بیهوش شدن پزشک در پله ها/-
یاری رسان
منشی پزشک/راننده ی تاکسی
اعطاکننده
بیمار
دریافت کننده
راننده ی تاکسی
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تلفن کردن بیمار به مطب پزشک، راضی شدن پزشک به این که به خانه ی بیمار برود، به هم خوردن حال پزشک، تلاش راوی برای کمک به پزشک و انجام کارهایی که راننده ی تاکسی پیشنهاد می دهد زنجیره های اجرایی این روایت هستند.
ـ زنجیره ی میثاقی: راضی نشدن منشی پزشک به فرستادن پزشک به خاطر درخواست حق المعالجه قبل از معالجه، متقاعد شدن منشی و قول او به راوی برای اینکه پزشک را به خانه ی او بفرستد، راضی نبودن راننده ی تاکسی برای سوار کردن بیمار و پزشک به خاطر ترس از دردسرهای احتمالی پس از آن، در مطب ماندن بیمار تا زمانی که از بهبود حال پزشک مطمئن بشود، درخواست پزشک از بیمار برای پرداختن حق المعالجه و تعیین قیمت آن و ناراحتی بیمار از این درخواست و بحث او با پزشک در این مورد که پزشک نه تنها کاری برای معالجه ی او انجام نداده بلکه باعث زحمت او هم شده است زنجیره های میثاقی داستان هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: رفتن پزشک به خانه ی راوی، جابجا شدن وظایف بین پزشک و راوی و از بین رفتن بیماری راوی و بیمار شدن پزشک، به کول گرفتن پزشک توسط راوی و پایین بردن او از پله ها، رفتن بیمار و پزشک به مطب، داخل و خارج شدن راوی و پزشک در تاکسی و برگشتن راوی از مطب پزشک زنجیره های انفصالی این داستان هستند.
۲۳-ببین قسمت چه کارها می کند[۶۳۱]
جمشید به درخواست همسرش برای تهیه ی ماهی از اداره بیرون می رود و قصد دارد که خیلی زود ماهی را بخرد و به خانه ببرد چون برای ظهر مهمان دارند اما در مسیر او از اداره تا ماهی فروشی و بعد هم از ماهی فروشی تا خانه اتفاقات غیر منتظره ای برای او می افتد و او ناچار می شود که علیرغم میل باطنی اش چند نفر از دوستان و آشنایان را با ماشین خودش به مقصدهای خاصی برساند….
نهایتاً چند ساعت از ظهر گذشته جمشید با ناراحتی وارد خانه میشود در حالی که در راه مجبور شده است که ماهی را هم بابت پول بنزین به مأمور پمپ بنزین بدهد. اما وقتی می بیند که همسرش برای ناهار ماهی درست کرده با تعجب از او می پرسد که اگر ماهی داشته اند چرا از جمشید خواسته که ماهی بخرد و همسرش هم می گوید که بعد از تلفن زدن به او مهمانان به خانه رسیده اند و برای او یک ماهی هم به عنوان سوغات (از شمال) آورده اند و او بلافاصله زنگ زده که به جمشید بگوید خریدن ماهی لازم نیست ولی جمشید از اداره بیرون رفته بوده است.
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
در این روایت جمشید نقش فاعل را بر عهده دارد و هدف او تهیه ی ماهی و رساندن آن قبل از ظهر به خانه است، اما دیدن کسانی که جمشید بنابر ملاحظاتی ناچار شده که به آن ها کمک کند عامل بازدارنده محسوب می شود و نهایتاً هم نبودن پول کافی پیش جمشید و دادن ماهی به عنوان پول بنزین به مأمور پمپ بنزین باعث شده که جمشید به هدف خود نرسد.
همسر جمشید هم نقش کنشگر فاعل را دارد و هدف او پختن ماهی برای ناهار است و همسر برادر جمشید هم نقش یاری رسان را دارد و هم نقش اعطا کننده را، چون با دادن ماهی به همسر جمشید کمک می کند که ناهار را به موقع درست کند. همسر جمشید نقش دریافت کننده را هم دارد.
فاعل
جمشید/همسر جمشید
هدف
خرید ماهی تا قبل از ظهر/پختن ماهی برای ناهار
بازدارنده
روبه رو شدن با افراد مختلف در خیابان،نداشتن پول کافی در پمپ بنزین/-
یاری رسان
-/همسر برادر جمشید
اعطاکننده
-/همسر برادر جمشید
دریافت کننده
همسر جمشید
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تلاش جمشید برای رساندن ماهی به دست همسرش، انجام کارهایی که به طور غیر منتظره برای جمشید پیش آمده است، پذیرایی همسر جمشید از مهمانانشان زنجیره های اجرایی این روایت محسوب می شوند.
ـ زنجیره ی میثاقی: تصمیم همسر جمشید برای این که ظهر حتما باید ماهی درست کند، قول و قرار گذاشتن جمشید با پسر عمویش باقر خان و رساندن باقر خان به خانهی خواهرش توسط جمشید به امید گرفتن سوغاتی از او و معامله ی جمشید با مأمور پمپ بنزین و دادن ماهی به جای پول به او، زنجیره های میثاقی این روایت هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: خروج جمشید از اداره، ورود مهمانان به خانه ی جمشید، ورود و خروج جمشید در خیابان های مختلف و رساندن چند نفر از دوستان و آشنایان به محل مورد نظرشان، ورود و خروج جمشید در پمپ بنزین و ورود جمشید به منزل زنجیره های انفصالی این داستان محسوب می شوند.
