معنی بیت: شاعر در جواب افرادی که او را به خاطر لباس فاخرش نکوهش میکردند می گوید: افراد خوش ظاهر که جامه ی آراسته و فاخری میپوشند، بهتر از خرقه پوشان و ژنده پوشان (ظاهراً صوفیان خرقه پوش نیز در نظر شاعر بوده است) می توانند نقل سرگذشت و سخنان عارفانه کرده و یا سخنوری کنند.
۲۴)جان بده در پای شرع و پایه عرش آن تست چیست عرش ای ساده، جز مقلوب شرع مصطفا
عرش: تخت و سریر پادشاه (فرهنگ لغات و تعبیرات)، تخت رب العالمین که تعریفش کرده نشود و حد آن و کیفیت آن در شرع جائز نباشد…. (لغت نامه به نقل از همان)، آسمانی که بالای همهی آسمانها باشد (فرهنگ علوم عقلی به نقل از همان). آن جسم که محیط بر اجسام است و به سبب ارتفاعش بدین نام خوانده شده یا به جهت تشبیه به تخت پادشاه…، فلک اطلس.
مجیر مانند استاد خود خاقانی با توجه به شکل ظاهری کلمات، مضمون سازی میکند: در این بیت با بهره گرفتن از دو کلمهی عرش و شرع که بین آنها قلب کامل وجود دارد، مضمونی آفریده است.
همچنین بین پای و پایه جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
معنی بیت: شاعر با این بیت مدح پیامبر (ص) را آغاز کرده و می گوید: در برابر شریعت محمدی (ص) از جان خود بگذر و مضایقهی جان نکن و بدان که در این صورت پایه ی عرش خداوندی و یا فلک الافلاک از آن تست، ای ساده دل! اصلاً عرش جز مقلوب شرع مصطفی (ص) چه چیزی می تواند باشد.
۲۵)سید آدم خلیفت، امی عالم نهاد مکی خورشید طلعت، عالم گردون سخا
امی: در حقیقت منسوب به ام است که به معنی مادر باشد، یعنی آن کسی که پدرش در ایام طفلی او بمیرد {و او} از تربیت پدر محروم بوده، در کنف مادر یا دایه، پرورش یابد و از این جهت علم نوشتن و خواندن او را حاصل نشود و مجازاً به معنی هر آن کسی که نوشتن و خواندن نداند اگر چه پیش پدر جوان شده باشد، و لفظ امی، لقب پیامبر ما (ص) از آن است که آن حضرت از کسی تعلیم نگرفته بودند تا فضیلت استاد بر آن حضرت ثابت شود (غیاث).
عالم نهاد: کسی که فطرتاً دانشمند و عالم است.
خورشید طلعت: کنایه از خوبروی و زیبا (فرهنگنامه شعری).
عالم گردون سخا: دانشمند و عالمی که سخاوت او بسیار و به گستردگی چرخ و گردون است.
سید آدم خلیفت، امی عامل نهاد، مکی خورشید طلعت و عالم گردون سخا، همگی کنایه از پیامبر(ص) است و به عبارتی دیگر شاعر برای مصطفی (در بیت قبل)، صفت متوالی پی در پی آورده (تنسیقالصفات).
معنی بیت: پیامبر اسلام، آن سرور و سید جانشین حضرت آدم (ع)، درس نخوانده فطرتاً دانشمند، مکی خوبروی و آن دانشمند و عالمی است که سخاوت او به گستردگی چرخ و گردون است.
۲۶)آن ز بد بیگانه همچون قرص خورشید از سکون و آن به خوبی خویش همچون آب حیوان از بقا
بین بد و خوب، و بیگانه و خویش، تضاد وجود دارد.
معنی بیت: در ادامهی توصیف مصطفا (ص) میگوید: حضرت محمد (ص) از بدی و ناپاکی و زشتی، بری و بیگانه بود. همچنانکه قرص سیار خورشید از ایستایی و سکون به دور است و دارای خصلتها و خویهای والا و پاک بود و همه ی خصلتهای نیکو از او سرچشمه میگیرد، همچنانکه زندگی جاوید و عمر ابدی از چشمهی آب حیوان در وجود میآید.
۲۷)ز آفرینش مبتدا و آخر او دان بهر آنک در عمل بود آخر و در علم باری مبتدا
مجلسی در بحارالانوار روایتی از امام علی (ع) آورده که با مضمون بیت ملائمت دارد:
خدای بود و با او چیزی نبود، و اول چیزی که بیافرید نور حبیب خود محمد بود که چهارصد و بیست و چهار هزار سال پیش از آنکه آب، عرش، کرسی، آسمانها، زمین، لوح، قلم، بهشت، دوزخ، فرشتگان، آدم و حوا را بیافریند و چون خدای تعالی نور محمد (ص) را بیافرید هزار سال در نزد خدای ایستاد که او را تسبیح و حمد گوید و حق تبارک و تعالی بدو مینگریست و میگفت: ای بنده ی من، تو مراد و مریدی و تو بهتر از آفریدگان من هستی…
و حدیث دیگری در همین باب، ابن سعد از قتاده روایت میکند:
«کنت اوّل الناس فی الخلق و آخرهم فی البعث» ((تعلیقات دیوان مجیر، ص ۴۳۹).
ترجمه: من در آفرینش نخستین مردم و در بعث آخر آنان بودم.
در این بیت تضاد بین دو کلمهی مبتدا و آخر و نیز علم و عمل و همچنین ردالعجز علی الصدر وجود دارد.
