مدیریت دانش[۱۲](KM)
مدیریت دانش مجموعه ای از فرآیندهای حاکم بر ایجاد، انتشار و استفاده از دانش است پیتر دراکر در مقاله خود ، مدیریت دانش را به عنوان هماهنگی و بهره برداری از منابع دانش سازمانی، به منظور ایجاد سود و مزیت رقابتی تعریف کرده است. مدیریت دانش فرایند تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح است که با بهره گرفتن از ذخیره سازی، فیلتر بازیابی و اشاعه دانش به شکل صریح انجام می گیرد.( ابراهیم،۲۰۱۴)
سرمایه فکری[۱۳]:(IC)
سرمایه های فکری متشکل از تمام دارایی ها است که در ترازنامه شرکت ها نشان داده نمیشود که شامل دارایی های نامشهود مانند مزایای انسانی، علائم تجاری، ثبت اختراعات ، ساختار و محیط است ( جعفری،۲۰۱۳)
نمودار ۱-۲(اجزای سرمایه فکری)
سرمایه انسانی:
سرمایه انسانی ، به قابلیت ها و مهارت ها و تخصص نیروی انسانی سازمان اطلاق می شود . سرمایه انسانی برخوردار از تفکر است. هدف اولیه از سرمایه انسانی ، نوآوری در کالا و خدمات و نیز بهبود فرایندهای تجاری است. در این تعریف سرمایه انسانی بعنوان کل هزینه های حقوق ودستمزد شرکت در نظر گرفته شده است .( وطنی،۱۳۸۹)
سرمایه ساختاری(سازمانی)
سرمایه ساختاری شامل ظرفیت ها جهت درک نیازهای بازار می باشد و مواردی نظیر حقوق اختراعات و دانش نهادینه شده در ساختار ها، فرایندها و فرهنگ سازمانی را در بر می گیرد. سرمایه ساختاری دانشی است که در پایان هر روز کاری در سازمان باقی می ماند، وبه کل سازمان تعلق دارد و هم چنین قابل تولید شدن مجدد و به اشتراک گذاشتن با دیگران می باشد.(همان منبع)
سرمایه مشتری (ارتباطی)
عبارت است از روابط با افرادی که بنگاه اقتصادی با آن ها به کار تجاری می پردازد. این افراد معمولاً شامل مشتریان می باشند، اما می توانند عرضه کنندگان را نیز در برگیرند. سرمایه مشتری، سرمایه رابطه ای نیز نامیده می شود(همان منبع)
عملکردمالی:
عملکرد مالی شرکت را میتوان توسط عواملی مانند سود، رشد سود،بازده فروش،سود تقسیمی، جریانهای نقدی ، سود هر سهم ، نسبتهای مالی(شامل ROA) و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری تعریف نمود(سینایی و همکاران ۱۳۹۰)
.
فصل دوم
(مبانی نظری و پیشینه تحقیق)
بخش اول مدیریت دانش
۱-۱-۲)تعاریف مدیریت دانش
پرز( ۱۹۹۹ ) مدیریت دانش عبارت است از گردآوری دانش،قابلیت های عقلانی وتجربیات افراد یک سازمان وایجاد قابلیت بازیابی برای آن ها به عنوان یک سرمایه سازمانی. (دهقان،۱۳۸۸،۴۸)
نیکل کینگ(۱۹۹۹):مدیریت دانش عبارت است از فرایند ایجاد، سازماندهی، اشاعه وحصول اطمینان از درک اطلاعات مورد نیاز برای انجام یک کار.(همان منبع)
نیومن : (۱۹۹۱) براین باور بود که مدیریت دانش مجموعه ای از فرآیندهایی است که پدید آوری، اشاعه و به کارگیری دانش ذهنی و عینی در یک سازمان را در بر می گیرد. .(همان منبع)
بارکلی و موری: مدیریت دانش شامل شناسایی و تعیین سرمایه های فکری موجود در یک سازمان، تولید دانش جدید برای تداوم برتری رقابتی آن سازمان، فراهم ساختن امکان دسترسی به حجم وسیعی از اطلاعات، اشتراک بهترین عملکرد با به کارگیری فناوری است که حصول همه موارد مذکور را میسر سازد.