۲۴-نازی که خریدار نداشت[۶۳۲]
شیرین خانم که از دوستان خانوادگی راوی اصلی (مولف) است، مدیر یک دبیرستان دخترانه است و برای راوی و خانواده اش که در خانه ی او مهمان هستند در مورد وقایع و اتفاقاتی که برای دختران جوان رخ می دهد و او از نزدیک شاهد آن اتفاقات است صحبت می کند و به مناسبت همین موضوع قضیه ی پروین را برای آن ها تعریف میکند. ابتدا راجع به نحوه ی برخورد خود در دبیرستان با پروین که از شاگردان حساس و خیلی زرنگ بوده است صحبت می کند و می گوید که نوع برخورد او با پروین و رابطه صمیمانه اش با او باعث شده است که پروین حتی بعد از اتمام دوره ی دبیرستان هم دوستی و رابطه خود را با او ادامه بدهد و این صمیمیت هر روز هم بیشتر می شود. یک روز خانم شیرین پروین را با جوان خوش هیکلی در خیابان می بیند و سلام و علیکی با هم می کنند و رد می شود. شیرین می داند که این جوان برادر پروین نبوده است و به همین خاطر کنجکاو می شود که بداند او چه کسی بوده و چه رابطه ای با پروین دارد. یک هفته بعد که دوباره پروین را می بیند درباره ی آن جوان از او سئوال می کند و می فهمد که او نامزد پروین بوده و نامش افراسیاب است و بسیار هم به یکدیگر علاقه مند هستند. شیرین دیگر پروین را تا مدتی نمی بیند و بعد از این مدت یک روز پروین به منزل شیرین می رود. وقتی که شیرین درباره ی افراسیاب از پروین سئوال می کند متوجه می شود که پروین با دلخوری و ناراحتی از او یاد می کند و کنجکاو میشود که بداند چه اتفاقی افتاده است و بالاخره پروین مجبور می شود که ماجرای خود را برای او تعریف کند. پروین از همان ابتدا افراسیاب را پسر خوبی تشخیص می دهد و بسیار هم به او علاقه مند می شود و او را متعلق به خود و خود را متعلق به او می داند و دلش می خواهد که هرگز او را از دست ندهد و تصمیم می گیرد که به قول خودش با رشته ی محبت خود او را پای بند کند و فکر می کند که اگر ناز کند و از خود سردی نشان بدهد او را بیشتر به خود نیازمند و وابسته می کند. به خاطر همین فکر هم سعی می کند که به او زیاد محبت نکند و علاقه ی قلبی اش را از او پنهان کند. هر وقت که افراسیاب به خانه ی آن ها می رود تا با هم به تفریح بروند پروین به بهانه ی آماده شدن به اتاق خود رفته و افراسیاب را در مهمان خانه تنها می گذارد، مدتی از این طرز رفتار پروین می گذرد و یک شب او دلش به حال افراسیاب می سوزد و تصمیم می گیرد که محبت خود را به او نشان بدهد ولی افراسیاب به او بی اعتنایی می کند و می گوید که خواهرت از تو خیلی مهربان تر است! پروین می فهمد که در زمانی که افراسیاب را ساعات طولانی تنها و منتظر می گذاشته، خواهرش ناهید سردی او را تلافی می کرده است!
پروین هنگام تعریف کردن این ماجرا برای شیرین خانم بسیار ناراحت و غمگین می شود و از شدت ناراحتی گریه می کند، وقتی که شیرین خانم می خواهد او را تسلی دهد و به او تذکر بدهد که بعد از این رفتارهای گذشته را جبران کند، پروین حرف او را قطع می کند و پاکتی را از کیفش در می آورد و به او می دهد. شیرین خانم پاکت را باز می کند و کارت دعوت به عروسی ناهید و افراسیاب را در آن می بیند.
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
شیرین خانم در این داستان نقش فاعل را برعهده دارد و هدف او تبیین آسیب های روحی ناشی از روابط خاص برای دختران است، در ماجرا و روایتی که شیرین خانم درباره ی پروین تعریف می کند هم در چند قسمت شیرین خانم فاعل است و هدف او یک جا اصلاح رفتار پروین و برقراری رابطه دوستانه و صمیمی با اوست و در جای دیگر هم هدف او اطلاع یافتن از بعضی از مسائل شخصی زندگی پروین است و پروین با تعریف کردن ماجرای خودش برای او به نوعی نقش یاری رسان را دارد. در ماجرایی که پروین از خودش تعریف می کند خود پروین فاعل است و هدف او هم این است که نامزدش، افراسیاب را بیش از حد به خودش علاقه مند و وابسته کند اما کارهایی که پروین انجام می دهد و از طرف دیگر نحوه ی برخورد ناهید، خواهر پروین با افراسیاب نقش باز دارنده و مخالف را دارند و مانع از این می شوند که پروین به هدف خودش برسد.
ناهید اعطا کننده و افراسیاب دریافت کننده است، همچنین پروین هم نقش اعطا کننده را دارد و شیرین خانم دریافت کننده است.