۳.۳.۵.۲.۱-سوزاندن : سوزاندن اسیر ، حتی اسیری که کشتنش واجب است _مثل اسیری که در حال جنگ دستگیر شود _جایز نیست. علامه حلّی در تذکره می نویسد :کشتن اسیر جز با شمشیر جایز نیست [۱۸۱]. همچنین در کتاب (المغنی) این گونه آمده است : اگر تسلط بر دشمن حاصل شد، سوزاندن او به آتش جایز نیست بلاخلاف[۱۸۲]. در روایات ازبه آتش کشیدن موجود جاندار نهی شده است[۱۸۳]. و در چند حدیث از منابع اهل سنت نیز این مضمون آمده است که عذاب کردن به آتش مخصوص خداوند است و کسی جز او این حق را
ندارد [۱۸۴].
۳.۳.۵.۲.۲- مثله: مُثلَه در لغت به معنای ؛گوش و بینی بریدگی می باشد[۱۸۵]، و در اصطلاح یعنی این که اعضا بدن فردی را قطع بکنند. مانند بریدن گوش،دماغ ،دست ،پا و امثال آن می باشد.
مثله کردن اجساد در عرب جاهلیت رایج بوده است. اما با آمدن اسلام، مثله کردن جزو یکی از اقدامات ممنوع در شرع اسلامی شد. زیرا ذات اسلام با هر گونه بی حرمتی به اجساد دشمنان و یا قطع اعضایی از آن اجساد ضد و مخالف است آنچنان که خداوند در قرآن آن را نهی کرده اند و می فرمایند: ” الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ"و ” الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل”[۱۸۶]. و همانا در تفسیر آیه” وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِین[۱۸۷]” [چون از پی کیفری همانند جرم دهید و اگر دوبرابر خشم و کینه تان پایدار ی کنید شکیبایان را زیبنده تر باشد . شکیبا باش که شکیبایی توجز به خاطر خدا نخواهد بود بر کارشان اندوه مخور و از نیرنگ جوانمردانه آنها دلتنگ مشو.]به قضیه تاریخی زیر اشاره شده است: پیامبر (ص)دستورات مؤکد می دادند که، از رسم دیرین مثله کردن کشتگان، بپرهیزند . کفار مکه در غزوه احد جسد عمویش ، حمزه، را مثله کردند . رسول اکرم (ص)آتش خشمشان از این کردار ناهنجار چنان بر افروخت، که به این فکر افتادند که؛ در نبرد آینده انتقامی دو چندان از این عملشان بستانند. ناگهان الهام الهی فرا رسید و او را از انتقامی که ناقض مقررات عادلانه اسلامی می باشد ،منصرف ساخت و به شکیبایی و چشم پوشی برانگیختنش؛و در پی آن این آیه کریمه نازل گشت. با توجه به این قضیه تاریخی بایستی به آیه “والحُرُمات قصاص [۱۸۸] اشاره کرد که ؛ با وجود اطلاق در جواز مقابله به مثل در این آیه ،مثله کردن و غدر کردن کافران به خاطر وجود اطلاق روایات و فتاوا مقتضی عدم جواز مثله جایز نمیباشد[۱۸۹] [به عنوان نمونه چندین روایت را ذکر می کنیم:
امام علی (ع) درمورد قاتلشان می گویند: “لا تُمَثِّلوا بالرَّجلِ فإنّی سمعتُ رَسول َ اللهِ (ص) یقولُ إیاکُمْ وَ المُثلهَ َ وَ لَوْ بِالْکَلبِ الْعَقورِ[۱۹۰] "یعنی{مبادا که آن مرد (ابن ملجم) مثله شود، که من خود از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند:از مثله کردن بپرهیزید، هرچند سگی گزنده و هار باشد.}
از عبدالله بن یزید آمده است:رسول (ص از مثله کردن نهی کردند[۱۹۱].
همچنین ایشان به سپاهشان فرمودند: هیچ مرده ای را مثله نکنید . مثله کردن دشمن روا نیست و جایز نیست گوش وبینی و اعضای ایشان را ببرید . و از آنجاییکه، مثله کردن در و “لاتمثِّلوا” مطلق به کار رفته است. در اینجا مثله کردن شامل مثله در حال جنگ و بعد از جنگ و بعد از مرگ و قبل مرگ نیز می شود.
رسول اکرم (ص) در باب اسیرمی فرمایند :"لا اُمثّل ُبه فیمثّل الله بی و إن کنتُ نبیاً"یعنی او رامثله نمی کنم و گرنه خداوند مرا مثله می کند هرچند پیامبرم[۱۹۲].
همچنین رسول اکرم (ص)در نبرد احزاب پس از آنکه ،جنگجوی مشهور سپاه دشمن به دست مسلمین کشته شد و جسد وی در طرف مسلمین قرار گرفت ، گفار خواهان جسد جنگجوی خود به ازای پرداخت پول شدند . که پیامبر در پاسخ به این درخواست فرمودند: ما جسد را نمی فروشیم ، می توانید ، جسد همرزم خود را بردارید و ببرید.
