غیرفرهنگی
غیرمستقل
عمومی
شورای عالی انقلاب فرهنگی
آییننامه انضباطی دانشجویان جمهوری اسلامی
۲۰/۴/۱۳۷۴
غیرفرهنگی
غیرمستقل
بخشی- لباس دانشجویان
اصول، مبانی و روشهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف
۱۴/۱۱/۱۳۷۶
فرهنگی
مستقل
عام
ج- در دهه سوم انقلاب اسلامی رویکرد فرهنگی به مسئله پوشش که در اواخر دهه گذشته شروع شده بود تداوم مییابد. این مدعا را میتوان با بررسی حجم سیاستها و مداخلات فرهنگی و جزایی حکومتی در باب مسئله پوشش به خوبی دریافت. به طوری که بخش عمده مداخلات حاکمیت در این حوزه در دهه سوم انقلاب اسلامی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت میگیرد. هر چند شورای عالی انقلاب فرهنگی در اسناد مختلف به طور غیرمستقیم متعرض مسئله پوشش میگردد اما در سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۵۸ با تصویب اسناد و سیاستهای مستقل در حوزه پوشش گام مهمی در این زمینه برداشته شد.
توجه به نقش نهادهایی نظیر خانواده و سایر متولیان غیررسمی عرصه فرهنگ و زمینهسازی بسترهای مشارکت این نهادها با سازمانهای رسمی و نیز توجه به نقش و تأثیر سایر دستگاههای مؤثر در این زمینه و نیز تعامل رویکرد فرهنگی و نرم با رویکردهای جزایی و حقوقی با اولویت رویکرد فرهنگی ویژگی عمده مصوبات شورا و به طور کلی سیاستهای فرهنگی دهه سوم انقلاب تلقی میشود.
سیاستگذاری پوشش در دو دهه پس از انقلاب اسلامی انجام میشود و نهادهای سیاستگذار در حوزه پوشش چهار سازمان: مجلس، دولت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و قوه قضائیه هستند که نقش و تأثیر هر کدام در دورههای مختلف متفاوت است. به طور مثال مداخله قوه قضائیه در سیاستگذاری پوشش از مداخله حداکثری در دهه اول آغاز شده و در دهه دوم و سوم از میزان این مداخلات کاسته میشود. از سوی دیگر مداخله شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهه سوم انقلاب اسلامی مداخلهای حداکثری و پررنگ است.
علاوه بر آن میتوان اشاره به این نکته حائز اهمیت است که آنچه در دو دهه اول انقلاب اسلامی قابل بررسی است، حوزه مداخله سیاستی دستگاههای کلان سیاستگذار کشور است که به دلیل مبهم بودن نهادهای اجرایی مسئول در این زمینه و وظایف هر یک از آنها، عملکردها قابل بررسی نیست اما با آغاز دهه سوم و مشخص شدن نهادهای اجرایی در حوزه پوشش و وظایف آنها میتوان عملکرد این نهادها را نیز مطالعه کرد.
سازمانهای اجرایی در حوزه پوشش ۲۶ سازمان هستند که عبارتند از: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت بازرگانی، سازمان صدا و سیما، نیروی انتظامی، سازمان ملی جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (دانشگاهها و مراکز آموزش عالی)، مرکز امور زنان و خانواده، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان تربیت بدنی، شهرداریها، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، سازمان بهزیستی، وزارت امور خارجه، وزارت کار و امور اجتماعی، مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، سازمان مدیریت و برنامهریزی، قوه قضائیه، وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نیروی مقاومت بسیج و وزارت راه و ترابری.
از منظر سیاستگذاری فرهنگی میتوان گفت که در دو دهه اول انقلاب اسلامی سیاستگذاری در حوزه پوشش وجود ندارد. به عبارت دیگر هیچ گونه راهبرد یا برنامه دراز مدت وجود ندارد و به تبع آن جای خالی برنامهها و طرحهای اجرایی مشهود است. به تبع این وضعیت سازمانهای مسؤول در این زمینه مشخص نیستند و حوزه اجرا با مداخلات پراکنده مواجه است. حاکمیت در مداخله در حوزه پوشش در دهه اول انقلاب اسلامی، رویکردی سخت و کیفری را در پیش گرفته است و در دهه دوم این مداخله اندکی سمت و سویی فرهنگی مییابد اما هنوز راهبردها، برنامهها و طرحهای اجرایی مشخصی وجود ندارد و حوزه اجرا نیز مبهم است.
در دهه سوم انقلاب اسلامی است که سیاستگذاری پوشش در جمهوری اسلامی اندکی معنا پیدا کرده و روشن میشود. در این دهه راهبردهای حوزه پوشش مشخص میشوند و راهکارهای اجرایی مربوط به آن تعریف میگردند. سازمانهای مسؤول در این زمینه احصا شده و مسؤولیتها و وظایف هر یک از آنها مشخص میشود. رویکرد فرهنگی در حوزه پوشش در این دوره در قالب راهبردها و راهکارها و مشخص شدن حیطه اجرا متبلور میشود.
