در مورد دوّم:
۱- سازمان، کنترل بانک ایده های خود را به جای تکیه بر جریان ایدههای خارجی حفظ خواهد کرد و نیاز خود را به رقابت با سازمان های «تشنه فکر[۳۱]» دیگر به خاطر دستیابی به آن ایده ها، برطرف خواهد نمود.
۲- قویاً وضعیت خود را با درنظر گرفتن فعالیت خلّاق و نوآور ارتقاء خواهد داد و روی محیط تأثیر مثبتی خواهد گذاشت.
۲-۵-۵٫ انواع خلاقیت:
در سازمان های امروزین انواع خلاقیت ها مورد نیاز است. البته به خاطر داشته باشید که خلاقیت و هوش یکی نیست. بهطور کلی میتوان چهار نوع خلاقیت را برای مدیران درنظر گرفت: (رشیدی نیک، ۱۳۷۰). خلاقیت عملی، خلاقیت ذهنی، خلاقیت هنری، وخلاقیت غیرکلامی و تخیلی، اکنون به توضیح هر یک از این انواع خلاقیتها میپردازیم. (الوانی، ۱۳۷۱).
خلاقیت عملی:
امروزه بیشتر به مهندسانی نیاز داریم که به جای دانش فنی صرف دارای فکری خلّاق باشند. کارخانۀ جنرال الکتریک یکی از بخشهای خود را تماماً برای پژوهش و تحقیق دربارۀ نوعی پلاستیک که به اندازۀ فولاد مقاوم و سخت باشد، بسیج نموده است. موتور ماشینی که تمام قسمتهای آن از پلاستیک ساخته شده باشد ، یکی از امکانات قابل تصوّر در آینده است.
آیا در بخشی که در آن کار میکنید میتوان از مواد جدید استفاده کرد؟ آیا میتوان لوله هایی ساخت که در مقابل یخ زدگی در زمستان مقاوم باشند؟ آیا میتوان از باربند های قابل تغییر در سقف ماشینها استفاده کرد؟ زمینۀ شغلی شما هر چه باشد، میتوانید در آن به اختراع و نوآوری بپردازید و از این رهگذر درآمد سرشاری به دست آورید.
امروزه مدیران موفق بسیاری هستند که علت توفیقشان تفکر به صورت غیرسنتی است. به اطراف خود نگاه کنید. آیا میتوان به جای دستمال کاغذی از کالای جایگزینی استفاده کرد؟ آیا میتوان برای جلوگیری از ناراحتی معده، داروها را از طریق پوست جذب بدن نمود؟ اینگونه تفکر روشی است که در آنچه عملاً وجود دارد و به کار میرود، تردید میکنید و به فکر جایگزینی بهتری برای آن میافتید.
خلاقیت ذهنی:
به جرأت میتوان گفت امروزه هر مدیری نیازمند به ذهنی خلّاق است، ذهنی که بتواند او را به ایدههای جدید رهنمون کند. برای موفقیت در تمامی زمینههای مدیریت باید از خلاقیت ذهنی بهره گرفت. به عنوان مثال در ارتباطات باید به طرق جدید بیاندیشیم. آیا نمیتوان نشانهها و علایم جدید وضع کرد که انتقال اطلاعات را سهلتر و سادهتر سازد؟ برای آموختن زبانهای بیگانه و شناخت فرهنگ ملل دیگر چه راه هایی وجود دارد؟ از اعصار کهن تاکنون تغییر و تحول عمدهای در زبان و خط رخ نداده است. آیا تاکنون زمان آن فرا نرسیده است که همان تحولی که ریاضیات جدید را به وجود آورد در سایر زمینه ها نیز ایجاد گردد.
