نجوین سیتی ات ال ]۶[ رفتار انتقال ارتقاء انتقال حرارت نانوسیال اکسید آلومینیوم را برای یک سیستم گرمکننده مورد پژوهش قرار دادند آنها دریافتند که ضریب انتقال حرارت تا ۴۰% در مقایسه با سیال اصلی افزایش نشان میدهد.
به تازگی داس ات ال، ونگ و موجومدار، تریساکسری وی و ونگویسس ]۷[ پژوهشهای اخیر درباره جریان سیال و ویژگیهای انتقال حرارت نانوسیالات را در رسانایی، جریان همرفتی تحمیلی و آزاد و جوش را مورد بازبینی قرار دادند و به فرصتهای موجود برای نیاز به مطالعات آینده اشاره نمودند. ونویسس مقالات منتشرشدهای را که دربارهی مباحث آزمایشی و تئوری انتقال حرارت همرفتی تحمیلی نانوسیالات میباشند را بازنگری نموده و مورد بررسی قرار دادند.
از طرف دیگر تعداد زیادی از محققان گزارش کردند که انتقال حرارت با نانو سیال افزایش مییابد بهطور مثال لیو ژان یک مطالعه تجربی برای بررسی انتقال حرارت جابجایی و خواص جریان نانو سیال را پیگیری نمودند. نتایج آنها نشان میدهد که ضریب انتقال حرارت جابجایی و خواص جریان نانو سیال با سرعت افزایش پیدا میکند و همچنین کسر حجمی، بخشهای نانو و از پایه آب در سرعت جریان مشابه بزرگتر است.
داس و همکاران بهطور تجربی نشان دادند که هدایت گرمایی نانو سیالات با افزایش دما افزایش مییابد آنها مشاهده کردند که ۲ تا ۴ درصد هدایت گرمایی افزایش مییابد که می تواند در دماهای ۲۱ تا ۵۲ درجه سانتیگراد به دست بیاید ]۷[.
در مقایسه بررسیهای تحقیقی وابستگی استفاده از نانو سیالات در انتقال حرارت جابجایی، مطالعات اندکی در استفاده از نانو سیالات در جابجایی آزاد یافت می شود.
خانافر و همکاران ]۸[ مطالعات عددی برای تعیین انتقال حرارت جابجایی طبیعی نانو سیالات در محفظه تحت قیود فیزیکی مختلف را پی گیری کردند. نتایج آنها نشان داد که عدد ناسلت متوسط با افزایش کسر حجمی برای اعداد گراشف مختلف افزایش مییابد.
کیم و همکاران ]۹[ یک فاکتور برای توصیف اثربخش نانویی روی بیثباتی جابجایی و مشخصه های انتقال حرارت یک سیال مبنا را پیشنهاد کردند. این فاکتور جدید شامل تأثیر نسبت قابلیت هدایت نانو ذرات به سیال پایه، فاکتور شکل نانو ذرات، کسر حجمی نانو ذرات و نسبت ظرفیت گرمایی آن می شود. نتایج آنها نشان میدهد که ضریب انتقال حرارت در حضور نانو سیال با افزایش کسر حجمی نانوساختار ها افزایش مییابد.
افزایش انتقال حرارت جابجایی با بهره گرفتن از نانوسیالات توسط نینا و همکاران و نینا و روتا بهطور تجربی مشاهده شده است.
در طرف دیگر رحیمی و همکاران ]۱۰[ به صورت تجربی دریافتند که حضور نانوساختار (cuo,Al2o3) در آب بر مبنای نانو سیال در داخل استوانهی افقی ضریب جابجایی طبیعی را با افزایش کسر حجمی نانو ذرات، چگالی نانوذره و همچنین نسبت منظری استوانه کاهش مییابد.
هاشمی و همکاران ]۱۱[ بهطور تجربی گزارش کردند که ضریب جابجایی طبیعی با افزایش تجمع نانوساختارها کاهش مییابد.
گرگوری و همکاران]۱۲[ جابجایی طبیعی را با میکروساختارAl2o3 (تقریباً ۲۵۰ nm) آب ساکن در محفظه آزمایش کردند. به نظر میرسد که نتایج آنها تأثیر ناچیز ساختارها را روی مقدار عدد ناسلت برای یک محفظه عمودی را شامل می شود. بههرحال برای محفظه افقی یک کاهش در عدد ناسلت در مقایسه با حضور آب خالص در عدد رایلی و تجمع ساختارهای بیشتر وجود دارد. نویسندگان، این رفتار غیرعادی را به لایه گذاری نسبت می دهند.
استندبرگ و همکاران]۱۳[ بررسیهای تجربی روی جابجاییهای طبیعی نانو سیالات در محفظه عمودی برای اندازههای مختلف و کسر حجمی متفاوت نانو ذرات Al2o3 در بازه ۱/۰% تا ۴% و عدد رایلی در بازهی ۱۰۵ تا ۱۰۸ انجام دادهاند. تنزل اصولی انتقال حرارت در نانوسیالات شامل نانو ذرات با کسر حجمی بزرگتر از ۲% در خارج بازهی عدد رایلی در نتایج آنها مشاهده شد.
بههرحال افزایش انتقال حرارت بهاندازهی ۱۸% با آب خالص که برای نانوسیال حاوی تجمع نانو ذرات ۱/۰% در رایلی های بالابود نمایش داده شد. معمولاً مدل تئوری قابل قبولی برای بررسی هدایت غیرعادی نانوسیالات وجود ندارد.
بسیاری از محققان هدایت نانو سیالات را بر مبنای قابلیت جابجایی سیال و نانوذرات، شکل نواحی سطح نانوذرات و کسر حجمی و دما قرار دادهاند.
کبلینسکی و همکاران]۱۴[ و ایستمن و همکاران]۱۵[ مکانیسمهایی برای افزایش انتقال حرارت جابجایی پیشنهاد کردند که شامل حرکت براونی نانو ذرات، سطح لایهای مولکولی مایع در مایع جزء وصلکننده، انتقال گرما با نانوذرات و تأثیر بر روی دستهی نانوذرات بودند. آنها دلیل آوردند که تأثیر رفتار براونی می تواند بسته به ورودی بزرگتر پخش گرما در مقایسه با پخش براونی ناچیز در نظر گرفته شود.
ایوانس و همکاران اثبات کردند که تأثیر هیدرودینامیکی مربوط به حرکت براونی اثر عکس بر روی هدایت گرمایی نانوسیالات هنگام استفاده از شبیهسازی دینامیکی مولکولی و تئوری سینتیک ساده دارد.
تأثیر لایههای میانجی جامد یا مایع در افزایش هدایت گرمایی نانوسیالات توسط بسیاری از محققان به صورت تئوری بررسیشده است. بهطور مثال یوو چوی یک مدل تئوری برای بررسی اثر لایههای میانجی مایع و جامد روی مدل Hamilton-Crosser برای توقف ساختارهای نانو کروی پیشنهاد کردند. آنها تلاش کردند که اثبات کنند لایههای میانجی جامد و مایع نقش مهمی در تقویت هدایت گرمایی نانوسیالات بهواسطهی مدل Hamilton-Crosser بازی میکنند. بههرحال مدل پیشنهادی آنها قادر به پیشبینی رفتار غیرخطی هدایت گرمایی نانوسیالات نبود.
بررسی تأثیر بین نانوذره و سیال پایه نیز انجامگرفته است. ژو یک مدل بهینه برای تأثیر هدایت گرمایی مؤثر نانوسیالات بر پایهی تئوری ماکسول (تئوری (تضاد) قطبش میانگین) ایجاد کرد. ژو فرض کرد که مدل توسعهیافته می تواند افزایش غیرعادی قابلیت هدایت گرمایی در نانوسیالات را تفسیر کند ]۱۶[ .
بر پایه شبیهسازی دینامیک مولکولی و ارتباط سادهی مایع –جامد، ژو و همکاران توضیح دادند که لایههای اتم مایع در حدفاصل مایع – جامد تأثیر قابل ملاحظه روی خواص انتقال گرما ندارند.
چیزی که میتوان از اطلاعات ذکرشده متوجه شد این است که نه حرکت براونی و نه لایههای میانجی نمی توانند مکانیسمهای غالب باشند و از تجربه و بررسی و تحلیل روی افزایش انتقال حرارت هنگام استفاده از نانوسیالات در تضاد هستند هم در جابجایی طبیعی و هم اجباری: بنابراین، تحقیقات تئوری و تجربی در توضیح پایههای امکان افزایش انتقال حرارت وقتی از نانوسیال استفاده می شود، ضروری میباشد. توصیف قوی رفتار غیرعادی برای نانوسیالات که شامل قابلیت هدایت و ویسکوزیته بالا میباشد، وجود ندارد ]۱۷[ .
نتایج آزمایشهایی که در رابطه با نحوه انتقال حرارت بر روی چندین نمونه نانوسیال انجام شد، نشان میدهد که عملکرد نانوسیالات در انتقال حرارت عموماً بیشتر از آن چیزی است که بهصورت نظری پیشبینیشده است. این واقعیت یک کشف اساسی در مسئله انتقال حرارت میباشد.
درصد افزایش هدایت گرمایی ذرات مس، اکسید مس و آلومینیم در اتیلن گلیکول (EG) همچنین نمایش افزایش هدایت گرمایی نانولولههای کربنی چندجداره در روغن و تطبیق آن با نظریه ماکسول از نانوسیالات میتوان بهمنظور توسعه سیستمهای کنترل حرارت در بسیاری کاربردها ازجمله وسایل نقلیهی سنگین استفاده نمود. کنترل حرارت یکی از عوامل کلیدی در فناوریهای مربوط به محصولاتی مانند پیل سوختی و وسایل نقلیه دوگانهسوز-الکتریکی میباشد که بیشتر آنها تحت دماهای عمدتاً کمتر از دمای موتورهای احتراق داخلی متداول، عمل میکنند ]۱۴[ .
بنابراین نیاز مبرمی به توسعه سیالات انتقالدهنده حرارت با هدایت گرمایی خیلی بالا و نیز انتقال این فناوری به صنایع خودرو وجود دارد. اخیراً پژوهشهایی در مورد نانوسیالات فلزی حاوی نانوذراتِ مسِ با قطرِ کمتر از ۱۰ نانومتر که در اتیلن گلیکول پخش شده بودند انجام شده است. این پژوهشها نشان میدهد که در جزء حجمی بسیار اندکی از نانوذرات، رسانایی گرمایی میتواند بیشتر از قابلیت رسانایی صرف خود سیال و یا نانوسیالات اکسیدی (مانند اکسید مس و اکسید آلومینیوم با قطر متوسط ذرات ۳۵ نانومتر) باشد. همانطور که در نمودار ۱ نشان دادهشده است. به علت اینکه تاکنون هیچکدام از نظریههای معمول اثرات ناشی از قطر ذرات و یا هدایت آنها بر روی میزان هدایت نانوسیالات را پیشبینی نکردهاند، این نتایج غیر منتظره است ]۱۴[.
اخیراً نانوسیالاتی حاوی نانولوله کربنی ساخته شدهاند و نتایج آزمایشهای انجام شده بر روی این نانوسیالات نشان داده است که وجود نانولولهها در یک سیال، هدایت گرمایی آن را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
جالبتر آنکه افزایش هدایت گرمایی مربوط به نانولوله یک گام از پیشبینیهای انجام شده به وسیله نظریههای موجود فراتر است. از این گذشته نمودار هدایت گرمایی اندازهگیری شده برحسب حجمهای جزئی، بهصورت غیرخطی میباشد حالآنکه تئوریهای رایج بهوضوح وجود یک نسبت خطی را میان این دو پارامتر نشان داده بودند.
از ویژگیهای کلیدی نانوسیالات که تاکنون کشفشدهاند میتوان هدایتهای گرمایی بسیار بالاتر از آنچه که سوسپانسیونهای مرسوم از خود نشان داده بودند، وجود نسبت غیرخطی میان هدایت گرمایی و غلظت نانولولههای کربنی در نانوسیالات و نیز وابستگی شدید هدایت گرمایی به دما و افزایش چشمگیر در شار حرارتی بحرانی را نام برد. هر کدام از این ویژگیها در جای خود برای سیستمهای حرارتی بسیار مطلوب میباشند و در کنار هم نانوسیالات را بهترین کاندیدا برای تولید سردکنندههای مبتنی بر مایع مینمایند. این یافتهها همچنین وجود محدودیتهای اساسی در مدلهای انتقال گرمایی متداول برای سوسپانسیونهای جامد/ مایع را بهوضوح نشان میدهد.