اما نکتهای که در زمینه سیاستگذاری پوشش در دهه سوم انقلاب اسلامی به چشم میخورد، ضعف و ناکارآمدی سازمانهای اجرایی و به خصوص سازمانهای فرهنگی در حوزه عملیاتی و اجرایی است. این ضعف و ناکارآمدی کمتر در حجم و کمیت برنامههای اجرایی است و بیشتر آن در حوزه کیفیت و محتوای این برنامههاست. با مطالعه گزارش عملکرد سازمانهای اجرایی در این زمینه میتوان گفت در بسیاری موارد هدف آمار دادن و آمارسازی کردن است به نحوی که فعالیتهای معمولی درون سازمانی و گاهاً بیربط در گزارش عملکرد سازمان در زمینه فرهنگ پوشش ذکر شده است. این مسئله خود نشانگر ضعف سازمان نظارتی و گزارش گیرنده است.
بر این اساس بایستی در دهه چهارم انقلاب اسلامی تأکید بیشتری بر حوزه اجرا، خصوصاً در مورد سازمانهای فرهنگی صورت گیرد. این مسئله نیازمند وجود سازمان نظارتی قوی است تا سازمانهای مسؤول در این زمینه را در مورد وظایفشان مورد بازخواست و سؤال قرار دهد.
وظایف سازمان صدا و سیما در خصوص ترویج فرهنگ عفاف و حجاب، حوزههای متفاوتی را پوشش میدهد؛ از گروههای سنی متفاوت کودک، نوجوان و جوان، ارائه الگو از طریق به تصویر کشیدن چهره بانوان محجبه کشورهای خارجی، به تصویر کشیدن ابعاد شخصیتهای الهی اسلام و زنان نمونه از صدر اسلام تا دوران معاصر، معرفی نمونههای عینی از اساتید، مربیان، نفرات اول کنکور، المپیادیها و خانوادههای ایثارگران و … از نظر مظاهر عفاف و حجاب و ساده زیستی و تهیه فیلم و گزارش از زندگی زنان فعال در عرصههای خانوادگی، مدیریتی، علمی، فرهنگی و هنری با محوریت موضوع «عفاف و پوشش»، تبیین و آموزش احکام شرعی حجاب و عفاف و رعایت حریم عفاف در خانه و اجتماع و آموزش معیارهای رفتار صحیح زن و مرد جهت برقراری روابط متعادل اجتماعی و اتخاذ سیاستهای انضباطی در خصوص بازیگران زن صدا و سیما و جلوگیری از تجلیل و تبلیغ چهرههایی که در مناظر اجتماعی و عمومی با ظاهر و پوشش بد حضور پیدا میکنند، حوزههای گوناگونی است که در حوزه وظایف سازان صدا و سیما قرار میگیرد.
در تحلیل وظایف سازمان صدا و سیما باید به این مهم توجه نمود که وظایف تعیین شده رویکردی برون سازمانی دارد. یعنی وظایف به نحوی تعیین نشده است که بر اساس ساختار سازمان صدا و سیما بتواند به طور جدی راهنمای عمل باشد. از سوی دیگر، تشتط و عدم وجود دستهبندی در این وظایف کار را برای تحلیل و ارزیابی دشوار میسازد. وظایف تعیین شده برخی کاملاً جزئی و موردی میباشند و برخی به صورت شعاری و آرمانی و کلی میباشند. عمده وظایف، ناظر بر محتوای تولید شده در سازمان میباشد که برخی پیشنهادهایی برای محتواهای خاص بوده و برخی رویکردها را شامل میشوند. دسته دیگری از وظایف ناظر به شرایط درون سازمانی سازمان صدا و سیما میباشد. به نظر میرسد چنانچه در تدوین این وظایف به صورت دستهبندی شدهتری عمل میشد، در مقام اجرا و نیز ارزیابی این امکان فراهم میشد که با دقت و جامعیت بیشتری عمل شود.
