صاحب نظران صلیب سرخ این اصل را مطابق بند۳ ماده ۵۷ [۱۹۹]بیان کرده اند،بر این اساس ـباید به حملاتی اشاره کرد که علیه مسیرهای ارتباطی و ترافیک ریلی دشمن به کار گرفته می شود،برخی نیروهای متخاصم تلاش می کنند تنها زمانی به دشمن حمله کنند که آسیبی به جمعیت غیرنظامی وارد نکنند و به جای حمله به ایستگاههای راه آهن که معمولاً در شهرها قرار دارند خطوط راه آهن در نقاط حیاتی و به دور از مناطق مسکونی مورد حمله قرار گیرد،همین اقدام را برای جاده ها نیز اتخاذ کرده ،البته با توجه به ماده ۵۲ پروتکل اول و در نظر داشتن این مطلب که این اهداف نقش مؤثری در عملیات نظامی داشته باشند.[۲۰۰]
۴)ضرورت هشدار مؤثر قبل از حملات:
هدف این هشدار آن است که غیرنظامیان برای خود و اموال خود پناهگاهی پیدا کنند این قانون در ماده ۱۹ دستورالعمل ارتش دولتی در ایالت متحده در میادین نبرد مصوب ۲۴ آوریل ۱۸۶۳ دیده می شود که توسط فرانسیس لیبر[۲۰۱] تنظیم شد و می گوید:
فرماندهان در هر جا که ممکن باشد باید دشمن را از قصد خود برای بمباران یک مکان آگاه کنند تا غیر نظامیان خصوصاً زنان و کودکان قبل از شروع بمباران محل را ترک کنند.بخش ج بند دوم ماده ۵۷ [۲۰۲]پروتکل اول نیز این مهم را بیان نموده که هشدار مؤثر باید وجود داشته باشد البته اشتثنائاً این مطلب را نیز آورده و بیان میدارد که اگر الزامات،امکان این هشدار را به وجود نیاورد نیاز به اعلام هشدار نیست مثلاً اگر عنصر حمله غافلگیرانه برای موفقیت حمله ضرورت داشته باشد.[۲۰۳]
اصل مهم دیگراقدامات احتیاطی برای اثرات حملات است که بر اساس ماده۵۸پروتکل اول الحاقی طرفین امضا کننده پروتکل زمانی که وارد یک درگیری می شوند باید اقدامات احتیاطی در زمینه اثرات حملات خود را اتخاد کنند این ماده به قوانین حملات در محدوده تحت کنترل نیروهای متخاصم مربوط نمیشود بلکه به اقداماتی اشاره دارد که هر کدام از طرفین درگیر در سر حدات خود به آنها دست زده اند نیروهای متخاصم ممکن است انتظار داشته باشند که دشمنشان بر اساس الزامات مقرر عمل کرده و حقوق جمعیت های غیرنظامی را رعایت کند،خود آنها نیز باید تمام اقدامات احتیاطی لازم را به نفع جمعیت های تابعه خود در هر جا که منافع اقتضا می کند اتخاذ نمایند[۲۰۴]
ماده۵۸ [۲۰۵]دربردارنده ۲ضرورت اصلی در ارتباط با اثرات حمله است:
۱)ممنوعیت قراردادن یک هدف نظامی در درون یا در نزدیکی یک ناحیه پرجمعیت
۲)حذف غیرنظامیان و اشیاء غیرنظامی از اهداف نظامی
با توجه به اینکه ابزارهای جنگ هوایی پیشرفتی چشمگیر داشته اند چنین استدلال می شود که افزایش دقت تسلیحات این احتمال را بالا می برد که مهمات به کار گرفته شده دقیقاً به نقطه مد نظر برخورد می کنند و احتمال آسیب جانی و صدمات ناخواسته کاهش پیدا می کنند.