ازجمله عوامل انتقال حرارت در نانوسیالات، عبارتاند از: حرکت نانوذرات، سطح مولکولی لایهای مایع در سطح مشترک مایع با ذرات، انتقال حرارت پرتابهای در نانوذرات و تأثیر خوشهای شدن نانوذرات ازجمله عوامل انتقال حرارت در نانوسیالات میباشند.
یک پروژه جدید با هدف کشف پارامترهای کلیدی که در تئوریهای موجود و مفاهیم بنیادی مکانیسمهای افزایش انتقال حرارت نانوسیالات ازقلمافتادهاند و نیز کشف مبنای تئوری برای افزایش غیرعادی هدایت گرمایی نانوسیالات در جولای سال ۲۰۰۰ با حمایت وزارت انرژی آمریکا و مرکز انرژی علوم پایه به تصویب رسید.
ساختار نانوذرات در نانوسیالات در حال بررسی و آزمایش بوسیله منبع فوتونی پیشرفته آزمایشگاه ملی آرگون میباشد. طبق نتایج گزارش شده از دانشگاه A&M تگزاس، این دانشگاه در حال مطالعه بر روی ارتباط بین جنبش نانوذرات و افزایش انتقال حرارت در آنها میباشد. با بهره گرفتن از نتایج جمع آوریشده، توسعه یک مدل جدید انتقال انرژی در نانوسیالات که وابسته به اندازه نانوذره، ساختار و تأثیر پویایی بر روی خصوصیات حرارتی نانوسیالات میباشد، امکانپذیر شده است ]۱۶[.
این نحوه ارتباط رشتههای مختلف علمی و پروژههای مشترک منجر به کشف مرزهای جدیدی در تحقیقات ترموفیزیک برای طراحی و مهندسی در زمینه تولید خنککنندهها خواهد گردید. تحقیق در مورد نانوسیالات میتواند به یک پیشرفت غیر منتظره در زمینه سیستمهای ترکیبی مایع/جامد، برای کاربردهای بیشمار مهندسی ازجمله خنککنندههای اتومبیلها و کامیونهای سنگین بیانجامد. از عمدهترین تأثیرات این تحقیقات میتوان به بیشتر شدن کارایی انرژی، کوچکتر و سبکتر شدن سیستمهای حرارتی، کمتر شدن هزینههای عملیاتی و پاکسازی محیطزیست اشاره نمود]۱۶[..
فصل سوم
تئوری
۳-۱- مقدمه
در این فصل تئوری حاکم بر پایان نامه و همچنین معرفی کدهای مورداستفاده آورده شده است.
۳-۲- کلیات
فرایند شکافت هستهای شامل میلیاردها واکنش بسیار سریع بوده و میزان انرژی بسیار زیادی آزاد میکند. یک رآکتور هستهای را میتوان یک بمب اتم در نظر گرفت که واکنش آن کنترل شده باشد. شروعکننده واکنش هستهای ذره نوترون میباشد که با برخورد به ماده شکافت پذیر آن هسته را به دو هسته سبکتر و میانگین ۲٫۵۴ عدد نوترون تبدیل میکند که مقدار قابل ملاحظهای انرژی از این واکنش آزاد میشود. ازاینرو کنترل تعداد نوترونهای تولیدی و مصرفی در کل واکنش اهمیت زیادی دارد. در رآکتور هستهای در شرایط پایا سعی در برابر نگهداشتن تعداد نوترون مصرفی و تولیدی است. نسبت نوترونهای تولیدی در هر واکنش به نوترونهای مصرفی را به عنوان ضریب تضاعف معرفی میکنیم که مقدار آن در حالت پایا میبایست برابر ۱ باشد تا واکنش هستهای به شکل کنترلشدهای انجام شود. برای کنترل کردن مقدار ضریب تضاعف از ابزارهای گوناگونی استفاده میشود. ابزارهایی که قابلیت جذب نوترون را دارند. این کار با وارد کردن موادی که جاذب نوترون هستند به داخل قلب رآکتور صورت میگیرد؛ یعنی ما واکنش را با موادی که قابلیت جذب نوترون دارند کنترل میکنیم. این مواد جاذب نوترون به صورت میلههای کنترل که میزان ورود آن به داخل قلب قابلکنترل است و بهصورت محلول در آب که غلظت آن قابلکنترل است به قلب وارد میشوند. یکی از این مواد جاذب نوترون هسته بورون است که به صورت ترکیب اسید بوریک به آب خنککننده قلب رآکتور اضافه میشود و میزان آن با توجه به کارکرد رآکتور متغیر است. پس ما با ابزارهایی چون سمهای جاذب نوترونی در قالب میلههای کنترل و مواد محلول در آب سعی در ثابت نگهداشتن مقدار نوترون تولیدی و مصرفی داریم. از مسائل مهم دیگری که در رآکتور هستهای نیروگاهها از اهمیت زیادی برخوردار است توانایی دفع گرمای تولیدی از قلب رآکتور است که در میلههای سوخت و ازشکافت ماده شکافت پذیر تولید میشود. خنککننده راکتورهای هستهای میتواند مواد گوناگونی نظیر آب، فلز مذاب و گاز باشد که انتخاب نوع خنککننده به نوع رآکتور بستگی دارد. خنککننده معمول راکتورها را میتوان آب در نظر گرفت. به دلیل مسائلی ازجمله سطح انتقال حرارت محدود و میزان گرمای تولیدی بسیار بالا ضریب انتقال حرارت سیال خنککننده از اهمیت بالایی برخوردار است که هر چه میزان بیشتری باشد یعنی سیال قابلیت دفع گرمای بیشتری دارد و سیال مناسبتری است. انتخاب نوع خنککننده رآکتور هستهای تابع مسائل گوناگون و پیچیدهای است که انتخاب سیال خنککننده را بسیار پیچیده میکند. از این مسائل دو مسئلهی رفتار سیال خنککننده در مواجهه با نوترون (قابلیت جذب نوترون) و میزان ضریب انتقال حرارت آن از اهمیت بیشتری برخوردارند. پس باید با درنظر گرفتن این مسائل نوع سیال خنککننده را انتخاب کرد. در بسیاری از راکتورها از آب به عنوان خنککننده استفاده میشود که برای کنترل خاصیت جذب نوترون آن از سمهای نوترونی محلول در آن مانند اسید بوریک استفاده میشود؛ و برای افزایش ضریب انتقال گرمای آن از نانوسیالات استفاده میشود که در آب معلق بوده و باعث افزایش ضریب انتقال حرارت خنککننده میشوند که با تازگی از اهمیت بالایی برخوردار بوده که مطالعات گوناگونی بروی آن انجام شده است. چون مواد محلول در آب بر روی ضریب تضاعف کلی قلب تأثیر میگذارند در هنگام انتخاب نوع و مقدار نانو سیالات باید این مسئله در نظر گرفته شود ]۱۷[.
چون میزان ضریب تضاعف هم از نظر ایمنی و هم از نظر اقتصاد نوترونی اهمیت بالایی دارد، در این پروژه سعی در مطالعه تأثیر نانوسیالات مناسب بر روی ضریب تضاعف و خاصیت جذب نوترونی آنها داریم. چون در این پروژه از دید نوترونی و هستهای قصد مطالعه نانوسیالات را داریم انتخاب نانوسیالات از دیدگاه انتقال حرارتی را بر مبنای مطالعات پیشین انجام میدهیم. به این شکل که از مطالعات و مقالات موجود بهترین نانوسیالات برای افزایش ضریب انتقال حرارت را انتخاب و مطالعات نوترونی را بر روی آنها انجام میدهیم و درنهایت یک نانو سیال بهینه را انتخاب میکنیم.
۳-۳- انتقال حرارت در نانو سیالات
نانو سیالات که از توزیع ذرات با ابعاد نانو در سیالات معمولی حاصل میشوند، نسل جدیدی از سیالات با پتانسیل بسیار زیاد در کاردبرهای صنعتی هستند. اندازه ذرات مورداستفاده در نانو سیالات از ۱ نانومتر تا ۱۰۰ نانومتر میباشد. این ذرات از جنس ذرات فلزی همچون مس (Cu) نقره (Silver) و… و یا اکسید فلزی همچون آلومینیوم اکسید(Al2O3) ، اکسید مس (CuO)و… هستند. سیالات متداولی که در زمینه انتقال حرارت استفاده میشوند ضریب هدایت حرارتی پایینی دارند. ذرات نانو به دلیل بالا بودن ضریب هدایتیشان با توزیع در سیال پایه باعث افزایش ضریب هدایت حرارتی سیال که یکی از پارامترهای اساسی انتقال حرارت محسوب میشود، میگردند ]۱۸[.
تولید و کاربرد نانو سیالات به دو روش است:
(۱) روش دومرحلهای (Two-step process)
مرحله نخست این روش شامل تولید نانو ذرات به صورت یک پودر خشک بوده که اغلب توسط کندانس نمودن با یک گاز بیاثر انجام میشود. در مرحله بعد نانو ذرات تولیدشده در سیال پخش میگردند.
نکته اساسی در این روش تجمع نانو ذرات بر اثر چسبندگی آنها به همدیگر است که از معایب این روش به شمار میآید.
(۲)روش تکمرحلهای (Single-step process)
در این روش از یک مرحله که تبخیر مستقیم است استفاده میگردد. مزیت استفاده از این روش آن است که تجمع ذرات بر اثر چسبندگی آنها به یکدیگر بهطور قابل ملاحظهای کاهش یافته و به حداقل میرسد ]۱۸[ .شکل ۳-۱ گویای این موضوع میباشد.
شکل ۳-۱: مقیاسی از ذرات نانوسیال ]۲۲[
همچنین یک نکته اساسی در روشهای تولید نانو سیالات ایجاد پایداری برای ذرات معلق جامد، با بهرهگیری از خواص سطحی ذرات معلق و نیز پیشگیری از ایجاد خوشهای ذرات است. در این راستا سه روش عمده وجود دارد ]۱۸[:
تغییر میزان pH
استفاده از جاذبهای سطحی (surface activators)
استفاده از ارتعاشات مافوق صوت (ultrasonic vibration)
۰٫۹۲
R-squared
- (*) به مفهوم معنیداری ۱درصد میباشد.
منبع: خروجی نرمافزار Eviews6
۴-۶- برآورد مدل دوم
با توجه به ساختار اقتصادی کشورهای نفتخیز و اتکاء این کشورها به درآمدهای نفتی، بخش ساختمان و مسکن نیز مانند سایر بخشهای اقتصادی نسبت به نوسانات این بخش و درآمدهای مربوط به آن بیتفاوت نخواهد بود. به همین دلیل در این بخش کشورها را به دو گروه کشورهایی که دارای درآمدهای نفتی بوده و کشورهایی که درآمد نفتی ندارند، تقسیم کردهایم. از این رو در مدل دوم متغیر قیمت نفت نیز وارد مدل شده است.
اما نحوه تاثیرپذیری قیمت مسکن از قیمت نفت را میتوان از طریق نظریه بیماری هلندی توضیح داد. طبق این نظریه، افزایش ناگهانی و یکباره قیمت جهانی نفت و به تبع آن درآمد نفتی موجب افزایش درآمد ارزی و ایجاد مازاد تراز پرداختهای کشور می شود. افزایش درآمدهای ارزی و ذخایر ارزی کشورهای ذکر شده موجب تقویت پول ملی آنها شده و قیمت کالاهای صادراتی افزایش یافته و در مقابل قیمت کالاهای وارداتی کاهش خواهد یافت. چنانچه کالاهای تولید شده در اقتصاد را به دو دسته کالاهای قابل مبادله (تجاری) و غیر قابل مبادله (غیر تجاری) تقسیم کنیم، با فرض جذب این مازاد در اقتصاد داخلی از کانال سیاستهای پولی و مالی، طرف تقاضای اقتصاد به سرعت افزایش مییابد. به شرط نرمال بودن هر دو نوع کالا، تقاضا و در نهایت قیمت هر دو نوع کالا افزایش خواهد یافت.