بر این اساس دانستیم ؛ مثله کردن مطلقا حرام است.
۳.۳.۵.۳- ممنوعیت شکنجه و انتقام اسلام آدمی را از شکنجه کردن و به غل و زنجیر کشاندن افراد در جنگ نهی می کند ،و در محکوم کردن آن چندان پیش می رود که شکنجه دادن وی را نارواتر از کشتن می داند. در این باب نیز می توان به آیات ۱۹۱ و ۲۱۷ بقره که در باب مثله مورد استناد قرار گرفت اشاره کرد. ” الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ"و ” الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل”[۱۹۳]. علاوه بر شکنجه انتقام گرفتن از اسرا نیز ناروا می باشد و منع شده است. لذا نمی توان به صرف اینکه اسرا در حال جنگ با مسلمین بوده اند، مورد شکنجه و آزار قرار داد. در مقررات اسلامی اجازه چنین کاری داده نشده است همانطور که در صدر اسلام و دوران اولیه اسلام رویه ای دال بر اذیت و آزار اسیران جنگی دشمن به چشم نمی خورد . امام علی (ع) در باب شکنجه می فرمایند :آن که به شخصی از روی ستم تازیانه زند ،خداوند او را به تازیانه آتشین خواهد زد. و یا اینکه :دشمن ترین مردم نزد خداوند –عزّ و جل-کسی است که پشت مسلمانی را به ناحق برهنه کند و کسی را که او را نزده است به ناحق کتک زند و کسی را که قصد کشتن او را نداشته بکشد.
۳.۳.۵.۴- حفظ جان اسیر در مخاطرات اگرفردی، اسیر رادر مخاطره ای اندازد و شرایطیخطر آمیز ایجاد کند بر او ضمانی کامل استو بین دیه و قصاص فرقی نیست. رها کردن اسیر در مکان یا دشتی که احتمال وجود حیوانی درنده در آن باشد و اورا تکه تکه کند یا غالبادر آنجا حیوان درنده ای وجوداشته باشد یا انداختن او به سوی حیوان درنده ای که او را شکار کند و… همه را می تون از شرایط مخاطره آمیز دانست . وارد کردن جراحت بر اسیر که منجر به هلاک وی شود ودر ان صورت با مباشرت حیوانی در آن جراحت بمیرد (مثل اینکه نیش ماری بر جراحت وارد شود .ونیش مار سبب جراحت وارد شود ونیش مار سبب جراحت نباشدبلکه سبب شدید کننده جراحت و مرگ شود .) پس ضمان در اسباب تقسیم می شود وفرد بایستی به نسبت خودش ضامن می باشد . حق ایمنی اسیر از تاراج و به غنیمت گرفتن اسیر کننده از آن کسی است کهاو را اسیر کرده نیست و فرقی ندارد که امام اسیر را بکشد یا نکشد [۱۹۴]. زیرا نبی اکرم ص تاراج را برای قاتل قرارداد لکن اسیر گیرنده قاتل نیست.[۱۹۵]
۳.۳.۵.۵- حق امنیت جانی بعد از اعطاء امان به فرد برامام جایز است که ؛ بعد از استیلای بر اسیر و اسارتش ، به وی امان دهد[۱۹۶] .لذا بر این اساس امنیت جانی اسیر بعد از دادن امان به وی واجب است و قتل وی حرام است [۱۹۷]. در باب جواز امان براسیر می توانیم به روایت زیر استناد کنیم: رسول اکرم (ص) به زینب برای زوجش “أبی العاص بن ربیع"اجازه ی امان داد و نیز عمر به هرمزان[۱۹۸] بعد از اسارتش امان داد[۱۹۹] . اختلافی نیست؛در آن اگرکافر حربی قراردادی ببندد وبرای خودش امان بگیرد قبل از اینکه اسیر شود ،مبنی بر اینکه در دار الاسلام زندگی کند ولی شرط را نقض کند و به دار کیفر برود برای زندگی، امان نقض میشود .چنانچه کافر اسیر شود بعد از نقض امان امام مخیر است بین من فدا قتل واسترقاق وی.