خلاقیت هنری:
مهم نیست که در چه سازمانی به مدیریت اشتغال دارید در چه زمینه ای کار میکنید، هنر به عنوان یکی از ارکان اصلی زندگی آدمی در کار و حرفۀ شما جایگاهی والا دارد. آیا تا به حال به این نکته اندیشیدهاید که از ابیات لطیف و عرفانی حافظ، مولانا یا خیّام چگونه میتوان در سازمان استفاده کرد. موسیقی، شعر ونقاشی وسایر هنرها ریشه در روح انسان دارند و باعث تلطیف روان او میشوند. جنبه های مختلف هنری را میتوان در کار تبلور داد و بهگونه ای مؤثر از آنها بهره گرفت. خلاقیت هنری تنها در بسته بندی و نقاشی سالن ها و معماری ساختمان به کار نمیآید، بلکه در طراحی صنعتی و فنی نیز کاربرد دارد. یکی از کارخانههایی که به ساخت موتورهای مولد نیرو اشتغال دارد،از نظر هنری تلاش بسیار کرده است تا شکل و ابعاد موتورها از زیبایی و توازن برخوردار باشد و بتواند در ذهن خریدار تصویر زیبا و دلنشینی را از یک مولد پرقدرت تداعی کند.
خلاقیت غیرکلامی و تخیلی:
اگر بزرگسالان نیز میتوانستند مانند کودکان به تخیلات آزاد بپردازند و اندیشه خود را در دنیای خیالات به جولان و پرواز درآورند، شاید دنیا بهگونهای دیگر توسعه مییافت. در سازمان گاهی لازم است انسان خود را از قید و بند تفکر سنتی و استدلال رها سازد و به خیالپردازی مشغول شود. اگر سقف خانهها را از شیشههایی بسازیم که عایق حرارت و برودت هستند، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟ آیا استفاده از رنگهای متنوع قوس و قزح در رنگآمیزی سالنهای کار به جای رنگهای یکنواخت روحیهساز باشد؟ امروزه سازمانها به خیالپردازی علمی و خلاق نیاز دارند تا بتوانند در عرصه رقابت پیشتاز باشند.
در خلاقیت تخیلی، ذهن انسان طیران مییابد، به دنیای ناشناختهها پرواز میکند، به شکار نظریههای نو میپردازد، فرضیه های جدیدی را مطرح میسازد و الگوهای بدیعی را ارائه میکند.
محرکهای خلاقیت:
برخی بر این تصوّرند که هر کسی که مراحل فرایند خلاقیت که پیش از این توضیح داده شد، را طی کند میتواند فرد خلّاقی باشد. ولی تجارب اجتماعی نشان میدهد که بعضی از افراد در سازمانها خلّاقتر از دیگران هستند. چرا؟ شاید یکی از علتها این باشد که سازمانها میتوانند مشوق یا بازدارنده خلاقیت افراد باشند. به هر حال، راه های عمدهای که میتواند محرک خلاقیت باشد ، عبارتند از: (رضائیان، ۱۳۷۴).
فضای خلّاق:
یکی از راههای مهم ظهور نوآوری، به وجود آوردن فضای محرک خلاقیت است، بدین معنی که مدیریت باید همیشه آماده شنیدن ایدههای جدید از هر کس در سازمان باشد. درواقع سازمان باید در جستجوی اینگونه فکر ها باشد و تنها منتظر ارائه اندیشه جدید نماند. برای این که خلاقیت به وقوع بپیوندد، باید چنان نگرشی وجود داشته باشد تا از پیشنهاد هایی که مبتنی بر تغییر شرایط موجودند، استقبال کند. یک نگاه سرد یا بهت زدۀ رئیس به زیردستی که پیشنهاد ارائه کرده است، به وی میفهماند که دیگر از این نوع پیشنهاد ها ندهد. جدای از این که نظر مدیریت در زبان و ظاهر درباره خلاقیت چیست؟ ـ طرفداری میکند یا مخالف ـ ملاک اصلی برای پیشنهاد دهنده، آن چیزی است که مدیر در عمل انجام میدهد، نه سخن او ـ افرادی که از جانب رؤسای خود به خاطر پیشنهادات دفع میشوند ، فوراً میفهمند که بهتر است افکارشان را نزد خودشان نگه دارند.
