تحقیق حاضر شامل سه فصل است.
فصل اول که شامل کلیات تحقیق است که در برگیرنده چند مبحث میباشد: که به ترتیب واژه شناسی، سیر تقنینی موضوع و نقش و اهمیت انرژی در زندگی مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل دوم به تحلیل حقوقی جرایم مرتبط با انرژی و عناصر تشکیل دهنده آن میپردازد.
فصل سوم علل و عوامل این بزه و تاثیرات مخرب آن متذکر میشود.
فصل اول
کلیات
در این فصل ابتدا جهت تبیین و شناخت بیشتر و دقیق موضوع به واژه شناسی پرداخته، سپس سیر تاریخی این موضوع در قوانین مختلف و نقش انرژی در زندگی بشر مورد بررسی قرار میگیرد.
مبحث اول: واژه شناسی
جهت شناخت موضوع ضروری ست، واژگانی از نظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گیرد.
گفتار اول: انرژی
بند ۱: لغوی
در لغت نامه دهخدا ذیل کلمه انرژی معانی زیر آمده است: نیرو، قوه، قدرت.(فرهنگ فارسی معین) کارمایه. (یادداشت مولف). مفهوم انرژی یکی از اساسیترین مفاهیم فیزیکی است ولی تعریف ساده و در عین حال دقیق آن دشوار است، معمولاً انرژی را توانایی یا قابلیت انجام دادن کار تعریف میکنند.
باانرژی: باقوت، نیرومند. (از یادداشتهای لغت نامه).
بی انرژی: بی قوت، ناتوان. (از یادداشتهای لغت نامه).[۱]
در فرهنگی دیگر انرژی در معنای نیرو، قوه، قدرت، توانایی، پرکاری و استعداد کار و کوشش بیان شده است.[۲] در فرهنگ معین نیز این گونه تعریف شده است: نیرو، قدرت، توانایی انجام کار، کارمایه (فره)[۳].
بند ۲: اصطلاحی
انرژی در اصطلاح نیروی محرکهی لازم برای به گردش در آوردن چرخ تولید و خدمات که حاصل از سوخت یا فرآورش منابع مختلف نظیر نفت، گاز، زغال سنگ، انرژیهای هسته ای، خورشیدی و امثال آن است. [۴]
گفتار دوم: آب
بند۱: لغوی
آب، مایع شفاف بی مزه و بویی که حیوان از آن میآشامد و نبات بدان تازگی و تری میگیرد و آن یکی از عناصر قدماست.[۵] در فرهنگی دیگر آمده است، آب جسمی است مایع و بی طعم و بو، مرکب از اکسیژن و هیدروژن که در صد درجه به جوش میآید و در صفر درجه منجمد میشود. همچنین به معنی رونق، درخشندگی، آبرو، جاه،…. به کار برده شده است.[۶]
بند۲: اصطلاحی
در اینجا منظور از آب، آبی است که توسط سازمانهای مربوطه جهت شرب یا مصارف دیگر اعم از شهری یا روستایی لوله کشی شده و استفاده از آن منوط به کسب مجوز است. [۷]
گفتار سوم: برق
بند۱: لغوی
برق روشنی است که آن را به فارسی درخشش گویند. رخش، درخشش، آتشک، صاعقه قوه کهربایی، الکتریک، الکتریسیته. صورتی از انرژی که قابل تبدیل به انرژیهای حرارتی مکانیکی- شیمیایی است و علمی که از خواص این انرژی بحث میکند، علم برق، برق شناخت گویند.[۸]
بند ۲: اصطلاحی
در اینجا منظور از برق، نیرویی است که توسط سازمان برق در شهرها و روستاها توزیع شده و استفاده از آن نیز منوط به کسب مجوز لازم از سازمان مذکور است.[۹]
گفتار چهارم: مواد نفتی
بند۱: لغوی
نفت مایعی است قابل احتراق که در اعماق زمین تا ۱۸۰۰ متر یافت میشود و گاهی در اثر فشار و حرارت درونی زمین به طرف بالا صعود میکند. [۱۰]
بند ۲: اصطلاحی
