شیوع اختلالات روانی بسیار بالا است و پیشبینی شده است تا سال ۲۰۲۰، دومین عامل از کار افتادگی در دنیا افسردگی باشد که عامل بسیار نگران کنندهای است (مورای و لوپز، ۱۹۹۷). همچنین، بررسیها از سال ۱۳۸۰-۱۳۴۲ در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از دانشجویان نیازمند مراجعه به روانشناس میباشند که رسیدگی به وضعیت جوانان را بیش از پیش بااهمیت میسازد (پورشریفی، ۱۳۸۳؛ به نقل از آزاد).
محققان زیادی بر تأثیر مذهب، شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل، هر یک به صورت جداگانه بر سلامت روان تأکید دارند و در این زمینه بررسیهای متعددی صورت گرفته است که در این بخش به چند مورد از آنها اشاره خواهد شد. گرچه سهم بررسی ایمان بسیار اندک است و یک متغیر نوین در عرصه روانشناسی به شمار میآید که از نظر علمی، میان مذهب و اخلاقیات، پیوند برقرار میکند و از این حیث جای کار بسیاری دارد.
۲-۸-۱٫ سلامت روان و ایمان
نسبت به میزان اهمیت این دو حوزه پژوهشی، مطالعات کمی در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی در سطح جهانی انجام گرفته است. سهم معنویت و سلامت روان اندکی بیشتر است. گرچه نتایج تحقیقات در رابطه با اثر مثبت یا منفی ایمان، معنویت و مذهب بر سلامت روان گاه ضد و نقیض به نظر میرسد، اما اثر مثبت آن به وضوح در تحقیقات بیشتری به اثبات رسیده است.
در پژوهشی ارتباط میان ایمان (نگرشها در برابر رفتارها) و سلامت روان در جمعیت بیماران مبتلا به سرطان و بازماندگان مورد بررسی قرار گرفت. سلامت روان به نحو مثبتی با مفهوم خدای مهربان و به نحو منفی با مفهوم خدای سختگیر مرتبط بود. سلامت روان با هدف درمانی (درمان در مقابل شیمیدرمانی / تسکین)، فراوانی عبادت و نماز، انگیزه ایمان درونی، یا درد فیزیکی غیرمرتبط بود. عقیده به خدا به عنوان دوست به طرز نیرومندی با سلامت روان بالاتر در ارتباط بود، حتی با وجود پیشآگهی ضعیف یا درد (میسنهلدر[۱۴] و همکاران، ۲۰۱۳).
در یک مطالعه که توسط ریپنتروپ[۱۵] و همکاران انجام گرفت، رابطه مذهب-معنویت و سلامت جسمانی، سلامت روانی و درد در جمعیت مبتلا به درد مزمن مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیق روی ۱۲۲ بیمار مبتلا به درد مزمن عضلانی-اسکلتی اجرا شد. بیماران مذهبی دردمند یا دارای عقاید معنوی، متفاوت از جمعیت عمومی (مانند بیماران دردمندی که احساس تمایل کمتری به کاهش درد در جهان داشته و بیشتر احساس میکردند توسط خدا رها شدهاند) ظاهر شدند. تحلیل رگرسیون چندگانه رابطه معنیداری میان مذهب-معنویت و سلامت جسمی و روانی آشکار کرد. تجارب، حمایت مذهبی، خودارزیابی از مذهب-معنویت، قویاً به صورت معنیداری سلامت روانی را پیشبینی میکرد (ریپنتروپ و همکاران، ۲۰۰۵).
در پژوهشی رابطه میان معنویت، اعمال مذهبی، عاملهای شخصیت و سلامتی در میان پنج آیین معنوی-ایمانی مختلف (بودایی، کاتولیکها، یهودیان، مسلمانان و پروتستان) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل آنووا نشان داد که سلامتی بسته به درجه ایمان متفاوت است. همبستگی پیرسون برای کل نمونه مورد بررسی نشان داد که سلامت روانی بالاتر به طور معناداری با افزایش معنویت مرتبط است (جانستون[۱۶] و همکاران، ۲۰۱۲).
در تحقیق دیگری که توسط جانسین[۱۷] و همکاران (۲۰۰۵) انجام گرفت، با بهره گرفتن از اندازهگیریهای متعدد مذهب اثر آن بر روی سلامت روان بررسی شد. نتایج نشان داد میزان سلامت روان به باورهای فرد (شمول در برابر محرومیت از تعالی) و نحوهای که فرد معتقد است (لفظی در برابر نمادین) بستگی دارد. افراد مذهبی نگرش نمادین به دین داشتند و نمرات بالاتری در ابعاد مثبت سلامت روان (بهزیستی) به دست آوردند. هیچ نتیجه معناداری مبنی بر تأثیر منفی مذهب بر سلامت روان مشاهده نشد.