از آنجایی که عرضه کالاهای تجاری از طریق واردات قابل افزایش است، قیمتهای متورم این کالاها به وسیله واردات و عرضه بیشتر، به قیمت قبل از تورم خود باز میگردد. ولی تورم در کالاهای غیر تجاری (غیر قابل مبادله با خارج) مانند مسکن، بدلیل ماهیت غیر قابل تجارت بودن و عدم امکان عرضه سریع برطرف نخواهد شد. لذا این کالاها از حالت کالای مصرفی بادوام به کالاهای سرمایهای پربازده تبدیل خواهند شد.
با توجه به اینکه طی سالهای گذشته افزایش ناگهانی و شدید قیمت مسکن و قیمت نفت اتفاق افتاده است در این بخش میزان تاثیرگذاری قیمت نفت بر قیمت مسکن بررسی خواهد شد. بنابراین مدل مورد بررسی در کشورهای دارای درآمد نفتی به این شرح است:
(۴-۱۰)
حال معادله (۴-۱۰) با بهره گرفتن از روش GLS و با افزایش مرحله به مرحله متغیرها تخمین زده می شود. در ابتدا فقط متغیرهای تولید ناخالص داخلی (log (y)) و نقدینگی (log(m)) وارد مدل میشوند. البته متغیر جانشین تکنولوژی در تمام مراحل تخمین وجود دارد. نتایج در ستون (۱) جدول (۴-۵) آمده است. همانطور که از داده های جدول مشخص است، برای این معادله رابطه مثبت و به شدت معنیداری (۳۷٫۱۲t=) بین قیمت مسکن و نقدینگی در کشورهای نفتخیز مورد مطالعه وجود دارد.
سپس در ستون (۲) جدول، نرخ بهره کوتاهمدت و بلندمدت را وارد میکنیم. نرخ بهره یک عامل اثرگذار بر قیمت مسکن است و می تواند حجم نقدینگی موجود در بخش مسکن را تغییر دهد، در رگرسیون دوم با ورود نرخ بهره که یک عامل موثر بر قیمت مسکن است، میزان اثرگذاری نقدینگی کاهش مییابد. نرخ بهره بلندمدت کاملاً معنیدار است (۴٫۷۸t= )، ولی علامت آن مثبت است که با ورود متغیرهای دیگر اثرگذار بر قیمت مسکن منفی می شود. نرخ بهره کوتاهمدت معنیدار نیست که در مراحل بعد معنیدار می شود.
در ستون سوم متغیر تورم را به تخمین اضافه میکنیم. با ورود تورم ضریب نقدینگی به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. تورم یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر قیمت مسکن است و میزان اثرگذاری نقدینگی در شرایطی که تورم وجور ندارد بیشتر از شرایطی است که تورم وجود داشته باشد و این امر کاملا بر طبق انتظار میباشد. در مرحله چهارم جمعیت را اضافه میکنیم، با ورود متغیر جمعیت ضریب نقدینگی و تولید ناخالص داخلی تغییر نمیکند.
جدول (۴-۵): نتایج تخمین مدل برای کشورهای نفتخیز
(۵)
(۴)
(۳)
(۲)
(۱)
Dependent Variable: hpi
-۱۹٫۷۱
-۱۲٫۱
-۹٫۸۰
-۱۴٫۹۷
-۱۵٫۴۹
C
-۰٫۰۰۱
(-۰٫۲۵)
-۰٫۰۲۷
(-۳٫۵۳)
-۰٫۰۲۶
(-۳٫۴۸)
-۰٫۰۲۴
(-۳٫۵۵)
-۰٫۰۳
(-۴٫۱۱)
Log(y)
۰٫۶۱
(۱۵٫۲۵)
۰٫۴۷
در حالیکه بین ایران و عربستان موافقت نامه تحدید حدود امضا شده ،کویت و ایران تاکنون در زمینه تحدید حدود دریایی به توافق نرسیده اند. میدان آرش می تواند به صورت مشترک و در قالب یک موافقت نامه سه جانبه توسعه یابد. این امر مستلزم آن است که اولاً مقامات سیاسی دولتهای ذیربط موافقت اولیه خود را در این خصوص امضا کنند. ثانیاً با توجه به اختلاف ایران و کویت در میزان مالکیت خود بر این میدان، یک نهاد مستقل و مشترک همچون یک کمیسیون مشترک بین سه کشور تشکیل و با انجام مطالعات مساحی و اندازه گیری حدود دقیق میدان را تعیین نماید و بر اساس نتیجه اقدامات این کمیسیون، سه کشور در مورد سهم خود توافق نمایند. ثالثاً سه کشور اقدام به انعقاد یک موافقت نامه سه جانبه توسعه مشترک نمایند که در آن میزان سهم آنها، چگونگی اداره میدان، قانون حاکم و …. تعیین شود. دلیل ترجیح مدل توسعه مشترک فقدان تحدید حدود میان ایران و کویت و وقوع بخشی از میدان در محدوده حائل بین کویت و عربستان سعودی است. رابعاً لازم است که ایران قانون داخلی مناسب را جهت مشارکت در بهره برداری از میدان تغییر دهد. زیرا حتی به فرض آنکه یک شرکت ایرانی قصد مشارکت در توسعه میدان داشته باشد، قرار داد های مرسوم در صنایع بالادستی نفت یعنی بیع متقابل، نمی تواند برای مشارکت با شرکتهای کویت و عربستان در توسعه مشترک این میدان مناسب باشد و چاره ای جز توسل به قرارداد مشارکت در سرمایه گذاری یا مشارکت در تولید وجود ندارد.
تردیدی وجود ندارد که در صورت عدم توافق در بهره برداری مشترک، دو کشور عربستان و کویت در آینده نزدیک چندین برابر ایران از این میدان تولید خواهند کرد. زیرا سابقه تولید طرفین در میادین مشترک مؤید این معناست.
گفتار دوم : میدان اسفندیار
این میدان در فاصله حدود ۹۹ کیلومتری جنوب غربی جزیره خارک قرار دارد و در سال ۱۳۴۵ توسط شرکت آی پک کشف شده و با عربستان مشترک می باشد و نفت آن دارای درجه سبکی آی پی آی ۳۰ درجه است[۱۰۱۸]. در ترازنامه انرژی ایران در سال ۱۳۸۵ این میدان در حال توسعه توصیف شده و میزان تولید روزانه تا سال ۱۳۸۸ به همراه میدان فروزان خارگ و بهرگان ۴/۱۸۶ هزار بشکه در روز پیش بینی شده است[۱۰۱۹]. ذخیره نفت این میدان ۵۳۲ میلیون بشکه نفت درجا اعلام شده بهره برداری ایران از میدان اسفندیار از سال ۱۳۷۸ با تولید طبیعی شروع شده و پس از یازده سال باافت طبیعی روبرو شده و اخیراً با انجام پاره ای اقدامات فنی و تعمیرات تولید میدان هفت هزار بشکه در روز افزایش یافته است[۱۰۲۰]. تا قبل از اقدامات تعمیری فوق تولید روزانه این میدان ۴ هزار بشکه در روز بوده است[۱۰۲۱]. در عین حال مقامات ایران از انجام مذاکراتی برای توسعه میدان اسفندیار با شرکت های مالزیایی در قالب فاینانس جهت توسعه میدان مذکور خبر می دهند[۱۰۲۲]. قرار است در صورت توسعه این میدان و اجرای قرارداد توسط طرف مالزیایی، تولید میدان در مرحله اول توسط روزانه ۱۰ هزار بشکه در مرحله بعدی ۲۰ هزار بشکه نفت تولید شود[۱۰۲۳]. میدان اسفندیار در عربستان به میدان لؤلؤ معروف است که اکتشاف آن در سال ۱۹۶۷ انجام و از سال ۲۰۰۰ تولید از این میدان شروع شده است[۱۰۲۴]. بخشی از این میدان در منطقه حائل بین کویت و عربستان واقع و مورد ادعای هر دو آنهاست. اما فعلاً در حال توسعه می باشد.
گفتار سوم : میدان گازی پارس جنوبی
در سال ۱۹۷۴ شرکت شل که امتیاز بهره برداری نفت در حوزه های نفتی بوالحنین، عیدالشرقی و محزان را بدست آورده بود، در شمال غربی منطقه تحت امتیاز خود یک میدان گازی را کشف کرد. در سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ تمرکز اولیه بر روی تولید ال.ان.جی از این میدان بود و ذخایر آن تا یکصد تریلیون فوت مکعب افزایش یافت. میدان پارس جنوبی در قطر به نام میدان شمال غربی یا میدان گنبد شمالی خوانده می شود و از سال ۱۹۸۳ شرکتهای غربی سرمایه گذاری در این میدان را آغاز کردند. شرکت های بکتل و تکنیپ از جمله این شرکتها بودند. در سال ۱۹۹۲ از سوی قطر ، پروژ ۳/۱ میلیارد دلاری توسعه این میدان آغاز شد. در نقشه های منتشر شده از سوی قطر، انتهای میدان مذکور تا مرز دریایی ایران ۵۰ کیلومتر فاصله داشت. در سال ۱۳۶۶ و پس از انتشار نقشه مذکور، کارشناسان وزارت نفت ایران، احتمال مشترک بودن میدان مذکور را مطرح کردند[۱۰۲۵].از اینرو ایران قراردادی با شرکت هلندی دلف جهت لرزه نگاری سه هزار کیلومتر از مرز آبی خود در خلیج فارس منعقد و پس از آن قراردادهای با شرکت های جیکوپراکلا[۱۰۲۶] و وسترن جیکو[۱۰۲۷] جهت لرزه نگاری در میدان پارس جنوبی منعقد کرد و در سال ۱۳۶۶ رسماً کشف این میدان اعلام شد.
پس از انجام مذاکراتی با شرکت های خارجی کنسرسیومی متشکل از چهار شرکت سایپم ایتالیا، تی.پی.ال ایتالیا، میتسوبیشی ژاپن و ماشین ایمپورت روسیه جهت توسعه این میدان ، اولین قرارداد توسعه این میدان در سال ۱۳۷۱ به امضا رسید. اما این قرارداد در سال ۱۳۷۲ به دلایل نامعلوم فسخ شد[۱۰۲۸]. در سال ۱۳۷۳ شرکت مهندسی و توسعه نفت (متن) برای توسعه پارس جنوبی تأسیس شد و در خردادماه ۱۳۷۷ شرکت نفت و گاز پارس جایگزین شرکت متن گردید[۱۰۲۹]. تولید ایران از میدان پارس جنوبی از سال ۱۳۸۱ به صورت تدریجی و با تعریف و توسعه فازهای مختلف آغاز شد. و پیش بینی می شود تا سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) کلیه فازهای آن به بهره برداری برسد. این در حالی است که قطر فقط تا سال ۱۹۹۴ حدود ۵ میلیارد فوت مکعب گاز این میدان بهره برداری کرده است[۱۰۳۰]. همچنین از ژانویه ۱۹۹۷ تا می سال ۲۰۰۳ بیش از ۳۰ میلیون تن گاز مایع توسعه قطر برداشت شده است[۱۰۳۱].
براساس اطلاعات موجود، فقط بخش ایرانی این میدان ۳۷۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و حاوی ۱۴ تریلیون مترمکعب گاز، ۱۸ میلیارد بشکه میعانات گازی، معادل ۸ درصد ذخایر گازی جهان و ۴۰ درصد ذخایر ایران است. کل مساحت میدان مذکور ۹۷۰۰ کیلومتر است که۰ ۶ هزار کیلومتر آن در محدوده قطر قرار دارد. کل ذخایر پارس جنوبی ۱۸۰۰ تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی و ۱۶ میلیارد بشکه میعانات گازی می باشد[۱۰۳۲].
