از آنجایی که رابطه منفی بین ریسک نقد شوندگی و کیفیت حسابداری در این پژوهش به تایید رسیده است، به استفاده کنندگان به ویژه سرمایه گذاران پیشنهاد می گردد نسبت به عناصری که منعکس کننده کیفیت سود حسابداری در شرکت ها هستند توجه ویژه مبذول دارند، چرا که با توجه به این امر و افزایش کیفیت سود حسابداری انتظار می رود ریسک نقدینگی کاهش یابد که از این عوامل می توان به وجود جریان نقدی عملیاتی مثبت در طی سال های فعالیت و پیش بینی استمرار این جریان در سال های آتی، تغییرات مثبت و مستمر در درآمد فروش و امثال آن اشاره نمود.
به بورس اوراق بهادار پیشنهاد می گردد که عوامل تاثیر گذار بر کیفیت سود حسابداری را بین شرکت ها بر اساس مدل های مناسب از جمله مدل فرانسیس شناسایی نموده و شرکت ها را ملزم به تهیه گزارشاتی در خصوص این عوامل بنماید تا استفاده کنندگان با در اختیار داشتن این اطلاعات نسبت به اتخاذ تصمیمات آگاهانه اقدام نماید.
باتوجه به بررسی ها و نتایج پژوهش و مشخص شدن رابطه معنادار و قوی بین ریسک نقدشوندگی و نوسان پذیری بازده، (P-مقدار معادل ۶-۱۰۲٫۹۵ در مدل رگرسیون)، شاید بتوان از نوسان پذیری بازده به عنوان معیاری جایگزین ومحاسبه ی ساده تر نسبت به ریسک نقدشوندگی استفاده نمود.
۵-۵-۲- پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی
با توجه به محدودیت های پژوهشی و اینکه موضوعات مورد بحث در این زمینه بسیار گسترده و فراگیر بوده که در این پژوهش به جزء کوچکی از آن پرداخته است. بنابراین برخی از موارد و حوزه هایی که برای پژوهش های آتی مناسب به نظر می رسد به شرح زیر قابل ارائه به پژوهشگران است:
۱- با توجه به معنی دار بودن رابطه بین کیفیت سود و ریسک نقدشوندگی به عنوان یک ریسک سیستماتیک، پیشنهاد میگردد در پژوهش های دیگر تاثیر انواع ریسک بر روی کیفیت سود حسابداری مورد بررسی قرار گیرد.
۲- با توجه به معنی دار بودن رابطه بین ریسک نقدشوندگی و نوسان پذیری بازده، پیشنهاد میگردد در پژوهش های دیگر تاثیر عومل های دیگر بر روی ریسک نقد شوندگی مورد بررسی قرار گیرد.
۳- با عنایت به اینکه بررسی های پژوهش بین تمامی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادر بوده، پیشنهاد میگردد در پژوهش های دیگر تاثیر کیفیت سود حسابداری بر روی ریسک نقدینگی به تفکیک گروه صنایع صورت پذیرد.
۴- بررسی پژوهش در شرکت های گروه و صنایع در تعیین ریسک نقدینگی، مدل فاما و فرنچ را بدون تشکیل پرتفوی مورد بررسی قرار داده تا تاثیر تشکیل پرتفوی در بازار ایران مشخص گردد.
۵- بررسی ارتباط بین میزان سود نقدی پرداختی به سهامداران و ریسک نقدینگی
۶- بررسی ارتباط بین میزان سود نقدی پرداختی به سهامداران و کیفیت سود حسابداری
۷- بررسی ارتباط بین ریسک نقدینگی و کیفیت حسابداری .
۵-۶- خلاصه ی فصل
در این فصل ابتدا خلاصه ای از پژوهش ذکر شد و سپس نتایج و یافته های پژوهش بیان گردید. از انجام این تحقیق این فرضیه که کیفیت بالای سود حسابداری با ریسک پایین نقدینگی رابطه ای معکوس دارد تایید شد. همچنین به عنوان یافته ی دیگر پژوهش، به این نتیجه دست یافتیم که نوسانات بازدهی رابطه ای قوی و مستقیم با ریسک نقدینگی دارد. پس از آن محدودیت هایی که پژوهشگر در مراحل گوناگون این تحقیق با آن برخورد نموده عنوان گردید. سپس پیشنهاداتی کاربردی که حاصل این پژوهش می باشند بیان شد و در پایان، پیشنهاداتی برای پژوهش های بعدی ذکر گردید. امید است نتایج این پژوهش و پیشنهادات حاصل از آن برای پژوهشگران دیگر مفید واقع گردد.
فهرست منابع
احمدپور، احمد و حسنا صغیر قهرمانی.(۱۳۸۸). بررسی ویژگی کیفی قابلیت اتکاء اطلاعات در ارزیابی کیفیت سود شرکتها.بررسی های حسابداری وحسابرسی، دوره ۱۶،شماره ۵۸، صص ۳ - ۲۰٫
اسماعیلی، شاپور.(۱۳۸۶ ).” کیفیت سود”. مجله حسابدار"،۲۱, (۱۸۴).
اسماعیلی، شاپور.(۱۳۸۶). کیفیت سود. مجله حسابدار، ۲۱(۱۰)، ۲۷-۳۹٫
ایزدی نیا، ناصر و امیر رسائیان.(۱۳۸۹)."پراکندگی مالکیت و نقدشوندگی سهام". بررسیهای حسابداری وحسابرسی،۱۷(۶۰) ،صص۳-۲۲٫
ایزدی نیا، ناصر و امیر رسائیان.(۱۳۸۸)."بررسی رابطه اهرم مالی و نقدشوندگی داراییها در بورس اوراق بهادار تهران"، فصلنامه حسابداری مالی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مبارکه، ۱(۲):۱۸-۴۱٫
بلکویی، احمد ریاحی.(۱۳۸۱). تئوری حسابداری, ترجمه دکتر علی پارسائیان, تهران, دفتر پژوهش های فرهنگی.
بیدرام، رسول(۱۳۸۱). Eviews همگام با اقتصاد سنجی. انتشارات منشور بهره وری
تهرانی، رضا، گودرزی، مصطفی، مرادی، هادی.(۱۳۸۷). “ریسک و بازده: آزمون مدل CCAPM در مقایسه با مدل CAMP در بورس اوراق بهادار تهران".
جونز، چارلز. (۱۳۹۲). “مدیریت سرمایه گذاری". ترجمه ر تهرانی، ع نوربخش. چاپ دهم، نگاه دانش، ۶۸۸ صفحه.
حافظ نیا، محمد رضا(۱۳۸۲). مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، چاپ هشتم، تهران: انتشارات سمت.
حقیقت، حمید و علی اکبر ایرانشاهی.(۱۳۸۹)."بررسی واکنش سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران نسبت به جنبه های پایداری اقلام تعهدی “پژوهش های حسابداری مالی،۳، صص ۴۸-۳۱٫
خاکی، غلامرضا(۱۳۸۷). روش تحقیق با رویکرد پایان نامه نویسی، تهران: مرکز تحقیقات علمی کشور.
خواجوی، شکراله، و امین، ناظمی.(۱۳۸۴).” بررسی ارتباط بین کیفیت سود و بازده سهام با تاکید بر نقش ارقام تعهدی در بورس اوراق بهادار تهران". بررسیهای حسابداری و حسابرسی، ۴۰، ۳۷-۶۰٫
خوشطینت، محسن وشاهپوراسماعیلی.(۱۳۸۵) .بررسی رابطه بین کیفیت سود و بازده.فصلنامه مطالعات حسابداری، ش۱۲و۱۳٫
رسائیان، امیر و حسینی، وحید.(۱۳۸۷). “رابطه کیفیت اقلام تعهدی و هزینه سرمایه در ایران “. بررسیهای حسابداری و حسابرسی، ش۵۳،۶۷-۸۲٫
رسائیان، امیر. (۱۳۸۵). “رابطه اطلاعات مالی و اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام در بورس اوراق بهادار تهران". پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه مازندران.
سیرانی، محمد ، حجازی، رضوان و ملیحه کشاورز.(۱۳۸۹). مطالعه تأثیر ریسک نقدشوندگی و سایر عوامل مؤثر بر بازده های مقطعی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران. پژوهش های حسابداری مالی، سال سوم، شماره اول، صص۱۱۳-۱۲۴٫
شفیعی، سمانه. (۱۳۸۸). اثر قوت و کفایت نظام راهبری بر کیفیت سود، پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه الزهرا.
شیخی، هادی. (۱۳۸۹). “تاثیر کیفیت اقلام تعهدی بر صرف ریسک سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران “. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان.
عالی ور، عزیز .(۱۳۷۰). صورت های مالی اساسی، چاپ سوم، مرکز تحقیقات حسابداری و حسابرسی سازمان حسابرسی.
عبداله زاده، فرهاد.(۱۳۸۱). مدیریت سرمایه گذاری وبورس اوراق بهادار،انتشارات نشرپردازشگران، چاپ اول،صص۱۴۸-۱۵۲
غلامعلی پور، رضا .(۱۳۸۳)."بررسی توانایی اقلام تعهدی غیر اختیاری در پیش بینی سود و جریان های نقدی آتی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران". پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی.
فدایی نژاد،محمد اسماعیل.(۱۳۷۸). “شناخت ابعاد نظام مالی در انگلستان “، پژوهش های مالی،دانشکده مدیریت دانشگاه تهران،سال چهارم،شماره ۱۳ و ۱۴،(بهار و تابستان)،: ۷۲-۸۶٫
فروغی، داریوش، سعیدی، علی، رساییان، امیر و سحر زارع.(۱۳۹۰). تاثیرکیفیت سود بر میزان نگهداری وجه نقد در بورس اوراق بهادار تهران. سال۱۶،ش۲،صص۷۵-۸۱٫
قائمی، محمد حسین، علی جمال لیوانی و سجاد ده بزرگی. (۱۳۸۷). “کیفیت سود و بازده سهام شرکت ها". بررسی های حسابداری و حسابرسی، ۱۵(۵۲)، ۷۱-۸۸
گجراتی، دامور. (۱۳۸۶).” مبانی اقتصاد سنجی". ترجمه حمید ابریشمی. انتشارات دانشگاه اصفهان.