در مطالعه ای ارتباط میان جهتگیری مذهبی و سلامت روان در کرمانشاه مورد بررسی قرار گرفت و بدین منظور ۷۲۰ نفر از دانشجویان به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. نتایج نشان داد بین جهتگیری مذهبی و سلامت روان افراد رابطه مستقیم معنادار وجود دارد (عارفی و محسن زاده، ۱۳۹۰).
در تحقیق دیگری که توسط صولتی و همکاران (۱۳۹۰) انجام گرفت، رابطه بین جهتگیری مذهبی و سلامت روان بررسی شد. ۲۰۰ دانشجو به شیوه نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج بیانگر همبستگی معنیداری میان این دو متغیر بود. به عبارت دیگر، با بالا رفتن جهتگیری مذهبی، سلامت روان افزایش مییابد. محقق در ادامه بیان میدارد که تنها مذهب با بعد درونی است که سلامت روانی را بهبود میبخشد (صولتی، ۱۳۹۰).
جان بزرگی (۱۳۸۶) نیز در تحقیق دیگری ارتباط جهتگیری مذهبی با سلامت روان را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که بین مذهبی بودن و سلامت روانی رابطه مستقیمی وجود دارد. هرچه جهتگیری مذهبی درونیتر میشود سلامت روانی بالاتر میرود. هرچه جهتگیری فرد در زمینه مذهبی بیرونیتر میشود احساس خستگی و نشانههای بدنی، میزان اضطراب و بیخوابی فرد بیشتر میشود.
اوکانر و همکاران (۲۰۰۳) در پژوهشی که بر روی ۱۷۷ دانشجو برای بررسی رابطه مذهب با استرس و فشار روانی انجام دادند گزارش دادند که قادر نبودهاند رابطهای میان مذهب با سلامت جسمانی یا روانی پیدا کنند.
۲-۸-۲٫ ارتباط سلامت روان با شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل
برای بررسی ارتباط شادکامی خود گزارش شده با سلامت روانی جسمانی در میان بزرگسالان جوان پرنگار[۱۸] و همکاران (۲۰۰۴) تحقیق گستردهای را بر روی ۱۲۵۷ دانشجو در سوئد به انجام دادند. تجزیه و تحلیل چندمتغیره نشان داد احساس شادکامی تمام یا بیشتر مواقع به نحو نیرومندی با سلامت روان بالاتر مرتبط است. بر اساس این پژوهش سلامت جسمی با شادکامی رابطه ضعیف و از نظر آماری غیرمعناداری دارد.
ینگپروگساون[۱۹] و همکاران (۲۰۱۲)، در مطالعهای روی شادکامی، سلامت روانی، اجتماعی و جمعیت شناختی به بررسی اثر آنها روی یکدیگر پرداختند. نتایج مرتبط با پژوهش حاضر مطرح خواهد شد. در این تحقیق که در انجمنهای میان گروه ملی بزرگسالان تایلند انجام شد، ۶۰۵۶۹ نفر از بزرگسالان آموزش از راه دور تایلندی برای تحقیق انتخاب شدند. در این تحقیق نشان داده شد که وضعیت روانی و شادکامی قویاً در ارتباطند. (۲۰۱۲).
در پژوهشی در اراک ارتباط شادکامی و سلامت روانی در میان دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از همبستگی معناداری بین نمرات شادکامی و سلامت روانی بود (رفیعی و همکاران، ۱۳۹۰).
خوش کنش و کشاورز (۱۳۷۸) نیز در تحقیق دیگری ارتباط میان شادکامی و سلامت روانی را بررسی کردند و نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین احساس شادکامی با مشکلات روانی، علائم جسمانی، اضطراب و افسردگی در دانشجویان دختر و پسر رابطه منفی معناداری وجود دارد.
در مطالعهای دیگر ارتباط میان سبکهای دلبستگی و سلامت روان در استرس شدید زندگی واقعی در میان جوانان اسرائیلی بررسی شد. سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به طور معناداری به صورت منفی سلامت روان را پیشبینی میکرد (نریا[۲۰] و همکاران، ۲۰۰۱).