به گفته کارشناسان از سال ۱۳۸۵ روند اقدامات ایران در بهره برداری و توسعه پارس جنوبی به تأخیر افتاده است. به نحوی که قطر روزانه دو برابر ایران از این میدان گاز و میعانات گازی برداشت می کند و هر روز تأخیر از بهره برداری از این میدان ۵ میلیون دلار به اقتصاد کشور آسیب می زند[۱۰۳۳]. با این حال اقداماتی در جهت تسریع در بهره برداری این میدان صورت گرفته است. به عنوان مثال می توان به تولید ۹۱ میلیون و ۹۷۲ هزار بشکه میعانات گازی این میدان در سال ۱۳۸۸ و تداوم حفاری چاه های فازهای ۱۲، ۱۵، ۱۶، ۱۷ و ۱۸ اشاره کرد. همچنین در این سال مجموع تولید گاز از این میدان به ۶۷ میلیارد و ۱۲ میلیون مترمکعب رسیده که در مقایسه با سال ۱۳۸۷ به میزان ۲۶ درصد افزایش یافته است[۱۰۳۴].در عین حال روند رو به رشد بهره برداری قطر از پارس جنوبی کماکان ادامه دارد. بر اساس گزارش آژانس بین المللی انرژی ،تولید نفت و گاز قطر در سال ۲۰۰۵ تقریباً معادل روزانه ۷/۱ میلیون بشکه نفت خام است که پیش بینی می شود تا سال ۲۰۱۱ با ۲۳۰ درصد افزایش به تولید ۶ میلیون بشکه نفت خام برسد که ۸۵% این افزایش مربوط به برنامه های برداشت از میدان گازی پارس جنوبی است. مطابق برنامه اعلام شده وزارت نفت قطر، این کشور از سال ۲۰۱۱ عرضه سالانه ۷۷ میلیون تن LNG را به بازار بین المللی هدف گذاری کرده که نیازمند برداشت روزانه ۷/۱۶ میلیارد فوت مکعب گاز طبیعی (معادل ۱۶ فاز پارس جنوبی ایران) است. این دولت همچنین دارای طرحهای با مشارکت شرکتهای اکسون موبیل، شل و ساسول است که بر اساس آن تا سال ۲۰۱۱ روزانه ۲۶۵/۳ میلیارد فوت مکعب گاز از این میدان استخراج خواهد کرد. علاوه بر آن با تکمیل پروژه الخلیج در سال ۲۰۱۱ روزانه ۸/۱ میلیارد فوت مکعب گاز تولید خواهد شد. علاوه بر آن،در صورت تکمیل پروژه دلفین که مربوط به لوله کشی جهت صادرات گاز می باشد ، روزانه ۱/۴ میلیارد فوت مکعب گاز را انتقال خواهد داد. بنابراین تا اوایل دهه آینده، برداشت روزانه ۲۵ میلیارد فوت مکعب گاز برای قطر از این میدان امکان پذیر خواهد بود[۱۰۳۵].
موافقت نامه تحدید حدود فلات قاره ایران و قطر درخصوص میدان پارس جنوبی قابل اعمال است. وضعیت بهره برداری فعلی از میدان پارس جنوبی مغایر با تعهدات دو دولت مبنی بر هماهنگ ساختن عملیات بهره برداری و یکی سازی آن است. نحوه برداشت قطر از میدان مذکور به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نمی باشد. سابقه بهره برداری، میزان سرمایه خارجی جذب شده، توان فنی شرکتهای سرمایه گذار و پایین بودن ریسک سرمایه گذاری از عوامل مؤثر در پیشرفت قطر در این زمینه بوده اند. در چنین شرایطی یکی سازی میدان مذکور علاوه بر انطباق با تعهدات دو دولت، در راستای منافع ایران خواهد بود. هرچند مقامات وزارت نفت ایران و قطر در اواخر سال ۱۳۸۸ اعلام نمودند که یک کار گروه فنی جهت توسعه مشترک این میدان ایجاد شده اما تاکنون اقدام عملی در این زمینه صورت نگرفته است[۱۰۳۶].
گفتار چهارم : میدان سلمان
میدان نفتی سلمان (ساسان سابق) در سال ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) توسط شرکت نفت لاوان کشف شده و در سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷) به بهره برداری رسیده است. این مخزن دارای یک طاقدیس نامتقارن به ابعاد ۱۱ در ۱۴ کیلومتر و دارای سه لایه نفتی می باشد. سه چهارم مساحت این میدان مشترک در آبهای ایران و یک چهارم آن در آبهای امارات متحده عربی واقع شده و سهم ایران از مخزن ۱۴/۶۷ درصد است. ۷۰ درصد نفت این میدان از لایه عرب در عمق ۱۰ هزار پای بستر دریا برداشت می شود. در امارات متحده عربی این میدان به ابولبوخوش(البولبکوش) معروف است و روزانه ۴۰ هزار بشکه نفت از ۷۰ حلقه چاه تولیدی آن استحصال می گردد و در مجموع تاکنون ۴۰۰ میلیون بشکه نفت از آن برداشت شده است[۱۰۳۷]. این میدان دارای۵۰۰ میلیون بشکه نفت قابل تولید[۱۰۳۸] و دارای ۵۱۱۸۳ میلیون مترمکعب گاز درجاست.[۱۰۳۹] با اجرائی شدن طرح توسعه این میدان تولید ایران از آن ۵۱ هزار بشکه در روز خواهد رسید[۱۰۴۰].
میدان سلمان دارای ظرفیت تولید روزانه ۱۳۰ هزار بشکه نفت، ۱۴ میلیون مترمکعب گاز و ۶ هزار بشکه میعانات گازی است. گفته می شود با وجود سهم ۳۰ درصدی امارات در این میدان، به دلیل قدمت سابقه برداشت از میدان مذکور و مهاجرت نفت و گاز به سمت امارات در صورت تداوم روند برداشت فعلی، سهم برداشت ایران از میدان، از ۵۰ درصد میزان فعلی نیز کمتر خواهد بود[۱۰۴۱]. درحالیکه تولید گاز امارات از این میدان دارای سابقه طولانی است مقامات ایران پیش بینی کرده اند میدان سلمان در سال جاری با ظرفیت تولید ۵۵۰ میلیون فوت مکعب گاز در مدار تولید قرار می گیرد[۱۰۴۲].
بهره برداری از میدان مشترک ساسان ابوالبوکوش یکی از موضوعات مورد بحث حقوقدانان است. قبل از پیروزی انقلاب، ایران روزانه ۲۰۰ هزار بشکه و ابوظبی ۵۰ هزار بشکه از این میدان برداشت می کردند. در پی وقوع جنگ ایران و عراق و حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران در سال ۱۹۸۸ ، تولید ایران از این مخزن به کلی قطع شد، درحالیکه ابوظبی کماکان به تولید خود ادامه می داد و این اقدام باعث مهاجرت نفت به سوی قسمت مورد بهره برداری آن کشور شد. سؤالی که مطرح می شود این بود که آیا در چنین اوضاعی ابوظبی تعهد به کاهش تولید یا جبران خسارت دارد؟ یک دیدگاه آن است که بر اساس قاعده حیازت ودر نبود یک موافقت نامه مغایر، یک دولت یا شرکت نفتی بین المللی می تواند به نحو حداکثری از قسمت تحت کنترل خود برداشت نماید[۱۰۴۳]. اما این دیدگاه قابل نقد است . زیرا، اگر قائل به وجود قاعده عرفی همکاری باشیم ،در صورت وجود موافقت نامه دو جانبه ،مطابق آن عمل می شود در غیر اینصورت قاعده عرفی همکاری به قوت خود باقی است و یکی از مؤلفه های قاعده همکاری منع بهره برداری یک جانبه است. زیرا این اقدام علاوه بر نقض حاکمیت و تمامیت ارضی کشور مقابل با اصول فنی و کاربردی چون اصل حفظ یک پارچگی مخزن نیز منافات دارد. از آنجا که بین ایران و امارات متحده عربی تا کنون موافقت نامه تحدید حدود امضا نشده و رژیم حقوقی بهره برداری از میادین مشترک تعریف نگردیده موضوع در قالب عمومات حقوق بین الملل قابل طرح است و اقدام امارات متحده عربی به دلیل نقض قاعده عرفی همکاری و اصل حاکمیت ایران بر منابع طبیعی موجد مسئولیت است. حتی اگر قائل به وجود قاعده عرفی در این زمینه نشویم، اقدام آن کشور بر مبنای قاعده مسئولیت به دلیل سوء استفاده از حق یا مسئولیت بر مبنای عمل مجاز بین المللی مسئولیت آور بوده و موجب حق ایران برای مطالبه خسارت می شود.البته در حال حاضر از آنجا که ایران نیز به طور یک جانبه از میدان مذکور برداشت می کند، نمی تواند مانع بهره برداری یک جانبه امارات متحده عربی از این میدان شود.
گفتار پنجم : میدان گازی فرزاد A , B
میادین فرزاد B و Aکه گاهی میادین فارسیB , A نامیده می شوند با عربستان سعودی مشترک هستند. بخش خارجی میدان فرزاد A در عربستان با نام میدان (حصبه) شهرت یافته است. این میادین که کوچک و حاوی گاز می باشند، در نزدیکی هم در مجاورت جزیره فارسی قرار داشته و جزء بلوک اکتشافی فارسی هستند. در میدان گازی فرزاد B تا کنون دو چاه تولیدی حفر شده است. بخش بسیار ناچیزی از ساختمان فرزاد A (حصبه) در آبهای ایران قرار دارد در حالیکه بخش اعظم ساختمان فرزاد B در آبهای ایران واقع شده است. میادین بلوک اکتشافی فارسی ۳۵۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد.[۱۰۴۴] ساختمان فرزاد A به صورت شمال شرقی-جنوب غربی و روند ساختمان فرزاد B به صورت شمال غربی-جنوب شرقی بوده و ذخایر گاز میدان فرزاد B 12/5 تریلیون فوت مکعب گاز است[۱۰۴۵].
طرح توسعه میدان گازی فرزاد B در دستور کار وزارت نفت ایران قرار گرفته و مطابق اعلام مقامات، مذاکراتی با شرکت هندی «ام دی پی» در چارچوب بیع متقابل در جریان است و در صورت تحقق توسعه این میدان در فاز نخست یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون فوت مکعب و در مرحله دوم ۲/۲میلیارد فوت مکعب گاز تولید می شود. در میدان فرزاد B هم اکنون عملیات لرزه نگاری در جریان بوده و دو حلقه چاه توصیفی حفر شده که تکمیل این عملیات به کمتر از دو سال زمان نیاز دارد[۱۰۴۶]. توسعه میدان حصبه در دستور کار عربستان ظرف ۵ سال آینده می باشد. این میدان دارای گاز غیر همراه نفت بوده و از آنجا که دارای درجه بالایی از گاز سولفور می باشد توسعه آن مستلزم صرف هزینه های زیادی است. در سپتامبر ۲۰۰۹ دولت عربستان قراردادی ۵ ساله با شرکت سعودی آرامکو منعقد کرده که در قالب آن ۲۰۰/۱ میلیارد فوت مکعب گاز از این میدان و میدان عربی تولید خواهد شد[۱۰۴۷].
گفتار ششم : میدان نفتی فرزام
این میدان با مساحت حدود ۲۰۰ کیلومتر مربع در ۴۵ کیلومتری جنوب غربی جزیره سیری قرار داردو بخش کوچکی از میدان فلاح امارات متحده عربی است . میدان فرزام، در کنار میادین سیوند، دنا، نصرت و الوند قرار دارد و روند تاقدیس آن شمالی جنوبی است[۱۰۴۸]. حجم نفت درجای آن حدود ۶/۲۵۸ میلیون بشکه نفت می باشد[۱۰۴۹]. توسعه این میدان در دستور کار وزارت نفت قرار گرفته است[۱۰۵۰]. با محقق شدن توسعه این میدان ، روزانه ۱۵ هزار بشکه نفت از آن تولید خواهد شد. میدان فلاح به عنوان دومین میدان نفتی امارات متحده عربی در سال ۱۹۷۲ کشف شده و تولید تجاری آن در سال ۱۹۷۸ آن شروع شده است[۱۰۵۱].