نونهال نهر، علی اکبر، سعید، جبارزاده کنگرلویی و کریم یعقوب پور.(۱۳۸۹).” رابطه بین کیفیت حسابرس و قابلیت اتکا اقلام تعهدی” ، بررسی های حسابداری و حسابرسی, ۶۱، صص ۵۵- ۷۰٫
هاشمی، سید عباس و محمد علی عزیزی.(۱۳۸۹). “مروری بر ادبیات ساختار مالکیت و ارتباط آن با اقلام تعهدی اختیاری". فصلنامه حسابداری و مدیریت مالی، ش۵،۷-۲۲٫
یحیی زاده فر،محمود، شمس ،شهاب الدین و سید جعفر لاریمی.(۱۳۸۹) ."بررس رابطه نقدشوندگی با بازده سهام دربورس اوراق بهادارتهران"تحقیقات مالی ،۱۲ (۲۹): ۱۲۸-۱۱۱٫
یحیی زاده فر، محمود و جواد خرمدین.(۱۳۸۷). “نقش عوامل نقدشوندگی و ریسک عدم نقدشوندگی بر مازاد بازده سهامدار بورس اوراق بهادارتهران “، بررسی های حسابداری و حسابرسی ,۵۳،صص ۱۰۱- ۱۱۸٫
Aloke,G. ,Zhaoyang Gu&Prem C. Jain. (2009).” Sustained earning and revenue growth, earning quality, and earning response. Coefficient” SSRN Website.
Altamuro,J. and A. Beatty.( 2007) .” Do Internal Control Reforms Improve Earnings Quality?” ,working paper from Financial Accounting Reporting Section FARS.
رابرت فیشر[۶۵] یکی از افراد مطرح در حوزه آموزش تفکر به کودکان، در انگلستان است. او بیش از سی کتاب در زمینه تعلیم و تربیت، شامل کتابهای داستان، آموزش تفکر به کودکان و تدریس یادگیری به کودکان نوشته است. کتابهای او در زمینه فلسفه برای کودکان، حجم بیشتر کتابهای ترجمهشده به زبان فارسی را تشکیل میدهد. او همچنین بیش از بیست سال در مدارس تدریس کرده است و از نزدیک با روحیات کودکان آشناست. وی تحقیقاتی در زمینه جایگاه دیالوگ در سنت اسلامی انجام داده است (ناجی، ۱۳۹۰: ۴۵).
فیشر در گفتوگو با ناجی به این مطلب اشاره میکند که برخی از متخصصان برنامه فلسفه برای کودکان مایلند از کتابهای عکسدار استفاده کنند، مخصوصاً هنگام کار با کودکان کوچکتر که تفکر انتزاعی برایشان سختتر است. درحالی که یک داستان خوب، مانند داستانهای مذهبی یا داستانهای عامیانه به مصورسازی نیازی ندارد، مسلماً اگر داستانی با تصویر بیان شود، ذهن به زحمت نمیافتد تا مفهوم کلمات را بسازد (همان، ۵۱). بر همین اساس، داستان را ابزار مهمی در جهت درگیرکردن کودکان در بحث میداند و معتقد است داستان، معمولیترین سرآغاز برای آموزش فلسفه به کودکان و وسیلهای طبیعی برای پرورش تفکر، دانش و مهارتهای زبانی است.
-
- ۴. ۴. فلسفه برای کودکان در فرانسه
اسکار برینیفیر[۶۶] یکی از فعالان برنامه (فبک)[۶۷] در فرانسه است. وی مؤلف چندین کتاب برای کودکان و نوجوانان فرانسوی در همین زمینه است و در کشورهای مختلف کارگاههای مربوط به این برنامه را ارائه میدهد (ناجی، ۱۳۸۷). در شیوه او، استفاده از داستان در تدریس الزامی نیست. کلاس را میتوان با یک پرسش کلی، یک داستان، نقاشی، نمایش فیلم و حتی توصیف اشیا آغاز کرد. پرسشهای کلی ممکن است درباره موضوعهایی همچون مسائل وجودی، اخلاق و مابعدالطبیعه مطرح شود. داستانها میتوانند داستانهای فلسفی، قصهها و افسانههای سنتی و همچنین داستانهایی که بهطور خاص برای اهداف فلسفی نوشته شده است (مانند داستانهای لیپمن) باشد. وی به داشتن برنامه درسی خاص، به همان نحوی که لیپمن از آن استفاده میکند معتقد نیست و در هنگام تدریس به صورت مکرر به متن مراجعه میکند و به ایده تعلیم فلسفه، خارج از کلاس درس اعتقاد دارد (برینیفر، ۱۳۸۷: ۱۴۴-۱۴۰).
۲. ۴. ۵. فلسفه برای کودکان در دانمارک
پر یسپرسن یکی از پیشروان برنامه (فبک) در دانمارک است. وی داستانها و راهنماهای بسیاری از جمله راهنمایی برای داستانهای هنس کریستین اندرسن[۶۸] برای استفادهی معلمان در کلاسهای درس نوشته است. به گفتهی یسپرسن (۱۳۸۷) در دانمارک، برنامه (فبک) مستقل از کارهای لیپمن آغاز شد، یعنی زمانیکه او چیزی درباره آن نمیدانست. زمانیکه وی معلم یک کلاس بود، بهطور تصادفی داستانهایی نوشت که مؤثر بودند. بعد از اطلاع از برنامه لیپمن، متوجه شد که برنامه لیپمن همان چیزی است که او انجامش میدهد (یسپرسن،۱۳۸۷: ۱۳۰).
برنامه (فبک) در دانمارک، برنامهای زمانبندیشده نیست. سروکله این برنامه ناگهان در کلاس پیدا میشود و این وظیفه معلم است که آن را در کلاس دریابد. در نسخه دانمارکی این برنامه، کتابهای راهنما، بر آن نیستند تا دانشآموزان را به نتیجه خاصی برسانند، هر دانشآموز باید راه خود را بیابد و هدف از این کار، اصولاً بالابردن اعتماد به نفس دانشآموزان است (همان).
۲. ۴. ۶. فلسفه برای کودکان در ژاپن
تتسیو کونو استادیار دانشگاه تاماگاوا و یکی از فعالان آموزش اخلاق و فلسفه در ژاپن است. او روشهای متفاوتی درباره فلسفه برای کودکان ارائه و در زمینه فلسفه ذهن، فلسفه بدن و روانشناسی نظری مطالعه کرده است. وی در مورد تحولات جدید آموزشوپرورش ژاپن بر مبنای برنامه فلسفه برای کودکان میگوید:
«در اینجا هیچ کلاسی برای آموزش فلسفه وجود ندارد و تنها کلاسهایی برای آموزش اخلاق از دبیرستان به بالا در نظر گرفته شده است. در دبستان، معلمها به شاگردان میآموزند که چگونه درباره موضوعات اخلاقی قضاوت کنند و چطور رفتاری مطابق با اخلاق داشته باشند. در عین حال، معلمها میکوشند در کلاس ادبیات، حس اخلاقی شاگردان را پرورش دهند و آنها را با دیگران سازگارتر کنند. از آنجا که فلسفه مبتنی بر بحث و تفکر است، این آموزش در دبستان نمیتواند آموزش فلسفه نامیده شود» (کونو، ۱۳۹۰: ۷۹).
از آنجا که آموزشوپرورش ژاپن و ایران شباهتهای زیادی دارند، توجه به مشکلات مشترک این برنامه در ارائه راه حل در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردار است.
-
- ۴. ۷. فلسفه برای کودکان در آفریقای جنوبی
کرین موریس[۶۹]، فیلسوف، وکیل و استاد دانشگاه است و مدتی نزد لیپمن آموزش دیده و روش او را در کتابهای تصویری خود به کار برده است. او کتابی به نام آموزش فلسفه با کتابهای مصور را به عنوان راهنما برای معلمان منتشر کرده است. موریس همچنین از مجموعهای از مشوقهای مشابه، مانند موسیقی، اشیا و تصاویر استفاده میکند. او از پیشگامان برنامه فلسفه برای کودکان در آفریقای جنوبی است (ناجی،۱۳۹۰: ۱۲۹).
وی معتقد است دانستن موضوعات فلسفی به کودکان کمک میکند تا موضوعات مختلف را در سطح عمیقتری بفهمند و این از تمایل ذاتی آنها به حیرت درباره جهان و مکان فعلی ما در دنیا سرچشمه میگیرد. موریس کتابهای تصویری را در ایجاد ارتباط میان کودک و بزرگسال کارآمد میداند. در کتابهای تصویری، نظام متن و تصویر و وابستگی درونی آنها نوعی پیچیدگی ایجاد میکند که خواننده را به تفکر وامیدارد. محرکهای دیداری تأمل ایجاد میکنند و متن را برمیانگیزند تا بخوانیم و بیشتر درباره حکایت بدانیم؛ بنابراین، معنای بهدستآمده از کتابهای تصویری بسیار پیچیده است (موریس،۱۳۹۰: ۱۳۰).
-
- ۵. رویکردهای نظری برنامه فلسفه برای کودکان در سطح جهانی
به گمانم پرداختن به رویکردهای نظری برنامه فلسفه برای کودکان از دو جهت اهمیت دارد: نخست اینکه مبانی نظری، شیوههای گوناگون اجرایی و تفاوتهای بومی این برنامه را توجیه میکند و از طرف دیگر، یادآور ضرورت پژوهشهای بنیادین و تأملات نظری در عرصه فلسفه برای کودکان است.