در تحقیقی که توسط راکو-باگدن[۲۱] و همکاران (۲۰۱۱) صورت گرفت، دلبستگی و سلامت روانی با واسطهگری دلسوزی نسبت به خود و اهمیت دادن مورد بررسی قرار گرفت. ۲۰۸ دانشجو برای این مطالعه انتخاب شدند. نتایج حاکی از ارتباط میان آنها بود و تواناییهای افراد برای مهربان بودن نسبت به خود و احساسشان و اهمیت قائل شدن برای دیگران تعیینکننده جهتگیری دلبستگی و سلامت روانی بود و علاوه بر این، میان جهتگیری دلبستگی و سلامت روان ارتباط وجود داشت.
در مطالعه دیگری که بر روی ۱۸۶ نوجوان در چین انجام گرفت، مشخص گردید دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی همبستگی منفی معنیداری با سلامت روان دارند (چن، ۲۰۰۹).
در پژوهشی که به منظور بررسی رابطه سبک دلبستگی با سلامت روان بزرگسالان بازمانده در مناطق زلزلهزده شهرستان بم انجام شد، ۳۱۴ بزرگسال به شیوه داوطلبانهی در دسترس انتخاب شدند. نتایج حاکی از این بود که بین سبک دلبستگی ایمن با سلامت روان رابطه مثبت معنادار و بین سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با سلامت روان رابطه منفی معناداری وجود دارد. به علاوه، نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی دوسوگرا قادرند به طور معناداری سلامت روان را پیشبینی کنند و نیز این سه سبک قادرند میزان بالایی از تغییرپذیری سلامت روان را در شرایط ناگوار تبیین کنند (رحیمیان و همکاران، ۱۳۸۷).
جوز باتیستا و همکاران (۲۰۰۸)، در تحقیقی رابطه بین سلامت ذهنی (SWB) و ابعاد مختلف منبع کنترل درونی، بیرونی و وابسته را در دانشجویان برزیلی بررسی کردند. نتایج نشان داد که منبع کنترل میتواند سلامت ذهنی دانشجویان را پیشبینی کند، با این حال این همبستگی ضعیف بود. به عبارت دیگر، صاحبان منبع کنترل درونی از سلامت ذهنی به نسبت بهینهتری برخوردار بودند (به نقل از شعبانی و همکاران، ۱۳۸۹).
تحلیل نتایج در مطالعهای دیگر نشان داد که منبع کنترل بیرونی برای سلامت روانشناختی و سلامت فرد مضر میباشد (توماس و استیتز، ۲۰۰۳؛ به نقل از یاریاری و همکاران).
در تحقیق دیگری وضعیت سلامت روانی و منبع کنترل نوجوانان دختر خانوادههای معتاد و غیرمعتاد بررسی گردید و بدین منظور ۱۲۰ نفر به روش تصادفی انتخاب شدند. نتایج نشان داد نوجوانان دختر دارای منبع کنترل درونی از سلامت روانی بالاتری برخوردارند. رشد و تقویت منبع کنترل درونی یکی از روشهای مناسب برای پیشگیری و کاهش آسیبپذیری است (اعتمادی و فراهانی، ۱۳۹۰).
در تحقیقی نیز تحلیل نتایج نشان داد بین سلامت روانی و منبع کنترل ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد (خسروی و آقاجانی، ۱۳۸۲).
۲-۸-۳٫ ارتباط ایمان با شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل
تحقیقات تجربی به نحو گستردهای بیانگر اثر مثبت دینداری بر شادکامی است، به نحوی که به عنوان مدرکی دال بر اثبات تأثیر سودمند بودن دین در سطح جهانی دیده میشود. با این حال، اکثر مطالعات در ایالات متحده آمریکا انجام شده است. برای بررسی اثر دینداری بر ایمان در دیگر نقاط جهان مطالعهای به طور همزمان در آمریکا، هلند و دانمارک انجام گرفت. ارتباط میان مذهب و شادکامی معنادار و مثبت بود. ارتباط میان این دو متغیر در آمریکا به طور قابل توجهی نیرومندتر از هلند و دانمارک بود (اسنپ[۲۲]، ۲۰۰۸).
در تحقیق گستردهای ارتباط میان دین و مذهب با شادکامی در ۶۰ کشور مختلف بررسی شد. نتایج نشان داد که مذهب نقش مهمی در احساس شادکامی و خوشبختی ایفا میکند (موکرجی و بارون[۲۳]، ۲۰۰۵).
رزمارین[۲۴] و همکاران (۲۰۰۹)، در پژوهشی در میان یهودیان که بر روی ۵۶۵ نفر انجام شد به این نتیجه رسیدند که سطوح بالاتر اعتماد به خدا با اضطراب و افسردگی کمتر و شادکامی شخصی بالاتر در ارتباط بود.