۳.۳.۶- حق هدایت و ارشاد (فرصت برای اسلام آوردن):
یکی از اهداف جنگ در اسلام هدایت و راهنمایی آنان از تاریکیهای جهان به سوی روشنایی ایمان است .از این رو جامعه اسلامی و رزمندگانی که اسیر در اختیار دارند ،باید در هدایت و ارشاد او بکوشند و آنها را به سوی دین الهی راهنمایی کنند . همین امر یکی از راه های آزادی به شمار می آید. لذا هدایت اسیر یک حق لازم الاجرا برای وی است و جزو وظایف واجب اسیر کننده است ،چه بسا به دلایلی اسیر هنوز با اسلام اشنا نشده باشد و با عرضه آن بر وی به اسلام روی آورد. لذا باید به او توضیح دهند که اسلام واقعی برایش اثرات دنیوی(از جمل : مشارکت در جهاد ، غنایم و زندگی آرام) و اثرات اخروی دارد (مثل:جنات دائم و نعمات جاودان ) و اگر ایمان نیاورد و خیانت کند به خداوند و رسولش ، اثرات بدی در دنیا (قتل ،اسارت و ذلت) و در آخرت (عذاب ألیم) دارد. پس باید با تبلیغ اثرات ایمان و عدم ایمان را توضیح دهد و دین را برایش روشن کند . “یا أیّها النبی قل لمن فی ایدیکم من الأسری إن یعلم الله فی قلوبکم خیراٌُ یؤتکم خیراٌ ممّا اُخذ منکم و یغفر لکم و الله علیمٌ حکیم ٌ[۲۰۰]” . یعنی ای پیامبر به اسیرانی که در اختیار شمایند بگو اگر خدا خیری در دلهای شما بداند بهتراز مالی که در برابر آزادی شما از شما گرفته اند به شما می دهد وگناهانتان را می امرزد وخدا بسیار امرزنده و مهربان است . مقصود از خیر در این آیه در دلهای اسیران همان ایمان مخلصانه است . قرآن دستور می دهد تا به اسیران تفهیم شود که اگر این راه را انتخاب کنند به سعادت دنیا و زندگی نیکو و سعادت آخرت با نعمات بی زوال نایل می شوند واگر از این راه برتافتند و قصد خیانت کردند و خداوند مسلمین را بر آنها پیروز گردانید. در روایت چنین می خوانیم فإنّ النّاس لو علموا محاسن کلامنا لا تبعونا[۲۰۱] (اگر مردم با سخن نیکوی ما آشنا شدند از پیروی می کنند..) همچنین می توان به حدیثی از امام زین العابدین (ع) “ألأسیر أذا اسلم فقد حقن دمه و صار فیئا ” اسیر هنگامی که اسلام آورد خون خودش را حفظ کرده است و جزء اموال مسلمین قرار می گیرد . و نیز رسول خدا در این باره می فرمایند: من مأمور شده ام با مردم بجنگم تا به توحید اقرار کنند و لا اله الّا الله بگویند ، و هنگامی که این کلمه را گفتند جانها و اموالشان را از شمشیر من محافظت کرده اند [۲۰۲]. در روایت تاریخ هم آمده است :از اسرای بدر ، عباس ،نوفل و عقیل مسلمان شدند . نیز روایت شده که روزی برای رسول (ص) اموالی آوردند . رسول (ص) به عباس فرمودند :عبایت را پهن کن و مقداری از این اموال را بگیر عباس اموال را گرفت ،آن حضرت فرمود:این همان چیزی است که خداوند فرمودند: ” یا أیّها النبی قل لمن فی ایدیکم من الأسری… “هم چنین از خود عباس نقل شده این آیه درباره من و یارانم نازل شده است. قابل ذ کر است ، مسلمان شدن اسیر ممکن است در یکی از سه حال زیر صورت گیرد : ۱-اسلام اسیر قبل از دستگیری (و وقوع اسارت):اگر دشمن کافر قبل از اینکه اسیر شود و مسلمین بر او تسلط یابند ، مسلمان شده باشد استرقاق، فدیه گرفتن ومبادله او جایز نیست .،وفرقی نمیکند در حال امنیت، یا در حالی که در محاصره قرار گرفته است ویا حتی هنگام نزدیک بودن پیروزی مسلمین، ایمان آورد. این حکم اجماعی بوده ودر میان فقها کسی بر خلاف ان نظر نداده است زیرا خون اسیر با اسلام محترم است و از قتل آزاد می شود : “یا ایّها الّذین آمَنوا إذا ضربتم فی سَبیل الله فتبیّنوا وَ لا تقولوا لمن ألقی إلیکم السّلام َلست َمؤمناً تبتغون عرض الحیوه الدّنیا فعنداللهِ مغانمُ کثیرهٌ[۲۰۳]” یعنی: ای اهل ایمان ! هنگامی که در راه خدا[برای نبرد با دشمن]سفر می کنید، [در مسیر سفر نسبت به شناخت مؤمن از کافر ] تحقیق و تفحص کنید و به کسی که نزد خدا شما اظهار اسلام می کند ، نگویید : مؤمن نیستی [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی او دنیا [او را بکشید ، اگر خواهان غنیمت هستید] پس برای شما نزد خداوند غنایم فراوانی هست “. همچنین اموال منقول وی از به غنیمت گرفته شدن محفوظ است ، ولی اموال غیر منقول وی جزء فی مسلمین است ؛ مثل:اراضی و عقارات(زمین ،آب ، درختان خرما و اسباب خانه) همانطور که فرزندان غیر بالغ او از اسارت و بردگی در امانند و به اسلام آنان به تبع وی حکم میشود [۲۰۴]در این جا به روایت زیر تمسک جسته اند:
در روایت حفص بن غیاث آمده است که: از أبا عبدالله(ع) پرسیدم از مردی که در دار الحرب اسلام آورده است .پس بعد از اسلام آوردن ،آن را برمسلمین آشکار کرد .پس ایشان فرمودند : اسلام او، اسلام خودش وفرزند کوچکش است ، آنها آزادند و فرزندان،کالاها و بردگانش از آن وی هستند؛ امّا فرزند بزرگ (بالغ) فیءمسلمین است، مگر اینکه از قبل اسلام آورده باشد. همچنین اموال غیر منقولش از جمله زمینها و … فیء مسلمین هستند.[۲۰۵] در سیره رسول (ص) نیز اسرایی را که ادعای مسلمانی می کردند، آزاد می نمودند . همچون نقل تاریخی ای که از امیر المؤمنین (ع) نقل است که در روز خندق ” فرات بن حیّان” را که جاسوس مشرکین بود. دستگیر کرده به حضور رسول (ص) آوردند آن حضرت دستور فتل اسیر را صادر کردند. مرد گفت :من مسلمانم. فرمودند: با برخی از از شما به جهت اسلامش مدارا کرده به ایمانش واگذار میکنم.[۲۰۶] در نقل تاریخی دیگر آمده است که : رسول (ص) سریّه ای را به سوی گروهی از اعراب فرستاد در نتیجه عده ای از آنان به اسارت در آمدند و برخی از آنها ادعای اسلام کردند. آن حضرت (به یکی از آنان) فرمودند:چه کسی به نفع تو شهادت می دهد ؟گفت :عباد شنیده است. رسول (ص)فرمودند:ای عباد آیا شنیده ای ؟عباد گفت: شنیدم که شهادت می داد به لفظ ،(أشهد أن لا إله إلاّ الله) رسول ایشان را آزادکردند.
۲- بعد از اسارت و در بحبوحه جنگ اسلام آورد ودر همان حال اظهار اسلام نماید ، بدون هیج اختلافی از کشته شدن نجات یافته؛به دلیل فرموده رسول (ص ):” اُ مرت أن اُقاتل النّاس حتّی یقولوا لا إله الّا الله فإذا قالوها عصموا منی دماءهم[۲۰۷]“، [من مأمور شده ام با مردم بجنگم تا به توحید اقرار کنند و لا اله الّا الله بگویند ، و هنگامی که این کلمه را گفتند جانها و اموالشان را از شمشیر من محافظت کرده اند] . بی شک آزادی با منّ جایز است. امام سجاد (ع) می فرمایند: “ألأسیر أذا اسلم فقد حقن دمه و صار فیئا” ، ” اسیر هنگامی که اسلام آورد خون خودش را حفظ کرده است و جزء اموال مسلمین قرار می گیرد . [۲۰۸]” در نقل تاریخی آمده است:رسول (ص) اسیری را که مسلمان شده بود با دو نفر از مسلمین که به اسارت دشمن در آمده بودند مبادله کرد [۲۰۹]. اما در باب فدیه و استرقاق از آنجا که دلایل قطعی ندارند احتیاط کرده و در باب این گونه اسیران که اسلام آورده اند به همان مورد “منتّ” اکتفا می شود. و از استرقاق و فداء در باب وی جاری نمیشود[۲۱۰]. ۳- اگر اسیری بعد از حصول پیروزی و پایان جنگ دستگیر شده مسلمانشود در اینجا دو حالت پیش می آید: الف)اسلام وی پس از صدور حکم حاکم است : هر حکمی که در حق وی صادر شده است نافذ است، مگر قتل زیرا با اسلام خونش هدر است. لذا اگرحکم به اسارت وی و فرزندانش و گرفتن اموال و…. باشد انجام میشود. ب)قبل از حکم امام اسلام آورده است : مخیر است که او را بدون عوض آزاد کند یا فد یه بگیرد و او را ازاد نماید یا به عنوان برده در اختیار مسلمین قرار دهد .لذا اگر قبل از حکم حاکم اسلام آوردند ؛ اموالشان مصون است و خونشان و فرزندانشان از به غنیمت رفتن و قتل و اسارت در امانند، زیرا آنان اسلام آورده اند و آزادند، پس به بردگی هم گرفته نمی شوند
۳.۳.۶.۱احکام متفرق اسلام اسیر: الف)اگر بنده فرد کافری پیش از صاحب و مولای خود اسلام آورد از بردگی آزاد می شود و اگر پس از او اسلام آورد ، وی بر بردگیش باقی است .