۲)ممنوعیت حملات کورکورانه
مساله بعدی در خصوص قانونگذاری قوانین مربوط به بمباران ناحیه هدف در زمان جنگ است.بمباران ناحیه هدف بر اساس اصطلاحات معمول نظامی به معنی استفاده گسترده و بمباران نظام مند به منظور تخریب یک ناحیه عمومی به جای یک هدف کوچک و دقیق است،موارد معمول بمباران ناحیه هدف از نیمه قرن بیستم در قالب حملات هوایی به شهری مطرح شد که خود می تواند یک هدف نظامی باشد در اینجا تلاش نمی شود که اهداف نظامی به صورت جز به جز مورد حمله قرار گیرند.[۲۰۶]
ممنوعیت کاربدر حملات بمباران هوایی را می توان در ماده۲۲ و ماده۲۴ کنوانسیون ۱۹۲۳ لاهه ملاحظه کرد در این موارد به طور خلاصه بمباران هوایی را تنها زمانی مجاز می داند که علیه اهداف نظامی باشد و همچنین بمباران شهرها،روستاها،شهرک ها،سکونت گاها و ساختماه ها را ممنوع کرده است اما امکان استفاده از چنین شیوه ای را علیه نواحی که در مجاورت مناطق عملیاتی قرار دارند به وجود آورده و شرایطی را برای آن تعیین کرده است که می گوید از دیدگاه نظامی،استفاده از این شیوه در چنین مناطقی زمانی توجیه پذیر بوده که باعث به خطر افتادن جان جمعیت غیر نظامی نشود.
چهاچوب حقوقی قابل اعمال در خصوص بمباران های ناحیه هدف را می توان امروزه در بطن پروتکل اول الحاقی در ماده ۵۱ یافت که این ماده صراحتاً می گوید که جمعیت غیرنظامی نباید مورد حمله قرار گیرد به علاوه حملات کورکورانه را ممنوع اعلام کرده است و در نهایت به مسئله بمباران ناحیه هدف می پردازد و آن را بر اساس ممنوعیت حملات کورکورانه ممنوع می کند.
حملات کورکورانه در بند۴ به عنوان حملاتی ناگهانی به اهداف نظامی و غیر نظامی بدون تفکیک تعریف شده است.
دیگر قوانین مرتبط با منع حملات هوایی و بمباران ناحیه هدف می توان به ماده۴کنوانسیون ۱۹۵۴در خصوص حمایت از دارایی های فرهنگی در بمباران های مسلحانه اشاره کرد و همچنین به کنوانسیون ۱۹۹۷ اوتابا در خصوص استفاده از بمبهای خوشه ای و همچنین دومین پروتکل کنوانسیون ۱۹۸۰ سازمان ملل متحد و همچنین سومین پروتکل کنوانسیون۱۹۸۰ سازمان ملل متحد در مورد برخی سلاخ های متعارف است که به ممنوعیت و محدودیت استفاده از حملات کورکورانه اشاره دارد.
از آنجا که بمباران ناحیه ای می تواند اثرات مخرب بر محیط زیست داشته باشد بند۳ماده ۳۵ پروتکل اول الحاقی یادآور ممنوعیت ابزارهای جنگی است که ممکن است کاربرد گسترده و دراز مدت داشته و به محیط زیست آسیب وارد کند.
اما امروزه با توجه به پیشرفت سلاح های موجود و دقیق شدن آنها می توان تا حدودی اهداف غیر نظامی و نظامی را تفکیک کرد و مورد حمله قرار داد و در این صورت نیازی به استفاده از حملات کورکورانه و ممنوعیت های حاصل از آن باقی نمی ماند.[۲۰۷]
۳)بررسی قواعد حاکم مناطق پرواز ممنوع در جنگ های هوایی
در اینجا خالی از فایده نیست که به بررسی مناطق پرواز ممنوع در زمان جنگ های هوایی پرداخته شود.در ارتباط با نیروهای متخاصم در حوزه هوایی،قوانین سال ۱۹۲۳ لاهه می گوید که یک فرمانده جنگجو ممکن است عبور هواپیماهای بی طرف را از ناحیه نزدیک به محل درگیری ممنوع کند،پیشنویس کنوانسیون تنظیم شده در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۳۹ می گوید که هواپیماهای دول بی طرف باید نسبت به نزدیک شدن به مناطق جنگی هشدار دریافت کنند[۲۰۸]
اجرای این ممنوعیت ها به توافق دو طرف نیروهای متخاصم بستگی دارد که می توانند الزامات بیشتری را نیز به آن بیفزایند و و محدودیت های زیادتری نیز وضع کنند پروتکل الحاقی ۱۹۷۷ به کنوانسیون ژنو در ارتباط با نواحی فاقد دفاع و نواحی نظامی زدایی شده مباحثی را مطرح کرده است،در حالی که نواحی فاقد دفاع با بیانیه یکطرفه یکی از طرفین درگیر مشخص می شود نواحی فاقد نیروی نظامی باید بر اساس معاهدات دوطرفه مشخص شوند،مواد۵۹[۲۰۹] و ماده۶۰[۲۱۰] پروتکل اول الحاقی است که به مناطق بی دفاع و مناطق غیرنظامی پرداخته است
اما مناطق پرواز ممنوع یکی از چالش برانگیز ترین عملکردها در قبال جنگ افزار های معاصر است،این مناطق اخیراً به صورت نواحی استثنایی مشخص شده اند که استفاده از حریم هوایی برای برخی از دولت ها در هر نوع پروازی از مناطق ممنوعه است مگر برای کسانی که مجوز دارند.