در یک نگاه کلی می توان گفت مدیریت دانش می تواند همان سازماندهی دانسته ها باشد، یعنی تلاش برای به دست آوردن دانش ضروری، اشتراک اطلاعات در داخل یک سازمان و تأکید بر تقویت حافظه سازمانی به منظور بهبود روند تصمیم گیری، افزایش تولید و حمایت از نوآوری در سازمان.(همان منبع)
۲-۱-۲) روند مدیریت دانش:
مدیریت دانش امر جدیدی نیست، تمدن های بشری از نسلی به نسل دیگر اقدام به نگهداری و انتقال دانش، برای درک گذشته و پیش بینی آینده، می نمودند.در محیط های تجاری پیچیده و پویای امروزی تشنگی برای دانش، روز به روز دامنه و عمق گسترده تری می یابد. دانشی که به شدت در حال تغییر و در بیرون از سازمان ها در حال انتشار است. فناوری اطلاعات و اینترنت نیز چالش های جدیدی را در خلق، نگهداری و مدیریت دانش به وجود آورده است.
در دهه های ۸۰ و ۹۰ فلسفه ها، رویکردها و روش شناسیهای بهبود تجارت به طور مداوم توسعه یافت. این توسعه و پیشرفت ناشی از ترکیب فعالیت های تجاری و نظریه های علمی در دهه های اخیر است. مباحثی از قبیل یادگیری سازمانی، سازمان های یاد گیرنده، مدیریت کیفیت جامع، مهندسی مجدد، فرایند تجارت و … مثالهایی از این رویکردهای جدید می باشد. بررسی نوشته ها نشان می دهد که مباحث مربوط به اقتصاد، سرمایه فکری، رویکردهای مهندسی ( نظامهای تولید صنعتی انعطاف پذیر)، رسانه های دانش، رایانه، مطالعات سازمانی (مردم شناسی و جامعه شناسی) معرفت شناسی ( شامل یادگیری، شناخت موقعیتی و روانشناسی شناختی)، جنبه های مربوط به هوش مصنوعی، مباحث مربوط به منابع انسانی و….در این حوزه مطرح شده است.( عباسی،۱۳۸۶)
۳-۱-۲) ویژگی های مدیریت دانش:
مدیریت دانش با بکارگیری دانش روز به دانش و اطلاعات بشر اعتبار می بخشد.
هوش سازماندهی را تقویت میکند.
سازمان را در جهت انطباق با محیط و شرایط موجود توانمند میسازد.
زمینه نوآوری پایدار و خلاّقیت بخشی به سازمان را فراهم می نماید.
سازمان را به شناخت مسائل روز و پاسخگوئی آن ها با راه حل های جدید قادرمی سازد.
با بهره گرفتن از روش های سیستمی به رفع اشتباهات و اصلاح انحرافات می پردازد.
جوآزاداندیشی متناسب با سازماندهی و هدایت دانش جدید را خلق می نماید.
جنبش نرم افزاری جهانی را گسترش می دهد.
درک هدف های آرمانی و بلندمدت را در محیط آزادی افکار تسهیل می نماید.
با ایجاد جوآزاداندیشی و شکل گیری مدیریت دانش از فساد و تباهی جلوگیری می کند.
محیط رشد پردازش اطلاعات و دانش را سرعت می بخشد.
مدیریت تغییرات علمی و اجتماعی را میسر می سازد.
سازمان های دولتی، تعاونی و خصوصی را با دانش جدید سازگارتر، پویاتر و متعامل تر بار می آورد.(احمدی و صالحی،۱۳۹۱،۶۲،۶۳)
۴-۱-۲) اصول مدیریت دانش:
اصول مدیریت دانش از دیدگاه داونپورت و پروساک(۱۹۹۸ ) عبارتند از:
دانش، نشأت گرفته از افراد است و در افکار افراد جای دارد
تسهیم دانش مستلزم اعتماد است.
فناوری، رفتارهای دانشی جدید را امکان پذیر می سازد(منظور از رفتارهای دانشی،رفتارهایی است به منظور خلق، توسعه، توزیع و غنی سازی دانش)
تسهیم دانش باید تشویق و پاداش داده شود.
حمایت مدیریت و تخصیص منابع (برای مدیریت دانش) ضروری است.
دانش، ماهیتی خلق شونده دارد و تشویق افراد موجب می شود که دا نش به شیوه ای غیر منتظره گسترش یابد.
برنامه های مدیریت دانش باید با برنا مه ای آزمایشی آغاز شود.(همان منبع،ص۶۴)
۵-۱-۲) نظریه های مدیریت دانش:
در ادبیات مدیریت دانش، دو دیدگاه وجود دارد که هر یک به نوعی خاص جایگاه مدیریت دانش را در عرصه مدیریت تعریف میکنند. هدف مدیریت دانش با توجه به این دیدگاه ها متفاوت خواهد بود که در زیر به بررسی آنها پرداخته میشود.
دیدگاه اول: دانش به عنوان یک سرمایه. هدف از مدیریت دانش در این رویکرد رساندن اطلاعات درست به افراد لازم، در زمان مناسب و با کمترین هزینه است.
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله مطالعه تاثیر سرمایه فکری به عنوان ابزار مدیریت دانش ...