اما در خصوص فعالیتهای انجام شده در خصوص ترویج فرهنگ عفاف و حجاب در سازمان صدا و سیما میتوان دو گروه هدف را تشخیص داد؛ فعالیتهایی که گروه هدف آنها عموم مخاطبان رسانههای صدا و سیما هستند و فعالیتهای درون سازمانی که در صدد نهادینه کردن این فرهنگ در میان کارکنان و کارمندان و افرادی است که اگر چه نه به عنوان کارمند صدا و سیما، به عنوان بازیگر و گریمور و… با صدا و سیما سر و کار دارند. در طول دو سال مورد بررسی، به نظر میرسد تمرکز اصلی بیشتر بر گروه دوم بوده است. البته روشن است که تأثیرگذاری بر گروه دوم به نوعی به معنای تأثیرگذاری غیر مستقیم بر گروه اول نیز میباشد. در واقع هم در میان تعیینکنندگان این وظایف و هم در میان متولیان اجرا در سازمان، این ذهنیت وجود دارد که برنامهسازان و نیروی انسانی سازمان دارای اهمیت بسیاری است و در صورت اصلاح آنها، برنامهها نیز تا حد زیادی اصلاح خواهند شد. هر چند اهمیت نیروی انسانی غیر قابل انکار است، اما باید گفت این رویکرد میتواند به نوعی نشان دهنده ضعف در رویهها و چارچوبها باشد که اهمیت افراد در آن بیشتر میشود.
در حوزه برنامهسازی، با تحلیل اقدامات انجام شده میتوان گفت که در طول این دو سال فعالیت جدی و قابل توجهی صورت نگرفته است؛ پیشنهاد و طراحی چند برنامه «مناظره تلویزیونی با موضوع عفاف و حجاب، برگزاری جلسات مقدماتی و جلسات کارشناسی و کسب مجوز از ریاست سازمان، سفارش تهیه طرح اولیه برنامه به کارگردان. با نگاهی به جدول پخش برنامههای سیما که مطلبی مرتبط با عفاف و حجاب داشتهاند، میتوان متوجه شد که برنامهها کاملاً خاص و محدود هستند؛ برنامههای مناسبتی، برنامههای معارفی و برنامههایی مثل تصویر زندگی، مردم ایران سلام و سیمای خانواده است. از سوی دیگر، به نظر میرسد هیچ اقدام زیربنایی و اساسی برای تأثیرگذاری مستمر و رویهای بر روند تولید تلویزیونی پیشبینی نشده است و صرفاً به برنامههای موردی اکتفا شده است.
در حوزه محتوایی در طول این دو سال، عمدتاً برنامههایی که به شکل مستقیم موضوع حجاب و عفاف را هدف قرار داده بودند مورد توجه بوده است. در واقع در طراحی محتوایی این برنامهها، ظرافت لازم به خرج داده نشده است و معمولاً به سادهترین کارها بسنده شده است. این در حالی است که در وظایف محوله به سازمان، پرداختن عمیقتر و ظریفتر به موضوع و نیز پرداختن به ابعاد مختلف و از جنبههای مختلف پیشبینی شده است. اگرچه وظایف سازمان حوزه های مختلفی را پوشش می دهد، اما فعالیت ها کاملا ناظر به حوزههای خاصی هستند؛ فقدان برنامههایی که گروههای سنی کودک و نوجوان را مخاطب قرار میدهد، فقدان برنامههایی که از طرق مختلف به معرفی الگو میپردازد، فقدان برنامههایی که به معرفی آثار مخرب و جلوههای زشت تمدن غرب و برهنگی در آن می پردازد و… نشان میدهد که فعالیتها با وظایف بسیار فاصله دارند.
نکته مهم دیگر این که، اگر چه سازمان صدا و سیما متصدی تلویزیون و رادیو است اما عمده فعالیتهای گزارش شده مربوط به برنامههای تلویزیون است، گو اینکه از ظرفیتهای رادیو در خصوص ترویج فرهنگ مذکور غفلت شده یا برای آن برنامهای ریخته نشده است. در حوزه برنامهسازی عمده تولیدات، تلویزیونی است. این در حالی است که تولیدات رادیویی خود حجم قابل توجهی از تولیدات سازمان را تشکیل میدهد. اکنون شبکههای رادیویی بسیاری در مجموعه سازمان وجود دارد که مخاطبان گسترده و متنوعی را دارا میباشند. به ویژه آن که برخی شبکههای رادیویی مانند رادیو جوان و رادیو ورزش دارای مخاطبین خاصی هستند که ظرفیت فوقالعادهای برای پرداختن تخصصی به موضوع حجاب و عفاف برای یک گروه مخاطبین خاص فراهم میآورند. یا به عنوان مثال رادیو گفتگو این امکان را فراهم میآورد که در قالب گفتگوهای تخصصی و علمی به موضوع حجاب و عفاف پرداخت. بنابراین غفلت از ظرفیتهای رادیو و اکتفا کردن به تلویزیون نمیتواند توجیه داشته باشد.