نفت عبارت است از کلیه هیدروکربورها به استثنای زغالسنگ که به صورت نفت خام، گاز طبیعی، قیر، پلمه، سنگهای نفتی و ماسههای آغشته به نفت اعم از آنکه به حالت طبیعی یافت شود یا به وسیله عملیات مختلف از نفتخام و گاز طبیعی به دست آید.[۱۱]
نفت عبارت است از نفتخام، گاز طبیعی، آسفالت و کلیه هیدروکربورهای مایع اعم از آنکه به حالت طبیعی یافت شود یا به وسیله عملیات مختلف از نفتخام و گاز طبیعی جدا شود و نیز هر فرآورده مهیای استفاده یا نیمهتمامی که از مواد مزبور به وسیله تبدیل گاز به مایع یا تصفیه یا عمل شیمیایی یا هرگونه طریقه دیگری اعم از آنچه اکنون معمول است و آنچه در آینده معمول شود، به دست آید.[۱۲]
کلمه نفت در قانون دیگری این گونه تعریف شده است: نفت عبارت است از نفتخام، گازطبیعی، آسفالت و کلیه هیدروکربورهای مایع اعم از اینکه به حالت طبیعی یافت شود یا به وسیله عملیات مختلف از نفتخام و گاز طبیعی جدا شود و نیز هر فرآورده مهیای استفاده یا نیمه تمامی که از مواد مزبور به وسیله تبدیل گاز به مایع یا تصفیه یا عمل شیمیایی یا هرگونه طریقه دیگری اعم از آنچه اکنون معمول است و آنچه در آینده معمول شود، به دست آید.[۱۳]
گفتار پنجم: حمل ونقل
بند ۱: لغوی
جایی به جایی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از جایی به جایی بگشتن. (از اقرب الموارد). از جایی به جایی رفتن. (غیاث اللغات). از جایی به جایی رفتن و نقل نمودن، جابجا شدن.[۱۴] از جایی به جای دیگر رفتن، نقل کردن، کوچیدن، کوچ کردن[۱۵]. در لغت نامه دیگری این گونه بیان شده است:
۱- از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن. ۲- وا گذاری، نقل مکان کردن.[۱۶]
بند ۲: اصطلاحی
“حمل و نقل"، انتقال اشخاص و کالاها از نقطه ای به نقطه دیگر است. صنعتی که به تجهیز ملزومات حمل و انتقال اشخاص و کالاها میپردازد، بخش مهمی از اقتصاد ملی را تشکیل میدهد که به صنعت حمل و نقل شهرت یافته است.[۱۷] به طور کلی وجوه مشترک کلیه شیوههای حمل و نقل را که عناصر اصلی حمل و نقل گویند، شامل موارد ذیل میباشد:
راه
وسیله نقلیه
نیروی محرکه
تاسیسات و مستحدثات[۱۸]
گفتار ششم: سیاست کیفری
بند ۱: لغوی
مفهوم سیاست، مانند هر مفهوم دیگر در علوم انسانی، هم از حیث قلمرو و هم از حیث موضوع، مفهوم پیچیده و مشکلی است. از طرفی هدف از تعریف یک پدیده، این است که یک علم با مباحث علم دیگر آمیخته نگردد و نیز اگر از مفهومی بحث میشود، معلوم گردد که از آن، چه برداشتی در نظر است تا بنابر تعریفی که مورد اتفاق نظر است، بحث نمود و به نتیجه رسید. بنابراین جهت شفاف شدن مفهوم سیاست، در ابتدا تعریف لغوی و سپس تعریف اصطلاحی آن را از دیدگاه دانشمندان ارائه میگردد.
سیاست در لغت نامه دهخدا چنین بیان شده است: پاس داشتن ملک، نگاه داشتن، حفاظت، نگاهداری، حراست، حکم راندن بر رعیت، رعیت داری کردن، حکومت، ریاست، داوری، قهر و هیبت نمودن، شکنجه و عذاب و عقوبت.[۱۹]در فرهنگ دیگری ذیل این کلمه آمده است: اداره کردن امورمملکت، مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، اصلاح امور خلق، رعیت داری، مردم داری و به معنی عقوبت و مجازات.[۲۰] حکومت، حکومت کردن، داوری و تنبیه نیز در تعریف این لغت نگاشته شده است. [۲۱]
بند۲: اصطلاحی