گفتار هفتم : میدان فروزان
میدان فروزان در فاصله ۹۹/۷ کیلومتری جزیره خارک در آبهای خلیج فارس قرار دارد و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به نام فریدون خوانده می شد و با عربستان مشترک است. میدان فروزان در قسمت مربوط به عربستان به نام مرجان معروف است. بخش ایرانی این میدان که حاوی نفت و گاز ترش می باشد، در سال ۱۹۶۶ توسط شرکت پان آمریکن در آبهای فلات قاره ایران کشف شد. میدان مذکور به همراه میدان اسفندیار، جزء بلوک عملیاتی و اکتشافی شرکت نفت فلات قاره در ناحیه خارک است[۱۰۵۲] و میزان ذخیره نفت خام در جای آن ۲۳۰۹ میلیون بشکه است. میدان فروزان با کشور عربستان مشترک بوده و به مرحله تولید رسیده است[۱۰۵۳]. مطابق ترازنامه انرژی وزارت نفت تاریخ تکمیل پروژه های خارک، بهرگان اسفندیار و فروزان سال ۱۳۸۸ اعلام و میزان پیشرفت آن در سال ۱۳۸۵ به مقدار ۳/۵۶ اعلام شده و تولید روزانه آنها در مجموع ۴/۱۸۶ هزار بشکه در روز ذکر گردیده است[۱۰۵۴]. تولید میدان فروزان از دهه هفتاد شمسی شروع شده است.
یکی از مشکلات اساسی ایران در بهره برداری از میدان فروزان کمبود نقدینگی است[۱۰۵۵]. برای توسعه این میدان نیاز به بودجه قابل توجهی وجود دارد. شرکت ملی نفت ایران قرارداد مهندسی مشاور طرح توسعه میدان مذکور را با شرکت هندی-فرانسوی استپ امضا کرده است. البته پیش از آن، قرارداد توسعه این میدان با شرکت مهندسی و نفت ایران امضا شده بود که دچار تغییراتی شد. از نکات مدنظر در توسعه میدان فروزان تأسیس سکوی مسکونی برای ۷۰ نفر و سکوی فرآورش بهره برداری گاز جهت انتقال روزانه ۲۵۸ میلیون فوت مکعب گاز به جزیره خارک می باشد[۱۰۵۶]. گفته می شود با تکمیل طرح توسعه این میدان تولید روزانه آن به ۸۰ هزار بشکه در روز افزایش می یابد. حداکثر تولید از این میدان در سال ۱۳۵۶ بوده که به ۱۸۰ هزار بشکه در روز رسید. برخی کارشناسان معتقدند که تغییرات پی در پی در قراردادهای توسعه این میدان از سوی دولت باعث کاهش میزان تولید میدان فروزان شده است[۱۰۵۷]. علاوه بر آن، به نظر کارشناسان، بازگشت نفت به همراه آب به دریا موجب بروز آلودگی زیستی محیطی در بهره برداری از این میدان شده و به علت فراوانی شیب میدان به سمت عربستان آن کشور بهره برداری بیشتری از آن به عمل می آورد[۱۰۵۸]. در سال ۱۳۸۹ بنا به اعلام رسمی مقامات ایران بودجه لازم جهت توسعه میدان نفتی فروزان در نظر گرفته شده است[۱۰۵۹].
نکته ای که نباید از خاطر دور داشت توان حیرت انگیز عربستان در تولید نفت از بخش مربوط به خود یعنی میدان مرجان است. مطابق گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا ،ظرفیت تولید نفت این کشور ۵/۱۰ میلیون بشکه در روز است و تا سال ۲۰۲۵ این می توان به ۲۲ میلیون بشکه افزایش می یابد. عربستان سعودی در حال حاضر حدود ۲۷۰ هزار بشکه روز از میدان نفتی مرجان نفت تولید می کند[۱۰۶۰].
میدان نفتی فروزان و میدان نفتی مرجان عربستان جزئی از یک ساختمان نفتی واحد هستندکه طبق موافقت نامه تحدید حدود ایران و عربستان سعودی در سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷شمسی) با ترسیم خط مرزی به دو میدان مذکور تقسیم شده و هم اکنون به طور جداگانه بهره برداری می شوند. موافقت نامه تحدید حدود ایران و عربستان فقط حفاری در فاصله ۵۰۰ متری خط مرزی را برای طرفین ممنوع ساخته است. همچنین حفاری انحرافی را با شرایطی مجاز می داند و ترتیبات همکاری چون مشاوره و تبادل اطلاعات را برای طرفین مقرر نموده است.
توجه به صرف به موافقت نامه تحدید حدود عربستان و ایران ما را به این نکته رهنمون می سازد که عملیات اکتشاف و استخراج نفت در خارج از منطقه ممنوعه از سوی طرفین مجاز است. این برداشت از ماده ۴ موافقت نامه و ضمایم آن بدان معناست که حتی در صورت عدم بهره برداری توسط یکی از طرفین، طرف مقابل می تواند در خارج از منطقه مذکور بهره برداری نماید هرچند این اقدام آن کشور باعث تأثیر در شرایط کل مخزن شود. اما این برداشت را نمی توان با واقعیات و تحولات حقوقی جامعه بین المللی در این زمینه منطبق دانست. آنچنانکه گفته شد قاعده عرفی در حقوق بین الملل و اصول حقوقی چون اصل حاکمیت کشورها و اصل حفظ یک پارچگی مخزن مغایر برداشت مذکور از ماده ۴ است. به سخن دیگر نمی توان فقط موافقت نامه مذکور را به عنوان حقوق حاکم بر این میادین نفتی تعیین و به سایر منابع حقوق بین الملل بی توجه بود.
آنچه مسلم است ،طراحان موافقت نامه تحدید حدود بین دو کشور در سال ۱۹۶۸ توجه چندانی به اصل حفظ یک پارچگی مخزن نداشته اند. این امر می تواند ناشی از دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی یا امنیتی باشد. در صورتی کهبه این اصل توجه می شد، خط تحدید حدود دریایی بر مبنای توافق طرفین ترسیم می شد و میدان مرجان نیز به شکل یک میدان واحد مد نظر قرار می گرفت و درقالب یک موافقت نامه جداگانه با مشارکت دو طرف بهره برداری می شد. فایده این امر آن بود که در صورت افت شرایط فنی و اقتصادی یکی از طرفین منافع آن از مخزن حفظ می شد.
در حال حاضر برداشت عربستان از میدان مرجان حدود شش برابر برداشت ایران از میدان فروزان است. روند برداشت عربستان از یک سو و سراشیبی میدان به سمت عربستان و بهره مندی آن کشور از تکنولوژی پیشرفته و زمینه مناسب جهت جذب سرمایه خارجی سبب می شود این روند افزایشی تدام یابد. این در حالی است که حقوق بین الملل، در شرایطی که دو کشور به طور همزمان و به طور جداگانه از یک میدان مشترک بهره برداری می نمایند، قاعده ای وجود ندارد که به استناد به آن مانع از استفاده یکی از طرفین در امکانات بهتر و در نتیجه بهره مندی بیشتر از میدان شد.بنابراین ایران به عنوان کشور متضرر از میدان فروزان، می تواند تنها در صورت وجود اراده سیاسی مفامات دو کشور و توافق آنها در مورد یکی سازی این میدان اقدام نماید.
گفتار هشتم : میدان مبارک
این میدان در ۹ مایلی جنوب شرقی جزیره ابوموسی قرار داردو با شارجه مشترک بوده و در مرحله تولید قرار دارد. پس از تشدید اختلاف میان ایران و امارات در دهه ۱۹۷۰ در مورد جزایر سه گانه در ۲۹ نوامبر سال ۱۹۷۱ دولت ایران و امیر شارجه موافقت نامه ای امضاء کردند که در بند ۵ آن آمده است « استخراج منابع نفت و ذخایر زیرزمینی در زیر گستره آبهای کرانه ابوموسی که در چارچوب قرارداد موجود میان شارجه و شرکت نفت و گاز بیوتس (Butes) صورت می گیرد، باید از سوی ایران به رسمیت شناخته شود. نیمی از درآمد نفتی دولتی از استخراج این منابع باید مستقیماً از سوی شرکت یاد شده به دولت ایران پرداخت شود و نیمی دیگر به شارجه پرداخت شود[۱۰۶۱].»
حکومت شارجه در سال ۱۳۴۸ شمسی ، اکتشاف نفت و گاز از میدان مشترک مبارک را آغاز کرد. این اکتشاف که بدون اطلاع ایران بود، با حمایت آمریکا از امارات صورت گرفت. حکومت شارجه قرارداد بهره برداری را به مدت ۴۰ سال را به شرکت بیوتس واگذار و بهره برداری این شرکت از میدان رسماً در سال ۱۳۵۳ شروع شد. مطابق قرارداد امیر شارجه با شرکت بیوتس، قرار شده بود که قبل از مرحله کشف نفت ۷۰۰ هزار دلار و بعد از کشف و استخراج نفت ۰۰۰/۰۵۰/۱۲ دلار و ۵/۱۲% بهره مالکانه به حاکم شارجه پرداخت نماید. در سال ۱۹۷۲ شرکت بیوتس قراردادی با مشارکت چند کمپانی دیگر از جمله شرکت کرسنت منعقد کرد و قرارداد خود با شارجه را تا حدودی تعدیل کرد. در این قرارداد کنسرسیوم متعهد شده بود که نصاب قابل تخمین درآمد خود را تعیین کند. در پایان در سال مالی منتهی به دسامبر بهره مالکانه به علاوه نیمی از ۱۰۰۰ درآمد خود را پرداخت کند[۱۰۶۲]. دی ماه سال ۱۳۸۸ پایان مدت قرارداد بیوتس است و این بحث مطرح است که آیا ایران می تواند مالکیت خود بر میدان مبارک اعاده نماید یا خیر؟
پایان قرارداد بیوتس به معنی خاتمه عمر میدان مبارک نمی باشد. برخی از منابع معتقدند که میدان مبارک فقط از حیث زمین شناسی مشترک بوده ولی نفت و گاز آن کلاً متعلق به ایران می باشد[۱۰۶۳]. البته به نظر میرسد با توجه عدم تحدید حدود دریایی و اختلاف ایران و امارات متحده عربی در حاکمیت بر جزایر سه گانه ،نتوان به سادگی این دید گاه را پذیرفت .در هر صورت ،نحوه بهره برداری آن در آینده در هاله ای از ابهام است. این میدان دارای ذخیره گاز در جای ۶/۱۴ میلیارد متر مکعب و ۱۲۸ میلیون شبکه نفت است.[۱۰۶۴]
گفتار نهم : میدان نصرت
میدان نصرت در ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی سیری در خلیج فارس واقع شده و با کشور امارات متحده عربی مشترک است و در امارات به فاتح موسوم می باشد. این میدان دارای نفت و گاز بوده و ذخایر نفت درجای آن حدود ۱۸۸ میلیون بشکه تخمین زده می شود. سازنده های دالان و فراقون آن حاوی گاز نیز می باشد. میدان نصرت در سال ۱۳۸۱ به صورت صد در صد تکمیل شده و دارای تولید روزانه ۵/۱۶ هزار بشکه نفت خام است[۱۰۶۵]. میدان نصرت یکی از میادین واقع در منطقه سیری می باشد. میادین سیوند (سیری C ) دنا (سیری D )، اسفند (سیری E ) و الوند ( سیری A) از جمله میادین دیگر این منطقه می باشند. نفت تولیدی ایران در میدان نصرت پس از مرحله اول تفکیک در مجتمع نصر دریا به خشکی منتقل شده و پس از تصفیه، ذخیره صادر می گردد[۱۰۶۶]. عملیات اکتشافی و لرزه نگاری این میدان در بخش ایرانی در سال ۱۳۴۰ توسط شرکت سوفیران صورت گرفته و حفاری اکتشافی در سال ۱۳۶۰ آغاز و عملیات بهره برداری در سال ۱۳۶۵ توسط شرکت نفت فلات قاره صورت گرفته است[۱۰۶۷]. ادامه این میدان در امارات یعنی میدان فاتح، در ۱۲۰ کیلومتری شرق دوبی قرار دارد و در سال ۱۹۶۶ کشف و بهره برداری آن در ۱۹۷۰ شروع شد[۱۰۶۸]. اکتشاف این میدان توسط شرکت نفت دوبی[۱۰۶۹] صورت گرفته و قدیمی ترین و بزرگترین میدانی است که توسط این شرکت کشف شده است. میدان فاتح دارای تجهیزات بسیار پیشرفته بوده و نفت تولیدی در همان محل با نفت کش بارگیری می گردد و حتی نفت تولیدی میادین مجاور همچون فلاح و الرشید جهت بارگیری به میدان فاتح منتقل می شوند[۱۰۷۰]. درحالیکه میدان فاتح یکی از میدانهای مهم و استراتژیک امارات بوده و دارای پایانه صادرات نفت می باشد، در مورد میدان نصرت برخی منابع از کاهش تولید خبر می دهند. بنا بر اعلام رسمی مسئولین در سال جاری تولید نفت از این میدان به ۵ هزار و چهارصد بشکه در روز کاهش یافته است[۱۰۷۱] و حتی برخی منابع از کاهش تولید ایران به میزان دو هزار بشکه در روز خبر می دهند[۱۰۷۲].