ب)اگر طفلی اسیر شود و والدینش در دار الکفر باشند، از والدینش تبعیت نمی شود، بلکه از اسیر کنننده در اسلام پیروی می شود. همین حکم در باب طفلی که یکی از والدینش بمیرند، نیز داده میشود،بر طبق قول رسول اکرم «کلّ مولود یولد على الفطره، و إنّما أبواه یهوّدانه و ینصّرانه و یمجّسانه[۲۱۱]» یعنی هر مولودی که متولد میشود ،بر فطزش هست و فقط پدران و مادرانشان یهودی ،مسیحی و مجوس میباشند، این دلیلی است بر اینکه اگر والدینش هر دو یا یکی ار آنها بمیرد بر اسلام طفل حکم می شود.
ج) اگر زنی که کافر حربی است از مرد مسلمانی به وطیء مباحی بادار شود، خود زن به بردگی گرفته می شود ،ولی فرزندش آزاد است زیرا پدرش مسلمان آزاد بوده است.
۳.۳.۷-تصرفات اسیر
این طبیعی است که برای اسیر اعمالی باشد که بر آن ممارست دارد یا از او صادر می شود . از مصادیق این اعمال می توان به عبادات و تصرفات مالی . ۳.۳.۷.۱- اموال اسیرمالی که در اختیاراسیر است دو نوع می باشد : الف) اموال شخصی غیر جنگی اسیر، مثل : لباس و ظروف غذا و… است . و ب)اموال قابل استفاده در جنگ ، مثل : انواع سلاحها و….، می باشد. اعم از اینکه مال خود شخص باشد یا مال گروهی که به آن تعلق دارد. اموال شخصی اسیر گویا گرفتن آن منعی ندارد، زیرا “إن دار الشرک یحلّ ما فیها “یعنی آنچه از اموال هست حلال است ، لیکن در تاریخ اسلام و سیره رسول (ص) موردی مشاهده نمی شود که اموال شخصی اسیر از او گرفته شده باشد و چه بسا آن حضرت خیری هم به آنها می بخشد پس مناسب است که اموال شخصی اسیر از ایشان گرفته نشود. و در باب اموال مورد استفاده در جنگ ، تردیدی نیست که این دسته از اموال ،غنیمت جنگی محسوب شده و در اختیار پیشوای مسلمین قرار می گیرد[۲۱۲] . در استدلال این امر می توان به سخنان امیر المؤمنین (ع) به سپاهیانش در جنگ صفین اشاره کرد: اموال اسیر را به جزاموالی که در لشکر گاه به دست می افتد ، به غارت نبرید . این اموال متعلق به وارث آنان هست که طبق مقررات ارث اسلامی باید میان آنها تقسیم شود . اموال شخصی اسرا را نباید از آنان گرفت، و ادوات جنگی را باید از چنگ آنان در آورند و به مسئولین مربوطه تحویل دهند . از اسرا نباید چیزی بگیرند و آنچه از سنگرها و مقتولین به دست می آید در غیر مهمات رزمندگان، می توانند برای خود بردارند . اگر بارضایت صاحبانش به شما داده شده از ان خود شماست ودر این صورت به مسئولین مربوطه مراجعه کنید [۲۱۳]. قابل ذکر است که اموال اسیر با پذیرفتن اسلام محفوظ می ماند و به عنوان غنیمت گرفته نمی شود[۲۱۴]. اما اگر اسلام آورد ، در دار الحرب یا با اسارت وی لکن قبل از پیروزی و استیلای بر آنان پس بدون اختلاف در اینکه اموال منقول وی در امان می باشد، مثل؛ طلا و نقره و کالاهای او . لکن اموال غیر منقول وی مثل ارضی و عقار (زمینها آبها و درختان خرما)به عنوان فیء به مسلمین تعلق می گیرد ؛[۲۱۵]به خاطر خبر حفص بن غیاث که گفت :از ابی عبدالله پرسیدم از مردی از دار الحرب که در دار الحرب اسلام آورد، و برمسلمین اسلامش را آشکار نمود . پس ایشان فرمودند «إسلامه إسلام لنفسه و لولده الصغار، و هم أحرار، و ولده و متاعه و رقیقه له، فأمّا الولد الکبار فهم فیء للمسلمین إلاّ أن یکونوا أسلموا قبل ذلک، فأمّا الدور و الأرضون فهی فیء و لا تکون له. . .» [۲۱۶]. یعنی اسلام او در حکم اسلام آوردن خودش و فرزند صغیرش می باشد لذا او آزاد است و فرزندش و کالایش و بردگانش از آن خود اویند، لکن فرزند بالغش که فیء مسلمین نی باشد. مگر اینکه اسلام آورده باشد پیش از اسارت پدرش. لکن اموال غیر منقولش فیء مسلمین است و از ملکیت وی خارج میشود. و همین حکم میباشد در باب کسی که بعد از پیروزی و در حال امان لکن قبل از صدور حکم امام اسلام بیاورد ؛ پس اموال منقول او از به غنیمت گرفتن در امان است ،زیرا تحت قاعده من “أسلم حقن ماله و دمه[۲۱۷] واگر اسلام آورد بعد از صدور حکم قتل از او ساقط میشود بدون اینکه اخذ اموال وی ممنوع شود . بلکه فقها بدون اختلاف بر این امر متفقند که اموال وی گرفته میشود.