در سال۱۹۲۲ در طول دومین جنگ در یوگسلاوی یک ناحیه استثنایی پروازی در بوسنی هرزگوین توسط سازمان ملل ایجاد شد و کشور های این منطقه آن را پذیرفتند[۲۱۱]
فراتر از فعالیت های سازمان ملل نواحی پرواز ممنوع در نتیجه عمل یکجانبه یکی از قدرت ها یا بیش از یک قدرت علیه یک کشور اعمال می شود.در سالهای اخیر در زمان جنگ عراق برخی نیرو های ائتلاف[۲۱۲]دو منطقه پروازممنوع ایجادکردند که منطقه شمالی در ژوئن ۱۹۹وضع شد و تمام پروازهای نظامی عراق در بالای مدار ۳۶درجه ممنوع شد و در منطقه جنوبی درآگوست۱۹۹۲وضع شد و پرواز در مناطق زیرمدار ۳۲ درجه ممنوع گردید با اتخاذ این اقدامات عراق از حق حاکمیت خود برای استفاده از حریم هوایی کشور خود ممنوع شد.به منظور توجیح منطقه پرواز ممنوع در عراق ایالات متحده و بریتانیا به دو قطعنامه مشهور شورای امنیت اشاره کردند طبق قطعنامه۶۷۸ که پس ازآتش بس در عراق به تصویب رسیبد و قطعنامه ۶۸۸ که طی آن برنامه ریزی هایی برای کاهش مشکلات جمعیت غیر نظامی در عراق در قالب برنامه های بشر دوستانه به اجرا در آمد، که درواقع هیچکدام از آنها صراحتاً و نه به صورت ضمنی امکام ایجاد منطقه پرواز ممنوع رابه وجود نیاوردند قطعنامه اول با جزییات بیشتری تدوین شده بود و قطعنامه ،منعکس کننده محدودیت هایی بر حق حاکمیت عراق در حریم هوایی خویشت بود ودر قطعنامه دوم برای تمامی اعضای سازمان ملل که قصد داشتند تلاش های بشردوستانه برای رفع مشکلات مردم عراق انجام دهند که البته کشور های ثالثی از
جمله چین و روسیه اعلام مناطق پرواز ممنوع رازیر پا گذاشتن حق حاکمیت عراق دانسته وآن را محکوم کردند[۲۱۳]بدیهی است که در زمان صلح هرگونه نفوذ غیر مجاز هواپیماهای نظامی خارجی به حریم هوایی یک کشور متناظر با نقص حق حاکمیت منطقه ای است و باعث می شود که هواپیمادرمعرض اقدامات دفاعی شامل حمله و ساقط شدن قرارگیرد.با این وجود پس از سقوط هواپیمای کره ای در سال ۱۹۸۳ توسط هواپیمای نظامی ورشو در ناحیه جزیره ساخالین هیئتIKao قانونی را در قالب ماده۳ تصویب کردند مبنی بر اینکه کشور ها نباید علیه هواپیماهای غیر نظامی در حال پرواز ،از نیروی نظامی استفاده کنند و تحت هیچ شرایطی نباید امنیت وجان مسافران سوار بر هواپیما را به خطر بیاندازند.در زمان جنگ تمام هواپیماهای نظامی دول متخاصم اهداف قانونی نظامی محسوب می شوند.بنابر این از طرف دول متخاصم نواحی پرواز ممنوع متناظر با محدودیت های وضع شده حق آنها برای حمله به هواپیماهای خارج از منطقه را ضایع نمی کند و در هر موردی اصول پایه ایی قوانین بشردوستانه بین المللی قابل اعمال هستند.امروزه دولت ها به جای به وجود آوردن نواحی بدون در گیری در برخی مناطق در پی آن هستند که استفاده از نیروی نظامی را به مواردی محدود کنند که ضرورت نظامی و اصول تناسب ایجاب می کند،مسایل مختلف در این رابطه زمانی بروز می کند که بخواهیم وضعیت هواپیماهای غیر نظامی و هواپیماهای بی طرف را در نظر بگیریم مقررات کنوانسیون ۱۹۲۳ [۲۱۴]لاهه اعلام می کند که هواپیماهای غیر نظامی دول متخاصم چه خصوصی و چه دولتی که در سر حدات مرزهای خود پرواز می کنند اهداف مجاز نظامی نمی باشند.