خسرونژاد (۱۳۸۴) ورود به عرصه فلسفه برای کودک را نیازمند سه پیشفرض میداند؛ یکی، فرضهایی درباره کودکان؛ دوم، فرض یا فرضهایی در مورد فلسفه؛ سوم فرض یا فرضهایی در مورد چیستی ادبیات کودک (خسرونژاد، ۱۳۸۴: ۷۵). بر این اساس، وی قائل به دو رویکرد عمده در سطح جهانی است:
۲. ۵. ۱. رویکرد لیپمن شارپ و کم
لیپمن، بنیانگذار برنامه فلسفه برای کودکان، این برنامه را تلاشی برای بسط فلسفه با این هدف که بتوان آن را همانند نوعی آموزش به کار بَرَد، میداند. فلسفه در این مفهوم، آموزشی است که از آن برای واداشتن ذهن کودک به کوشش برای پاسخگویی به نیاز و اشتیاقی که به معنا دارد بهره برده میشود (لیپمن، ۱۳۸۹ :۲۸) لیپمن در جای دیگر اشاره میکند فلسفه فعالیتی است مبتنی بر گفتوگو که به کندوکاو همگانی و مشترک نیاز دارد (لیپمن،۱۳۸۹ :۳۰).
آنمارگارت شارپ از دیگر چهرههای سرشناس و مؤثر در گسترش فلسفه برای کودکان، همانند سایر حامیان این برنامه، به پرورش تفکر از طریق داستانهای فلسفی اعتقاد دارد و داستان فلسفی را ابزاری برای یادگیری تفکر فلسفی و کوششی میداند که کودکان را به کندوکاو در مورد مفاهیم و شیوههای فلسفی ترغیب میکند. از نظر او، کودکان از داستانها لذت میبرند و ترغیب میشوند تا فکر کنند و بپرسند (شارپ،۱۳۸۷ :۵۱) شارپ به این نکته اشاره دارد که در این برنامه بر کندوکاو جمعی و رسیدن کودک به مرحله تفکر درباره مفاهیم و شیوههای فلسفی تاکید میشود (همان: ۶۳). البته لیپمن و شارپ، هرچند خود داستانهایی را برای پیشبرد برنامه فلسفه برای کودکان به نگارش در آوردهاند، اما بحث مستقلی را به ادبیات کودک اختصاص ندادهاند. پیشفرضهای ایشان را درباره ادبیات در مفهومی کلی و بهویژه درباره ادبیات کودک، شاید بتوان در سخنان جسته و گریخته آنان جستوجو کرد. (خسرونژاد، ۱۳۸۶ :۱۱۱).
کم، بهترین راه برای پرورش تفکر مناسب در کلاس درس را اجرای تمرینهای خردمندانه و اجتماعی در جلسه هماندیشی میداند و معتقد است فلسفه میتواند نقش خاصی را در این زمینه ایفا کند. از طرف دیگر، ادبیات کودکان را منبعی غنی برای موضوعات فلسفی میداند و معتقد است با انتخاب داستانی مناسب برای بحث کلاسی معلم خواهد توانست محرکی مؤثر برای کاوش فلسفی در مباحث گوناگون در زمینه موضوعهای مختلف فراهم کند (کم، ۱۳۸۹ به نقل از سهرابی، ۱۳۹۰).
بر این اساس، خسرونژاد درباره مفاهیم فلسفه، کودکی و ادبیات کودک در این رویکرد معتقد است:
فلسفه در معنای سقراتی و ویتکنشتاینگونهی آن مطرح است؛ بنابراین فلسفه در مقام روش مورد تأیید است. در اینجا، لیپمن تحت،تأثیر ویگوتسکی است. ویگوتسکی معتقد است که گفتوگو و تبادل افکار به رشد اندیشه منجر میشود. از این رو، برنامههای این رویکرد در گروه کودکان (اجتماع کاوشگر) اجرا میشود. امکان آموزش فلسفه به کودک، البته در معنایی که به فلسفه نسبت داده میشود، وجود دارد. این رویکرد در درک مفهوم کودکی بر نظریهی ساختنگرایی و ویگوتسکی مبتنی است. فلسفه برای کودک برانگیزاننده است؛ یعنی فلسفه چیزی است بیرون از کودک و موجب برانگیختن کودک میشود. ادبیات کودک در مقام خودش در این جنبش مطرح نیست و وسیلهای است برای آموزش فلسفه به کودکان. بر این اساس، اصطلاح آموزش فلسفه به کودکان از این رویکرد برمیخیزد. (خسرونژاد،۱۳۹۱: ۳)
۲. ۵. ۲. رویکرد متیوز
خسرونژاد (۱۳۸۷) متیوز را در مقام صاحبنظری برجسته در ادبیات کودک معرفی میکند و او را کاشف داستانهای «تفننی ـ فلسفی» میداند. متیوز بهترین راه برای متقاعدشدن به این امر که کودکان صاحب افکار فلسفی هستند، ارائه تعریفی از فلسفه و بررسی شواهدی که مصداق این تعریف باشد، نمیداند. بلکه معتقد است باید ببینیم چیزهایی که کودکان میگویند یا میپرسند، با مطالبی که برخی از فلاسفه، زمانی مطرح کرده یا پرسیدهاند شباهتی دارد یا نه (متیوز، ۱۳۹۰: ۱۵).
متیوز، کودکان را فیلسوفان طبیعی میداند (خسرونژاد، ۱۳۸۴: ۲۷). وی بی آنکه آشکارا بیان و ادعا کرده باشد، در نهضت فلسفه برای کودکان رویکرد متفاوتی را برای تبیین معنا و نقش ادبیات کودک بنا نهاده است که با رویکرد لیپمن و شارپ بسیار متفاوت است. خسرونژاد در تأملی در باب همنشینی ادبیات کودک و فلسفه میگوید:
در رویکرد متیوز، ادعا نمیشود که ادبیات را میسازیم تا به تعبیر شارپ، خوانندگان را با مهارتهای تفکر، مهارتهای شکل دادن به مفهوم و مهارتهایی که برای فلسفیدن ضروریاند، آشنا سازد و بنابراین، «سکوی پرش» یا «بهانه»ای برای تفکر فلسفی باشد؛ بلکه آنچه متیوز مدافع آن یا به عبارت بهتر، مکتشف آن است گونه ادبی ویژه و ازپیشآفریدهشدهای در ادبیات کودک است که به خودی خود و برای خود، فلسفی است و از این رو پاسخگوی نیاز ذاتی کودکان به فلسفیدن نیز هست. متیوز، به این ترتیب، تعادلی نظری در همنشینی فلسفه و ادبیات کودک میآفریند که بر استقلال هیچیک از همنشینان، به نفع دیگری، سایه افکنده نمیشود (خسرونژاد،۱۳۸۶: ۱۲۱).
به نظر میرسد متیوز با قائلشدن به گونهای از داستانهای کودکان که در ذات، فلسفی است و این بیان که فلسفه جزء طبیعت کودک است، از دیدگاه لیپمن فاصله میگیرد. با این وجود، در این رویکرد، فلسفه در مقام روش مورد تأیید و برنامهها در گروه کودکان (حلقه کندوکاو) قابل اجرا است (خسرونژاد، ۱۳۹۱: ۳).
۲. ۶. فلسفه برای کودکان در سطح ملی
همانند بسیاری از کشورهای جهان، به فلسفه برای کودکان در سالهای اخیر در ایران نیز توجه شده است. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تأسیس گروهی به نام «فکرپروری برای کودکان و نوجوان» (فبک)، به معرفی و ترویج این برنامه در ایران میپردازد. به این منظور، گفتوگوهایی با بنیانگذاران آن صورت گرفته، نشستها و کارگاههای مختلفی برگزار شده و کتاب، مقاله و پایاننامههایی نیز تألیف شده است. با این وجود، معرفی و طرح موضوع در ایران به کندی صورت گرفت اما خوشبختانه امروز مشاهده میکنیم که توجه مسئولان آموزشوپرورش و مراکز دیگری که با کودکان و مسائل فرهنگی عموم سروکار دارند نیز به این امر معطوف شده است.
از فعالان این حوزه در ایران میتوان از سعید ناجی، مرتضی خسرونژاد، یحیی قائدی و… یاد کرد که با انتشار کتاب، مقاله، پایاننامه، برگزاری نشستها، سمینارها و کارگاهها و فعالیتهایی از این دست، به گسترش این برنامه در ایران میپردازند. از میان این افراد و در کل در ایران، خسرونژاد تنها کسی است که به نگارش داستانهای فکری برای کودکان که یکی از اجزای برنامهی فلسفه برای کودکان است، پرداخته است. وی علاوه بر فلسفه برای کودکان، در زمینه ادبیات کودک نیز فعالیت دارد و مرکزی را بهنام «مطالعات ادبیات کودک» با همکاری تعدادی دیگر از پژوهشگران تأسیس کرده و هدایت میکند. داستانهای وی، با عنوان مجموعه داستانهای آموزشی (شامل ده کتاب داستانی ـ تصویری)، نخستین بار در سال ۱۳۸۳ منتشر شد و در سال ۱۳۸۹، چاپ دوم آن با تجدیدنظر، زیر عنوان مجموعه داستان های فکری به بازار عرضه شد. این مجموعه را کتاب راهنمایی با نام چگونه تواناییِ اندیشیدنِ فلسفیِ کودکان را پرورش دهیم، همراهی میکند. (سهرابی،۱۳۹۰: ۴۹). تأکید اصلی این مجموعه بر تقویت قدرت تمرکززدایی ذهنی است.
-
- ۶. ۱. رویکرد خسرونژاد
رویکرد خسرونژاد (در برخی منابع با عنوان رویکرد داستانهای فکری ایرانی از آن نام برده شده است) را میتوان تنها رویکرد بومی کار فلسفی با کودکان در ایران دانست. فرض این رویکرد درباره کودک برگرفته از دیدگاه پیاژه است. بر اساس دیدگاه پیاژه، تمرکزگرایی و تمرکززدایی جزء فطرت کودک است. پیاژه تمرکززدایی را هماهنگکردن تمرکزگراییها و همچنین هماهنگکردن دیدگاههای مختلف میداند. در واقع، اگر ما کودک را عادت دهیم که یکجا روی این بُعد و یکجا روی آن بُعد تمرکز کند و اینها را جمع کند، به قدرت تمرکززدایی دست یافته است (خسرونژاد، ۱۳۸۴: ۷۸). بر این اساس، آگاهیهای ما از راه نوسان پیوسته ذهن میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی تشکیل و تکمیل میشود (خسرونژاد، ۱۳۹۰ :۱۹).