۳.۳.۷.۲- آزادی در تصرفات دینی
اسیران جنگی از حق حفظ دین خود را دارند و نمی توان آنها را وادار به تغییر دین خود کرد و به تغییر امروزی ، اسیران جنگی را از آزادی مذهب برخوردارند . البته می توان آنها را به اسلام دعوت کرد لیکن هیچ فشاری در این زمینه نمی توان بر آنها وارد کرد. خداوند متعال در این باره می فرمایند: “ای پیامبر به اسیرانی که در دست شما هستند بگو اگر خداوند ضمیری در دل های شما سراغ کند ،به به شما چیزی می بخشد. از آنچه گرفته اند ، بهتر است،و شما را می آمرزد ،و خداوند آمرزنده و مهربان است[۲۱۸]
۳.۳.۷.۳-علاقات زوجیه حکم نکاح زوجین در اسارت دو حالت دارد[۲۱۹]: ۱_چنانچه زوج بالغ باشد و به تنهایی اسیر شود ،نکاحفسخ نمیشود ،مادامی که امام حکم وی را صادر کند.پس اگر امام حکم به بردگی زوجدهد، نکاح فسخ میشود؛ زیرا ملکیت جدید موجب انفساخ میشود . وچنانچه امام آزادی با من وفدیه را انتخاب کند، نکاح باطل نمی شود.
۲_ اگر زوجه یا زوجی که کودک می باشد و به سن بلوغ نرسیده است به تنهایی اسیر شوند در این صورت عقد فسخ میشود زیرا نفس اسارت به خاطر وقوع بردگی بر کودکو زن ،موجب فسخ نکاح است [۲۲۰]. و همچنین می توان در این حکم به قول خداوند اشاره کرد:” وَ اَلْمُحْصَناتُ مِنَ اَلنِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ [۲۲۱]“و منظور این است که مگر آنان که دینشان را با اسارت و بردگی مالک شدید . از ابن عباس روایت شده از رسول اکرم (ص) در باب زنان اسیر شده از اوطاس [۲۲۲] فرمودند: «لا توطأ حامل حتى تضع حملها، و لا غیر حامل حتى تحیض حیضه» یعنی “با آنان جماع نکنید ،اگر باردار است وضع حمل نماید، و اگر باردار نیست به قدر یک حیض بگذرد[۲۲۳].” و این عبارت در فسخ نکاح سابق زنان ظهور دارد.
۳_اگر زوجین با هم اسیر شوند؛ حکم آنان همان فسخ است. حکم انفساخ به دلیل تغییر ملکیت در ملک زن است ،که به سبب اسارت واقع میشود .
حالت ۴_ اگر دو زوج برده باهماسیر شوند عقد فسخ نمیشود.
قابل ذکر است ؛نکاح زنان در باب حقوق سبایا به تفصیل می آید.
۲.۳.۸ - _احترام به صاحب منصبان
افرادی که به اسارت در می آیند، همه دارای یک موقعیت و شأن اجتماعی نیستند بلکه از مراتب مختلفی برخوردارند ، از این رو بایستی نحوه برخورد با اسیر با شخصیت اجتماعی وی در جامعه اش مناسب باشد، به طوری که اگر مراعات نشود حقی از او ضایع شده و از کرامتش کاسته می گردد و زحمت و زجری است بر او. مراعات این حق در واقع نوعی احسان و ارفاق است که پیشوایان معصوم ما به آن سفارش کرده اند :رسول اکرم (ص) در این مورد می فرمایند:” إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه و إن خالفکم[۲۲۴]“«یعنی اگر فردی که دارای شأن و منزلت در قوم خویش است ، نزد شما آید او را اکرام کنید اگرچه دشمن باشد .» یا اینکه فرموده اند :"أکرموا کریم کل قوم [۲۲۵]“،«بزرگ هر قومی را بزرگ و محترم دارید.» ، در جایی دیگر رسول (ص) گفتند: به عزیز قومی که خوار شده و به غنی ای که که فقیر شده است برای تسکین غضبشان رحم کنید. حضرت رسول (ص) تأکید داشتند؛ با دختران پادشاهان معامله ای که با دختران رعیت می کنید، انجام ندهید[۲۲۶].و در سیره رسول (ص) و امیر مؤمنان (ع) در موارد متعددی به همین حکم عمل شده است، که با کریمان برخوردی شایسته و در خور موقعیت ایشان داشتند ، ایشان چنین احترامی را از مصادیق احسان و نیکی می دانند که به آن امر کرده اند . و امور زیر را از موارد اکرام می دانند :۲.۳.۸.۱_عدم بیع آنها : حضرت علی (ع) عمر را از اینکه دختران یزگرد سوم را بفروشد ،نهی فرمود و علت آن را اینگونه بیان کرد که دختران شاهان در بازارآها فروخته نمی شوند. سپس آنان را مخیر کرد تا با هر کسی که بخواهند ازدواج کنند و این بر اساس حدیثی است که بیان می دارد : “لا یجوز بیع بنات الملوک و إن کن کافرات[۲۲۷]” یعنی«فروش دختران شاهان اگرچه کافرباشند ، جایز یا در جایی دیگر امام علی (ع) با دختران پادشاهان معامله دختران رعیت را نکنید ،همچنین بهتر است در انتخاب همسر مختار گذارده شوند.۳.۳.۸.۲_آزاد کردن آنها :
همانطور که در روایات تاریخی آمده است :خلیفه دوم با ایرانیان میانه خوبی نداشت ؛لذا وقتی که اسیران پارس (ایرانی) را به مدینه آوردند ،عمر تصمیم گرفت زنها را بخرد و مردان را برده عرب گرداند و افراد مریض و ناتوان و پیر وفرتوت را در طواف خانه کعبه بر گردن آنها سوار کرده تا طواف کند (برای تحقیر شخصیت ایرانیان ) . در این میان حضرت علی (ع) بیان داشت : خود و بنی هاشم را در راه خدا می بخشم. انصار و مهاجرین نیز همین گونه رفتار کردند و عمر از اجرای نیت خود ناکام ماند[۲۲۸].
