۵-۱- مقدمه
در این فصل با توجه به نتایج تحلیل که در فصل چهارم ارائه گردید، به بیان نتیجهگیری تحقیق، تشریح فرضیات و پاسخ به سؤالات تحقیق به همراه ارائه پیشنهادهای کاربردی و راهکارهای سازنده به عنوان ماحصل پژوهش حاضر پرداخته میشود؛ همچنین در ادامه پیشنهادهایی درخصوص تحقیقات آتی مطرح گشته و در پایان محدودیتهای تحقیق بیان میگردند.
۵-۲- نتایج تحقیق
۵-۲-۱- تشریح فرضیات تحقیق
در این قسمت نتایج حاصله از آزمون فرضیات تحقیق که در فصل چهارم انجام گردیدند، به صورت خلاصه تشریح میگردند. لازم به ذکر است که سطح معناداری برای کلیهی فرضیات پژوهش، عدد ۰٫۰۵ در نظر گرفته شد.
فرضیات مرتبط با سؤال اصلی تحقیق) فرض صفر ( = ۰ρ : H0) : موجودیت دفتر مدیریت پروژه هیچ رابطهی خطی با ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش ندارد؛
فرض مقابل ( ≠ ۰ρ : Ha) : موجودیت دفتر مدیریت پروژه رابطهی خطی با ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش دارد.
به منظور آزمون فرضیات مرتبط با سؤال اصلی تحقیق، با بهره گرفتن از آزمون رگرسیون خطی ساده ابتدا همبستگی متغیرها محاسبه شد تا ارتباط بین متغیرها به دست بیاید و سپس جهت بررسی میزان پیشبینی متغیر وابسته با توجه به متغیر مستقل مورد استفاده قرار گرفت. مشخص گردید که موجودیت دفتر مدیریت پروژه در تبیین ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش معنادار است. ضریب همبستگی ۰٫۸۲۲ از انجام این آزمون به دست آمد که نشانگر همبستگی بسیار قوی معنادار میان متغیرهای مستقل و وابسته میباشد. با توجه به ضریب تعیین به دست آمده دریافته شد که ۶۷٫۶ درصد از تغییرات حاصل از ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور مورد مطالعه در صنعت نفت، مربوط به موجودیت کارکردهای دفتر مدیریت پروژه در این سازمانها میباشد. همچنین ضریب استاندارد تفکیک رگرسیون به دست آمده و نسبتهای حاصله نشان داد که موجودیت دفتر مدیریت پروژه بر ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش تأثیر مثبت و افزایشی دارد و این تأثیر از نظر آماری نیز معنادار میباشد. معادله رگرسیون حاصله عبارت است از:
= a + bx1 = ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش = (۱٫۰۰۵) + ۰٫۷۵ (موجودیت دفتر مدیریت پروژه)
بنابر شواهد فوق از میان فرضیات مرتبط با سؤال اصلی تحقیق، فرض مقابل مورد تأیید قرار گرفت.
به منظور بررسی تأثیر مؤلفههای کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه به عنوان متغیر پیشبین بر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش به عنوان متغیر ملاک، دادههای حاصل از تحقیق وارد معادله رگرسیون چند متغیری گردید که مشخص شد ۷۲٫۹ درصد از تغییرات متغیر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش توسط ترکیب خطی کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه تبیین میگردد. همچنین مقدار به دست آمدهی F (14.9) نشان داد که ترکیب خطی مؤلفههای کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه از قدرت تبیین بالایی برخوردار بوده و قادر هستند به خوبی میزان تغییرات و واریانس متغیر بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش را به صورت معنادار توضیح دهند. از بین مؤلفههای متغیر مستقل تحقیق، اثرگذاری روشها و استانداردهای مدیریت پروژه و همچنین ارشاد و مشاوره مدیریت پروژه نسبت به سایر مؤلفههای متغیر مستقل بالاتر و قویتر و به صورتی معنادار بوده است.
فرضیه فرعی اول) میزان موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت، یکسان نبوده و با یکدیگر تفاوت دارد.
به منظور تحلیل و بررسی فرضیه فرعی اول، مقایسه سازمانها از نظر میزان موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه با توجه به معیارهای سطح فعالیت و بخش اقتصادی و با بهرهگیری از تحلیل واریانس یکراهه[۲۲۸] صورت گرفت. دریافتیم که میزان موجودیت کارکردهای دفتر مدیریت پروژه در شرکتهای پروژهمحور مشاورهای مهندسی بیشتر و بهتر از سایر سازمانها بوده و پس از آن سازمانهای پیمانکاری عمومی، پیمانکار طرح و ساخت، مدیریت طرح و نهایتاً کارفرمایی در ردههای بعدی قرار گرفتند. از سویی دیگر بیشترین میزان موجودیت کارکردهای دفتر مدیریت پروژه به شرکتهای پروژهمحور خصوصی تعلق داشته و پس از آن سازمانهای نیمهخصوصی و سازمانهای دولتی رتبههای بعدی را به خود اختصاص دادند؛ اما این تفاوتها با توجه به مقدار p از نظر آماری معنادار نبودند، پس نتیجه گرفته شد که با اطمینان ۹۵ درصد تفاوت بین میانگینهای گروهها معنادار نبوده و فرضیه فرعی اول تحقیق مورد تأیید قرار نگرفت.
فرضیه فرعی دوم) میزان وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت متفاوت بوده و در طیف یکسانی قرار ندارد.