اگرچه فعالیتهای برنامه سازی بسیار اندک و ناچیز است، فعالیتهای مقدماتی در حوزه اول مخاطبین بسیار گسترده است؛ برگزاری جلسات توجیهی متعدد در معاونتها و مراکز، برگزاری جلسات توجیهی با مدیران آموزش سازمان، برگزاری جلسات توجیهی و تصمیمگیری جهت اجرایی شدن «طرح ساماندهی وضعیت گریم و آرایش هنرمندان»، برگزاری جلسات متعدد با مدیران حراست سازمان به منظور بررسی موانع و محدودیتهای اجرایی «طرح انضباطی کارکنان»، برگزاری جلساتی با مدیران مرکز نظارت و ارزیابی، برگزاری جلسات متعدد با مدیران و کارشناسان مرکز اطلاعات و برنامهریزی سازمان و… . این فعالیتهای عمدتاً ناظر به فراهم آمده زیرساختهایی در دررون سازمان برای پرداختن به موضوع میباشد. هر چند درباره اثرگذاری این اقدامات ممکن است اکنون نتوان به خوبی قضاوت کرد، اما در مجموع این تلاشها نشان از جدیت در این حوزه میباشد.
عمده دیگر فعالیتهایی که با عنوان فرهنگی، تبلیغی یا آموزشی و پژوهشی میتوان از آنها یاد کرد ناظر به تقویت و ترویج فرهنگ عفاف در میان کارکنان سازمان است؛ تألیف کتاب جهت توزیع بین همکاران، برگزاری جلسات اخلاق با رویکرد عفاف و حجاب در بسیج سازمان، تهیه بروشورهای آموزشی و تبلیغی ماهانه در سطح سازمان، تهیه و ارائه طرح فعالیتهای تبلیغی فرهنگی جامع در سطح کارکنان و خانوادههای ایشان با موضوع عفاف و حجاب در سازمان، پیش بینی و طراحی نشستهای علمی و فرهنگی ماهیانه با موضوع عفاف و حجاب در سازمان و… .
در مجموع به نظر میرسد تلاش برای نهادینه کردن این فرهنگ در میان کارکنان و فعالان رسانه مورد عنایت بیشتری قرار گرفته است، به نحوی که بسیاری از فعالیتهای گزارش شده ناظر به توزیع کتاب، برگزاری مسابقه و طراحی دورههای فرهنگی تفریحی برای فعالان رسانه است، نه تولید و پخش برنامههای تلویزیونی رادیویی برای گسترش فرهنگ عفاف در میان مخاطبان رسانه. باید در نظر داشت که اقدامات ناظر به کارکنان و فعالین رسانهای در درون سازمان بیشتر جنبه موردی و اهداف کوتاه مدت را دارد به نحوی که بعد از گذشت چند سال میتوان درباره عملیاتی شدن یا نشدن آنها ارزیابی و قضاوت کرد. اما وظایف ناظر به محتوا یک موضوع درازمدت و همیشگی است. در این حوزه اشکال اساسی توجه بیشتر به برنامههای موردی و مناسبتی و عدم فراهم آوردن زیرساختهای رویهای میباشد.
اگر چه میتوان با بهره گرفتن از تقسیمبندی ۵گانه شامل وظایف نظارتی، ممانعتی، حمایتی، تولیدی و همکاری، فعالیتهای انجام گرفته از سوی دفاتر و معاونتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به تفکیک بررسی کرد اما در یک جمعبندی کلی میتوان گفت مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علاقه وافری به فعالیتهای نظارتی و ارزیابی دارد، آن هم از نوع رعایت شئونات اسلامی از سوی کارکنان و کارمندان دفاتر و معاونتها. در خصوص سایر حوزهها نیز به نظر میرسد فعالیت عمده تأکید بر اهمیت و ضرورت انجام فعالیت است تا انجام فعالیت خاص.
به نظر میرسد عمده فعالیتهای گزارش شده فعالیتهایی است که هر ساله توسط دفاتر و معاونتهای مربوط انجام میشود و اگر گزارش سالهای بعد و قبل را با این گزارش مقایسه کنیم، به نظر میرسد نقاط اشتراک عمدهای داشته باشد. متأسفانه شاهد فقر شدید در خصوص فعالیتها و طرحهای نو و مبتکرانه هستیم به طوری که برخی عملکردهای ذکر شده در حوزه فعالیتهای این وزارت بسیار سطحی و نامربوط است (مانند انتقال یک کارمند از یک بخش به بخش دیگر یا جمع آوری اسپیکرها از سطح سازمان) و شاید هیچ گونه پژوهشی در خصوص عفاف و حجاب در وزارت انجام نشده است.
در حوزه فضای سایبر نیز که امروزه یکی از حوزههای تأثیرگذار و بسیار مهم و یکی از کانونهای اصلی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است نیز هیچ گونه فعالیتی صورت نگرفته است.
دوره
نهاد سیاستگذار
عنوان مداخله
تاریخ
شیوه مداخله(فرهنگی یا غیرفرهنگی)
مستقل یا غیرمستقل
عام یا بخشی
دهه سوم- سالهای ۷۶ تا ۸۴
قوه قضائیه
بخشنامه برخورد با فروشندگان لباسهایی که….
۲/۱۰/۱۳۷۸