این بدان معنا نیست که هر فکر خلّاقی باید مورد قبول قرار گیرد و توسط سازمان به کار گرفته شود، بلکه بدین معنی است که، هر فکری باید بهطور جدّی مورد دقت و تحلیل قرار گیرد. و در صورت به کار گرفته نشدن، دلیل ردّ آن به دقت برای پیشنهاد دهنده، تشریح گردد. اظهاراتی نظیر: «هرگز عملی نیست.» و یا «ما این فکر را ده سال پیش آزمایش کردیم و موفق نبود.»، کافی نیست. اینگونه اظهارات دلیل بر آن است که مدیریت بهطور جدّی به پیشنهاد توجه نکرده است.
دادن وقت برای خلاقیت:
موضوعات انحرافی (غیراصلی) محیط کار، اغلب مدیران و کارکنان رااز خلّاق بودن باز میدارد. برخورد با مسائل فوری و فوتی ممکن است بیشتر وقت روزانه فرد را بگیرد؛ اغلب فرصتی که باقی میماند، یا اندک است، یا هیچ فرصتی برای تفکر خلّاق نمیماند. برای مبارزه با این مسئله بعضی از شرکت ها در هر روز، مدت زمانی را برای اندیشیدن و خلاقیت افراد کنار میگذارند. در هر روز ساعتی فرصت داشتن، برای تمرکز بر روی مسائل و ارائه راهحل برای آنها، به مدیران امکان میدهد تا به تفحص افکار جدید بپردازد. مادامی که مدیران در دفترشان به تفکر و تدبر مشغولند، باید سعی شود تا چیزی موجب گسستگی افکارشان نشود و کسی مزاحمشان نگردد. بعضی از شرکت ها برای این منظور، دفتر مخصوصی را به هر یک از کارکنان که شایستگی لازم را دارند، اختصاص میدهند، این دفتر بهگونهای طراحی شده که مزاحمتها به حداقل برسد. همه سازمانها از این روش پیروی نمیکنند، سازمانی ممکن است وقت یا جایی را برای خلاقیت اختصاص ندهد ولی افراد را به برنامه ریزی در کار خود برای یافتن فرصت جهت تفکر خلّاق تشویق کند.
برقراری سیستم پیشنهادات:
یکی از روش های ترغیب خلاقیت، برقراری سیستم دریافت پیشنهادات است. بدین ترتیب روشی برای ارائه پیشنهادات فراهم میشود. برای مثال، صندوق پیشنهادات را میتوان در هر واحدی قرار داد، فرم مخصوص دریافت نظرات و پیشنهادات را تهیه کرد و جایزهای نقدی یا تقدیرنامه ای برای پیشنهادات مفید و سازنده درنظر گرفت، ولی دادن پاداش کافی نیست. کارکنان باید اعتقاد پیدا کنند که مدیریت واقعاً به ایدههای آنان نیاز دارد و لازمۀ ایجاد چنین اعتقادی در کارکنان این است که مدیر هر پیشنهادی را بهطور جدّی مورد بررسی قرار دهد و اگر فکری پذیرفته نشد ، علّت آن را برای صاحب فکر و پیشنهاد دهندۀ آن توضیح دهد.
ایجاد واحد مخصوص خلاقیت:
گاهی گروه خاصی از کارکنان برای نوآوری و خلاقیت استخدام میشوند و در بعضی از سازمانها این گروه را واحد “پژوهش و توسعه” مینامند. اینگونه واحد ها وقتشان را صرف یافتن ایدههای جدید برای ارائه خدمات یا ساختن محصول میکنند و گاهی پژوهش محض انجام میدهند. اینگونه پژوهش ها برای پیشرفت دانش، بدون تلاش برای یافتن کاربرد فوری آن صورت میگیرد. البته بعد ها این اندیشه های محض میتواند جنبه کاربردی داشته باشد. ولی امروزه پژوهش های کاربردی ، بیشتر معمول و مورد توجه است.