در روایت تاریخی دیگر آمده است:از ابی هریره روایت شده که گفت هنگامی که: لشکری از طرف رسول (ص) به جایی می رفت و سر راه خود مردی از بنی حنیفه را که نمی شناختند به اسارت گرفتند و چون او را به نزد رسول اکرم (ص) آوردند حضرت گفتند هیچ می دانید چه شخصی را به اسارت گرفته اید؟ این مرد ثمامه بن اثال حنفی است با او به نیکی رفتار کنید سپس به خانه رفت و دستور داد غذایی که در خانه داشتند برای ثمامه فرستاد و نیز امر کرد که شتر شیرده آن حضرت را هر صبح و شام به نزد او ببرند تا هر چه می خواهد از شیر آن دوشیده و بیاشامد، ولی تمام محبت های آن حضرت به وی اثر نکرد و هر چه آن حضرت به وی می فرمود: مسلمان شو! او در پاسخ می گفت: ای محمد، از این سخنان دست بردار، اگر مرا بکشی مرد محترمی را کشته ای و اگر فدیه می پذیری هر چه می خواهی بگو تا بپردازم. مدتی به همین منوال گذشت، تا اینکه روزی رسول(ص) او را آزاد کرد. ثمامه به بقیع رفت و در آنجاخود را شستشو داده و به نزد رسول خدا(ص) بازگشت و به دست ایشان مسلمان شد .
۳.۳.۸.۳_در ازدواج کرن با کسی که با او مایلند. و هم کفوشان باشد آزادند.
در این باب آمده است: همانا خلید عامل و کارگذار علی (ع) در خراسان بود وی تعدادی زن اسیر را که از او امان خواستند ، به سوی علی (ع) فرستاد . علی (ع) از او سؤال کردند گفتند:آیا ازدواج میکنید گفتند نه مگر با پسرانتان ازدواج کنیم پس ما کسی را هم کفو خود نمیدانیم علی (ع ) در پاسخ به ایشان گفتند:بروید هر جا که میخواهید پس نرسا از حضرت خواست که آن زن را به او بدهند و گفت: من از خویشان آنهایم [۲۲۹].
۳.۴–حقوق سبایا
همانطورکه در ابتدای این گفتار بیان شد اسرا دو دسته اند: یا مردان جنگی و یا زنان و کودکان و دیوانگان می باشند.در فقه اسلامی از دسته اول ؛ با عنوان اسیران جنگی و از دسته دوم با عنوان سبایا نام برده شده است . ما در آغاز به حقوق اسرای جنگی پرداختیم و اینک به حقوق سبایا می پردازیم. سبایا ؛علاوه بر، داشتن حقوقی که برای (مردان جنگی )بیان کردیم، حقوق دیگری نیز دارند که اسلام از روی عطوفت ومهربانی برای ایشان در نظر گرفته است .