بر اساس قوانین لاهه هواپیماهای دول بی طرف که از مناطق ممنوع دول متخاصم پرواز نمی کنند نیز نباید مورد حمله قرار گیرند.هنگامی که این هواپیماها در محدوده دول متخاصم پرواز کرده باشد به انها هشدار داده می شود که به هواپیماهای نظامی نزدیک می شوند این هواپیماها باید در نزدیک ترین فرودگاه فرود بیایند و در صورت عدم دست زدن به چنین اقدامی مورد حمله قرار می گیرند.[۲۱۵]
یک دولت بی طرف نباید وارد محدوده هواپیمایی نظامی دولت های متخاصم شود در سال ۱۹۸۸ پرواز ۶۵۵ خطوط هوایی مسافربری ایران توسط موشک ضدهوایی یک ناو هواپیمابر آمریکایی به اسم USSوینسنس مورد حمله قرار گرفت و ۲۹۰ قربانی بر جای گذاشت بر اساس گذارش آمریکا هواپیمای مسافربری ایران به اشتباه به عنوان یک جت نظامی مهاجم شناسایی شده بود که برای پشتیبانی از قایق های ایران فرستاده شده بود،کاپیتان وینسنس اینطور قضاوت کرده بود که اطلاعات موجود نشان می دهد که اقدامات علیه هواپیما بر اساس شواهد و قراین کاملاً مجاز بوده است.صرف نظر از تحقیقاتی که به نتیجه گیری مخالف آنچه گفته شده بود منتج شد که فرمانده دست به اقدامات خودسرانه زده و مراقبت ها و قواعد لازم را رعایت نکرده بود و این اقدام بر اساس اصول لزوم اقدام نظامی و اصول تناسب توجیح ناپذیر است و این فرمانده آمریکایی اصول بشردوستانه را در قبال هواپیمای غیر نظامی رعایت نکرده بود که منجر به محکومیت دولت آمریکا در این زمینه شد.بنابراین مناطق پرواز ممنوع چه باتوافق دول متخاصم ایجاد شود، چه از سوی یک قدرت یا ازسوی سازمان ملل متحد ایجاد شود باید به کشورها اعلام و زمان و محدوده آن را مشخص کنند در این صورت اگر هواپیمای کشوری با علم به ایجاد این مناطق وارد این محدوده شود هدف نظامی قانونی تلقی می شود.
مبحث دوم : بی طرفی و جنایت جنگی در جنگ های هوایی
گفتار اول:بیطرفی در جنگ هوایی
الف)مفهوم بی طرفی در جنگ های هوایی
غالباً هر کشوری به هنگامی که در مقابل یک درگیری مسلحانه قرار می گیرد باید میان شرکت یا عدم شرکت در آن درگیری، یعنی میان جنگ و بی طرفی یکی راانتخاب کند. هیچ کشوری نمی تواند در زمان حمله متخاصم باشد و حمله کند و هنگامی که به او حمله می شود مدعی بی طرفی شود.[۲۱۶]
بیطرفی در درگیری های مسلحانه ناشی از اراده یک کشور است که از حضور در جنگ امتناع می کند در این صورت کشور بی طرف و سایر کشورهای متخاصم در روابط خود تابع قواعد و مقرراتی به نام حقوق بی طرفی هستند.
با توجه به اینکه حقوق جنگ حاکم به مناسبات میان کشورهای درگیر و متخاصم است نمی توان حقوق بی طرفی را بخشی از حقوق جنگ دانست چرا که حقوق بی طرفی حاکم به مناسبات کشورهای بی طرف و کشورهای متخاصم است.
