن است که همۀ مردم را بکشد و آن کسی که او را زنده کند گویا همۀ مردم را زنده ساخته است (مائده: ۳۲)
براساس این آیۀ شریفه، کشتن نابحق یک انسان، گناهی بزرگ و دارای کیفر و مجازاتی بسیار سنگین بوده و در نزد خداوند متعال بهمنزلۀ کشتن همه مردم است. همچنین حفظ حیات یک انسان با قتل همگان، به این معناست که قاتل، حرمت انسانی را هتک نموده و در حقیقت امنیت جانی را از همگان سلب کرده است؛ چنانکه حفظ حیات یک انسان با تمامی انسانها، کنایه از پاداش عظیم است.
با دقت در آیۀ شریفه این نکته به دست میآید که جزای یکسان برای کشتن هر فرد و پاداش مساوی برای احیاء وی، حاکی از برابری تمام انسانها در حق حیات است. بر این اساس هر انسانی که روح در او دمیده شده است، از حق حیاتی مساوی، ارزشمند، محترم و حفاظتشده با دیگر همنوعان خود برخوردار بوده و از این جهت بین افراد انسانی ازحیث رنگ، نژاد، تیره، در روابط خویشاوندی نسبی و سببی ازجمله رابطۀ پدر و مادر فرقی وجود ندارد. از دیدگاه آیۀ شریفه، کشتن نابحق فرزند توسط پدر و مادر، گناهی بزرگ و دارای کیفر و مجازات بسیار سنگین بوده و در نزد خداوند بهمنزلۀ کشتن همه مردم است.
از دیدگاه الهی، مقتول اگرچه فرزند قاتل است، لکن از حق حیاتی مساوی با پدر و مادر خود، برخوردار بوده و قاتل با این اقدام خود نهتنها فرزند خود را به قتل رسانده، بلکه حرمت انسانها را هتک نموده و به عبارتی امنیت جانی را از همگان سلب کرده است.
بدیهی است پدر یا مادر با کشتن فرزند خود غضب و عذاب بزرگی را به سوی خود جلب میکنند و براساس آیۀ شریفۀ فوق کشتن همه انسانها و فرزند، هر دو به طور یکسان عامل غضب و عذاب بزرگ الهی هستند. اگرچه از نظر کیفیت فرق میکنند، اما نهتنها گناهی بزرگ، ممنوع و حرام است، بلکه مستوجب کیفر و مجازاتی بسیار سنگین میباشند.
گفتار دوم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ» ای گروه مومنان! بر شما قصاص «خونخواهی» در مورد کشتگان واجب شده است، آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن، و آن کسی که به او از برادرش چیزی بخشیده نشده است، پس به خوبی پیروی کنید و به نیکویی به او بپردازید، این حکم کاهش و رحمتی از جانب پرودگار شماست، پس آن کسی که پس از آن تعدی کند، برای او عذابی دردناک است (بقره: ۱۷۸).
راغب میگوید: «قصاص از قصص به معنای جای پا گذاشتن است. قصاص را به این خاطر قصاص میگویند که آثار و حکایت گذشتگان را حکایت میکند و به عبارتی اثر گذشتگان را دنبال میکند؛ بنابراین قصاص به این جهت گفته میشود که جانی را در جنایتش تعقیب میکنند و عین جنایت او را بر او وارد میآورند» (راغب اصفهانی، ۱۳۸۸، ص ۲۱۷).
«القتلی» جمع قتیل و مذکر و مونث در آن مساوی است؛ همچنانکه گفته شد مراد از قصاص مساوات و عدل در جنایت است. بر این اساس معنی صدر آیۀ شریفه این است که اگر کسی مرتکب قتلی گردید او هم کشته میشود و با او همان فعل انجام میشود (راغب اصفهانی، ۱۳۸۸ ، ص ۲۱۷).
براساس این آیۀ شریفه، قصاص جانی و مقابله با او، بر مؤمنان فرض و واجب شده است و قاتل هر که باشد و هر نسبتی که با مقتول داشته باشد، مستوجب قصاص و قتل است؛ لذا اگر پدر و مادری اقدام به قتل فرزندشان کردند، قصاص آنان براساس ظاهر آیۀ شریفه واجب است.
قابل ذکر است که اگرچه حکم اولی در مجازات قتل عمد، قصاص است، لکن اولیاء دم میتوانند جانی را به طور کامل بدون اخذ دیه عفو نموده یا مبلغی کمتر یا بیشتر از آن مصالحه نمایند. نکتۀ قابل ذکر در این آیۀ شریفه بکارگیری کلمه «اخ» میباشد که طبق نظریۀ مفسرین مراد از آن یا قاتل است یا جانی یا اولیاء دم. پس کاربرد کلمۀ «اخ» با هر تفسیری از آن دارای بار عاطفی خاصی است و سعی دارد حس محبت و رأفت را در میان جانی و صاحبان حق برانگیزد.
قابل ذکر است که اگرچه حکم اولی در مجازات قتل عمد، قصاص است، لکن اولیاء دم میتوانند جانی را بهطور کامل بدون اخذ دیه عفو نموده یا مبلغی کمتر یا بیشتر از آن مصالحه نمایند. نکتۀ قابل ذکر در این آیۀ شریفه بکارگیری کلمۀ «اخ» میباشد که طبق نظریۀ مفسرین مراد از آن یا قاتل است یا جانی یا اولیاء دم. پس کاربرد کلمۀ «اخ» با هر تفسیری از آن دارای بار عاطفی خاصی است و سعی دارد حس محبت و رأفت را در میان جانی و صاحبان حق برانگیزد.
