اشکم چو رنگ خون شقایق شد
آنرا بجام کردی و نوشیدی
«دیوار – قربانی»
مثال دیگر :
کاش چون پائیز بودم… کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان طوفاناندوهی بجانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ میزد
وه… چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
«دیوار –اندوه پرست»
۴-۱-۴-جدا کردن و تشخّص مصراعها :
«قافیه در عین اینکه باعث وحدت مصراعها و ایجاد شکل ترکیبی شعر میشود، وظیفۀ مقابل این کار را نیز به عهده دارد. یعنی در عین ایجاد وحدت، تمایز و دگرگونی و استقلالی نیز به مصراعها میبخشد. در آغاز تا حدی مایۀ شگفتی است که قافیه چگونه ممکن است دو اثر متضاد داشته باشد ولی با دقت به خوبی میتوان دریافت که این اثر متضاد در قافیه به روشنی محسوس است زیرا «قافیه در ساختمان شعر، به عنوان یک علامت صوتی مشخص – در هر فاصله ای که باشد – آخر هر بیت را تعیین میکند» و تمایل به درنگ کردن، در این بازگشت منظم اصوات، به جلوه کردن مصراعها کمک میکند و با این تشخص بخشیدن به پایان مصراعها و بندها، عنصر قافیه، وزن را تکمیل میکند. زیرا اگر یک شعر بی قافیه خوانده شود ممکن است همچون یک قطعۀ پیوسته شنیده شود، اما وجود قافیههای جریان اصوات را به صورت قسمتهای درست و کاملی – که ما بیت میخوانیم – حفظ میکند، قافیه با مکثی هوشیارانه، که پس از هر کلمهای میآورد و نیز بر اثر تأکیدهایی که به صدای کلمات میافزاید – ممکن است ترکیبی به وجود آورد که به نظم و استخوان بندی مصراع کمک کند» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶ : ۸۷)
مثلاً در این ابیات از شعر «سیدۀ عشق» :
آه… گوئی ز دخمۀ دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمیدر این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
و در بند دیگر این شعر :
آه باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
یا در شعر «قصه ای در شب» :
برکه میخندد دو چشمش ای افسوس ؟
وز کدامین لب لبانش بوسه میجوید ؟
پنجه اش در حلقۀ موی که میلغزد ؟
با که در خلوت به مستی قصه میگوید ؟
احساس میکنیم که قافیه در عین وحدت بخشیدن به ساختمان شکلی شعر، هر بیتی را استقلال کامل میبخشد و موسیقی آن را به کمال میرساند.
۴-۲-تداعی معانی :
«یکی از بزرگترین خصوصیتهای قافیه مسئلۀ تداعی معانی است و این موضوع در شعر ایران و عرب بیش از دیگر زبانها به روشنی احساس میشود زیرا در موارد بسیاری شاعر خود را در اختیار کلمات میگذارد تا او را به هر وادی که بخواهند بکشند. البته در حدودی این کار لازم است و از مرز معینی که گذشت کار شعر را به ابتذال و رسوایی میکشد… از آمدن هر صورت ذهنی یک مشت صور و حالات ذهنی دیگر – که همراه آن بوده است – به خاطر آدمیباز میگردد و این موضوع خاصیت طبیعی ذهن انسان است که از هرکلمه ای مفهومیرا، و با هر مفهومییک سلسله مفاهیم دیگر را که بدان پیوستگی دارند تداعی میکند.
وقتی مفهومیاز مفاهیم شعری، یعنیاندیشهای شاعرانه در زمینۀ ذهن هنرمند پیدا شد در آغاز با صورتی مبهم است و هنگامیکه میخواهد آن را تغنی کند و بسراید بی هیچ گمان از تداعی قافیهها به عنوان یک نیروی ذهنی – که برای تکمیل شعر است – بخوبی میتوان سود جست زیرا که بسیاری از معانی، که ممکن است در تشکیل ساختمان معنوی آن شعر نقشهای برجسته ای داشته باشند، در آن حالت اولیۀ هنرمند ممکن است از ذهن او نگذرد و این تداعی مفاهیم ذهنی از طریق قافیه میتواند بسیاری از جوانب زندگی روحی هنرمند واندیشهها و تأملات گذشتۀ او را – که در وجدان مغفولۀ اوست – بار دیگر در نظرش مجسم کند و شاعر از این رشته تداعیها آنچه را که به کار ساختمان معنوی شعر میآید ثبت کند و اثر خویش را تکمیل کند. بنابراین به طور کلی نمیتوان تأثیر خوب تداعی معانی را – از طریق قافیهها – در شعر منکر شد» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶ : ۹۰-۸۹)
۴-۳-توجه دادن به زیبایی ذاتی کلمات :
به گفتۀ دکتر کدکنی، توجه دادن خواننده به زیبایی ذاتی کلمات، یکی از تأثیرهایی است که قافیه در ذهن ایجاد میکند و این را نوعی بازی میداند که هنرمند با کلمات میکند تا ذهن خواننده را به خود جلب کند و اصولاً توجه به زیبایی ذاتی کلمات در قافیه بیشتر از دیگر قسمتهای شعر است چون دیگر چشم و گوش خواننده عجله ای برای گذر کردن از آن ندارد و همین امر باعث میشود که به زیبایی ذاتی کلمات – صرف نظر از معانی آنها – بیشتر توجه کند. (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶ : ۹۴ – ۹۳)
مثلاً :
مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجامم چنین دیدی
در دلم باریدی… ای افسوس
بر سر گورم نباریدی
کلمۀ «باریدی» در مصراع اول بیت اخیر هم آمده اما به هنگام خواندن نه گوش و نه چشم هیچکدام بدان توجهی ندارند، ولی وقتی در قافیه قرار گرفت تمام توجه ما را از نظر صوتی و ذاتی – بگذریم از معنی کلمه – به خود جلب میکند و این هنر قافیه است.
۴-۴-تناسب و قرینه سازی :
به گفتۀ دکتر کدکنی، هر نوع تناسب و قرینه سازی سبب به وجود آمدن وحدتی میان اجزاء پراکنده میشود که ادراک مجموع اجزا را سریعتر و آسان تر میکند و همین نکته خود سبب احساس لذت میشود. (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶ : ۹۵).
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
تحقیقات انجام شده درباره بررسی موسیقی اشعار فروغ فرخ زاد با نگاهی بر ...