میدان نصرت در طبقه بندی میادین مشترک در مفهوم موسع خود قرار می گیرد. وجود اختلاف حاکمیت ایران و امارات متحده عربی در بخشهایی از دریا و جزایر سه گانه و فقدان تحدید حدود دریایی در این محدوده باعث شده که چشم انداز روشنی جهت توسعه این میدان به صورت مشترک وجود نداشته باشد. افزون بر آن، هیچکدام از دو کشور ذینفع در این میدان ،کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها را تصویب نکرده اند، این بدان معناست که ملزم به رعایت ترتیبات موقت در مواد ۷۴ و ۸۳ این کنوانسیون نمی باشند. البته این بدان مفهوم نیست که قاعده عرفی همکاری و بهره برداری توأم با هماهنگی برای آنها لازم الاجرا نمی باشد. با توجه به فقدان توافق در تحدید حدود مدل توسعه مشترک با قید اینکه توسل به این مدل لطمه ای به موضع طرفین در تحدید حدود دریایی وارد نمی نماید، می تواند گزینه مطلوب در بهره برداری از این میدان باشد.
گفتار دهم : میدان هنگام
میدان هنگام با میدان البخاء کشور عمان مشترک است. گفته می شود حجمی بالغ بر ۲۲/۵ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در سازندهای ایلام و سروک آن وجود دارد. مذاکرات بین عمان و ایران از ۱۳ سال پیش تا کنون در خصوص توسعه اشتراکی آن ادامه داشته ولی به دلایل متعدد از جمله به دلیل میزان سهم هریک از طرفین و نحوه تولید منجر به نتیجه ای نشده است. این میدان در سال ۱۹۷۲ کشف و وجود ذخایر هیدروکربنی آن در سال ۱۹۷۵ ثابت شد. حدود ۸۰ درصد از این میدان در خاک ایران قرار دارد[۱۰۷۳]. در طرف عمان نیز حفاری های صورت گرفته و آن کشور بر اساس یک قرارداد مشارکت در تولید با شرکت انگلیسی اینداگو در قسمت مربوط به خود ،از سال ۲۰۰۸ تولید روزانه ۱۰هزار بشکه نفت را شروع کرده ونفت تولیدی خود را از طریق خط لوله احداثی به تاسیسات موجود در رأس الخیمه امارات منتقل می کند.این میدان علاوه بر گاز دارای نفت نیز می باشد. به گفته مدیرعامل شرکت نفت فلات قاره ایران تولید آزمایشی نفت ایران از میدان هنگام از چهارم اردیبهشت سال ۱۳۸۹ با ظرفیت ۴ هزار بشکه در روز آغاز،وتولید رسمی در شهریور ماه ۱۳۸۹ با ظرفیت ۱۰هزار بشکه در روز شروع شده است[۱۰۷۴]. این در حالی است که تا این تاریخ عمان سه میلیون بشکه نفت از میدان مذکور برداشت نموده است[۱۰۷۵]. نفت این میدان مرغوب و از نوع API 42 می باشد. قرار است تا پایان سال ۱۳۸۹ تولید نفت ایران از میدان هنگام به ۳۰ هزار بشکه در روز افزایش یابد نفت موجود در میدان هنگام از نظر کیفیت بهترین و مرغوبترین نفتی است که تا کنون در ایران تولید شده است[۱۰۷۶]. کل ذخیره این میدان،۷۰۰میلیون بشکه نفت خام و ۲تریلیون فوت مکعب گاز است.
ماده ۲ موافقت نامه تحدید حدود فلات قاره ایران و عمان که در سال ۱۹۷۵ منعقد شد، حاوی دو تعهد سلبی و ایجابی در مورد میادین مشترک نفت و گاز است. از یک سو هیچ یک از طرفین مجاز به انجام حفاری در فاصله ۱۲۵ متری دو طرف خط مرزی فلات قاره نمی باشند و از سوی دیگر در صورتیکه یک میدان نفت و گاز از خط مرزی عبور کرده و بتوان با انجام حفاری انحرافی در یک طرف خط مرزی، قسمتی از میدان را در طرف دیگر خط مرزی استخراج نمود، طرفین ملزم اند حداکثر کوشش خود را جهت هماهنگ ساختن عملیات و یکی سازی میدان توافق کنند.
تعهد ایجابی مقرر در این ماده تعهد شکلی و تعهد به وسیله است؛ طرفین صرفاً ملزم به کارگیری حداکثر کوشش جهت هماهنگی و یکی سازی میدان شده اند. این تعهد در کنار تعهد به خودداری از عمل یک جانبه، محتوای تعهد عرفی موجود در حقوق بین الملل را تشکیل می دهد. اگرچه، اصل لزوم حفظ وحدت مخزن ،حاکی از آن است که هرگونه بهره برداری از میادین مشترک باید به نحوی باشد که مخزن به عنوان یک مخزن واحد در نظر گرفته شود و ملاحظات علمی و فنی و زیست محیطی نیز متضمن لزوم برداشت هماهنگ از میدان می باشد، اما به نظر می رسد دو کشور ایران و عمان تا کنون تعهد ایجابی در موافقت نامه تحدید حدود را عملی نکرده اند. این مسئله در مورد سایر میادین مشترک ایران در خلیج فارس نیز کم و بیش صادق است. ارزیابی کمی وکیفی عملکرد کشورهای ذینفع در این میادین ما را به این نتیجه رهنمون می سازد.
گفتار یازدهم: ارزیابی نحوه برداشت ایران از میادین مشترک خلیج فارس
با نگاهی به نحوه بهره برداری از میادین مشترک خلیج فارس می توان دریافت که میزان برداشت کشورهای سهیم در این میادین در مجموع بیشتر از ایران است. برداشت بیشتر این کشورها باعث افت فشار در بخش بهره برداری شده و در نیتجه نفت و گاز را به سوی دیگر سوق می دهد . این مهاجرت نفت و گاز باعث می شود کشوری که بهره برداری یک جانبه انجام می دهد از سهم بیشتری برخوردار شود. جبران انرژی از دست رفته برای کشور دیگر باعث تحمیل هزینه های مضاعف نظیر تزریق آب و غیره می شود[۱۰۷۷].
یکی از مسائل مهم و مورد توجه در بهره برداری از مخازن، مدیریت صیانتی آنهاست که با هدف کاهش ریسک، افزایش تولید نفت و گاز، افزایش بازیافت و کاهش هزینه های تولید صورت می پذیرد[۱۰۷۸]. در این راستا شناخت مخازن و اثبات مدل و عملکرد آنها بر اساس روش های علمی، از مسائل بسیار حائز اهمیت است. اگرچه در سالهای اخیر اولویت سرمایه گذاری با میادین مشترک بوده اما نگاهی به وضعیت بهره برداری و تأخیر در مراحل مختلف کار از اکتشاف تا تولید، در مجموع باعث شده که روند بهره برداری به سود سایر کشورهای سهیم در این میادین باشد. استفاده از روش های علمی بهره برداری و توجه به سرمایه گذاری و برنامه ریزی میان مدت ،بایستی مورد توجه قرار گیرد و مدیریت مخازن مشترک به نحو صیانتی باید به صورت مشترک و با تفاهم انجام پذیرد. عدم بهره برداری بهینه از مخازن نفت و گاز مشترک، معلول نداشتن اطلاعات کل مخزن و عدم آگاهی از مدیریت مخازن می باشد و می تواند منجر به کاهش تولید و به مخاطره افتادن منافع طرفین شود[۱۰۷۹].
به طور کلی توسعه میادین نفت و گاز در مناطق دریایی، مستلزم سرمایه گذاری فراوان و برخورداری از دانش فنی مطلوب است. کشورهای همسایه ایران در خلیج فارس با بهره گیری از سرمایه شرکتهای بین المللی و انعطاف پذیری سیاسی به طور روز افزون و با بهره گرفتن از دانش فنی روز جهان در حال بهره برداری از این میادین می باشند. ادامه روند و بهره برداری بی رویه یک جانبه این کشورها به مرور زمان باعث از بین رفتن توازن این میادین می شود[۱۰۸۰]. از نظر فنی، برای عملیات حفاری و بهره برداری از یک مخزن نفت یا گاز شناسایی موقعیت کل مخزن و داشتن اطلاعات دقیق و محاسبه جزئیات ضروری است که این امر مستلزم تبادل اطلاعات میان طرفین است[۱۰۸۱]. در میادین مشترک ایران در خلیج فارس مسابقه حفاری از سوی همسایگان با شدت تمام در حال انجام است که صرفنظر از مضرات اقتصادی برای کشور به مرور زمان باعث نابودی ساختارمخازن می شود. مدیریت مطلوب میادین مشترک، نیازمند اعتمادسازی متقابل میان طرفین است به نحوی که بنا به اراده سیاسی طرف های ذینفع، اقدامات موقتی و دائمی جهت جلب اعتماد متقابل صورت گرفته و منافع اساسی طرفین تضمین گردد و طرفین در پرتو رایزنی های سیاسی و تلاشهای دیپلماتیک، به نحو اطمینان بخشی تعهداتی را به شکل متقابل در این زمینه بر عهده گیرند[۱۰۸۲].
از نظر برداشت کمی از میادین مشترک نفت و گاز خلیج فارس می توان اینگونه تصور کرد که اگر یک خط فرضی خلیج فارس را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم نماید، همسایگان ایران در مجموع ۹ برابر ایران از میادین مشترک نفت و گاز بهره برداری می نمایند[۱۰۸۳]. ایران برای عقب نماندن از قافله رقابت، نیاز به ۶۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در این میادین دارد. درحالیکه در لایحه بودجه سال ۸۹ تنها ۲۵ میلیارد دلار پیش بینی شده[۱۰۸۴] و موفقیت در جلب سرمایه گذاری خارجی می تواند به جبران این خلأ کمک نماید.
قطع نظر از نحوه برداشت ایران از میادین مشترک خود در خلیج فارس، ارزیابی اقدامات کشورهای ساحلی خلیج فارس از منظر قواعد حقوق بین الملل و استخراج قاعده و رژیم حقوقی موجود در این منطقه امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
مبحث پنجم:بررسی قواعد حقوق بین الملل در رابطه با میادین مشترک نفت و گاز خلیج فارس
خلیج فارس به لحاظ جغرافیایی به دلیل ارتباط طبیعی با دریای آزاد از طریق تنگه هرمز، دریای نیمه بسته است و قواعد کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها در مورد آن قابل اعمال می باشد. آنچنانکه در بخش دوم بیان شد، ماده ۱۲۳ این کنوانسیون، دولتهای ساحلی دریای نیمه بسته را به همکاری در بهره برداری از منابع طبیعی توصیه می کند. دو کشور از کشورهای ساحلی یعنی ایران و امارات متحده عربی کنوانسیون مذکور را امضا کرده و سایر دول ساحلی این کنوانسیون را به تصویب رسانده اند.
دولتهای ساحلی خلیج فارس، در قالب قوانین داخلی خود، مناطق دریایی مجاور سواحل خود را تقسیم کرده اند. رویه تمام دولتهایی که مبادرت به تحدید حدود دریایی نموده اند پیروی از قاعده خط منصف در تحدید حدود می باشد. بنابراین می توان این قاعده را قاعده عرفی منطقه ای در خلیج فارس دانست. با توجه به کم عرض بودن خلیج فارس، تعارض ادعاهای کشورهای ساحلی در مورد اعمال حاکمیت بر مناطق دریایی، جزایر و میادین نفتی امری اجتناب ناپذیر است به همین دلیل در بخشهایی از این پهنه آبی تاکنون تحدید حدود دریایی صورت نگرفته است.