فرض دیگر این رویکرد درباره فلسفه، برگرفته از نظر فیلیپ اسمیت است. از دیدگاه اسمیت، فلسفه روش است و جامعیت، انعطافپذیری و ژرفا از ویژگیهای تفکر فلسفی است (اسمیت،۱۳۷۷: ۵۰-۴۷).
تمایز دیدگاه خسرونژاد و اسمیت از گذر مفهوم تمرکززدایی قابل فهم است. در کتاب راهنمای داستانهای فکری میخوانیم:
«منظور از اندیشه فلسفی، گونهای از اندیشه است که دربرگیرنده سه ویژگی جامعیت، ژرفا و انعطافپذیری است و چون هر سه این ویژگیها برخاسته از توانایی ذهنی تمرکززدایی است؛ برای تقویت اندیشه فلسفی کودکان باید بکوشیم این توانایی، یعنی تمرکززدایی را در آنان پرورش دهیم.» (خسرونژاد، ۱۳۹۰: ۲۰).
مؤلف در جای دیگر به این نکته اشاره میکند که، فلسفه مبتنی بر مکانیزمی ذهنی است. بر این اساس، باید تفاوتهای فردی را نیز به حساب آورد و تشخیص این مسأله با کسی است که ارتباط بیواسطهای با کودک دارد (خسرونژاد، ۱۳۸۴ :۳۰).
مؤلف نامبرده سپس میافزاید، قدمگذاشتن در جهان داستان و فهم معنای آن کاری فلسفی است؛ بنابراین، باید کودک را به سمت ادبیات ببریم و ادبیات را برای او معنا کنیم.
در رویکرد متیوز ادبیات کودک، یا دستکم گونهای از آن، نه مَهمِلی برای مفهومهای فلسفی، بلکه خود در ماهیت، فلسفی است. اما خسرونژاد از نظرگاهی متمایز بر این باور است که هرگونه اثر ادبیِ کودک، بهویژه داستان کودک، نهتنها شاخهای از آن، بلکه همه آن حتی افسانههای ایرانی، قابلیت تمرکززدایی بسیار بالایی دارند و ذهن را بین تمرکزگرایی و تمرکززدایی نوسان میدهند (خسرونژاد،۱۳۹۱: ۴).
به نظر میرسد جهتگیری خاصِ این رویکرد در مباحث نظری و پایبندی آن به متن داستان در کار فلسفی با کودکان، قابلیت خوانشهایی نو از متن را میگشاید؛ بر این مبنا، میتوان از قلمروهای خاص فلسفه نظری، از جمله هرمنوتیک، به برنامه فلسفه برای کودکان نگریست و امکانها و قابلیتهای آن را شناخت.
۲. ۷. چالشهای پیشروی برنامه فلسفه برای کودکان
فلسفه برای کودکان در سطح جهانی و ملی با تنگناهایی مواجه است. شناختن این چالشها برای بارورترشدن این ایده، لازم است و ما را در بازشناسی قوتها و ضعفهای آن یاری میدهد. به نظر میرسد، مفهوم کودکی یکی از مبناییترین چالشهای پیشروی برنامه فلسفه برای کودکان است و همواره این امکان وجود دارد که در فرهنگهای مختلف، تعاریف متفاوتی از این مفهوم ارائه شود.
همجهت با این مطلب باقری (۲۰۰۸) معتقد است، سه گونه چالش در برابر طرح لیپمن و ایده فلسفه برای کودکان قرار دارد:
۱. چالش فلسفی: بر این مبنا، باید به جایگاه تاریخ فلسفه در اندیشه فلسفی توجه شود. از این نظر، علاوه بر سؤالهای پایدار در فلسفه، پاسخهای فیلسوفان نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. اهمیتداشتن تاریخی اندیشهها برای فلسفهورزی، حاکی از آن است که اگر کسی بخواهد فلسفهورزی کند، ناگزیر باید در برابر پاسخهای مهمی که پیشینیان به مسائل دادهاند، موضعگیری کند. فلسفهورزی بدون پرداختن به اندیشههای فلسفی میسر نیست؛ بنابراین؛ با قبول جایگاه تاریخ فلسفه و اندیشههای فلسفی در فلسفهورزی، چالشی در برابر طرح فلسفه برای کودکان آشکار میشود (باقری،۲۰۰۸: ۱۴-۱۰).
۲. چالش روانشناختی: این چالش از ناحیه دیدگاهی در روانشناسی مطرح میشود که قائل به مراحلی برای تحول ذهن کودک است و در رأس آنها میتوان از نظریه پیاژه نام برد. بر اساس این چالش، توانایی بحثهای انتزاعی در دوران کودکی موجود نیست، بلکه تفکر کودکان در سنین دبستانی به صورت عینی یا انضمامی جریان مییابد اما تحقیقاتی که بعد از پیاژه صورت گرفت، از نظر برنامه فلسفه برای کودکان، جالبِ توجه است؛ بنابراین، برنامه فلسفه برای کودکان در برابر چالش روانشناختی، به دیدگاهی در روانشناسی متوسل میشود که مرزهای قاطع یا کیفی میان مراحل تحول ذهنی را برمیچیند (باقری،۲۰۰۸: ۱۹-۱۷).
۳. چالش تربیتی: چالش سوم از آن رو است که بحث و گفتوگوی فلسفی میتواند باورهای ارزشی و فرهنگی را در معرض تردید قرار دهد و واکنشی را از سوی فرهنگ جامعه برانگیزد؛ زیرا، بیموضعبودن معلم و رخصتدادن به بچهها که خودشان به نتایجی برسند، میتواند به نتایجی در تعارض با ارزشهای فرهنگی ختم شود و بر همین اساس، برانگیختن فرهنگ در پی خواهد آمد. نتیجه این بحث در خصوص برنامه آموزش فلسفه به کودکان، این است که در این برنامه آموزشی، نباید موضوعاتی را گنجاند که معطوف به بنیادهای فرهنگی و ارزشی باشد (باقری،۲۰۰۸: ۲۱-۲۰).
و به ترتیب انرژیهای حالتهای و سیستم هستند و و حالتهای میانی با انرژیهای و میباشند که با نیمهعمرهای و متناظر هستند. و به ترتیب عملگرهای هامیلتونی برای میدانهای تابش فرودی و ثانویه هستند.
بر اساس تقریب دوقطبی این عملگرها به صورت ساده زیر میباشند:
(۳-۱۹)
که جرم الکترون آزاد است.
سطح مقطع دیفرانسیلی رامان را با محاسبه عناصر ماتریسی که در رابطه (۳-۱۸) ظاهر میشوند ارزیابی میکنیم. با بهره گرفتن از عملگر هامیلتونی میدان تابشی رابطه (۳-۱۹) و تابع موج متناظر با الکترون محبوس در نقطه کوانتمی مورد نظر عناصر ماتریسی زیر نتیجه میشوند
(۳-۲۰)
علامت قطبش دایرهای را نشان میدهد.
(۳-۲۱)
که در آن
(۳-۲۲)
با توجه به قطبش میدانهای تابشی فرودی و گسیلی و همچنین قواعد گزینش، جذب یا گسیل یک فوتون فقط بین حالتهای خاصی می تواند اتفاق بیفتد. که در اینجا حالت برای قطبش راستگرد و برای حالت چپگرد رخ دهد. فوتون فرودی با انرژی به با نقطه کوانتمی برهمکنش نموده و با کندن الکترون، فوتون تابشی ثانویه با انرژی ایجاد می کند.
روابط انرژی حالتهای ابتدایی و نهایی به صورت زیر است:
(۳-۲۳)
همچنین برای حالتهای میانی دو حالت وجود دارد:
الف) فوتون فرودی الکترون را جذب می کند و سرانجام فوتون تابشی ثانویه را گسیل می کند.
ب)فوتون تابشی ثانویه الکترون گسیل می کند و بعد فوتون فرودی را جذب می کند، میتوان نوشت:
(۳-۲۴)
با بهره گرفتن از معادلات بالا از وابستگی قطبش به تابش فرودی و گسیلی، میتوان عباراتی را برای سطح مقطع دیفرانسیلی نتیجه گرفت:
(۳-۲۵)
(۳-۲۶) که کمیتهای به کار گرفته شده در معادلات (۳-۲۵) و (۳-۲۶ ) به صورت زیر تعریف می شود:
(۳-۲۷)
(۳-۲۸)
نگاهی مختصر در معادلات (۳-۲۵ تا ۳-۲۸) نشان میدهد که طیف گسیلی باید دو نوع قله داشته باشد:
۱) قلههای تشدید شده: که برای قطبشهای و و برای قطبشهای و وجود دارد. این پیکها در شکل نشان داده شده، روشن است که در انتقالات باید بزرگتر از باشد.
۲)پیکهای پلهوار: که ، ، ، به ترتیب برای قطبشهای ، ، و . همچنین اگر باشد میتوان وقتی است، تکینگی را مشاهده کرد.
۳-۳ محاسبات عددی
در این تحقیق برای سهولت در محاسبات از واحدهای ریدبرگ مؤثر استفاده کردهایم. بهطوریکه از ، شعاع موثر بوهر، به عنوان واحد طول و ،ثابت ریدبرگ موثر، به عنوان واحد انرژی استفاده نمودهایم. برای محاسبه میدان مغناطیسی از کمیت بدون دیمانسیون استفاده میکنیم که در آن واحد میدان مغناطیسی بر حسب تسلا خواهد بود.
انرژیهای مختلف برای های متفاوت بدست آمدند و نمودار انرژی بر حسب تابعی از به صورت زیر رسم شدهاست:
شکل ۳-۲ : نمودار انرژی زیر نوارهای نقطه کوانتمی دیسک شکل بر حسب شعاع به ازای .