اما با این وجود از آنجایی که جنگ حقوق و تکالیفی برای کشورهایی که در آن دخالت ندارند نیز در پی دارد بنابراین حقوق بیطرفی در ضمن جدا بودن از حقوق جنگ، نمی تواند چندان مستقل و بی ارتباط با آن باشد زیرا مقررات مذکور در هر حال متاثر از حالت جنگ است [۲۱۷]و با توجه به اینکه در واقع هدف هر دو مشترک بوده و آن محدود کردن صدمات و لطمات ناشی از درگیری های مسلحانه است [۲۱۸]
و اساساً هم یکی از هدف های حقوق جنگ محدود کردن مخاصمه به طرف های درگیر و جلوگیری از گسترش آن به دول بیطرف است.[۲۱۹]
عقیده بنیادینی که مبنای مفهوم بی طرفی است این است که کشورهای بیطرف ثالث شناخته می شوند زیست چنین کشورهایی نباید از حالت جنگ متأثر شود. در نتیجه کشورهای متخاصم نباید آنها را در نبرد دخالت دهند و بایستی مصونیت مطلق آنها را رعایت کنند. تکلیف متخاصمان، احترام به تمامیت ارضی و آزادی رفت و آمد کشورهای بی طرف است و در مقابل تکلیف کشورهای بی طرف خودداری از هر گونه دخالت من غیر حق در نبرد و نیز دادوستد با متخاصمان می باشد این دو اصل محور قرارداد بی طرفی است.[۲۲۰]
با این حال، طبق مقررات حقوق بین المللی – بیطرفی صرفاً بر کنار ماندن از مخاصمه و نظاره کردن بر آن نیست، بلکه با متخاصمان در صلح زیستن را نیز ایجاب می کند.[۲۲۱]
ب)تاریخچه بی طرفی
بی طرفی در زمان جنگ نیز همانند خود جنگ در سیر تاریخ شکل گرفته و متحول شده است
پیدایش بی طرفی در طول تاریخ روند خاصی را طی کرده است که در ذیل به روند تاریخی آن را براساس ادوار مختلف بررسی می نماییم
۱- دوران باستان: مهمترین مساله در این دوران این است که بی طرفی معنا و مفهومی نداشته و هیچ کشوری نمی توانسته از حضور در عرصه جنگ امتناع نماید. کشورها تنها راهی که پیش رو داشتند این بوده است که به نفع یکی از متخاصمین جبهه گیری کنند.[۲۲۲]
در این دوران تلاش کشورها در عدم جانبداری از کشورهای درگیر جنگ اصولاً مورد استقبال قرار نمی گرفت[۲۲۳]
در قرون وسطا حقوق بی طرفی با تحولی روبه رو می شود و آن این است که کشورهای ثالث اجباری به جبانبداری یکی از طرفهای درگیر در جنگ نداشتند[۲۲۴]
در سبز فایل بی طرفی وارد حقوق بین المللی و مبتنی بر معاهده شد یعنی اگر معاهده ای مناسبات میان متخاصمان و دول بی طرف را مشخص نمی کرد کشورهای متخاصم خود را مجاز می دانستند که نیرو، اسلحه و مهمات از قلمرو کشور غیرمتخاصم عبور داده و نیز سربازانی از آن کشور استخدام کنند[۲۲۵]
در این زمان وضع حقوقی مفهوم بی طرفی در تجارت دریایی نیز چندان مناسب نبود.[۲۲۶]
«در قرن هجدهم دو تحول عمده در حقوق بین الملل صورت پذیرفت: اول آنکه هر وقت قلمرو دولت بی طرف مورد تجاوز قرار گرفت، جبران غرامت مطرح و پذیرفته شود. دوم، حق تعقیب نیروهای شکست خورده دریایی و زمینی در قلمرو دولت بی طرف شناخت شود» [۲۲۷]در نهایت در سال ۱۹۰۷ در لاهه کنفرانسی تشکیل شده که چندین عهدنامه را تصویب نمود که از این میان عهدنامه پنجم آن در خصوص حقوق و تکالیف کشورهای بی طرف در جنگ زمینی و دیگری عهدنامه ۱۳ در مورد حقوق و تکالیف کشورهای بی طرف در جنگ دریایی بود.[۲۲۸]
در طول جنگ جهانی اول ما شاهد نقض حقوق بی طرفی هستیم چنانکه در کشورهای بی طرف خیلی زود از جانب هر دو طرف متخاصم به ستوه آمدند …. تجاوزات دیگری که در این جنگ به حقوق بی طرفی وارد آمد عبارت بود از: انهدام کشتی های توقیف شده کشورهای بی طرف، غرق کردن کشتی های بی طرف بدون هشدار قبلی، محاصره بنادر و سواحل کشورهای بی طرف، مداخله در امر تجارت کشورهای بی طرف [۲۲۹]
در جنگ جهانی دوم نیز نظام بی طرف کاملاً از هم فرو پاشید زیرا این جنگ یک جنگ جهانی به معنای واقعی خود بود.
اما از سال ۱۹۴۵ به بعد رویه سازمان ملل متحد چنین بود که حقوق بی طرفی کماکان مجزاست و عهد نامه های ۱۹۰۷ لاهه به هیچ وجه حتی به طور ضمنی نسخ نشده است. بنابراین مقررات حقوق بی طرفی به قوت خود باقی و قابل اعمال میان مناسبات کشورهاست.
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله اصول حاکم بر نبردهای هوایی در مخاصمات مسلحانه ...