در تحقیقی ارتباط میان دینداری و شادکامی در میان دانشجویان مقطع لیسانس مسلمان مورد بررسی قرار گرفت و تحلیل نتایج بیانگر ارتباط قابل توجه این دو متغیر با یکدیگر بود. بدین نحو که نمره بالاتر در باورهای دینی به طور معناداری با نمره بالاتر در متغیر شادکامی همراه بود. نتیجه مؤید آن بود که افراد با نگرش مذهبیتر سطوح شادکامی بالاتری را تجربه میکنند (صحرائیان و همکاران، ۲۰۱۳).
در پژوهشی که بر روی ۷۵۶ دانشجو انجام شد ارتباط میان دینداری و شادکامی مثبت و معنادار گزارش شد (قمری، ۱۳۸۹).
در مطالعهای دیگر نیز تحلیل نتایج نشان داد بین دینداری با شادکامی همبستگی مثبت معناداری وجود دارد (روحانی و معنوی پور، ۱۳۸۷).
کرک پاتریک (۱۹۹۲، ۱۹۹۵) معتقد است مذهب میتواند به عنوان فرایند دلبستگی، مفهومسازی گردد که در آن رفتارها و باورهای مذهبی به صورت گسترهای از نظام دلبستگی در انسانها عمل میکنند و تأثیر میگذارند. این نظام رفتاری زیستی رابطهی بین فردی میان نوزاد و مراقبین را شکل میدهد. این نظام کودکان را قادر میسازد تا در حضور تصویر دلبستگی احساس ایمنی کنند و همچنین به اندازه کافی در امنیت باشند تا به کشف محیط پیرامونشان بپردازند. کودک بر پایهی تجارب اولیه دلبستگی روانبنههای هیجانی-شناختی مربوط به روابط بین فردی را گسترش میدهد که این تحول بعدها میتواند با یک تصویر دلبستگی فوق طبیعی همراه شود. در حقیقت، اعتقاد مذهبی به نوعی میتواند دریچهای منحصربهفرد به فرآیندهای دلبستگی بزرگسالی بگشاید (به نقل از مک فادن و لوین، ۱۹۹۶). کرک پاتریک (۱۹۹۹) معتقد است تصور خدا میتواند به صورت جانشینی برای شکستهای اولیه تحول دلبستگی ایمن باشد (خوانینزاده، ۱۳۸۴).
در پژوهشی ارتباط میان سبکهای دلبستگی با باورها و رفتارهای مذهبی با انتخاب ۲۱۳ بزرگسال مورد بررسی قرار گرفت. دادهها نشان داد که دلبستگی ایمن با تعهد مذهبی بیشتر و تصاویر مثبتتر از خدا همراه است. دلبستگی اجتنابی حالت غیرمتعهد و شکاکانهای نسبت به خدا داشته و در دلبستگی دوسوگرا افراد تجارب غریبه مانندی نسبت به خدا گزارش کردند. دلبستگی ایمن به خدا به طور مثبت با دلبستگی ایمن بزرگسالی مربوط بود (کرک پاتریک، ۱۹۹۲).
گرانکویست و هانگکولی[۲۵] (۲۰۰۰)، در تحقیقی به بررسی ارتباط میان سبکهای دلبستگی بزرگسالی با شاخصهای مختلف مذهبی پرداختند. نتایج نشان داد ارتباط مثبت متوسطی میان دلبستگی ایمن بزرگسالی با متغیرهای دینداری مرتبط با ارتباط با خدا برقرار است.
در پژوهش خوانینزاده و همکاران (۱۳۸۴)، تحلیل نتایج نشان داد که دلبستگی ایمن در دانشجویانی که دارای جهتگیری مذهبی درونی هستند بیش از دانشجویان دارای جهتگیری مذهبی بیرونی است و سبک دلبستگی دوسوگرا در جهتگیری مذهبی بیرونی به طور معناداری بیش از گروهی است که جهتگیری مذهبی درونی دارند (۱۳۸۴).
تحلیل نتایج بررسی ارتباط میان این دو متغیر در تحقیق دیگری نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن با تجربیات معنوی و اعمال مذهبی در بزرگسالی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (زرین کلک و طباطبایی، ۱۳۹۱).
در تحقیقی ارتباط میان دینداری درونی و منبع کنترل درونی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از یک تأثیر متوسط بود که با وجود بالا بودن، از نظر آماری معنادار بود که نشاندهنده ارتباط مثبت بین مذهب درونی و منبع کنترل درونی میباشد (کورسی[۲۶]، ۲۰۱۳).
در مطالعهای که توسط کرهینلیوگلو و همکاران (۲۰۱۲) انجام گرفت، ارتباط میان جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی با سطوح منبع کنترل بررسی شد. برای این تحقیق ۴۳۰ دانشجوی مسلمان ترکیه انتخاب شدند. نتایج نشان داد میان ابعاد منبع کنترل و ابعاد جهتگیری مذهبی رابطه معناداری وجود دارد.