با افزایش شعاع نقطه کوانتمی، ترازهای انرژی کاهش یافته و به هم نزدیک میشوند و در حد شعاعهای خیلی بزرگ به سمت انرژی الکترون آزاد میل مینماید و این بدان علت است که افزایش شعاع، کاهش محدودیت کوانتمی را در پی داشته و کاهش محدودیت کوانتمی سبب کاهش ترازهای انرژی شد و ترازهای انرژی را از حالت گسسته به حالت پیوسته سوق میدهد.
همچنین انرژیهای مختلف برای های متفاوت بدست آمدند و نمودار انرژی بر حسب تابعی از به صورت زیر رسم شدهاست:
شکل ۳-۳ : نمودار انرژی زیر نوارهای نقطه کوانتمی دیسک شکل بر حسب میدان مغناطیسی به ازای .
با افزایش به عنوان قدرت میدان مغناطیسی، بعضی از ترازهای انرژی به هم نزدیک میشوند و برخی بدون اینکه همدیگر را قطع کنند از هم دور میشوند و برخی همدیگر را قطع کرده و باز از هم فاصله میگیرند، این اثر را تقاطع[۲۹] و پادتقاطع[۳۰] گویند. این بدان علت است که افزایش میدان مغناطیسی، افزایش محدودیت کوانتمی را در پی داشته و در نتیجه ویژه مقدارهای انرژی با افزایش میدان تغییر میکنند.
تغییرات سطح مقطع پراکندگی به صورت تابعی از انرژی فوتون پراکنده شده و مقادیر مختلف شعاع، میدان مغناطیسی و همچنین قطبشهای متفاوت در نمودارهای زیر ترسیم شده است.
با توجه به نمودارهای زیر ملاحظه می شود که با تغییر قطبش تعداد خطوط تغییر می کند و این نشان میدهد که تغییر قطبش میدان الکترومغناطیسی خارجی، قاعده گذار را تغییر داده و در نتیجه گذارهای مختلفی اتفاق میافتد، بنابراین با تغییر قطبش امواج تابانده شده و پراکنده شده، مکان قلهها و همچنین اندازه قلهها تغییر می کند.
شکل ۳-۴: طیف گسیلی نقطه کوانتمی دیسک شکل برای قطبش به صورت تابعی از انرژی فوتون پراکنده شده و دو مقدار مختلف .
شکل ۳-۵ : طیف گسیلی نقطه کوانتمی دیسک شکل برای قطبش به صورت تابعی از انرژی فوتون پراکنده شده و دو مقدار مختلف .
با توجه به نمودارهای (۳-۴) و (۳-۵) ملاحظه می شود که با افزایش میدان مغناطیسی قلهها به سمت انرژیهای بیشتر سوق کرده و اندازه آنها تغییر می کند. میدان مغناطیسی محدودیت کوانتمی وارد به حاملهای بار را افزایش داده و در نتیجه قلهها را بهسمت انرژیهای بیشتر منتقل می کند، علاوه بر این میدان مغناطیسی احتمال گذار بین حالتهای مختلف را تغییر داده و در نتیجه اندازه قلهها نیز تغییر میکند.
شکل ۳-۶: طیف گسیلی به صورت تابعی از انرژی فوتون پراکنده شده، برای دو مقدار مختلف از شعاع نقطه کوانتمی و قطبش .
شکل ۳-۷: طیف گسیلی به صورت تابعی از انرژی فوتون پراکنده شده، برای دو مقدار مختلف از شعاع نقطه کوانتمی و قطبش .
با توجه به نمودارهای فوق ملاحظه می شود که با افزایش شعاع، مکان قلهها و اندازه قلهها تغییر می کند، همانطور که قبلأ توضیح داده شد، افزایش شعاع محدودیت کوانتمی را کاهش داده و در نتیجه قلهها را بهسمت انرژیهای کمتر سوق میدهد. علاوه بر این افزایش شعاع، گسترش تابع موج در فضا را افزایش داده و در نتیجه احتمال گذار بین حالتها را تغییر میدهد، بنابراین اندازه قلهها تغییر می کند.
فصل چهارم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۴-۱ نتایج
در فصل دوم، فرمولبندی پراکندگی رامان در سیستمهای کوانتمی نیمرسانا از قبیل چاه کوانتمی، سیم کوانتمی، سیم چاه کوانتمی و نقطه کوانتمی را ارائه داده و تغییرات سطح مقطع دیفرانسیلی را بر حسب انرژی فوتون پراکنده شده ترسیم نموده و تاثیر اندازه را بر آن مورد بررسی قرار دادیم. با توجه به نتایج بدست آمده ملاحظه نمودیم که:
افزایش عرض چاه کوانتمی تعداد حالتهای مقید را افزایش داده و درنتیجه اجازه پیدایش تکینگیهای جدید در طیف پراکندگی را میدهد .
با افزایش انرژی تابش فرودی، علاوه بر قلههای قدیم، قلههای جدیدی در طیف گسیلی ظاهر میشود. این نیز بدان علت است که افزاش انرژی نور فرودی این امکان را برای زوج الکترون-حفره بوجود میآورد تا زیر نوارهای جدیدی را اشغال نمایند. علاوه براین، شدت تکینگیهای مختلف به شدت نور تابشی برای قطبش بستگی ندارد.
با توجه به نتایج مربوط به چاه سیم کوانتمی دیدیم که مکان، اندازه و تعداد قلهها وابسته به شعاع سیم کوانتمی بوده و با تغییر شعاع مکان، اندازه و تعداد آنها تغییر میکند. علاوهبراین، ملاحظه نمودیم که شدت قلههای طیف گسیلی کاهش یافته و قلههای مربوط به گذارهای الکترونی بزرگتر از قلههای مربوط به گذارهای حفره است. این ناشی از این حقیقت است که حفره دارای جرم مؤثر بزرگتر از الکترون و همچنین دارای جابجایی نوار کمتری است.
در مورد طیف نقطه کوانتمی دیدیم که اگر طیف چاهسیم کوانتمی و نقطه کوانتمی را بدست آورده و با هم مقایسه کنیم خواهیم دید که نوارها در نقطه کوانتمی گسستهتر از چاهسیم کوانتمی است.
در فصل سوم ترازهای انرژی را بر حسب شعاعهای متفاوت نقطه کوانتمی و اعمال میدان مغناطیسی متفاوت جداگانه مورد بررسی قرار دادیم و نتایج زیر را بهدست آوردیم
-
- افزایش شعاع نقطه کوانتمی، ترازهای انرژی کاهش یافته و به هم نزدیک میشوند و در حد شعاعهای خیلی بزرگ به سمت انرژی الکترون آزاد میل می کند. این بدان علت است که افزایش شعاع، کاهش محدودیت کوانتمی را در پی داشته و کاهش محدودیت کوانتمی سبب کاهش ترازهای انرژی شده و ترازهای انرژی را از حالت گسسته به حالت پیوسته سوق میدهد.
-
- با افزایش میدان مغناطیسی، بعضی از ترازهای انرژی به هم نزدیک میشوند و برخی بدون اینکه همدیگر را قطع کنند از هم دور میشوند و برخی همدیگر را قطع کرده و باز از هم فاصله میگیرند، این اثر را تقاطع و پادتقاطع گویند.
- همچنین طیف گسیلی بر حسب انرژی با قطبشهای مختلف را مورد بررسی قرار داده و به نتایج زیر رسیدیم که تعداد قلهها با تغییر قطبش تغییر می کند. تغییر قطبش تغییر قاعده گزینش را در پی داشته و در نتیجه با تغییر قطبش، حالتهای نهایی تغییر کرده و در نتیجه تعداد قلهها و مکان آنها تغییر می کند.
معیاری است که برای تشخیص بزرگ یا کوچک بودن شرکتها مورد استفاده قرار گرفته است که بر تصمیم سرمایه گذاران و واکنشهای آنها به اطلاعات مؤثر است. در این تحقیق اندازه شرکت از ضرب تعداد سهام عادی منتشر شده در قیمت بازار سهام عادی به دست میآید.
(۱-۷) قیمت بازار سهام در پایان سال * تعداد سهام عادی = اندازه شرکت
خطای پیش بینی سود [۶]
انحرافی از پیش بینیهای سود مدیریت است که به صورت تفاوت سود واقعی و سود پیش بینی شده توسط مدیران بر قدر مطلق سود پیش بینی شده توسط مدیران قابل ارزیابی است. متغیر خطای پیش بینی سود برابر است با اختلاف سود (زیان) پیش بینی شده از سود (زیان) واقعی تقسیم بر قدر مطلق سود (زیان) پیش بینی شده محاسبه می شود(نمازی و شمسالدینی، ۱۳۸۶).
۱-۷ قلمرو پژوهش
قلمرو پژوهش حاضر در سه سطح؛ قلمرو موضوعی، زمانی و مکانی به صورت ذیل ارائه میگردد:
۱-۷-۱ قلمرو موضوعی پژوهش
قلمرو موضوعی پژوهش حاضر در حیطه پژوهشهای رشته حسابداری قرار دارد و به شناسایی تأثیر تأمین مالی خارج از ترازنامه بر واکنش سرمایه گذاران نسبت به اعلان سود می پردازد.
۱-۷-۲ قلمرو زمانی انجام پژوهش
با توجه به نوع پژوهش که کاربردی _ پیمایشی است، دوره زمانی پژوهش حاضر به صورت سالانه برای سال مالی ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ در نظر گرفته شده است.