همانند فرضیه فرعی نخست برای فرضیه فرعی دوم نیز جهت مقایسه سازمانها از نظر میزان موجودیت بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش و بررسی تفاوتها، معیارهای سطح فعالیت و بخش اقتصادی مدنظر قرار گرفته است. نتایج آزمون تحلیل واریانس یکراهه بیانگر آن بود که میزان موجودیت بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای مشاورهای مهندسی بالاتر و بهتر از سایر سازمانها بوده و پس از آن سازمانهای پیمانکاری عمومی، مدیریت طرح، پیمانکاری طرح و ساخت و نهایتاً سازمانهای کارفرمایی قرار گرفتند. با توجه به دستهبندی سازمانها از نظر حیطهی اقتصادی نیز، سازمانهای خصوصی به نسبت سایر سازمانها دارای وضعیت بهتری بوده و پس از آن سازمانهای نیمهخصوصی و سازمانهای دولتی قرار داشتند؛ لیکن تفاوتهای فوقالذکر از نظر آماری معنادار نبودهاند، پس با اطمینان ۹۵ درصد تفاوت بین میانگینهای گروهها معنادار نبودند و فرضیه فرعی دوم تحقیق نیز همانند فرضیه فرعی اول رد شد.
فرضیه فرعی سوم) میزان وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت، وابسته به میزان وجود کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمان میباشد.
به منظور تحلیل فرضیه فرعی سوم، از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. میزان ضریب همبستگی بین وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت با وجود کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمان به میزان ۰٫۸۲۲ به دست آمد که از نظر آماری معنیدار است. بنابراین نتیجه گرفته شد که میان این دو متغیر ارتباط مثبتی برقرار میباشد. یعنی با افزایش میزان وجود کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمان، میزان وجود بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت، نیز افزایش مییابد و فرضیه فرعی سوم تحقیق مورد تأیید قرار گرفت.
۵-۲-۲-پاسخ به سؤالات تحقیق
سؤالات تحقیق در فصل اول در بخش ۱-۶ عنوان گردیدند که اکنون پاسخ آن سؤالات یک به یک داده خواهد شد و مؤید رسیدن به اهداف تحقیق که در بخش ۱-۵ فصل اول بیان شدند خواهند بود.
۵-۲-۲-۱- پاسخ به سؤال اصلی تحقیق
عنوان سؤال اصلی تحقیق: آیا موجودیت دفتر مدیریت پروژه در ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت مؤثر است؟
از آنجا که وجود رابطهی خطی بین موجودیت دفتر مدیریت پروژه و ایجاد بسترهای پیادهسازی مدیریت دانش در فصل چهارم با آزمون رگرسیون خطی ساده پذیرفته شد، موجودیت دفتر مدیریت پروژه در ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش مؤثر است. به منظور پیشبینی متغیر وابسته (ایجاد بسترهای مناسب) با توجه به متغیر مستقل (موجودیت دفتر مدیریت پروژه) یک معادله رگرسیون خطی بین این دو متغیر به شرح زیر تعیین گردید:
= a + bx1 = ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش = (۱٫۰۰۵) + ۰٫۷۵ (موجودیت دفتر مدیریت پروژه)
با توجه به سطح اطمینان ۹۵% که جهت تحلیل معادله رگرسیون لحاظ شده است و مقدار P به دست آمده که از ۰٫۰۵ کوچکتر است، این تأثیر از نظر آماری معنادار است. همچنین ضریب تعیین رگرسیون ۰٫۶۷۶ نشان میدهد ۶۷٫۶ درصد از تغییرات حاصل از ایجاد بسترهای مناسب جهت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای پروژهمحور مورد مطالعه در صنعت نفت، مربوط به موجودیت کارکردهای دفتر مدیریت پروژه در این سازمانها میباشد.
۵-۲-۲-۲- پاسخ به سؤالات فرعی تحقیق
۵-۲-۲-۲-۱- پاسخ به سؤال فرعی اول
عنوان سؤال) کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه، تا چه حد در آندسته از سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت که به عنوان نمونه در این پایاننامه مدنظر میباشند، وجود دارند؟
همانگونه که در بخش ۴-۲-۳ ملاحظه گردید، از نظر افراد نمونه آماری تعهد وظایف اداری پروژه با میانگین ۳٫۵۱ و روشها و استانداردهای مدیریت پروژه با میانگین ۳٫۴۸، بالاترین میزان را کسب نمودهاند. پس از این دو مؤلفه، ارشاد و مشاوره مدیریت پروژه با ۳٫۰۴، بایگانی پیشینه پروژه با ۲٫۹۸، مدیریت سبد پروژه با ۲٫۹۷ و مساعدت در استخدام و بهکارگیری تیم پروژه با ۲٫۹۳ در ردههای بعدی قرار گرفتهاند. مؤلفهی آموزش مدیریت پروژه هم با ۲٫۶۵ کمترین میزان موجودیت کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه در سازمانهای نمونه را دارا بوده است. در ضمن میانگین کلی کارکردها و وظایف دفتر مدیریت پروژه نیز برابر با ۳٫۱۱ به دست آمده است. لازم به ذکر است که اولویت ذکر شده برای مؤلفههای مربوط به کارکردهای دفتر مدیریت پروژه با نتایج اولویتبندی حاصله از انجام آزمون رتبهبندی فریدمن مقداری تفاوت داشته است. در این آزمون تفاوت معناداری بین رتبهبندی مؤلفهها از حیث میزان موجودیت در سازمانهای پروژهمحور صنعت نفت مشاهده شد. نتیجهی اولویتبندی آزمون فریدمن به صورت ذیل میباشد:
روشها و استانداردهای مدیریت پروژه
تعهد وظایف اداری پروژه
ارشاد و مشاوره مدیریت پروژه
مدیریت سبد پروژه
مساعدت در استخدام و بهکارگیری تیم پروژه