آموزش:
یکی دیگر از عوامل کمککنندۀ پرورش و بروز خلاقیت و نوآوری، آموزش است. تافلر مهم ترین فعالیت وراه رویارویی با تحولات عظیم در زندگی آینده را برای پذیرش تغییر، آموزش میداند. آموزش مؤثر و پرمایه به افراد کمک میکند تا آن ها بتوانند به رشد و توانایی کافی در شغل خود دست یابند و با کارایی بیشتری کار کنند.
بدیهی است که افراد هر چقدر دانش و آموزش بهتر در مورد کار خود برخوردار باشند، فرایند یادگیری آن ها بهتر است و به ارائه اندیشه ها و نظرات مفیدتری برای بهبود کار میپردازند. مدیران باید بدانند که یکی از هدف های مهم در آموزش در محیط پرتلاطم و متغیر کنونی، آموختن شیوههای خلاقیت و نوآوری است. مسلماً اولین عاملی که باعث توسعه خلاقیت خواهد شد، آموزش است. در سال ۱۹۷۰ شرکتی در خارج قرار شد سیستم تولید را کامپیوتری کند. بیش از ۱۵ سال از شروع کامپیوتر نمیگذشت و در سطح شرکت فقط دو دستگاه کامپیوتر وجود داشت. اولین اقدام مدیران این شرکت آموزش یک دوره ۶ ماهه در زمینۀ کامپیوتر و سایر روش ها و اطلاعات مدیریتی بود. بعداً در این شرکت خلاقیت های جدیدی ایجاد شد که مطمئناً این آموزشها در آن نقش اساسی داشت.
به اعتقاد من اگر خلاقیت هم زمان با آموزش نباشد، اجرای آن تقریباً محال و غیرممکن است. در کشور ما متأسفانه همه احساس میکنند که همه چیز را میدانند و همین ضعف باعث شده است که به آموزش و پژوهش ها، بهای کمتری داده شود. شرکت هایی که امروزه در دنیا حرف اول را میزنند، بودجه زیادی را به مسئله پژوهش و توسعه اختصاص داده اند.
بدون شک با تغییرات تکنولوژیکی فراوانی که در جوامع بشری صورت پذیرفته است، امروزه مشاغل موجود در سازمانها نیز تحول یافته اند و انسان های مورد نیاز برای این مشاغل، افرادی نیستند که تنها در یک موضوع شغلی دارای مهارت و دانش باشند، بلکه جوامع نوین به انسان هایی توسعه یافته نیاز دارند که بتوانند با بینش مناسب، مجموعهای از مهارتهای مختلف را در مشاغل متعدد به کار گیرند، انسانهایی که با خلاقیت، ابتکار، دانش و مهارت گسترده، ضمن انجام دادن بهینۀ مأموریتهای شغلی به تحقق اهداف سازمان خود کمک کنند.
واقعیت این است که در جهان امروز آنچه بیش از همه دارای اهمیت است، نیروی انسانی است. بهطوری که اقتصاد دانان معتقدند آن چه در نهایت خصوصیت روند توسعه اقتصادی و اجتماعی یک کشور را تعیین میکند، منابع انسانی آن کشور است و نه سرمایه و یا منابع مادی دیگر، این منابع انسانی هستند که سرمایه ها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهره برداری میکنند، سازمان های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را به وجود میآورند و توسعه ملی را پیش میبرند، کشوری که نتواند مهارت ها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.
بنابراین، با توجه به روند مستمر و مداوم تغییر و تحول در شئون مختلف حیات اجتماعی، پیشرفت های شگرف و عمیق در علوم و فنون گوناگون، پیشرفت تکنولوژی و تأثیرات عمیق آن در عرصههای مختلف فعالیت های تولیدی و خدماتی مؤسسات و سازمانها، نیاز به آموزش و بهسازی نیروی انسانی شاغل در یک سازمان را افزایش داده و آن را ضروری ساخته است. یکی از نویسندگان نقل میکند که: «دانش بشری هر پنج سال یکبار ، دو برابر افزایش مییابد و این افزایش همه چیز را در حال تغییر و تحول قرار میدهد. پس چگونه میتوان منابع انسانی یک سازمان را با این تغییر و تحولات آشنا نکرد؟ بدیهی است در صورت بی توجهی به امر آموزش کارکنان، سرنوشت و بقای سازمان به خطر خواهد افتاد. به همین علت، در کشورهای پیشرفتۀ امروز معمولاً نیروی انسانی حداقل هر سال یک بار به کلاس آموزش میروند.»