۱-۷-۳ قلمرو مکانی انجام پژوهش
اطلاعات مورد نیاز برای انجام پژوهش حاضر مربوط به شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
مدل مفهومی پژوهش
متغیر وابسته متغیرهای مداخلهگر متغیر مستقل
عدم تقارن اطلاعاتی
بازده دارایی ها
مدل مفهومی تأثیر اجاره عملیاتی بر واکنش سرمایه گذاران نسبت به اعلان سود (منبع: محقق)
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
۲-۱ مقدمه
در اقتصاد سنتی فرض می شود که سرمایه گذاران منطقی هستند و قیمت اوراق برابر با ارزش ذاتی آنها بوده و ارزش ذاتی سهام به وسیله تنزیل مبالغ جریانهای نقدی مورد انتظار به دست می آید، به شرطی که انتظارهای سرمایهگذار بر مبنای اطلاعات در دسترس، به درستی شکل گرفته باشد. اخبار اساسی باعث تغییرات در قیمت اوراق بهادار می شود و و قتی سرمایه گذاران اطلاعات جدیدی درباره ارزش ذاتی اوراق بهادار به دست میآورند، سریعاً نسبت به آن واکنش نشان می دهند. تمامی اطلاعات جدید به سرعت در قیمتها منعکس می شود و برای هیچ کس فرصت به دست آوردن سودهای غیر عادی بر اساس این اطلاعات، باقی نمیماند(نمازی، ۱۳۸۵: ۴۴-۳۰). طرفداران فرضیه بازار کارا بیان میدارند که کارایی بازار زیاد به منطقی بودن همه سرمایه گذاران وابسته نیست. در بسیاری سناریوها، هنگامی که برخی از سرمایه گذاران منطقی نیستند، بازار همچنان کارا میباشد. در یک سناریوی واحد، سرمایه گذاران غیر منطقی با یکدیگر در ارتباط نیستند. بنابراین، معاملات آنها به صورت تصادفی و غیر همبسته است . به دلیل تعداد زیاد چنین سرمایه گذارانی، در نهایت معاملهگران پر سر و صدا اثری بر روی قیمت اوراق بهادار نخواهند گذاشت. در ارتباط با اطلاعات ارائه شده از سوی شرکتها همواره این دغدغه برای سرمایهگذار وجود دارد که اطلاعات ارائه شده علاوه بر داشتن محتوای اطلاعاتی با یکدیگر تقارن نداشته باشند. احتمال انتقال نابرابر اطلاعات از سوی شرکتها سبب افزایش ریسک سرمایه گذاران خواهد شد. با توجه به دیدگاه فرضیه بازار کارا می تواند عدم تقارن اطلاعات را به عنوان عاملی تأثیرگذار بر واکنش سرمایه گذاران نسبت به اطلاعات ارائه شده به ویژه اعلان سود مورد بررسی قرار دادهاند.
۲-۲ مبانی نظری پژوهش
۲-۲-۱ تأمین مالی خارج از ترازنامه
سرمایه گذاری یا افزایش سرمایه (افزایش فعالیتهای عملیاتی) شرکت، طبق ضوابط قانونی و میثاقهای پذیرفته شده حسابداری که تمام یا بخشی از آن تأمین مالی در ترازنامه نشان داده نشود، تأمین مالی برون ترازنامهای گفته می شود.
تأمین مالی خارج از ترازنامه عبارت است از، نوعی تأمین مالی که بیشتر شرکتها برای جلوگیری از افزایش بیش از اندازه در اهرم مالی و نقص قراردادهای بدهی خود، سعی می کنند عملیات خود را با نشان ندادن بدهی در ترازنامه تأمین مالی کنند(تقوی و همکاران، ۱۳۸۹: ۵).
یکی از مهمترین تصمیمات مدیریت مالی، اتخاذ تصمیماتی در مورد نحوه تأمین مالی برای شرکت میباشد که شامل تصمیماتی همچون ساختار مالی و ساختار سرمایه و همچنین تعیین بهترین شیوه تأمین مالی و ترکیب آنها است. حال شرکتها برای تأمین مالی راههای مختلفی از قبیل وام بانکی، استقراض خارجی، انتشار سهام، انتشار اوراق مشارکت و…. میباشد که یکی از روشهای تأمین مالی که امروزه مورد توجه مجامع جهانی قرار گرفته، روش تأمین مالی برون ترازنامهای میباشد که شرکت از طریق استفاده از ابزارهای متفاوت که این روش دارا میباشد؛ تأمین مالی می کند. به طور کلی شرکت از طریق ابزارهای این روش، نقدینگی شرکت را افزایش میدهد یعنی شرکت میخواهد ضمن تحصیل دارایی، آن دارایی و بدهی مربوط به آن در ترازنامه نشان ندهد و همچنین استفاده از این ابزارها جهت تأمین مالی، بازده و ریسک عملیاتی و در نهایت ارزش شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. </str ong>پس، تأمین مالی خارج از ترازنامه عبارت است از تأمین مالی یا تأمین مالی مجدد عملیات واحد اقتصادی به روشی که در آن ممکن است تمام یا برخی از تأمین مالی انجام شده طبق محدودیتهای حسابداری در ترازنامه شرکت نشان داده نشود. بنابراین، تأمین مالی خارج از ترازنامه زمانی استفاده می شود که شرکت میخواهد ضمن تحصیل دارایی، شیوه تأمین مالی را (که معمولاً از طریق بدهی است) در ترازنامه نشان ندهد. چون اکثراً از طریق بدهی برای خرید دارایی استفاده می شود، هنگامی که بدهی در ترازنامه نیاید، نسبت بدهی، کمتر از واقع نشان داده خواهد شد و نشان دهنده ریسک کمتر شرکت است و این برای سرمایهگذارارن مطلوبتر خواهد بود. همچنین با نشان ندادن دارایی، هزینه استهلاکی هم که از آن به وجود می آید؛ در صورت سود و زیان نشان داده نمی شود و سود بالاتر گزارش می شود. البته باید توجه داشت که تأمین مالی خارج از ترازنامه لزوماً ساختگی نیست. برخی از موارد هم اجتنابناپذیر است؛ مانند اجارههای عملیاتی که از بابت آن تعهداتی شناسایی نمی شود (در مقابل اجارههای سرمایهای در این روش، به جای شناسایی یک بدهی و یک دارایی (نظیر اجاره سرمایهای) صرفاً به نمایش هزینه اجاره در صورت سود و زیان اکتفا می شود. توجه به این مبحث به این دلیل جدی شد که بسیاری از شرکتها به شیوه های مختلف سعی در پنهان کردن تعهداتشان داشتند. طبق کتاب سال ۲۰۰۹ لیزینگ جهانی، مجموع کل مبالغ لیزینگ سالیانه در سال ۲۰۰۷ مبلغی معادل ۷۶۰ بیلیون دلار بوده که بسیاری از اقلام فوق در ترازنامهی شرکتها نمایش داده نشد. بهترین مثال در این مورد، بدهی مربوط به شرکتهای زیر مجموعه “انرون” بود که منجر به ورشکسته شدن این شرکت در سال ۲۰۰۱ میلادی شد.
به عبارت دیگر، تأمین مالی خارج از ترازنامه به معنی عدم نمایش یک قلم دارایی یا بدهی و یا یک فعالیت تأمین مالی در ترازنامه یک شرکت میباشد. این قلم مورد بحث می تواند یک مورد اجاره (اجاره عملیاتی که به رقم استفاده از دارایی های موجر صرفاً پرداخت هزینه اجاره در دفاتر نمایش مییابد و نه تعهدات بلندمدت پرداختهای متوالی اجاره که معمولاً ارقام بالایی از هزینه را تشکیل میدهد. این شیوه نمایش مورد پیشنهاد استانداردهای حسابداری اکثر کشورها در قالب تقسیم بندی اجارهها به عملیاتی و سرمایهای میباشد)؛ یک واحد تجاری فرعی یا وابسته (تحت عنوان جوینت ونچر و یا واحد تحقیق و توسعه) و یا یک بدهی احتمالی نظیر اعتبار اسنادی باشد. همچنین، تعهداتی نظیر فیوچر و فورواردها و تعهدات قراردادی بلندمدت و اوراق مشتقهای نظیر موارد فوق (به استثنای اوراق مشتقه مرتبط با سهام) از جمله مصداقهای یک تأمین مالی خارج از ترازنامه تلقی می شود. به طور ساده، عدم شناسایی بدهی مرتبط با یک قلم از دارایی های مورد استفاده و موجود یک شرکت میباشد. برخی از شرکتها بنا به ماهیت و نوع فعالیت ممکن است حجم زیادی از بدهی را در ترازنامه خود به نمایش نگذارند. یک مثال مؤسسات مالی است که به مدیریت دارایی ها و یا ارائه خدمات کارگزاری یک صاحبکار مشغول هستند. این مؤسسات اقلام دارایی تحت مدیریت خود را در صورتهای مالی غالباً به عنوان دارایی های تحت مدیریت خارج از ترازنامه مالی خود گزارش می کنند. بسیاری از اقلام خارج از ترازنامه تحت تأثیر نگاه مدیریت در خصوص پیشآمدها و نتایج احتمالی آتی قرار میگیرد و لذا، ممکن است به عنوان یک قلم خارج از ترازنامه گزارش شود. دلیل این موضوع نیز کمتر نشان دادن بدهیها در ترازنامه وارائه تصویری بهتر در خصوص وضعیت مالی شرکت میباشد. چرا که نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و اهرم مالی پایینتر نمایش مییابد.
۲-۲-۱-۱ ابزارهای تأمین مالی برون ترازنامهای
به طور کلی میتوان ۵ نوع از ابزارهای تأمین مالی را به شرح زیر به عنوان ابزارهای تأمین مالی برون ترازنامهای دانست:
۲-۲-۱-۱-۱ اجارههای عملیاتی
یکی از موارد بسیار رایج تأمین مالی خارج از ترازنامه، مورد اجارههای عملیاتی میباشد. چرا که در این روش به جای شناسایی یک بدهی و یک دارایی (نظیر اجاره سرمایهای) صرفاً به نمایش هزینه اجاره در صورت سود و زیان اکتفا می شود. این روش در استانداردهای گزارشگری مالی بین المللی و استانداردهای آمریکا در حال حاضر رایج بوده (در استاندارد ایران، شماره ۲۱ نیز همین روشها مورد قبول قرار گرفته است).