در پژوهشی رابطه بین نگرش مذهبی و منبع کنترل بررسی شد و رابطه معناداری میان نوع نگرش مذهبی و منبع کنترل به دست آمد. در مجموع، نتایج حکایت از آن داشت که افراد دارای نگرش مذهبی درونی بیشتر منبع کنترل درونی و کسانی که گرایش مذهبی بیرونی دارند منبع کنترل بیرونی دارند (اصغری و همکاران، ۱۳۹۲).
تحلیل نتایج در تحقیق دیگری نشان داد نگرش مذهبی ۸/۱۰ درصد از تغییرات منبع کنترل را تبیین میکند (کوشکی و خلیلی فر، ۱۳۸۸).
در تحقیقی که توسط میرهاشمیان انجام گرفت، بین اعتقادات مذهبی و منبع کنترل رابطه معناداری مشاهده نگردید (۱۳۷۸).
۲-۸-۴٫ تحقیقات ترکیبی
در مطالعهای که توسط عبدل خالک (۲۰۰۷) بر روی ۶۳۳۹ نوجوانان مسلمان کویتی (۱۸-۱۵ ساله) انجام گرفت، رابطه مثبت معنیداری میان خودارزشیابی در مقیاسهای دینداری، شادکامی، سلامت روانی و نیز سلامت جسمانی به دست آمد. همچنین، یک رابطه منفی معنادار میان این چهار متغیر با اضطراب و افسردگی نمایان شد که خالک بر این روابط کشفشده، برچسبی تحت عنوان دینداری و بهزیستی در برابر آسیبشناسی روانی میزند (عبدل-خالک، ۲۰۰۷).
این محقق همین محقق، رابطه شادکامی، سلامت و مذهب را در دو کشور دیگر نیز بررسی کرد. نمونه این دو پژوهش نیز شامل نوجوانان بود. تحقیق دوم بر روی ۳۷۲ نوجوان از قطر انجام گرفت و پسران نمره بالاتری نسبت به همتایان دختر کسب کردند. رابطه میان سه متغیر مثبت و معنیدار بود. تحلیل گام به گام رگرسیون چندگانه آشکار کرد که پیشبینهای مذهبی در پسران، رضایت از زندگی و شادکامی و در دختران رضایت از زندگی و سلامت جسمی بود. نتایج کلی این تحقیق نشان داد افراد مذهبیتر خوشحالترند، رضایت بیشتری از زندگی داشته و سالمترند (عبدل-خالک، ۲۰۱۳). در تحقیق سوم که بر روی ۲۳۹ نوجوانان لبنانی انجام گرفت، نتایج مشابهی تکرار شد. پسران نمره بالاتری در سلامت روان به دست آوردند. رابطه میان سه متغیر مثبت و معنیدار بود. در پایان این موضوع بیان شد که کسانی که خودشان را در حال لذت بردن از شادکامی در نظر بگیرند، سلامت ذهنی و روانی و نیز دینداری بیشتری را تجربه میکنند (عبدل-خالک، ۲۰۱۴).
در تحقیق دیگری که توسط گلزاری بر روی ۲۳۴ دانشجوی زائر انجام شد، تأثیر عمره مفرده بر سلامت روان، شادکامی و عمل به باورهای دینی دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. دو کاروان دانشجویی از میان کلیه کاروانهای دانشجویی زیارت حج عمره در سال ۸۳ به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که شرکت در حج عمره دانشجویی موجب افزایش شادکامی و کاهش اختلال در سلامت روانی، نشانههای بدنی، اضطراب، اختلال عملکرد اجتماعی و افسردگی وخیم گردیده است (گلزاری، ۱۳۸۹).
در مقالهای که توسط فلانلی و گالک[۲۷] (۲۰۱۰) نوشته شد، نقش سبکهای دلبستگی در مذهب و سلامت روان مورد بررسی قرار گرفت. فلانلی و گالک مروری دارند بر ریشههای تاریخی و نیز تحقیقات مربوط به این متغیرها و نتیجه میگیرند دلبستگی ایمن به خدا، سلامت روانی را پیشبینی میکند و بیان میدارند که اعتقادات مربوط به خطرناک بودن جهان، علائم روانی را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهند و از این حیث عقاید مذهبی نقش محافظت کننده دارند (فلانلی و گالک، ۲۰۱۰).
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره ارزیابی مدلی برای پیشبینی سلامت روان دانشجویان بر اساس ...