معنی بیت: در آفرینش نخستین مردم و آخرین مبعوث شدگان، پیامبر (ص) است، زیرا او مصداق بارز «اول الفکر آخر آمد در عمل» و علت غایی آفرینش است.
۲۸)کرده تأیید ازل از آستینش آبخور ساخته روحالقدس از آستانش تکیه جا
روحالقدس: حضرت جبرئیل (ع) (غیاث).
تکیه جا: پناهگاه، جای آسایش (فرهنگنامه شعری).
بین آستین و آستان، جناس اشتقاق وجود دارد.
معنی بیت: تأییدات ازلی آستین مبارک پیامبر را آبشخور و روزی خود قرار داده و حضرت جبرئیل (ع) درگاه والای آن حضرت را ملجأ و پناهگاه خود ساخته بود.
۲۹)گشته آنجا کز حمیت شد سخن بر لعل اوی زرد روی، از هیبتش شیرفلک چون کهربا
شیرفلک: برج اسد، صورت فلکی شیر
لعل و کهربا و زرد تناسب دارند.
معنی بیت: حضرت محمد (ص) به مقامی رسیده که در آن مقام برای سخن جایی نیست یا نمیتوان سخنی در باره آن مقام گفت و سخن در آن مقام شرمنده میشود؛ همچنانکه شیرفلک از هیبت او رنگ میبازد و همچون کهربا به زردی میگراید.
۳۰)سدره مفرد بود تا این منتهی بر وی رسید لطف حق بر فرق او تاجی نهاد از منتها
سدره: درخت کنار است بر فلک هفتم که منتهای اعمال مردم و نهایت رسیدن علم خلق و منتهای رسیدن جبرئیل (ع) است و هیچ کس از آن نگذشته مگر پیغمبر (ص) و آن را سدرهالمنتهی گویند. (لغت نامه) و در قرآن آیه ی ۱۵ سوره النجم، ۵۳- در باب معراج، سدرهالمنتهی مذکور است:« و لقد رآه نزله اخری، عند سدرهالمنتهی».
ترجمه: بدید او را یکبار دیگر به نزدیک سدره المنتهی.
هلال بن یساف گفت: عبدالله عباس، کعبالاحبار را پرسید از شجره منتهی و من حاضر بودم، گفت: درختی است در اصل عرش و شاخ او و برگ او بر سر حاملان عرش است و علم خلایق تا به آنجا برسد و هرچه ورای آن است غیب است و جز خدای نداند. عبدالله مسعود گفت: به آن منتها خواند آن را که هرچه از بالای آن آید به آنجا رسد و هرچه از زیر بود به آنجا رسد، پس هیچ چیز نباشد از فرمانهای خدای والا به او رسد. دعا که از زمین برشود و قضاء که از بالا فرود آید. بعضی دیگر گفته اند برای آنکه ارواح مؤمنان آنجا رسد و گفتند برای آنکه هر کس بر سنّت رسول بمیرد، به آنجا برسد (تعلیقات دیوان مجیر، ص ۴۴۱).
منتهی (اسم فاعل): مأخوذ از تازی، به انتها رساننده و به انتها رسیده و به پایان رسیده و تمام شده و محدود شده و منقطع شده و فارغ شده و موقوف شده و موقوف کرده (فرهنگ نفیسی). در اینجا کنایه از پیامبر(ص).
منتها: آخر و آخرین و واپسین و همه و همگی و سراسر (همان).
بین منتهی و منتها جناس اشتقاق وجود دارد.
معنی بیت: درخت سدره مفرد و عاری از لقب بود تا این که، این به انتها رسیده (پیامبرص) به آن رسید و لذا لطف حق تعالی بر آن درخت شامل شد و تاجی از منتها و آخرین حد کمال بر سر آن درخت نهاد و آن درخت سدرهالمنتهی نام گرفت.
۳۱)خواجه روحانیان کرده شب معراج او چشم ابلق شکل را از گرد خنگش توتیا
خواجه روحانیان: حضرت جبرئیل (ع)
چشم ابلق شکل: چشم را به جهت سپیدی و سیاهیاش به ابلق تشبیه کرده است.
خنگ سفید: اشهب، اسب خاکستری موی سفید، اسبی که سپیدی بر او غلبه دارد، مطلق اسب (فرهنگ لغات و تعبیرات)
توتیا: پودری سفید رنگ و دارویی بوده است از برای منفعت چشم و نیز رمد یا درد چشم را با آن مداوا می کردند (۱)، نیز بیت ۸
بین ابلق و خنگ نوعی ایهام تناسب و بین چشم و توتیا تناسب وجود دارد.
معنی بیت: جیرئیل (ع) در شب معراج پیامبر(ص)، گرد و غبار برخاسته از پای اسب ایشان را برای چشم سیاه و سفید و ابلق گون خود، به عنوان توتیا و داروی چشم، به حساب آورده است.
۳۲)علم او چون سر قرآن با حقیقتها قرین نفس او چون عقل کلّی از نقیضتها جدا
عقل کلی: عقل کل، عقل اول؛ آنچه که نخستین بار از ذات حق صادر شده، نور اول (معین)
در این بیت موازنه رعایت شده است.
شاعر در این بیت، از معلومات فلسفی خویش سود جسته و برخی از اصطلاحات فلسفی مانند نفس، عقل کل، نقیض و حقیقت را (که با هم تضاد نیز دارند) آورده است.
پژوهش های انجام شده با موضوع واژه ها، ترکیبات، صنایع بدیع، نکته های بلاغی و ...