بررسی ها نشان میدهد که آموزش کارکنان منجر به حفظ تداوم و بقای سازمان شده است. یک بررسی سه ساله در سنگاپور نشان داده است که ۱۷ درصد شرکت های تجاری و صنعتی این کشور ورشکست شدهاند. در حالی که این نسبت در مورد شرکت هایی که برنامه آموزش کارکنان را انجام داده اند ، کمتر از ۱ درصد بوده است.
حیات سازمان تا حدود زیادی بستگی به مهارت ها و آگاهی ها و دانش مختلف کارکنان دارد. هر چه افراد آموزشدیده تر باشند، بهتر میتوانند در ارتقاء سطح کارایی سازمان سهیم باشند. هم چنین کارکنان آموزشدیده بیشتر قادرند خود را با فشار های محیطی متغیر، هماهنگ سازند. بنابراین رشد و بقای سازمان و قابلیت سازگاری سازمان با تغییرات محیطی بستگی به رشد و توسعه کارکنان دارد. ویلیام جیمز[۳۲] از دانشگاه هاروارد، بررسی کرد که کارکنان با ۲۰ تا ۳۰ درصد توانایی خود کار میکنند. پژوهش وی نشان داد که اگر کارکنان آموزش ببینند ، بهطور شایسته برانگیخته شده و ۸۰ تا ۹۰ درصد توانایی ها و صلاحیت های خود را بروز میدهند.
مسلماً هدف هر فعالیت آموزشی، تغییر در رفتار عملی فرد است، این تغییر منجر به بهبود مهارت ها میگردد و سطح دانش موجود فرد را افزایش میدهد. بهطوری که کارگر یا کارمند بتواند شغل فعلی خود را بهطور مؤثر و کارآمد انجام دهد و آمادگی لازم برای ارتقاء شغلی همراه با مسئولیت های بیشتر را به دست آورد. در هر حال، اثربخشی کارکرد های هر سازمان در یک سطح رضایت بخش، مستلزم آموزش ضمن خدمت کارکنان است، لذا سازمان باید فرصت هایی را برای آموزش مستمر کارکنان تدارک بیند. برنامه های آموزشی کارکنان در یک سازمان میتواند نیاز به نیروی انسانی متخصص درآینده رانیزرفع کند وتضمینی برای حل مشکلات کارکنان باشد، برنامه های آموزش و توسعه با توجه به نیاز های سازمان طراحی شده و افرادی را که احتمال دارد در یک یا دو سال آینده متصدی شغل بالاتر گردند، آماده میسازند. طی برنامه های آموزش و توسعه کوشش میشود تا برای شرکتکنندگان آگاهی علمی و تجربۀ عملی در زمینه های مورد نظر ایجاد شود، بینش و طرز فکر آنان نسبت به شغل و سازمان وسعت یابد و اعتماد به نفس و حس مسئولیتپذیری در آنان تقویت گردد تا نهایتاً برای تصدی شغل بالاتر حائز شرایط گردد.
«بی. ام. اس» و «جی اوگان» اشاره میکنند که سه عامل وجود دارد که فعالیت های آموزشی کارکنان را ضروری ساخته است:
پیشرفت تکنولوژی:
اتوماسیون و مکانیزه کردن کارخانه برای بقای سازمان ضروری است. افزودن بر این، آموزش کارکنان برای کسب مهارت نیزاساسی ومهم است. مهارت های جدیدی برای کار کردن با ماشینآلات جدید، فرآنید وتکنیک های جدیدتولید لازمست که این مهم ازطریق آموزش ضمن خدمت حاصل است.