۳.۴.۱-امنیت جانی و یا تأمین حیات :
زنان ، کودکان و دیوانگان کفاری که به اسارت در می آیند چه در حال جنگ اسیر شده باشند و چه بعداز آن کشته نمی شوند. از رسول اکرم (ص) نقل شده است که؛ایشان از کشتن زنان و فرزندان نهی می فرمودند، و وقتی آنها را اسیر می کردند آنان رابه بردگی می گرفتند[۲۳۰]. هرچند زنان نیز همراه مردان کارزار کنند ،شوهرانشان را یاری دهند و حتی مردان خویش را نیز امساک کنند ، کشتنشان روا نیست مگر اینکه ضرورت اقتضا کند. با ا ین حال در دو جا کشتن زن اسیر جایز است . ۱-زنی از کفار، مسلمانی را در جنگ کشته باشد و وقتی به اسارت در آید، کشتن او به عنوان قصاص جایز است. چنان که در ماجرای بنی قریظه زنی به همین دلیل قصاص و کشته شد[۲۳۱] . ۲:اگر زن اسیری برای کشتن مسلمانی تلاش کند، در این صورت نیز کشتن او که عنوان دفاع از خود راپیدا کند، جایز است . در مواردی از کتب تاریخ وحدیث نقل شده که چون رسول (ص) زن مقتولی را ملاحظه کردند، اعتراض نمودند. ولی وقتی معلوم گشت که آن زن قصد توطئه وکشتن مسلمانی را داشته است، پیامبر سکوت کردند وچیزی نفرمودند .
۳.۴.۲ - رعایت حق روحی و عاطفی زنان
اسلام علاوه بر حفظ جان اسیر مراعات در عاطفه اسرا تأکید دارد و از وارد کردن خدشه به احساسات و عواطف آنها نهی کرده اند. به ویژه در باب زنان اسیر که علاوه بر حسن برخورد باآنان حتی در برابر آلام وتأثـرات روحی ،حمایتشان می کند. از جمله مسائلی که در باب زنان بایستی رعایت کرد می توان به رعایت امور زیـر تأکید کرد.۳.۴.۲.۱-جدا نکردن مادر از فرزند: از روایاتمتعدد ونیز از سیره رسول(ص)استفاده می شود که؛ جدا کردن فرزند شیر خواره از مادرش ؛که هر دو اسیر شده باشند ، در صورتی که به حیات کودک اسیر آسیبی رساند، جایز نیست .لذا اگر فروخته شوند، باید هر دو با هم به فروش برسند و اگر در اختیار فرد یا خانواده ای قرارداده شودند، باید هر دو باهم باشند. مگر در دو جا که جاییز می باشد :اول در جایی که فرزند بزرگ شده باشد و نیازی به مادر نداشته باشد ، و دیگر در جایی که مادرو طفل رضایت بر جدایی داشته باشند،هر چند اگر این رضایت وجود داشته باشد، بازهم جدا کردن آنان کراهت دارد ؛ زیرا طفل ضرر می کند و ممکن است مادر پشیمانشود،این حکم در بیع هم جاری می باشد .درباب مادر بزرگ فرزند و دایه طفل صغیر، نیز همین حکم مادر را صادق است . در روایات آمده است:
از عمران بن حصین آمده است که گفت: رسول اکرم (ص) فرموده اند : کسی که جدایی افکند ملعون است[۲۳۲].
همچنین از أبی موسی روایت شده است : لعنت کردرسول خدا(ص) کسی را که بین مادر و فرزندانش وبین خواهر وبرادرش جدایی اندازد.[۲۳۳]
ابو ایوب انصاری ؛ از رسول خدا نقل می کند ،که فرمودند :"من فَرّقَ بَین والدهٍ وولدها فَرَّق الله بینه وبین احَبّهفی الجنّه[۲۳۴]” هر کسی که میان مادر و فرزندش جدایی می افکند ،خداوند متعال در روز قیامت بین او وعزیزانش جداییمیاندازد .
در اینجامی توانیم به سیره أئمه معصومین نیز استناد کنیم:
در تاریخ آمده است: هنگامی که سبایا رابه رسول (ص)عرضه می کردند؛ ایشان ، آنان را به صف می نمودند و به آنها نظر می کردند . اگر زنی را گریان می یافتند، از او در باره علت آن سئوال می کردند؟ اگر زن می گفت: پسرم یا دخترم فروخته شده است، پس بچه را می یافتند و به او باز می گرداندند.
همچنینآمده است :"ابو اُسید ساعدی” تعدادی سبی را به حضور رسول اکرم(ص) آورد.پیامبر (ص)در آن حین مشـاهده کردند؛ که زنی از میان ایشان گریه میکند. به او فرمودند :برای چه گریه می کنی؟گفت :پسرم در میان"قبیله بنی حبس"به فروش رفت آن حضرت خطاب به ابو اُسید فرمودند: سوار بر مرکبی می شوی وآن پسر را می آوری، همچنان که فروخته ای. ابواُسید به دنبال پسر وی رفت و او را به آن زن برگرداند[۲۳۵] .
و از إبن أبی بصیر نقل شـده است که؛به أبی عبدالله (ع) گفتم :درباره کنیز کوچکی که آیا می توان مردی اورا بخرد پس ایشان فرمودند :اگر از پدرش بی نیاز باشد،شکی در آن نیست[۲۳۶] .
راهنمای نگارش مقاله درباره بررسی فقهی حقوقی کنوانسیون ژنو (مصوب ۱۹۴۹) در ...