مواجهه به پدیده میادین مشترک نفت و گاز فراساحلی در خلیج فارس، بیش از ۴۰ سال قدمت دارد. کشورهای ایران، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در موافقت نامه های دوجانبه تحدید حدود دریایی به این موضوع پرداخته اند. به طور کلی موافقت نامه های منعقده در این زمینه در حوزه خلیج فارس، به اشکال زیر تقسیم می شوند:
- موافقت نامه هایی که متضمن توسعه مشترک میادین نفت و گاز توسط دول ذینفع با سهم مساوی می باشند؛ موافقت نامه های عربستان سعودی و کویت ازاز این دسته اند.
- موافقت نامه هایی که بهره برداری از میادین مذکور را به عهده یک دولت گذاشته و دولت مذکور متعهد به تضمین حق دولت دیگر ذینفع در میادین به صورت پرداخت منافع آن دولت می باشد؛ موافقت نامه عربستان سعودی و بحرین ، موافقت نامه ایران و شارجه و موافقت نامه ابوظبی و قطر در این دسته قرار دارند[۱۰۸۵].
- موافقت نامه های حاوی شرط مخزن مشترک که حاوی تعهد شکلی همکاری، ممانعت از اعمال یک جانبه در منطقه مشخص و تعهد به مذاکره جهت یکی سازی میادین هستند؛ موافقت نامه های تحدید حدود دریایی ایران با قطر، عمان، عربستان سعودی و بحرین در این دسته قرار دارند.
موافقت نامه های حاوی شرط مخزن مشترک خلیج فارس دارای ایراداتی هستند. اولاً در یک منطقه محدود در دو طرف خط مرزی تحدید حدود حفاری ممنوع شده و در خارج از منطقه مذکور این محدودیت وجود ندارد. ثانیاً حفاری منع شده حفاری انحرافی می باشد بنابراین در صورتیکه با پیشرفت تکنولوژی بتوان از طریق حفاری عمود میادین را استخراج نمود شامل ممنوعیت مذکور نمی گردد. ثالثاً تعهد ایجابی طرفین در مورد میادین مشترک یا فرامرزی تعهد به تلاش در جهت بهره برداری با هماهنگی و یکی سازی میادین مذکور است. این تعهد کلی ، محدوده تلاش، چگونگی انجام اقدامات عملی، حکم موضوع در صورت شکست مذاکرات و ضمانت اجرائی نقض این تعهدات را مشخص نکرده است.
اگرچه می توان گفت که شرط مخزن مشترک در معاهدات مذکور، مشابه این شرط در موافقت نامه های تحدید حدود دریایی در سایر مناطق جهان می باشد، ولی تا کنون و در عمل هیچ موافقت نامه یکی سازی یا توسعه مشترک در راستای عمل این شرط، بین ایران و همسایگان خود منعقد نشده است. برخی از میادین مشترک نفت و گاز در خلیج فارس در مناطق مورد اختلاف و فاقد تحدید حدود دریایی واقع شده اند. میادین مشترک بین ایران و کویت و ایران و امارات متحده عربی در این دسته قرار دارند. درحالیکه بهره برداری یک جانبه از میادین مذکور توسط دولتهای ذینفع تداوم دارد، این روند به نفع ایران نمی باشد. مطالعه قراردادهای توسعه مشترک در خلیج فارس و سایر مناطق جهان مبین آن است که رژیم قراردادی اعمال شده در توسعه این میادین به صورت قرارداد امتیاز، مشارکت در تولید و مشارکت در سرمایه گذاری است. قراردادهای بیع متقابل به صورتیکه در ایران منعقد می شود به لحاظ محدودیت زمانی آن و چگونگی بازپرداخت سرمایه سرمایه گذاران، اصولاً برای توسعه مشترک این میادین طراحی نشده اند. بنابراین ایران چاره ای جز اصلاح قوانین داخلی خود ندارد. از سوی دیگر جذب سرمایه خارجی، بهره گیری از شرکت های نفتی با توان فنی مطلوب، وجود روابط دوستانه با سایر دولتهای ذینفع در میادین، وجود اراده سیاسی و انعطاف در مذاکرات از مؤلفه های مهم در توسعه مشترک این میادین می باشند.
طبق بررسیهای به عمل آمده، کشش سطحی احتمالا مهمترین عاملی است که سبب می شود حدود یک سوم نفت درجا، پس از سیلابزنی با آب یا رانش با گاز، به صورت غیر قابل استحصال در بیاید ]۸[.
از طرف دیگر مطالعه کشش سطحی در فرآیندهای ازدیاد برداشت به روش سیلاب زنی با حلال اهمیت ویژهای مییابد. یک حلال می تواند با تزریق به مخزن نفت را جابهجا کند. این تزریق می تواند سبب جابجایی امتزاج پذیر (تک فازی) یا امتزاج ناپذیر (دو فازی) گردد ]۷[.
مکانیزم های موثر در جابهجایی نفت به وسیله حلال عبارتند:
استخراج اجزای سبک[۱](و حتی متوسط) نفت به وسیله سیال
کاهش کشش سطحی بین حلال و نفت و کاهش ویسکوزیته نفت از طریق حل شدن حلال در نفت[۲]
-
- متورم شدن نفت از طریق نفوذ حلال درون نفت[۳]
از بین روشهای موجود برای اندازه گیری کشش سطحی، روش قطره معلق[۴]، در دما و فشار بالا کاربرد بیشتری یافته است.
در این تحقیق، با بهره گرفتن از داده های آزمایشگاهی کشش سطحی تعادلی و دینامیک، برای سیستمهای گاز- نرمال پارافین، دو نوع مدل انتقال جرمی مختلف بر روی سیستم قطرهی معلق بررسی، و روشی که نتایج آن منطبق بر نتایج آزمایشگاهی می شود به عنوان مدل اصلی انتقال جرم معرفی گردید. همین طور نحوه تاثیر دما، فشار، زمان و نوع مواد شرکت کننده در فرایند، روی پروسهی انتقال جرم تعیین گردید.
فصل دوم
۲- مبانی تحقیق
در این فصل و فصل بعدی، توضیحاتی در مورد واژه های کلیدی موجود در عنوان پایان نامه داده خواهد شد. در ابتدا به تعریف کشش سطحی و روشهای اندازه گیری آن میپردازیم.
۲-۱- کشش سطحی تعادلی و روشهای اندازه گیری آن
در درون یک فاز مایع، مولکولها به طور کامل توسط مولکولهای دیگر محاط میشوند، به طوری که نیروی جذب در همه جهتها یکسان است. اما در مرز، نیروهای بین مولکولی از یک جنس نیستند و در نتیجه همدیگر را خنثی نمیکنند.این بر هم کنش سبب به وجود آمدن نیرویی به سمت داخل میگردد. این پدیده دقیقا همان عاملی است که سبب میگردد قطرات کوچک، شکل کروی به خود بگیرند. بنابراین میتوان گفت کشش سطحی[۵] عبارت است از تمایل سطح به انقباض، برای حداقل کردن مساحت بین سطحی ]۹[.
از نظر فیزیکی، برای کشیدن یک فیلم صابون روی یک قاب سیمی شکل، بایستی نیرویی به اندازه F وارد شود تا از پارگی فیلم جلوگیری گردد. اگر فیلم به اندازه dx جابجا شود، انرژی آن به اندازه Fdx بالا میرود. اگر سیستم در حالت تعادل باشد، این تغییر انرژی بایستی دقیقا برابر با انرژی آزاد سطح گردد، یا به عبارتی
(۲-۱) |
معادله (۲-۱) را میتوان به صورت زیر ساده نمود
(۲-۲) |
این عبارت دقیقا معادل با کاری است که بایستی انجام شود تا مساحت سطح مایع را افزایش دهد و باعث شود سطح مایع، مانند یک پوست کشیده شده عمل کند که در اصطلاح علمی به آن کشش سطحی گفته می شود. این پدیده به صورت شماتیک در شکل ۲-۱ نشان داده شده است ]۱۰[.
.[۱۰]شکل ۲-۱ شکل یک فیلم صابونی که روی چارچوبی فلزی کشیده شده است
هر چند در صنایع نفت و گاز کاهش کشش سطحی بین نفت خام و سیال تزریقی باعث افزایش تولید میگردد، اما در مواردی مانند صنعت روغن خوراکی تلاشها برای افزایش کشش سطحی صورت میگیرد تا با جذب کمتر این مواد، ضرر کمتری متوجه بدن گردد ]۱۱[.
در چند دهه گذشته روشهای مختلفی برای اندازه گیری کشش سطحی بین مواد مختلف ارائه شده است. درلیخ و همکارانش، روشهای اندازه گیری کشش سطحی را به پنج دستهی کلی تقسیم بندی کردند که عبارتند از:
اندازه گیری مستقیم با بهره گرفتن از یک میکروبالانس که شامل روش صفحهی ویلهلمی[۶]وحلقهی دوندیا[۷] میباشد.
اندازه گیری فشار موئینه که شامل روشهای بیشترین فشار حباب[۸] و رشد قطره[۹] میباشد.
آنالیز تعادل بین نیروهای گرانش و موئینه شامل روشهای حجم قطره[۱۰] و بالا رفتن در لولهی موئین[۱۱].
آنالیز قطرههای منحرف شده بر اثر گرانش شامل قطره معلق[۱۲] و قطره چسبیده[۱۳].
روش انحراف قطره تقویت شده شامل روش چرخش قطره[۱۴] و میکروپیپت [۱۵] ]۶[.
۲-۱-۱- دستهی اول: اندازه گیری با بهره گرفتن از یک میکروبالانس
برای اندازه گیری مستقیم کشش سطحی با بهره گرفتن از یک میکروبالانس، یک صفحه، حلقه، یا هر وسیله سادهی دیگر، در تماس با مرز دو سیال قرار میگیرد. اگر میکروبالانس به طور کامل با یکی از این سیالات تر شده باشد، مایع به وسیله میچسبد و در نتیجه نیروی مویینگی از آن بالا میرود و باعث افزایش مساحت مرزی شده و نیرویی ایجاد می نماید که سعی می کند صفحه را به طرف مرز بکشد. این نیرو مستقیما با کشش سطحی ارتباط پیدا می کند و می تواند به وسیله میکروبالانس اندازه گیری شود. این نیرو به صورت معادله (۳-۱) در کشش سطحی تاثیر می گذارد.
(۲-۳) |
گروه درمان (۲)
پیشآزمون
درمان شماره دو
پسآزمون
پیگیری دوماهه
گروه لیست انتظار
پیشآزمون
در انتظار درمان
پسآزمون
درمان شماره یک
شکل ۲-۳٫ فرایند ارزیابی و درمان شرکتکنندهها در گروه های پژوهش در دو فاز پژوهش مقدماتی و اصلی
نکته: مداخله درمانی (۱): درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱)، مداخله درمانی (۲): درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی
روش تجزیه و تحلیل آماری دادهها
۱) آمار توصیفی: در این پژوهش از محاسبهی شاخصهای آمار توصیفی، همچون میانگین و انحراف معیار برای ارائه اطلاعات توصیفی متغیرهای جمعیتشناختی و بالینی پژوهش استفاده شد.
۲) آمار استنباطی: اگرچه در پژوهش حاضر سعی شد که برای کنترل متغیرهای مداخلهگر، تخصیص آزمودنیها به گروه های پژوهش به صورت تصادفی باشد ولی نزو و نزو (۲۰۰۸) معتقدند که برای کنترل اثر پیشآزمون گروه های پژوهش بهتر است از آزمون تحلیل کوواریانس یکراهه[۲۱۵] (ANCOVA) و آزمون تعقیبی (در صورت معنادار بودن تفاوتها) استفاده شود که در این پژوهش از این آزمون استفاده شد. برای بررسی اثرات تعاملی زمان (تکرار اندازه گیریها به صورت پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه) و نوع درمان (درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی، درمان فراتشخیصی بارلو و گروه کنترل) از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مختلط[۲۱۶] با طرح ۳×۳، آزمون اثرات ساده[۲۱۷] (آزمون تعقیبی در طرحهای عاملی مختلط که در صورت معنادار بودن تفاوتها مورد استفاده قرار میگیرد) و نمودار روند تغییرات میانگین گروه های پژوهش استفاده شد. اگرچه گمارش تصادفی شرکتکنندهها به گروه های پژوهش، تفاوتهای اولیه در متغیرهای پیشآزمون را برطرف می کند ولی برای احتیاط بیشتر و تأثیر اثر پیشآزمون در مراحل مختلف ارزیابی، بهتر است از آزمون تحلیل کوواریانس یکراهه استفاده شود. لازم به ذکر است که تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مختلط قادر به کنترل اثر پیشآزمون نیست و فقط روند اثربخشی گروه های آزمایشی را در طول درمان نشان میدهد (نزو و نزو، ۲۰۰۸). در تمام مراحل از نرم افزار SPSS برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
۳) معناداری بالینی: برای محاسبه تغییرات معنادار بالینی در پایان درمان و دوره پیگیری دوماهه از یک الگوی طراحی شده در پژوهشهای قبلی فراتشخیصی (الارد و همکاران، ۲۰۱۰؛ فارچیون و همکاران، ۲۰۱۲) استفاده شد. این الگو به منظور دستیابی به دو شاخص اصلی تغییرات معنادار بالینی، یعنی وضعیت پاسخدهی به درمان[۲۱۸] (TRS) و وضعیت عملکرد نرمال[۲۱۹] (HESF) در کارآزمایی بالینی درمانهای فراتشخیصی تدوین شده بود.
۱) وضعیت پاسخدهی به درمان (TRS): طبق این الگو افرادی به وضعیت پاسخدهی به درمان دست مییابند که در پایان درمان یا دوره پیگیری دوماهه: الف) کاهش ۳۰ درصدی در درجهبندی شدت بالینی برنامه مصاحبه بالینی اختلالهای اضطرابی (ADIS-CSR) و ب) دستیابی به بهبود ۳۰ درصدی در مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری (WSAS) یا پرسشنامه مختص هر اختلال (پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم برای اختلالهای افسردگی اساسی، افسردهخویی و اختلال افسردگی نامشخص، پرسشنامه اضطراب بک برای اختلالهای اضطرابی نامشخص، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا برای اختلال اضطراب فراگیر، مقیاس وسواسی-اجباری یل براون برای اختلال وسواسی-اجباری، مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی برای اختلال اضطراب اجتماعی).
۲) وضعیت عملکرد نرمال (HESF): برای دستیابی به وضعیت عملکرد نرمال بر طیق الگوی مذکور، آزمودنی باید در پایان درمان یا دوره پیگیری دوماهه به دو شرایط زیر دست یابد: الف) دستیابی به میزان ۳ یا کمتر در درجهبندی شدت بالینی برنامه مصاحبه بالینی اختلالهای اضطرابی (ADIS-CSR) و ب) قرار گرفتن در دامنه نرمال مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری (WSAS) یا پرسشنامه مختص هر اختلال (پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم برای اختلالهای افسردگی اساسی، افسردهخویی و اختلال افسردگی نامشخص، پرسشنامه اضطراب بک برای اختلالهای اضطرابی نامشخص، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا برای اختلال اضطراب فراگیر، مقیاس وسواسی-اجباری یل براون برای اختلال وسواسی-اجباری، مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی برای اختلال اضطراب اجتماعی).
ملاحظات اخلاقی در پژوهش
در این پژوهش سعی شد کدهای اخلاقی مطرح شده توسط انجمن روانشناسی آمریکا[۲۲۰] (۲۰۰۲) و نظامنامه اخلاق حرفهای روانشناسان و مشاوران (سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، ۱۳۸۵) مورد توجه قرار گیرد و اجرا گردد. در ابتدای پژوهش ضمن ارائه توضیحات کافی به تمام داوطلبین شرکتکننده در پژوهش در مورد اهمیت، شیوه، مدت و شرایط اجرای مداخله پژوهشی و ارزیابیها، از آنها رضایتنامه کتبی برای شرکت در پژوهش گرفته شد، ضمن اینکه به آنها اعلام شد اجازه دارند در هر مرحله از پژوهش از تداوم شرکت خود انصراف دهند. همچنین سعی شد کلیه ملاحظات اخلاقی در مورد عدم اشاره به نام و هویت شرکتکنندگان در پژوهش، به هنگام گزارش نتایج پژوهش رعایت گردد. در ضمن، پس از اتمام درمان فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی، بعد از محرز شدن اثربخشی درمان و تمایل آزمودنیهای گروه لیست انتظار، درمان مذکور برای آزمودنیهای این گروه اجرا شد و ضوابط اخلاقی که در ارتباط با گروه های آزمایشی وجود داشت، در این باره هم رعایت شد. لازم به ذکر است پژوهشگر قبل از شروع کار بالینی، بر اساس مصوبه کمیته اخلاق دانشگاه شاهد، مجوز انجام فعالیتهای بالینی درباره نمونههای مورد نظر، از کمیته مذکور، اخذ کرد. رضایتنامه پژوهش در پیوست ۱ آمده است. همچنین تأییدیه اخلاقی این پژوهش از طرف کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه شاهد به شماره ۱۸۵۱۱۷/۴۱ در تاریخ ۲۰/ ۰۴/ ۱۳۹۲ صادر شد.
فصل چهارم:
نتایج پژوهش
در این فصل متناسب با اهداف و سؤالهای پژوهش، نتایج پژوهش در دو مرحله ارائه می شود. مرحله اول مربوط به گامهای اجرایی برای طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی است و مرحله دوم شامل نتایج مربوط به مقایسه اثربخشی پروتکل طراحی شده با پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) در قالب یک کارآزمایی بالینی است که در ادامه به طور مفصل به آن پرداخته می شود.
الف) مرحله نخست پژوهش: طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی
مرحله اول پژوهش حاضر، طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی (TTRNT) بود. نتایج مربوط به گامهای اجرایی مرتبط با طراحی پروتکل به شرح زیر است:
گام اول: همانطور که در فصل سوم مطرح شد اولین گام برای طراحی پروتکل TTRNT مرور ادبیات پژوهش مربوط به «افکار تکرارشونده منفی» و متغیرهای مرتبط با آن برای تدوین بنیان نظری پروتکل درمانی بود. این پژوهشها شامل پژوهشهای داخلی (اکبری و همکاران، زیرچاپ) و خارجی (اسپاسوجویک و الوی، ۲۰۰۱؛ هاروی و همکاران، ۲۰۰۴؛ کالمز و روبرتز، ۲۰۰۷؛ مکلوگلین و همکاران، ۲۰۰۷؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما، ویسکو و لیوبرومسکی، ۲۰۰۸؛ مکاوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ مکاوی، ماهونی و مولدز، ۲۰۱۰؛ وندرهیدن و همکاران، ۲۰۱۰؛ اهرینگ و همکاران، ۲۰۱۱؛ رسکیو و همکاران، ۲۰۱۱؛ برورن و همکاران، ۲۰۱۱؛ واتکینز، ۲۰۱۱؛ رایس، ۲۰۱۲؛ کونیبری، ۲۰۱۲؛ لینتون، ۲۰۱۳؛ مکاوی و همکاران، ۲۰۱۳) بود که عمدتاً شامل پژوهشهای مروری و اصلی بود که محور اصلی آنها بررسی عوامل پیشبین کننده «افکار تکرارشونده منفی» و متغیرهای مرتبط با آن بود که در جمعیتهای بالینی و غیربالینی انجام گرفته بود. مرور این پژوهش، اطلاعات خام و اولیه به منظور چارچوب اولیه پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی در اختیار پژوهشگر قرار داد.
گام دوم: همانطور که در فصل سوم اشاره شد، گام دوم به نظرخواهی و بازخورد صاحبنظران و متخصصین خارجی (پرفسور پیتر مکاوی: استاد دانشگاه پرز استرالیا؛ پرفسور ادوارد واتکینز: استاد دانشگاه اکستر انگلیس؛ پرفسور الیسون هاروی: استاد دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا و پرفسور دیوید بارلو: استاد دانشگاه بوستون امریکا) درباره طراحی اولیه پروتکل بود که در حوزه درمانهای فراتشخیصی اطلاعات مناسبی داشتند. جدول ۱-۴ نتایج مربوط به نظرخواهی و پیشنهادات متخصصین درباره محتوای اولیه و مؤلفه های درمانی مربوط به پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی (TTRNT) را به طور خلاصه نشان میدهد. در گام سوم، سعی شد بر اساس این نظرخواهیها و پیشنهادات و همچنین پژوهشهای انجام شده در زمینه افکار تکرارشونده منفی و متغیرهای مرتبط با آن، چارچوب کلی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده تدوین شود.
جدول ۱-۴٫ خلاصه نظرات متخصصین خارجی درباره چارچوب مقدماتی پروتکل
متخصصین | خلاصه نظرات مطرح شده |
پیتر مکاوی | آموزش اصول روانشناختی و آگاهیافزایی درباره اختلالهای هیجانی و لزوم به کارگیری درمان فراتشخیصی. شناسایی باورهای فراشناختی منفی و مثبت مرتبط با افکار تکرارشونده منفی و اصلاح این باورها، با توجه به تأثیر باورهای فراشناختی در شکل گیری و تداوم افکار تکرارشونده منفی (مکاوی و همکاران، ۲۰۱۲). کار بر روی افزایش تحمل بلاتکلیفی از طریق مواجهه تدریجی با موقعیتهای مبهم و بلاتکلیف و کاهش راهبردهای قطعیتطلبی با توجه به تأثیر عدم تحمل بلاتکلیفی در تداوم افکار تکرارشونده منفی (مکاوی و همکاران، ۲۰۱۳). تأکید درمان بر روی افزایش فعالیتهای لذتبخش و مواجهه تدریجی با موقعیتهای ناخوشایند. تأکید بر تدوین پیشگیری از عود و خود مدیریتی مراجع بعد از اتمام درمان برای حفظ دستاوردهای درمانی و مقابله با عوامل خطر بعد از اتمام درمان. ارجاع به مقالات: مکاوی و ناتهان، ۲۰۰۷؛ مکاوی و ناتهان و نورتون، ۲۰۰۹؛ مکاوی، ماهونی و مولدز، ۲۰۱۰؛ مکاوی، مولدز و ماهونی، ۲۰۱۳؛ مکاوی و ماهونی، ۲۰۱۳٫ |
ادوارد واتکینز | پروتکل فراتشخیصی که برای اختلالهای چندگانه اضطرابی و افسردگی تدوین می شود باید به در راستای دو هدف بنیادین حرکت کند: تمرکز بر فرایند انعطافناپذیری توجه، به عنوان فرایند مشترک اختلالهای هیجانی و آزادسازی منابع توجهی با بهره گرفتن از تکنیکهای شناختی، رفتاری مانند تکنیکهای آموزش توجه، توجه آگاهی انفصالی. افزایش ادراک کنترلپذیری فرآیندهای ذهنی در مراجع از طریق کاهش اجتنابهای رفتاری (مانند مواجهه با موقعیتهای ناخوشایند) و اجتنابهای شناختی (سرکوبگری افکار، کنترل ذهن، جایگزینی تفکر مثبت به جای تفکر منفی، تلاش برای قطع افکار ناخوشایند). ارجاع به مقالات: واتکینز، ۱۹۹۷؛ هاروی، واتکینز، منسل و شافران، ۲۰۰۴؛ واتکینز، ۲۰۰۴؛ واتکینز، ۲۰۰۵؛ موبرلی و واتکینز، ۲۰۰۶؛ مولدز و واتکینز، ۲۰۰۷؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ منسل، هاروی، واتکینز و شافران، ۲۰۰۸؛ واتکینز، ۲۰۰۸؛ واتکینز، ۲۰۰۹؛ کایکن و همکاران، ۲۰۱۰؛ واتکینز، ۲۰۱۰؛ واتکینز، ۲۰۱۱؛ واتکینز و نولنهوکسما، ۲۰۱۱؛ واتکینز، گرافتن و مکلود، ۲۰۱۲٫ |