پیچیدگی سازمان:
با افزایش ماشینی شدن، اتوماسیون و توسعۀ تکنولوژی، بسیاری از سازمان ها به صورت یک سازمان پیچیده درآمدهاند. در سازمان هایی که میخواهند تولید انبوه داشته باشند و این امر، منجر به پیچیده شدن مکانیسم های کنترل، سلسله مراتب اداری و ساختار سازمانی شده است، همچنین هماهنگی و انسجام فعالیت های سازمانی را دشوار ساخته است. این پیچیدگی ها، نیاز به آموزش و باز آموزی در تمام سطوح، از مدیران سطح بالا تا کارگران را ضروری ساخته است.
روابط انسانی:
رشد و پیچیدگی سازمانها، منجر به بروز مشکلات انسانی گوناگونی مانند ازخود بیگانگی، مشکلات درون فردی و درون گروهی شده است. به همین دلیل، آموزش در زمینۀ روابط انسانی برای حل مشکلات انسانی ضرورت مییابد.
با توجه به عوامل فوق، در حقیقت به منظور استفادۀ صحیح از تکنولوژی نوین و هماهنگ نمودن کارکنان با پیشرفت های علمی، ضرورت آموزش مداوم آشکار میگردد. آموزش نمیتواند صرفاً به آنچه در ابتدای کار به کارمند یا کارگر آموخته میشود محدود گردد و باید امری مداوم و مستمر باشد.
بنابراین آموزش و بهسازی منابع انسانی باعث بینش و بصیرت عمیقتر، دانش و معرفت بالاتر و مهارت بیشتر انسانهای شاغل در سازمان برای اجرای وظایف محوله میشود و در نتیجه موجب نیل به هدف های سازمانی با کارایی و ثمر بخشی بهتر و بیشتر میگردد. امروزه کمتر سازمانی قادر است بدون آموزش کارکنان خود بهبود و توسعه یابد. بر اثر آموزش، در فرد دگرگونی و تغییرات بنیادی فکری، دانشی، و مهارتی ایجاد میشود و فرد به سوی ارزش های جدید برتری گرایش پیدا میکند، فرد آمادگی مییابد تا متأثر و متحول شود و از قالب فکری قبلی خود خارج و آماده تغییر گردد. درحقیقت شعر حکمتآمیز معروف «توانا بود هر که دانا بود» مصداق واقعی همین مطلب است.
آموزش همواره به عنوان وسیلهای مطمئن در جهت بهبود کیفیت عملکرد و حل مشکلات مدیریت مدنظر قرار دارد و فقدان آن نیز یکی از مسائل اساسی و حاد هر سازمان را تشکیل میدهد. نظام آموزشی سازمان باید طوری باشد که جدید ترین اطلاعات مربوط به دانش فنی کار، مهارت ها و بینش لازم را به کارکنان ارائه دهد تا برای احراز مشاغل مختلف همواره آمادگی کافی را داشته باشد. «آموزش ضمن خدمت تنها برای تقویت تخصص و توانایی های کارمند برای انجام دادن شغلی که در حال حاضر به عهده دارد نیست، بلکه این آموزش برای آماده کردن کارمند و تعلیم او به منظور احراز مشاغل بالاتر ضرورت دارد.»
بنابراین چنان چه کارکنان یک سازمان خوب آموزش ببینند، سرپرستان و مدیران به نظارت زیاد در مورد زیر دستان خود نیاز نخواهند داشت و در عین حال میتوانند آن ها را برای احراز مشاغل بالاتر و پر مسئولیت آماده سازند، زیرا کارکنان در پرتو آموزش صحیح است که میتوانند وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهند.
۲-۵-۶٫ چگونه میتوان خلاقیت و نوآوری را در سازمان تسهیل کرد
پژوهش های انجام شده درباره بررسی رابطه بین مدیریت دانش و جهت گیری استراتژیک ...