این مسئله درجایی که قاتل یکی از والدین باشد، نمود بیشتری پیدا میکند و پدر و مادر قاتل را شایستۀ ارفاق و تخفیف بیشتری میگرداند. علاوه بر آیات فوق آیاتی دیگر ازجمله آیۀ۱۷۹ سورۀ بقره، آیۀ۳۳ سوره اسراء، آیۀ۹۲و۹۳سورۀ نساء، آیۀ۵۴ سورۀ مائده و آیات ۴۰و۴۱ سورۀ شوری نیز بر وجوب قصاص استناد میشود که اطلاق یا عموم آنها شامل پدر و مادری است که اقدام به قتل فرزندانشان میکنند، میشود.
گفتار سوم: جمعبندی و نتیجهگیری
نتایج نهایی از بررسی آیات شریفۀ قرآن:
۱- کشتن نابحق فرزند از سوی پدر و مادر، گناهی بزرگ و دارای کیفر و مجازاتی سنگین است و در نزد خداوند بهمنزلۀ کشتن همه مردمان است.
۲- فرزند از حق حیاتی مساوی با پدر و مادر برخوردار است و قاتل با این اقدام خود، نهتنها فرزند را به قتل رسانده، بلکه حرمت انسانها را هتک نموده وامنیت جانی را از جامعه انسانی سلب کرده است.
۳- قصاص جانی و مقابلهبهمثل با او، بر مؤمنان واجب شده است و قاتل هر که باشد و هر نسبتی که با مقتول داشته باشد، حتی اگر پدر و مادر او باشد، مستوجب قصاص و قتل است.
۴- حکم اولی در مجازات قتل عمد، قصاص است؛ لکن اولیاء دم در عفو جانی نیز مجازند و پدر و مادری که فرزند خود را به قتل رساندهاند، مستوجب ارفاق و تخفیف هستند.
۵- نفس و جان آدمی ازجمله جان فرزند در نزد خالق انسانها از احترام و جایگاه شایستهای برخوردار است.
۶- درصورتیکه پدر و مادر عمدتاً صدمه و جراحتی را بر اعضای فرزند خود وارد آورند، قصاص خواهند شد.
مبحث نهم: مجازات کشتن فرزند از دیدگاه فقه امامیه
گفتار اول: مجازات کشتن فرزند توسط پدر از دیدگاه فقه امامیه
از قواعد مسلّم در نزد امامیه آن است که پدر درصورتیکه فرزندش را به قتل برساند، قصاص نمیشود. در این مسئله اختلافی در بین فقهای امامیه نبوده و بر همین اساس همگان در انتفاء، ابوت را در قصاص معتبر دانستهاند. ما در اینجا به بررسی و بیان کلمات برخی از فقهاء در این زمینه میپردازیم.
الف: نظرات فقهای امامیه
۱- نظر شیخصدوق
مرحوم ابنبابویه قمی ملقب به شیخصدوق در کتاب مذکور بدون تعرض به مسئله، تنها به ذکر روایت زیر از امیرالمؤمنین اکتفا میکند که فرمودند: «اگر پدر، فرزندش را به قتل برساند، قصاص نمیشود؛ ولی فرزند قاتل بهواسطۀ قتل پدرش قصاص میشود» «شیخصدوق، ۱۳۸۴ ، ج۲۴، ص۲۰).
۲- نظر شیخمفید
ایشان میفرمایند: «اگر پدر، فرزندش را از روی خطا بکشد، دیۀ فرزند از اموال پدر و بر عهده او خواهد بود که در مقابل میراثش از فرزندش تقاضا میکند و بقیۀ اموال (فرزند) از آن ورثۀ او خواهد بود و کفاره در قتل فرزند آنچنان که بیان شد بر عهدۀ پدر است. اگر پدر، فرزند خود را عمداً بکشد، حاکم او را مجازات سختی کرده و ملزم به پرداخت دیۀ کامل به وراث فرزند، به جز پدر قاتلش، خواهد کرد. (شیخمفید، ۱۴۱۴، ص۴۶).
۳- نظر شیخ طوسی
ایشان میفرمایند: «اگر پدری فرزندش را از روی خطا بکشد، دیۀ فرزند برعهدۀ عاقله بوده و کلیۀ وراث به جز پدر قاتل از آن سهم خواهد برد. اگر قتل، عمد باشد قاتل، چیزی از ترکه ارث نمیبرد و اگر قتل خطایی باشد، از دیه چیزی ارث نمیبرد و درصورتیکه مقتول وارثی غیر از پدر نداشته باشد دیه برعهدۀ پدر و به نفع بیتالمال میباشد (شیخطوسی، ۱۴۱۶، ج۲۴، ص۱۱۱).
نکته: در این نظریه، شیخ طوسی برخلاف شیخمفید معتقد است اگر قتل خطائی باشد، براساس اصل کلی جاری در کلیۀ قتلهای خطائی پرداخت دیه بر عهدۀ عاقله خواهد بود؛ نه بر عهدۀ قاتل. چنانکه شیخمفید در المقنعه بیان کرده است بر این اساس دیه از اموال عاقله اخذ و به وراث مقتول، به جزپدر، تحویل میشود.
۴- نظر شهید اول
ایشان در کتاب گرانقدر اللمعهالدمشقیه انتفاء ابوت را در قصاص شرط دانسته و مینویسد: «والد هرچه بالا رود به پسرش کشته نمیشود و تعزیر میشود و کفاره میدهد و پرداخت دیه واجب میشود.» از دیدگاه ایشان پدر علاوه بر پرداخت کفارۀ دیه، تعزیر نیز میشود (شهید اول، ۱۳۷۲ ، ج۲۵، ص۶۴۱).
۵- نظر شیخمحمدحسن نجفی
مقالات و پایان نامه ها درباره کیفیت حقوق پدر و مادر بر فرزندان- فایل ...