در اجارههای عملیاتی، مخاطرات و مزایای عمده ناشی از مالکیت دارایی به اجارهکننده منتقل نمیشود. بنابراین دارایی مورد اجاره توسط اجارهدهنده در ترازنامه منعکس و اجارهبها در طول دوره اجاره به عنوان درآمد شناسایی میشود. در اجاره عملیاتی برخلاف اجاره سرمایه ای، اجاره دهنده به حفظ دارایی در دفاتر خود ادامه می دهد. اجارهدهنده درآمد بهره و سود ندارد اما به طور ادواری نسبت به ثبت درآمد اجاره و همچنین مستهلک نمودن مورد اجاره اقدام می کند.اجاره کننده نیز باید مبالغ اجاره را برمبنای خط مستقیم به عنوان هزینه اجاره شناسایی نماید.
با توجه به تعریفی که بلکویی (۱۹۹۸) ارائه کرده است، اجاره یک توافق یا قرارداد بین دو یا چند طرف میباشد؛ که طی این قرارداد، اجارهدهنده موافقت می کند دارایی را تحصیل و به مالکیت خود در آورد و از مزیتهای مالیاتی ناشی از استهلاک و اجاره آن بهرهمند شود. اجارهکننده نیز موافق
ت می کند که از دارایی مورد اجاره استفاده و حق اجاره تعیین شده توسط موجر (اجارهدهنده) را بپردازد. حق اجاره مذکور بابت جبران بخشی از سرمایه گذاری انجام شده توسط اجارهدهنده، منسوخ شدن تکنولوژی، مخاطره ناشی از کاهش ارزش فروش در زمان فروش مجدد دارایی و احتمال از بین رفتن آن توسط اجارهکننده میباشد.
خصوصیتی که انگیزه روی آوردن شرکتها به اجارهها را تقویت می کند؛ امکان اجرای تأمین مالی خارج از ترازنامه است؛ که این امر از طریق نشان ندادن دارایی ها و بدهیها در صورتهای مالی برای اجارهکننده حاصل شده و در نتیجه، نسبت اهرمی و نسبتهای سودآوری (بازده دارایی ها، بازده سرمایه گذاریها و بازده حقوق صاحبان سهام) بهتر از زمانی نشان داده می شود که دارایی خریداری شده باشد؛ هر چند که این عمل نوعی حساب آرایی دانسته شده و اخلاقی تلقی نمیگردد.
۲-۲-۱-۱-۲ فروش حسابهای دریافتنی [۷]
روش دیگری برای تامین مالی واگذاری یا فروش مستقیم حسابهای دریافتنی است، یعنی شرکتها اسناد و مدارک مربوط به مطالبات خود را به شرکت تأمین مالی کننده میفروشند.
سازمانی که این مدارک را خریداری می کند کلیه ریسکهای مربوط به وصول مطالبات و سوخت شدن آن را میپذیرد و هیچگونه مسولیتی متوجه شرکت فروشنده نیست.
سه نوع نحوه عمل حسابداری برای فروشنده حسابهای دریافتنی وجود دارد که عبارتند از: عدم شناسایی دارایی و بدهی، شناسایی همزمان دارایی و بدهی، شناسایی جداگانه دارایی و بدهی ناشی از فروش حسابهای دریافتنی. در وضعیت عدم شناسایی دارایی و بدهی، عمل فروش حسابهای دریافتنی، یک نوع ابزار تأمین مالی خارج از ترازنامه تلقی میگردد. در این نحوه عمل، مطالبات ناشی از حسابهای دریافتنی با دیون ناشی از فروش آنها تهاتر خواهد شد.
۲-۲-۱-۱-۳ تأمین مالی پروژه های خاص[۸]
نظر به اینکه در اینگونه پروژه ها، مالکیت پروژه و متصدی آن از همدیگر جدا میباشند. بعضی از شرکتها مسئولیت انجام این پروژه ها را به عهده میگیرند، این نوع شرکتها تامین مالی کننده خارجی تلقی میشوند.
بر اساس یافتههای فینرتی[۹] (۱۹۹۶) مراحل کلیدی تأمین مالی پروژه های خاص به این صورت است که پس از آغاز پروژه، درآمدها و هزینهها صرفنظر از هزینه های اولیه پروژه شناخته میشوند. علت این امر، جدایی مالکیت پروژه از متصدی آن (انجامدهنده آن) میباشد. این بدان معنی است که شرکتهایی وجود دارد که مسئولیت انجام پروژه ها را بر عهده میگیرند و این نوع شرکتها نوعی تأمینکننده خارجی تلقی میشوند. معمولاً یک شرکت زمانی از این نوع تأمین مالی استفاه می کند که دارای توانایی مالی محدودی باشد و یا اینکه راه دیگری را که از نظر هزینه معقول باشد، نیافته باشد. تأمین مالی پروژه های خاص را میتوان تأمین مالی منابع محدود نیز نامگذاری کرد. تأمین مالی پروژه های خاص دارای ویژگیهای کلیدی زیر است:
الف) توانایی مالی محدود متصدی پروژه (کاملکننده پروژه)
ب) جدایی واحد انتفاعی (مالک پروژه) از متصدی پروژه
ج) امکان انجام تأمین مالی با هزینه های کمتر
۲-۲-۱-۱-۴ برون سپاری[۱۰]
هم اکنون ما در عصر برون سپاری زندگی میکنیم. عصری که در آن شرکتها برای گسترش فعالیتهایشان، قراردادهای فرعی میبندند. از طراحی محصولاتشان تا مونتاژ، از تحقیق و توسعه تا بازاریابی و توزیع و خدمات پس از فروش. بعضی از شرکتها به صورت کارخانههای مجازی که دارای مالکیت طراحی محصول هستند، به فعالیت پرداخته و محصولات زیادی در اختیار دارند؛ ولی خود صاحب چیزی نیستند و از توانایی دیگران در ساخت محصول استفاده می کنند پس:
برون سپاری عبارت است از؛ عمل انتقال بعضی از فعالیتهای داخلی یک سازمان و واگذاری حق تصمیم گیری به عرضهکننده بیرون از سازمان بر اساس قرارداد. در حقیقت و در عمل، در برون سپاری نه تنها فعالیتها منتقل میشوند، بلکه عوامل تولید و حق تصمیم گیری نیز در اغلب موارد واگذار میگردد.
۱-۲) بیان مسأله
بهبود عملکرد[۵] برای همه شرکتهای در طی فعالیت سالیانه مهم است. در دهه گذشته شرکتهای ایرانی در این زمینه روند پر نوسان و قابل قبولی ارائه ننموده اند (نورپاش، ۱۳۹۱: ۱۶) این باعث کاهش توان رقابتی آن ها شده است. باید در نظر داشت که هدف موسسات تولیدی یا خدماتی می تواند رشد، سودآوری و یا بقاء میباشد. از جمله عوامل اثرگذار بر هدف فوق که در تمامی سازمان های تولیدی و خدماتی مطرح میباشد، عبارتند رضایت مشتری[۶]، رقبا، فنآوری[۷]، نیروی انسانی ماهر، کاهش هزینه و افزایش کیفیت. از میان عوامل مذکور رضایت مشتری مهم ترین نگرانی شرکتهای کنونی می باشد. ویژگی اصلی باید در محصولات تولیدی وجود داشته باشند تا منجر به رضایتمندی مشتریان شوند، برخی از این عوامل عبارتند از کیفیت بالا به صورت مداوم ، هزینه پایین، تحویل محصول به مشتری در زمان مناسب. دستیابی به هرکدام از ویژگی های مذکور نیازمند اجرا و بکارگیری مجموعه ای از اصول و تکنیک های مختلف تولیدی می باشد. علاوه بر پیچیدگی زیاد، پیاده سازی همزمان این عوامل و نیز تضادها و تاثیرات منفی که بر روی یکدیگر دارند سبب می شود که بسیاری از موسسات از اجرای همزمان آن ها خودداری کنند. جمع آوری و یکپارچه سازی تمامی مفاهیم رویکردها و اصول مختلف در یک سازمان تولیدی و یا خدماتی و بهره گیری موثر از مزایای یکپارچه سازی آن ها نیازمند یک رویکرد نظام مند می باشد. رویکردی که می تواند تمامی این مفاهیم و اصول را به طور مناسب و یکپارچه ایجاد کند رویکرد ناب [۸] است(نژادمبشر، ۱۳۸۶: ۱۲-۱۱).
تولید ناب یک سامانه کامل است که از فلسفه بهبود مستمر استفاده می کند و با بهره گیری از فرهنگ کار تیمی[۹] سعی دارد اتلاف[۱۰]های موجود در فرایند تولید را بیابد، تحلیل کند و آن ها را از بین ببرد. این سامانه به نوعی طراحی شده است که بتواند حداکثر استفاده را از اندازه گیری مداوم بهبود جریان تولید و برطرف کردن اتلاف داشته باشد. تولید ناب در واقع یک نگرش نظام مند است که در صدد حذف ضایعات و اتلافها و از بین بردن هر فرایند اضافی از مرحله ی تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتاً فروش می باشد. مبنای عملکرد سامانه در تولید ناب یک رابطه برد دو طرفه با کل اجزاء و ذینفعان در سامانه می باشد و تمامی عناصر موجود در چرخه تولید ناب از فروشنده ی مواد اولیه تا فروشنده کالا به شکلی مطلوب باید منتفع گردند. تولید ناب به معنی حذف ضایعات و اتلافها، حذف انتظار و حمل و نقل و سرمایه گذاری بیش از میزان لازم، نیز حذف تولیدات معیوب بوده و همچنین به دنبال جذب و کشش هرچه بیشتر مشتری است (جعفرنژاد، ۱۳۹۰: ۱۶۶).
تولید یک محصول با ویژگی های رقابتی و مطابق با خواسته های مشتریان نیازمند به کارگیری فرایندهای تولیدی است که هر مرحله از آن سبب ایجاد ارزش افزوده در محصول نهایی می شود. در تولید ناب برای بهبود فرایند های تولیدی و ایجاد یک محیط سازمانی برای دستیابی به اهداف بلندمدت از اصولی استفاده می شود. شناسایی و بکارگیری این اصول، سازمان ها را در اجرای تولید ناب یاری می کند. ۹ اصل شناسایی شده تولید ناب عبارتند از (جعفرنژاد، ۱۳۹۰: ۲۱۱-۲۱۹):
حذف اتلاف[۱۱]: هدف و فلسفه تولید ناب کاهش در میزان هزینه هاست این هدف از طریق حذف اتلاف (هرچیزی که ارزشی بر محصولات ایجاد نکند) تحقق می یابد. به هر چیزی که مشتری به ازای آن حاضر به پرداخت پول نباشد اتلاف گفته می شود و در نتیجه باید حذف شود.
بهبود مستمر[۱۲]: هنگامی که یک سامانه تولید به طور پیوسته تولید می یابد تنها هدف آن را میتوان کمال نامید، اگر حذف اتلاف را به عنوان زیربنایی ترین اصل تولید ناب در نظر گرفت بیشک بهبود مستمر را می توان در جایگاه بعدی قرار داد.
میزان نواقص صفر[۱۳]: به منظور دستیابی به سطوح بالاتر بهرهوری[۱۴] لازم است تا قطعات و محصولات ما از همان مراحل اولیه تولید عاری از هر گونه عیب و نقص باشد.
تولید بهنگام[۱۵]: هدف نهایی در تولید بهنگام مواجه شدن هر فرایند با یک قطعه در هر لحظه و درست در زمان مورد نیاز است.
سامانه تولید کششی[۱۶] : در مقابل سامانه تولید فشاری: سامانه انبوه تولید به شکل فشاری است که از ماه ها قبل برنامه ریزی و مواد سفارش داده و بر اساس برنامه به خط فرستاده می شود در این تولید قطعه در صفی از عملیات حرکت می کند وقتی عملیات به پایان می رسد قطعه به عملیات بعدی هل داده می شود. این روش نیاز به واکنش های ناگهانی دارد و تغییر تولید را مشکل می کند.برای رسیدن به سامانه تولید ناب باید تولید به شکل کششی تغییر کند. سامانه کششی به معنای آن نیست که کسی نباید کالا یا خدماتی تولید کند مگر آنکه مشتری قبلاً برای آن سفارش داده باشد. در اغلب سامانه های رایج از این نوع، مشتری محصول را برمی دارد و سپس تولید کننده جای خالی محصولی برداشته شده را پر می کند. اعمال مفهوم کشش قدری پیچیده تر است.
تیمهای چند وظیفه ای[۱۷]: نمایانترین مشخصه از سازماندهی کار از سامانه تولید ناب استفاده وسیع از تیمهای کاری چند وظیفه ای می باشد.
عدم تمرکز در مسئولیت ها: تمرکز زدایی مسئولیت ها و تخصیص آنها به تیمهای کاری چند وظیفه ای، یکی دیگر از مشخصههای مهم در سازماندهی کار ناب است.
یکپارچگی وظایف: یکپارچه سازی وظایف متفاوت در قالب تیمها به این معنی است که وظایفی که در گذشته به وسیله بخشهای غیر مستقیم انجام میشدند، اکنون در حوزه وظایف تیمها قرار میگیرند و در نتیجه محتوای وظایف تیمها افزایش مییابد.
سامانههای اطلاعاتی عمودی[۱۸]: اطلاعات در توانمند سازی تیمهای چند وظیفه ای در جهت نیل به اهداف سازمانی بسیار مهم هستند.در حقیقت آن چه که بهبود عملکرد شرکت ها را مشکل نموده، انتخاب موثرترین و بهترین استراتژی، با توجه به ویژگی های سازمان است.
با توجه به مطالب فوقالذکر در تحقیق حاضر بر رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی استان گیلان پرداخته می شود.
۱-۳) سؤالات تحقیق
سؤالات اصلی و فرعی تحقیق شامل موارد ذیل است:
سؤال اصلی آن است که آیا بین میزان اصول تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبتی وجود دارد؟
سؤالات فرعی نیز عبارتند از:
آیا بین میزان حذف اتلاف و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان بهبود مستمر و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان میزان نواقص صفر و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان تولید بهنگام و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان سامانه تولید کششی و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان تیم های چند وظیفه ای و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان عدم تمرکز در مسولیت ها و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان یکپارچگی وظایف و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
آیا بین میزان سامانه های اطلاعاتی عمودی و عملکرد بازرگانی شرکت های تولید استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد؟
۱-۴) اهمیت و ضرورت تحقیق
با انجام تحقیق در خصوص رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی، مشخص می شود که تولید ناب با ابعاد گوناگون خود چگونه می تواند بر عملکرد بازرگانی شرکتها تولیدی تاثیرگذار باشد. شرکت های تولیدی جهت بقا در صحنه ی رقابت و به منظور اثربخشی بیشتر، نیازمند آن هستند که به طور مستمر عملکرد خود را بهبود ببخشند. شناخت اصول تولید ناب به شرکتها کمک می کند که ضمن آشنایی با این اصول و جایگاه خود در این راستا، بتوانند از تولید ناب جهت نیل به عملکرد مطلوب استفاده نمایند. تحقیقهای متعددی که طی چند دهه اخیر در خصوص تولید ناب در شرکت های تولیدی انجام شده، اهمیت روز افزون این نوع تولید را آشکار می نماید و گویای این واقعیت است که تولید ناب مؤثر بوده و می تواند تاثیرات مثبتی در سطح شرکتها ایجاد نمایند. با عنایت به اینکه امروزه شرکتهای تولیدی ایرانی تلاش های بسیاری برای ارائه عملکرد بهتر در بازار از خود نشان داده و میکوشند تا با بهره گیری از تکنیکها و ابزارهای متعددی به این مهم دست یابند لذا تحقیق حاضر می کوشد با بررسی رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی راهکارهای مناسبی را جهت بهبود در عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی ارائه دهد.
۱-۵) اهداف تحقیق
هدف این تحقیق پاسخ به سوال اصلی تحقیق است که در این راستا اهداف زیر قابل دسترسی است:
توصیف متغیرهای موجود در فرضیه های تحقیق شامل عملکرد بازرگانی، حذف اتلاف، بهبود مستمر، میزان نواقص، تولید بهنگام، تیمهای چند وظیفه ای، عدم تمرکز، یکپارچگی وظایف و سامانههای اطلاعاتی عمودی است.
سنجش رابطه بین متغیرها مطابق فرضیه های تحقیق.
آزمون فرضیه های تحقیق.
همچنین اهداف کاربردی تحقیق شامل استفاده از نتایج در طراحی استراتژی های تولید میباشد.
۱-۶) چارچوب نظری تحقیق
چارچوب نظری بنیانی است که تمامی تحقیق بر آن استوار می باشد. در خصوص چیستی عملکرد، نگرشهای متفاوتی وجود دارد. کین[۱۹] معتقد است که عملکرد چیزی است که فرد به جا می گذارد و جدای از هدف است. برنادین[۲۰] عملکرد را به عنوان نتایج کار تعریف نموده است اما عملکرد شرکت میزان موفقیت یک شرکت در خلق ارزش برای قسمت های مختلف بازار است در واقع عملکرد شرکت بر اساس دستیابی به اهداف کسب و کار، از طریق واحدهای مختلف شرکت، تعیین می گردد و موفقیت استراتژی های هر شرکت، در عملکرد آن شرکت منعکس می شود. اگرچه عملکرد می تواند معانی متنوعی داشته باشد (مثلا: کوتاه مدت یا بلندمدت و …) به طور عمده از دو دیدگاه می توان به آن نگریست، نخست مفهوم ذهنی که مرتبط است با عملکرد شرکت ها نسبت به رقبای آن ها و دیدگاه دوم مفهوم عینی است که بر پایه ی اندازه گیری مطلق عملکرد می باشد. با توجه به ادبیات تولید ناب می توان گفت شرکت های تولیدی می کوشند با توسل به اصول تولید ناب عملکرد بهتری در بازار رقابتی امروزه از خود ارائه دهند. تولید ناب یک استراتژی مدیریتی و رویکردی جهت شناسایی و حذف ضایعات و برای حداقل نمودن هزینه ها و حرکت به سوی بهره وری و تعالی سازمانی می باشد (ملک اخلاق و رجبی زاده، ۱۳۹۰: ۵).
محقق با مطالعه متون و ادبیات پیشین، در تحقیق انجام شده در خصوص رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی استان گیلان، به منظور تشریح ابعاد تولید ناب از نظرات کارلسون و آهلشتروم (۱۹۹۶)، استفاده نموده است. مطالعات انجام شده از سوی کارلسون و آهلشتروم در سال ۱۹۹۶در مقاله ای با عنوان ارزیابی تغییرات در جهت نابی به منظور عملیاتی کردن اصول متفاوت تولید ناب آمده است. نامبردگان در تحقیقات خود تولید ناب را دارای ۹ اصل، حذف اتلاف ، بهبود مستمر، نواقص صفر، تولید بهنگام، تیمهای چند وظیفه ای، عدم تمرکز، یکپارچگی و سامانههای اطلاعاتی عمودی معرفی نموده اند (جعفرنژاد، ۱۳۹۰: ۱۶۶).
در تحقیق حاضر طبق نمودار (۱-۱) رابطه بین ۹ اصل فوق و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی استان گیلان مورد بررسی قرار گرفته است.
نمودار (۱-۱) مدل رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق
۱-۷) فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی این تحقیق عبارت است از اینکه بین میزان اجرای تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
فرضیه های فرعی تحقیق شامل موارد زیر است:
بین میزان حذف اتلاف و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان بهبود مستمر و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان نواقص صفر و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان تولید بهنگام و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان سامانه تولید کششی و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان تیم های چند وظیفه ای و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان عدم تمرکز در مسولیت ها و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان یکپارچگی و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
بین میزان سامانه های اطلاعاتی عمودی و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی استان گیلان رابطه مثبت وجود دارد.
۱-۸) تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها